پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی زبان فارسی؛ ضرورت حرکت پُر شتاب برای جبران کوتاهی‌های گذشته - موجودی زنده به نام زبان فارسی

زبان پژوهی

زبان فارسی؛ ضرورت حرکت پُر شتاب برای جبران کوتاهی‌های گذشته - موجودی زنده به نام زبان فارسی

برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره  25626، شنبه 8 تیر 1392 و شماره  25627، یکشنبه 9 تیر 1392


ع.درویشی


توجه به اصالت زبان فارسی، تنها تعصب ملی و یا فرهنگی نیست. هنگامی که واژه‌ای بیگانه وارد یک زبان می‌شود، کم‌کم جا را بر واژه‌های صاحبخانه تنگ می‌کند و در نهایت سرجایش می‌نشیند و صاحبِ خانه می‌شود. زمانی که واژه‌های بیگانه در یک زبان بیشتر و بیشتر شود، لایه‌های دستوری و نحو و صرف و حتی آواشناسی زبان را عوض می‌کند.

البته باید چشمداشت‌مان این باشد که یک دانش نو با خود فرهنگ و زبانی نو نیز بیاورد و نباید به مانند تــهاجم فرهنگی با آن مقابــله کرد؛ همان‌گونــه که نباید در مـقابلش واپس نشست و به زبان دیگر منفعل بود.

درست است که در جازدن ما از زمان مشروطه آغاز شد و همچنان گواه سرازیر شدن دانش و فناوری کشورهای پیشرفته به سوی خود هستیم؛ ولی نباید به جبران تاخیر همپایی خود در نوآوری، زبان خود را فدا و رها کنیم تا محو شود؛ همانگونه که از سده هفتم هجری محو شد و در یک کتاب می‌شد فقط 20 درصد لغات فارسی یافت؛ در حالی که از سده‌های پیش از آن کتاب‌هایی وجود دارد که 90 درصد واژه‌هایش فارسی است. حقیقت این است که زبان ایرانیان همیشه تاریخ از خرد و دانش و فرهنگ و ادب بهره داشت و امروز نیز می‌تواند به نام «زبان علم و زبان صنعت» با دبیره (رسم‌الخط) خود حفظ شود. ‏

زبان، دستیاری زنده و پویا است و با ژرفای خود و چندوجهی‌ بودنش، تأثیر می‌گذارد و با اندیشه می‌آویزد و به آن بستگی پیدا می‌کند و به تکامل خود و انسان می‌انجامد. بی گمان تکامل فردی و اجتماعی به یاری زبان رخ می‌دهد. پیشرفت و توسعه یک کشور و یا راهیابی به جهان پیشرو میسر نیست، مگر با توجه به نقش زبان در رشد تفکر یک جامعه. زبان حتی در تشکیل تصورات و تخیلات یک جامعه نیز نقش دارد و نوع این تخیلات، ملتی را دارای فرهنگ وی‍ژه و منحصر به فرد می‌کند.

همه ما انسانیم، ولی با زبان‌های متفاوت که با دخالت‌هایش مدام در نوع تفکر ما دخالت می‌کند. از همین روست که به زبان به عنوان موجودی زنده نگریسته می‌شود.

پدیده زبان در هر ملتی، ساختاری از جهان‌‎بینی و اندیشه و نوع تفکر آن ملت نیز هست که با همه شباهتش با زبان‌های مردم دیگر سرزمین‌ها، دیگرگون است و گستره‌ای به پهنای آزمون‌ها و دانش و فرهنگ یک ملت دارد و با چهره تکامل یافته‌تر، به اندیشه و ذهن نسل‌های بعد منتقل می‌شود.

 

فارسی علمی

زبان فارسی در آینه تاریخی خود،‌ علمی می‌نماید، یا دست‌کم می‌توان گفت که ظرفیت علمی‌شدن داشته است و دارد؛ اما این که چرا دانشمندان ایرانی در سالیان گذشته به زبان فارسی ننوشتند، کوتاهی از خودشان است نه از زبان فارسی. ‏

به گفته احمد حسینی ـ مدرس زبانشناسی، نخستین کتاب‌های علمی پایانه سده چهارم هجری به زبان فارسی دری نوشته شد و در سده پنجم نیز کتاب‌های علمی،‌ به فارسی به نگارش درآمد و حتی ابوعلی‌ سینا و ابوریحان‌بیرونی واژه‌های علمی فارسی بسیاری ساختند، مانند ستاره‌یاب (اسطرلاب)، ستاره‌شمر (منجم)، پاییدن (رصدکردن)، و ستارگان رونده (سیارات)، خرمن (هاله) و نیمروزان (نصف النهار). ولی سپس تا چند سده زبان فارسی مگر در ادبیات، به فراموشی سپرده شد. ‏


چرایی عقب‌گرد؟

بی‌گمان ایستایيِ زبان در پیوند تنگاتنگ با ایستایی دانش خودجوش قرار دارد، همان‌جور که دانش وارداتی، زبان بومی کشور واردکننده را دچار چالش می‌کند. ولی هنگامی که در کشوری نوآوری شکوفا باشد، زبان نیز می‌بالد.‏

به باور احمد حسینی ـ مدرس زبانشناسی، هنگامی که دانش به خواب رفته است، ارزش‌های اصیل جایشان را به اداها و ارزش‌های رویی و سطحی می‌دهد. ‏

این مدرس دانشگاه می‌گوید: اینک در نوشته‌های روی شیشه مغازه‌ها می‌توان این گرایش به سطح را دید. وقتی می‌خوانی ‏Sale‏، از خود می‌پرسی آیا «حراج» اجناس این مغازه در داخل کشور برای خارجی‌ها برپا شده است؟ وقتی همین را از مغازه داری در میدان هفتم تیر که اجناسش را به تخفیف گذاشته بود ‌پرسیدم، گفت کلمه «حراج» مربوط به دوره کاروانسرایی است.

در قدیم هنگامی که کاروانی از راه می‌رسید و در میانشان کسی به پول نیاز داشت، از شاگرد کاروانسرا می‌خواست آن را با فریاد به حراج بگذارد. دوست با ذوقم که همراهم بود، خودکار و کاغذ از جیب در‌آورد و درشت نوشت «فروش ارزان، ویژه تابستان.» و رو به مغازه دار گفت:«این چی؟»‏

حسینی می‌افزاید: کوچه زدگی زبان به گونه‌ای آفت آن است. واژه داروخانه چه کم از دراگ‌استور دارد؟ مسئله این‌جاست کسی که فخر را در به کارگیری اصطلاحات انگلیسی ببیند (چون تجربه کرده است که در این صورت وی را باسواد خواهند دانست) دیگر نیازی به دانش‌آموختن و آموختن عمیق زبان انگلیسی نمی‌بیند و با چند واژه انگلیسی، فضل ارزان می‌فروشد.

وی ادامه می‌دهد: هنگامی که یک دانش‌آموخته و زبان آموخته و دود چراغ خورده می‌بیند که فوبیا و بیز‌نس و اوکی و رزومه و روتین و فنداسیون و استرس از زبان همه افراد جامعه جاری است، بی آن که حتی معنی درست و عمیق‌آن‌ها را بدانند، ترس برش می‌دارد که خودش به‌جای آن‌ها واژه‌های ترس و تجارت تخصصی و آری و پیشینه کاری و روزانگی و زیربنا و پی و دلهره را به کار ببرد.

فیروزه امیدی ـ مدرس جامعه‌شناسی نیز از منظر دیگر می‌گوید: «زبان‌ابزاری» یا زبان را به چشم مدرک یا شغل، یا پول دیدن، سبب می‌شود که به اندیشه و تفکر زایای نهفته در آن زبان نقب زده نشود و تنها رویه آن به چشم آید. ‏

این مدرس دانشگاه می‌افزاید: «زبان‌ابزاری» بلایی است که جامعه ما را در برگرفته است. نه نخوانده‌دانشمند و نه خوانده‌دانشمند، ناجی جامعه نیستند. گذشته از برخی مردم کوچه و بازار که برای بزرگ‌فروشی به واژه‌های انگلیسی می‌آویزند، در سوی دیگر کسانی را می‌بینیم که مشخص است تنها هدف‌شان گرفتن مدرک دانشگاهی بوده است و حالا برای انتقال داده‌هایشان، زبان‌شان را هم تکمیل کرده‌اند؛ در حالی که همچنان صندلی دانشگران (که به فناوری می‎انجامد) خالی است و فقط به مدرسان اضافه شده است.

زیرا زبان، وسیله شمرده شده است. چندان فرقی هم نمی‌کند، در نزد مردم کوچه و بازار به نوعی و در این به نوعی دیگر، یعنی برای گذران امور؛ هرچه باشد نه رایگان، که در قبال کار به آدم حقوق می‌دهند! ‏

وی معتقد است: در حالی که باید از این مراحل گذشت و به زبان به عنوان دستیاری زنده و پویا نگریست که با ژرفای خود و چندوجهی بودنش تأثیر می‌گذارد، با اندیشه می‌آویزد، بستگی پیدا می‌کند و می‌تواند به تولید دانش بینجامد.

امیدی می‌گوید: با آشنایی کمی که به زبان انگلیسی داریم، باید توقع داشته باشیم که نتوانیم به گونه‌ای کامل به مفهومی برسیم که یک دانشمند انگلیسی زبان به آن رسیده است. گاهی حتی از یک نگره (دکترین)، یک مترجم کارکشته فارسی زبان‌ نیز به نتیجه‌ای می‌رسد که متفاوت از منظور صاحب اندیشه است.

وی می‌افزاید: زبان زایا فقط در کنار دانش زایا معنی می‌دهد.

در این میان اگر زبان (با همه توانایی‌های خود) نازایشگر ولی علم و دانش، زایشگر باشد، علم (جهانی و بومی) منتظر زبان نمی‌ماند، به راه خود ادامه می‌دهد و زبان درجا می‌زند، و صرفاً استفاده‌های بومی و محلی خواهد داشت. اما اگر زبان زایشگر باشد و علم ودانش درخواب، زایایی زبان، فسیل خواهد شد. ‏این مدرس دانشگاه در ادامه گفت و شنود با روزنامه اطلاعات یادآور می‌شود: اگر کشوری خود تولیدکننده علم باشد، می‌تواند زبانش را نیز جهانی سازد و اگر مثلا در هنر و ادبیات نیز پیشرو و فراخلاق عمل کند، محافل ادبی جهان مجبور خواهند شد جایی برایش باز کنند. ولی اگر کشوری در تولید علم پیشتاز نباشد یا فناوریش به اندازه‌ای نیست که درجهان مطرح باشد، زبانش در هجوم فناوری‌های وارداتی، تنها وسیله ترجمان خواهد بود. این برکنار ماندگی زبان، تاثیرش را بر ادبیات نیز می‌گذارد. در هنر و ادبیات از آن جایی که گونه‌ها (ژانرها) وارداتی است، ادبیات نیز پیرو و مقلد است و کار مثلا برای یک مترجم خارجيِ رمان یا شعر فارسی، سخت خواهد بود.

 

ناتوانی زبان؟

آیا ناتوانی زبان دلیل توسعه‌نیافتگی یک کشور است؟

احمد حسینی پاسخ می‌دهد: گاهی زبان بی‌گناه است و نویسنده و مترجم یا مدرس، به سبب بی‌توجهی به امکانات زبان مادری خود، بیان‌شان آمیزه‌ای است از فارسی و انگلیسی؛ که به همان شکل به خوانند‌گان و دانشجویان انتقال می‌یابد؛ که باید گفت پژوهشگر و مدرس و مترجم (نامش هرچه است) آن‌گونه که در داده‌های خود غور کرده، به فکر زبان (ابزار انتقال دانش) نیندیشیده است و دانشجو و دانش‌پژوه نیز می‌پندارد که امکانات زبانش همین است و بس و فارسی‌زبان ناچار است مفاهیم را به زبان دیگر بگوید، چون زبانش پیچیدگی‌های علم را تاب نمی‌آورد. این‌گونه است که علم پیش می‌‍‌رود و زبان در جا می‌زند و نویسنده و دانشمند را وا می‌دارد که داده‌هایش را به زبان دیگر بنویسد.‏

حسینی می‌افزاید: چالش ما در کشور دوسویه است، از سویی زبان فارسی، توانایی همه‌سویه ندارد و از سوی دیگر علم ودانش، سرعتی سنگ‌پشتی دارد. چرا دانشجوی ما به تولید دانش نمی‌پردازد؟ چون می‌بیند استادان وی چه رنجی متحمل می‌شوند تا بتوانند دست‌کم از 100 جمله یک کتاب علمی، 10 تای آن را آن‌هم به کمک چندین واژه انگلیسی به وی انتقال دهند. از سوی دیگر وی با متونی از علوم پایه یا علوم انسانی و یا فلسفی مواجه است که بسیار پیچیده می‌نمایند.

در چنین شرایطی دانش‌آموخته‌ای که در کشور زندگی می‌کند و با همین متون و منابع و استادان سروکار دارد، بی‌گمان داده‌ها و دریافت‌ها و دانش‌آموختگی‌اش بسیار کم و اندک‌مایه و نارسا و کژ است و از دانش آن‌چنان سرریز نیست که تولید دانش در وی بجوشد و فوران کند. ‏

این مدرس دانشگاه ادامه می‌دهد: هنگامی که در دانشگاه‌ها برخی استادان پافشاری می‌کنند که دانشجویان اصطلاحات را به زبان انگلیسی یاد بگیرند، به دور نیست که دانش‌جو نتواند در ژرفای دانش سیر کند، خلاقیت داشته باشد، زبانش را ناقص نبیند، دانشمندان و اندیشه‌ورزان جهان را به دیده ابرانسان ننگرد و هم زبان آنان و هم دانش‌شان را کامل نپندارد.

حسینی همچنین می‌گوید: دانشجوی به خارج‌رفته هم که تکلیفش مشخص است. از آن جایی که با همین تجربه‌ها به خارج از کشور می‌رود، در برگشتن مردد می‌ماند. زیرا به زبانی مجهز شده که کامل است و از سوی دیگر به منابع و امکاناتی دست یازیده است که کار بدون آن‌ها را ناممکن می‌داند.

این مدرس دانشگاه معتقد است: دانشمند ایرانی باید زبان‌شناس بزرگی هم باشد و یک مترجم باید به همان میزان که به زبان انگلیسی آشناست، به زبان مادری نیز چیره باشد. راستی کدام مترجم را می‌شناسید که یک متن سخت فارسی را هم بتواند به انگلیسی برگرداند؟

به گفته حسینی، یک استاد دانشگاه برای بیان دانش روز جهان به دانشجویان باید از اصطلاحات فارسی بهره ببرد. آیا استاد دانشگاه ما به این فراغت و آسایش و توانایی و چیرگی و استادی رسیده است که علم را با همه ژرفا درک کرده و در آن غور کرده باشد و با واژه‌سازی آن را در خلوت خود به زبان مادریش برگردانده و به نشانگان فرهنگش نزدیک کرده باشد؟ اگر پاسخ آری است، چنین فردی بی گمان تولیدگر علم هم خواهد بود.

 

مشکلات جهان

آیا جهان فارغ از هرگونه چالش در زمینه زبان است؟

کشورهای پیشرفته نیز به گفته فیروزه امیدی مشکل زبانی دارند وحتی پیشرفته‌ترین آن‌ها نیز از دهه‌ها پیش ناچار از ایجاد سازمان‌های زبان فناوری شده‌اند.

به باور این مدرس دانشگاه، تاثیر زبان حتی در پیشرفت‌های اقتصادی نیز انکارنشدنی است. برای نمونه هند با گزینش زبان انگلیسی در زمینه فناوری در جاهایی به بن‌بست رسید، در حالی که ژاپن با علمی کردن زبان خود از همان آغاز با چنین مشکلی مواجه نشد.

اینک در کشورهای اروپایی و امریکا سازمان‌های واژه‌گزینی با هدف استانداردکردن زبان دانش، کنش‌مند هستند. این کشورها برای رساکردن مفاهیم علمی، پیشینه‌ای 40 ساله دارند. در برخی کشورهای اروپایی که زبان انگلیسی هجوم برده است، آن‌ها به سختی با آن مقابله می‌کنند و برای این‌کار گروه واژه‌گزینی دارند. همه کشورهای جهان به واژه‌سازی می‌پردازند، حتی انگلستان که می‌گویند زبانش، زبان‌های فرانسوی و آلمانی را پس زده است جهانگیر می‌شود، بی نیاز از واژه سازی نیست.‏

امیدی همچنین می‌گوید: هنوز هم زبان رسمی‌ در دانشگاه‌های هند و در مراکز صنعتی، انگلیسی است. ولی آنان متوجه شد‍‌ند که ناچار از تغییر واژه‌های انگلیسی به هندی هستند و واژه گزینی را آغاز کرده‌اند و در مدت کوتاهی هزاران واژه علمی، فنی و فلسفی جدید در زبان هندی به وجود آوردند. زیرا به این نتیجه رسیده‌اند که انتخاب زبانِ انگلیسی راهگشا نیست و در کارخانه‌ها برقراری ارتباط میان مهندسان هندی انگلیسی زبان و انتقال مفاهیم به کارگران، دشوار شده بود و سدی در برابر توسعه به شمار می‌رفت.

اگر بخواهیم به پیشرفت و توسعه دست یابیم، باید به آن بخش از زبان فارسی که در کنار ادبی‌بودن، این توانایی را نیز دارد که علمی هم باشد، بپردازیم. زیرا در همیشه تاریخ، زبان، ابزار اندیشیدن و وسیله انتقال اندیشه و به وجودآورنده تمدن بوده است. دستگاهی سامان‌مند که بر پایه آن وجود انسان معنا می‌گیرد و نمادهایش یاری می‌دهد که انسان در چارچوب آن‌ها به دریافت جهان بپردازد. بزرگی و اهمیت یک زبان‌ نه در تاریخ آن است و نه در خالص‌بودن آن؛ بلکه اهمیت زبان در آن است که چقدر توانسته است و می‌تواند، دستاوردهای علمی، فلسفی، روان‌شناسی و دیگر رشته‌های علوم و ادبیات را در خود جا دهد و به آیندگان برساند.


کارکردهای چندگانه زبان ‏
‏«با زبان هم می‌شود زندگی را شناخت و هم ساخت.»‏

احمدحسینی ـ مدرس زبانشناسی با بیان بند بالا می‌افزاید: توجه به زبان فارسی توجه به هویت ایرانی و جهان فارسی‌زبانان است. بسیاری از زبان‌های دنیا دیگر وجود ندارند و نابود شده‌اند، ولی زبان فارسی از گذرگاه‌های سخت تاریخ گذشته و خود را زیباتر از هر زمان دیگر به امروز رسانده است و اینک می‌رود تا هفتمین زبان زنده و بزرگ جهان در کنار انگلیسی، فرانسوی، اسپانیولی، عربی، روسی و چینی قرار گیرد.

او معتقد است: اینک جهان به کمک داده‎ها و فناوری نوین، چنان کوچک و نزدیک به هم و یکی شده است که فقط به مدد زبان می‌توان مرزها را حفظ کرد. حفظ این مرز از آن رو اهمیت دارد که نشانگان هویت یک ملت را در خود نهفته دارد.

حسینی ادامه می‌دهد: البته برای ثبت زبان فارسی به عنوان هفتمین زبان بزرگ جهان باید افزون بر 3 کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان، فارسی در کشورهای دیگر نیز زبان رسمی باشد که در این خصوص می‌توان پاکستان مورد توجه قرار گیرد. چرا که مردمانش به فرهنگ و زبان فارسی توجه دارند و زبان و خط آنان به فارسی نزدیک است. زبان اردو نیز متاثر از فارسی است و واژه‌های فارسی زیادی در خود دارد. به گونه‌ای که همه جملات سرود ملی پاکستان از واژه‌های مشترک با زبان فارسی تشکیل شده ‌است.

فیرزوه امیدی ـ مدرس جامعه‌شناسی در باره زبان پویا می‌گوید: پویایی زبانی آن است که بتواند هم‌قدم با علم بدود و به تنگی نفس هم نیفتد و کمک کند که دانش بومی، یا دانش بومی‌شده وارداتی، ساختار بومی خود را بیابد. ‏
به گفته امیدی، زایایی، ویژگی یک زبان خوب است. وگرنه زبانی که خلاق نیست، تفاوتی با جیک جیک گنجشک ندارد! توانمندی زبان نیز بر می‌گردد به میزان ظرفیت آن در بارگیری‌های علمی؛ و این که گستره بی‌نهایتی از مفاهیم پیچیده انتزاعی، فلسفی و علمی را در برگیرد و به ترجمان خود در آورد.‏

حسینی نیز می‌گوید: اگر زبانی زایا باشد و این فرصت و مجال را به زبان‌دان واژه‌ساز بدهد که با به‌کارگیری مثلا یت (مدرنیت، ایرانیت، انسانیت، فلسفیت) برای رسیدن به مفاهیم گوناگون دست به ترکیب بزند، یا از دوترکیب به مفهوم سومی برسد، می‌توان امیدوار بود که آن زبان بگسترد و فراگیر شود.

وی ادامه می‌دهد: زبان علم باید ظرفیت یک بازی پویا را داشته باشد و مانند یک بازیگر تأتر، گویش و صدا و آوایش در وضعیت مثلا درازکش یا آویخته از سقف، تغییر نکند. همین گونه است زبان فارسی که اگر بخواهیم یک مفهوم علمی را با نامگذاری فارسی به خواننده و شنونده انتقال دهیم، در گذر زمان و با تکامل آن مفهوم، برابرنهاد فارسی‌اش همچنان همپای آن بپاید. اصولاً محیط زبانی باید همپای دانش روز، پویا باشد تا بتواند دستاویز تولیدکنندگان علم برای واژه‌سازی قرار گیرد و زبان به گونه‌ای دگردیس و در شمای زبان تخصصی و فنی هم ظاهر شود.

 

پیچیدگی زبان

زبان در سرشت خود عنصری پیچیده است و از این رو برای دریافت یک مفهوم علمی باید بر زبان مثلا انگلیسی مسلط بود.
اما فیروزه امیدی مدرس جامعه‌شناسی اعتقادی به تسلط بر زبان ندارد:‏
‏«گفته می‌شود فلانی بر زبان انگلیسی مسلط است، در حالی که تسلط بر زبان بی‌معنا است. بر زبان نمی‌شود به سبب چند چهره‌گی تسلط یافت و باور به چنین چیزی ممکن است شوک‌آور باشد. حکایت ماموری است که فردی را به درون سلول زندان انداخته بود و ساعتی بعد که مامور جلوی زندان ایستاده بود، دوقلوی زندانی را در آن‌سوی خیابان می‌بیند و فکر می‌کند زندانی گریخته است؛ از این‌رو از شدت شوک به آن سوی خیابان می‌دود و ماشین زیرش می‌گیرد و می‌میرد!‏

امیدی می‌افزاید: باید قبول کرد که زبان، دوقلوهای بی‌شمار دارد و هرچقدر هم در یک زبان بیگانه غور کنیم، باز هم گوهرهای پنهان زیادی خواهد داشت. برای مثال، در زبان فارسی می‌نویسیم از آژانس پیاده شدم، یا آژانس گرفتم، کرایه آژانس را دادم، واحد نیامد و با واحد می‌روم. معنی این جمله‌ها که می‌شود از اتومبیل آژانس مسافربری پیاده شدم و یا اتومبیل آژانس کرایه کردم و یا کرایه خودروی آژانس را دادم و یا اتوبوس نیامد و یا با اتوبوس می‌روم، برای خواننده ایرانی مفهوم و برای یک مترجم خارجيِ زبان فارسی، سخت فهم و یا غیرقابل فهم است.»

امیدی ادامه می‌دهد: و موارد دیگری می‌شود مثال زد، مانند دلم به درد آمد، دلم گرفت و دل درد دارم، دردِ دل دارم و درددل دارم که معانی آن‌ها می‌شود ناراحت شدم. افسردگی گرفتم. غذا به من نساخت. صحبت معنوی دارم و می‌خواهم از درونم بگویم. شاید به همین سبب است که می‌گویند هر زبانی به اندازه شمار واژگان خود رمز دارد..

این مدرس دانشگاه همچنین می‌گوید: «حتی واژه‌های علمی و علوم پایه نیز تک ساحتی نیست، وگرنه امکان ترکیب‌شدن و متحول‌شدن همراه با تحول علم را نخواهند داشت.»‏
احمد حسینی نیز در باره پیچیدگی‌های زبانی معتقد است: خوانش یک کتاب به زبان فارسی ممکن است ما را به دریافت‌هایی برساند کاملاً متفاوت از برداشت‌های دیگران از خاستگاه زبانی دیگر. این تجربه را بی‌گمان کسانی داشته‌اند که زمانی زبان نمی‌دانسته‌اند و کتابی ترجمه‌ای را خوانده‌اند و سپس با آموختن زبان، همان کتاب را به زبان اصلی مطالعه کرده‌اند.‏

به گفته وی، زبان در سرشت خود ظرفیت‌هایی دارد که می‌تواند در میان مردم کوچه وبازار، ناخودآگاه رنگ سادگی به خود بگیرد و نزد اندیشمندان و دانشمندان ناخودآگاه و الزاما به ییچیدگی برسد و از این‌رو ساده‌انگاشتن زبان، کاربر را به مقصد نمی‌رساند.‏
وی می‌گوید: درباره پیچیدگی زبان همچنین باید گفت حتی کلمه‌ای که در یک جمله به کار می‌رود، معنی خود را فقط از روابط اجزای جمله به دست نمی‌آورد (به ویژه در علوم انسانی) و شاید مفهومی در پیوندِ با فرهنگ مردم داشته باشد و در این جاست که لزوم درک عمیق‌تر مفهوم، بیشتر معنی می‌دهد.

 

لزوم واژه‌سازی

«جامعه علمی ما نیز مانند ژاپن چاره‌ای جز واژه‌سازی ندارد.»
احمد حسینی با به زبان آوردن بند بالا می‌گوید: پس از آشکارشدن کاستی‌ها و کمبودها در این سال‌ها، کوشش‌ زیادی برای برابرنهاد واژه‌های علمی نو آغاز شده است و در این مورد باید سرگردانی متخصصان درباره شمار بسیاری واژگان علمی غربی از میان برود. زیرا فرقی نمی‌کند که به لحاظ زیبایی و یا گویشِ واژه‌های بیگانه و یا به لحاظ مفهوم واژه‌ها، درب نثر فارسی به رویشان باز شود؛ در هر دو وضعیت و در صورت دیر جنبیدن، زبان فارسی سرریز از واژه‌های انگلیسی خواهد شد.

وی با اشاره به این که تواناییِ زبان را در این مورد، پرونده و پیشینه خود زبان روشن می‌کند، می‌افزاید: یک زبان با خاصیتِ تخصصی‌شونده، لزوما زبانی دانشگاهی نیست و اگر مثلا زبانی بتواند در سطح مردم کوچه و بازار نیز رنگی از حرفه و فن و کار به خود بگیرد، بی‌گمان پرظرفیت است؛ هرچند زبان دانش، پیچیده‌تر و ساده‌گریز است زیرا شمار واژه‌های فناوری، علم و دانش بسیار است و برخلاف زبان مشاغل، کار را بر یک زبان برای خدمات‌رسانی به دانشور و دانشمند و اندیشه‌ورز سخت می‌کند، زیرا باید دقیق و روشن باشد.‏

امیدی نیز با اعتقاد به این که زبان علمی با زبان کوچه و بازار متفاوت است و این کار را سخت‌تر می‌کند، می‌گوید: بیش از دوسده است - با توجه به این که ما تولید‌کننده علم و دانش روز نیستیم، بنابراین نه در فرایندی طبیعی، بلکه به گونه‌ای غیرطبیعی و همراه با فناورهای نو ـ وازه‌های نو از سرزمین‌های دیگر همچون اروپا و آمریکا به کشور ما سرازیر می‌شود و زبان فارسی را دچار چالش می‌کند؛ که تنها راه آن است که علمی‌نویسی به سوی عموم مردم ‌پیش برود و دانش و علم همگانی شود تا شاید رابطه طبیعی‌تری میان زبان علمی با زبان عادی به وجود آید.‏

امیدی به این پرسش که آیا زبان‌های پیشرفته با پشتوانه قوی بی‌نیاز از واژه‌های نو است یا نه، می‌گوید: چنین زبان‌هایی مانند انگلیسی بیشتر واژه‌ دهنده‌ است تا واژه‌ گیرنده؛ با این همه، زبانی یافت نمی‌شود که میزبان واژگانی از زبان دیگر کشورها نباشد. حتی هرسال از زبان‌های دیگر واژگانی وارد زبان انگلیسی می‎شود و انگلیسی زبان‌ها چنین واژگانی را در نوشتار و گفتارهایشان به کار می‌بندند. امیدی سپس می‌گوید: یک زبان توانا از ورود واژگان نو هراسی ندارد، به آن رنگ و بویی از خود می‌دهد، به شکل خود در می‌آورد و بدون این که هویت خود را از دست بدهد به غنای گنجینه دانش و فرهنگ زبانی خود می‌افزاید. اصولاً زبان خالص یعنی زبانی که در پیوندهای فرهنگی جوامع انسانی هیچ‌گونه بده وبستانی ندارد؛ نه غنی می‌شود و نه ضعیف و نه از بین می‌رود. چنین زبانی، گونه‌ای موزه زبانی و سنگواره زبانی محسوب می‌شود.


پیشینه واژه‌سازی

در سال 1311 خورشیدی، انجمنی برای واژه‌گزینی علمی به سرپرستی دکتر عیسی صدیق و زیرنظر دکتر حسین گل گلاب و دکتر محمود حسابی پا گرفت که برابرنهادهایی برای حدود 3000 اصطلاح علمی پیشنهاد کرد. ‏
در سال 1314 نیز فرهنگستان ایران برای هماهنگی واژه‌سازی بنیان گذاشته شد که در آن، اندیشه‎ورزان و دانشمندان آشنا به دانش‌های گدشته و نو همچون عباس اقبال آشتیانی، سعیدنفیسی، بدیع‌الزمان فروزانفر، عبدالعظیم قریب، حسین گل گلاب، محمدعلی فروغی، محمدتقی بهار، رشیدیاسمی، ابراهیم پورداود، محمودحسابی و غلامحسین رهنما حضور داشتند که برآیند این گردهمایی فرهنگی برای زبان فارسی، بسیار پربار بود و واژه‌های پیشنهادی آن فرهیختگان در 7 دهه پیش از سوی جامعه به خوبی پذیرفته شد و حـــتی به زبان کوچه و بازار راه یافت؛ مانند دارایی (مالیه)، بهداری (صحیه)، دادگاه (محکمه)، دادگــستــری ( عــــدلیه )، شــــناسنامه (ورقــه هـویت)، گزارش (راپورت)، درآمــد (دخول) و شهرستان (ولایت). فرهنگستان آن‌دوره واژه‌های علمی بسیاری نیز به جامعه علمی پیشنهاد کرد مانند آمار (احصاییه)، چگال (منکثف/ کــــثیف)، بـــازتاب (رفلکس)، واگرا (متباعد)، پالایش (تصفیه)، توان (قوه)، دگردیسی (متامورفوز)، سنگواره (فسیل)، مهره‌دار (ذوفقار) و فشارسنج (میزان الضغطه) که در نوشتارها و تدریس و گفتارها، جایگزین واژه‌های انگلیسی و اروپایی شد. اما در این میان واژه‌های نیز ساخته و پیشنهاد شد که به دلایلی مورد پذیرش همگان قرار نگرفت و نتوانست جای واژه‌های عربی را بگیرد، مانند بدگواری (سوهاضمه)، ریـــــشگی (رادیــــکـال)، سوخت‌پاش (ژیگلور)، غـند (جرم)، پوشینه (کپسول)، سوخت آما (کاربراتور) و ترازی (افقی). گرچه اکنون واژه‌هایی همردیف مانند ناگوار، گوارا و دستگاه گوارش کاربرد دارد. ‏
همچنین فرهنگستان به جای برخی از ترکیب‌های عربی، برابرنهادهایی که به فرهنگ زبانی مردم کوچه و بازار نزدیک بود، پیشنهاد کرد، مانند من‌حیث المجموع(روی‌هم‌رفته)، مفصله‌الاسامی‌(نامبردگان)، طوعاوکر‌ها(خواهی‌نخواهی)، در این حیص‌وبیص(در این گیرودار) که اینک چه در متون ادبی و یا در زبان کوچه و بازار کاربرد دارد.

برخی از آن نوواژه‌ها نیز در زبان گفتار یا در متن‌های علمی، راه را برای ‌ساختن واژه‌هایی با ترکیب‌ تازه‌تر با آن‌ها یا ساختن شکل‌های قیاسی مانند آن‌ها هموار کرد، مانند «جشنواره» برای «فستیوال» که راه را برای به وجود آمدن واژه «ماهواره» هموار کرد و شاید راه ساختن جشنواره را نیز ساختن «سنگواره» که پیش از آن هموار کرده بود؛ و یا زمانی که «پیشوند» و «پسوند» رواج یافت، راه را برای ساخت ترکیب «شهروند» هموار شد. ‏استفاده از توانمندی‌های دستگاه واژه‌سازی زبان فارسی برای ساخت واژه‌های تازه نه فقط واژه‌های جدیدی برای پدیده‌های نو پیش روی ما می‌گذارد، بلکه باعث بارآوری و زایایی بیشتر آن نیز می‌شود.‏


شتاب فناوری

برخی از کارشناسان مانند احمد حسینی معتقدند که یکی از اهداف شتاب زمانه نو(مدرن)، پیشی گرفتن از زبان است. از این رو نشستن در کمیسیون‌ها و گزینش برابر نهادی‌هایی برای واژه‌های دانش نو، راه به جایی نمی‌برد و فقط از پس برگردان شاید تنها 10 درصد از هزاران واژه‌ای برآید که به سوی کشور سرازیر است.‏
این مدرس زبانشناسی معتقد است: کار واژه‌سازی در همه جهان با همان شتاب صنعت و فناوری پیش می‌رود، زیرا امروز واژه‌سازی علمی و نه البته ادبی، گونه‌ای فناوری است و اینک این نوع واژه‌گزینی در جهان همچون جدایی شیمی از فیزیک از رشتة زبان‌‎شناسی جدا شده است و باید گزینش واژه‌ها را همچون یک فناوری نو و یک رشته جدید با گوشه‌های گسترده دانست.
وی می‌افزاید: سالی نزدیک به 250 هزار واژه به زبان علمی انسان اضافه می‌شود؛ که برای ایستادگی در برابر این سیل باید چاره‌ای نو اندیشید. البته اگر هرکسی در هر گوشه‌ای و بنا به سلیقه‌ای دست به واژه‌سازی بزند، سبب پراکند‌گی در نظام واژگانی زبان فارسی می‌شود.‏

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید