یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی هدف سره‎گویی و سره نویسی

زبان پژوهی

هدف سره‎گویی و سره نویسی

دكترجلال‎الدین کزازی*
از هدف‎های سره‎گویی و سره‎نویسی این است كه از زیان‎هایی كه واژگان بیگانه به ساختار آوایی و گوش‏نواز زبان و هم‎چنین رسایی، پختگی و استواری آن وارد می‎كنند، جلوگیری می‎كنند، جلوگیری كنیم. این كه زبان پارسی نمی‎‎باید «وام‎واژه‎ها» را راه دهد، دیدگاهی دانش‎ورانه و بر پایهٌٌ‏ی‎ برهان‎های زبان شناختی است. زبان پارسی بسیار پیشرفته است. زبانی است بسیار پویا. از دید زبان شناسی تاریخی، پیش‏رفته‎ترین زبان كنونی است. این از آن‏جاست كه زبان، آینه‏ی فرهنگ است. فرهنگی كه پویاست، زبانی هم سنگ و هم ساز با خویش را پدید می‎آورد. فرهنگ ایرانی چون فرهنگی پویا و پیشتاز است، زبان پارسی هماهنگ با آن بسیار دگرگون شده و پیش‏رفت كرده است. زبان پارسی امروز، ساختاری دارد كه با بسیاری از دیگر زبان‎های جهان، هم روزگار نیست. به سخن دیگر، آن زبان‎ها از دید كاربرد‎های سرشتین و بنیادین، در روزگاران و ساختارهایی مانده‎اند كه دیری است، زبان پارسی از آن‌ها گذشته است. دیگر زبان‎های جهان با پارسی دری یا همان پارسی نو، هم روزگار نیستند. برای نمونه با پارسی میانه سنجیدنی‎اند، حتی با پارسی‎باستان.

 اگر زبان پارسی كه بسیار پیش‎رفته است، از زبان‎ها كه در سنجش با آن، هنوز كهن مانده‎اند، واژه بستاند، برخود زیان زده است. این واژه‎ها با ساختار، هنجار‎ها و رفتار‎های زبان پارسی سازگار نیستند. از این روی آن‌ها، گزند می‎رسانند و برمی‎آشوبند. بدان ماند كه شما پاره‎ای از پلاس یا بوریای ستبر درشت را بر پرنیانی نغز و رخشان بپیوندید و بدوزید. پیداست كه این دو با یكدیگر، سخت ناسازند.

نخستین و آشكارترین زیان و گزندی كه زبان‎های بیگانه به زبان پارسی می‎زنند آن است كه به رفتار آهنگین ‌وخنیایی و هموار و گوش نواز این زبان لطمه می‏زند. واژه‎های ایرانی هنگامی كه از روزگاران باستان میانه به روزگار نو رسیده‎اند، واژه‎های پارسی شده‎اند (پارسی دری)، از دید ساختار آوایی، سوده و ساده و نرم و هموار گردیده‎اند. برای نمونه، یك واژه درشتناك گران اوستایی مانند خُورْنَه در پارسی شده است فَر. از دید آوایی به فرجام خود رسیده‎ است؛ یعنی واژه‎ای مانند «فر» بیش از این سوده و كوتاه نمی‎تواند بشود.

اما واژه‎هایی را كه از زبان‎های دیگر می‎ستانیم، می‎توانند واژه‎های درشت و گران و ناهموار باشند كه آن ساختار دلاویز آوایی را از میان می‏برد. اما خواست سره‎نویسان بازگشت به زبان زمان روزگار فردوسی نیست؛ اگر نوشته‎ها و سروده‎های پارسی گرایانه امروز، به زبان فردوسی می‎ماند، از آن روی نیست كه آن نویسنده یا سراینده، آن زبان را به كار می‎گیرد یا می‎خواهد به شیوه‎ فردوسی بسراید. از آن‏جاست كه زبان پارسی بدان سان كه استاد توس یا سعدی به كار گرفته است، از دیدی دیگر، نزدیك‎ترین زبان، به زبان سرشتین پارسی است. هنگامی كه ما می‎كوشیم به این زبان برسیم، خواه ناخواه، آن چه به دست  می‎آوریم، نزدیك فردوسی خواهد بود.

بی‎نیازی زبان پارسی از واژه‎های بیگانه

زبان فارسی، زبانی است توانمند و بی‎نیاز، اگر گاهی به « وام واژه‎ها» نیاز دارد، این نیاز در همان مرز و اندازه‎ای است كه هر زبان می‏تواند داشته باشد. و حتی بسیار كمتر از بسیاری از دیگر زبان‎ها، نیازمند «وام‎واژه‎ها»ست.

این توانمندی در زبان پارسی برمی‎گردد به سامانه و دستگاه واژه‎سازی در این زبان كه بسیار نیرومند و كارآمد و آفرینش گرانه است و حتی بی‎كرانه است و به می‎توانیم، بی شماره در پارسی واژه بسازیم. زبان پارسی مانند بسیاری از زبان‎های جهان، كالبدینه نیست؛ بدین‎سان كه پیمانه‎ها و ریخت‎های از پیش نهاده‎ای برای واژه‎سازی در این زبان نمی‎بینیم. زبان پارسی بسیار نرمش‎پذیر است و به موم می‎ماند ] از این رو [، خود را با توان زبانی كاربر خویش دمساز می‎گرداند.

هر چه مایه و توان و دانش شما در زبان پارسی بیشٌ‏تر باشد، این زبان را آسان‎تر و «مایه‎ورتر» می‎توانید به كار بگیرید. برای همین است كه این زبان در جهان، سخن سرود شعر شده است. برای آن كه سخنور می‎تواند آن چه را در درون او می‎گذرد، به یاری این زبان روشن‎تر و رساتر  باز گوید. او زبان پارسی را بیش از هر زبان دیگر می‎تواند از آن خود كندو می‎تواند زبانی ویژه و شیوه شناختی در پارسی خود بیابید.

برای نمونه، یكی از واژه‎های بسیار آشنا در زبان پارسی، واژه «دست» است. با این واژه می‎توان ده‎ها واژه  ساخت. گذشته از آن واژه‎ها كه دیگران پیش از این، از این واژه‎ ساخته‎اند. بسنده است كه این واژه‎ را با واژه دیگر بپیوندید تا واژه‎ای نو، به دست آید : فرادست، فرودست، زبردست، بالادست، پایین‎دست، دستاویز، دستبند، دستگیره و ... حتی می‎توانیم فرهنگی خرد از واژگانی را كه تا كنون با این واژه ساخته شده است فراهم  بیاوریم.

از این روی، این زبان در سرشت و ساختار، زبانی تنك مایه نیست كه از برآوردن نیاز‎های روز ناتوان باشد و بخواهد از « وام واژه‎ها» بهره برد. ناتوانی، كم بود و بی‎توشی، از زبان پارسی نیست از كسانی است كه این زبان را به كار می‎گیرند.

از این روی می‎توان از واژگان بیگانه پرهیز كرد. برای واژگانی كه به هر انگیزه‎ای در این زبان راه جسته است، برابر‎های پارسی بیابیم؛ اندك اندك این واژه‎ها را هم از زبان برانیم؛ و آن واژگان دیگر را، به جای آن‌ها بنشانیم. ما اگر گاهی اندك نیاز داشتیم كه واژه‎ای را از زبان دیگر بستانیم، برآنم كه می‎توانیم چنین كرد.

(بخشی از یك سخن‎رانی دكتر میرجلال‎الدین كزازی)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه