یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی تیرهایی که زبان ملی فارسی را نشان گرفته است

زبان پژوهی

تیرهایی که زبان ملی فارسی را نشان گرفته است

 

برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 27408، دوشنبه 29 مهر 1398

علی سعیدی

وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنانی به مناسبت روز ملی زبان و ادب پارسی نکات مهم و بعضاً مغفول مانده‌ای را مطرح کردند و این که اهمیت زبان پارسی به عنوان یگانه زبان بنیادین تاریخ، فرهنگ، فلسفه، ادب و عرفان ایرانی و جدایی ناپذیر بودن آن از هویت ملی ایرانیان و اشاره به اینکه تاثیر یک زبان هزاران ساله بر یک ملت و کشور، متفاوت از تاثیر یک زبان چند صد ساله است؛ سخنانی بس درست و بجا بود. نکته مهم دیگری که در سخنرانی ایشان به آن اشاره رفت، حضور زبان پارسی در میان زبان‌های هزاره‌ای جهان بود؛ یعنی 5 زبان زنده جهان که پیشینه نوشتاری آن‌ها به بیش از هزار سال می‌رسد و دربرگیرنده: پارسی، سانسکریت (هندی)، چینی، عربی و یونانی است.

این گفتار دلنشین و پُرنکته که امیدواریم ترجمان عملی نیز در رفتار دولت بیابد؛ در حالی بیان می‌شود که شوربختانه چندی است نظاره گر آن هستیم که افراد و جریان‌هایی ـ چه در میان برخی مسئولان و چه بیرون از آنها ـ پروژه آسیب رسان و خطرناکی را در پی گرفته‌اند؛ که پایه‌های گوناگون یگانگی ملی و هویت و تاریخ ایران و به ویژه زبان پارسی یعنی زبان ملی و رسمی کشور را آماج خود قرار داده است.

این بازی با آتش، که دانسته نیست این افراد به چه انگیزه‌ای آن را آغاز کرده‌اند، می‌تواند پیامدهای ویرانگر و هراسناکی برای زیست فرهنگی و هویتی ایران داشته باشد. درخواست‌های بیجا و نسنجیده‌ای مانند: «راه اندازی فرهنگستان برای نیم‌زبانها و گویش‌های محلی، آموزش (به) آنها در دانشگاه‌ها و سیستم آموزش و پرورش رسمی سراسری کشور آن هم از محل بودجه عمومی، راه اندازی شبکه‌های صدا و سیمای دولتی به این زبان‌ها، رسمیت دادن اداری ـ سیاسی به آن‌ها و...» بخشی از این پروژه است که متاسفانه برخی از آنها نیز تاکنون اجرایی شده‌اند.

شماری از کنشگران این «گفتمان» انحرافی، کار را به جایی رسانده‌اند که از تریبون‌های رسمی و نیمه رسمی آشکارا به دشنام گویی به زبان پارسی می‌پردازند. و خواهان حذف آن به عنوان زبان ملی و رسمی شده‌اند! روشن نیست این اشخاص، که عموماً حتی توان سخن گفتن روزمره را نیز ندارند، چگونه به خود اجازه می‌دهند وارد «معقولات» شوند و درباره مسائلی که کوچکترین تخصصی درباره آنها ندارند، به «اظهار فضل» بپردازند و ناآگاهی و نادانی خود را این‌گونه فریاد بزنند؟

از مغرضان که بگذریم؛ برخی مسئولان و کنشگران فرهنگی ایران دوست و بی‌غرض نیز بسیار ساده انگارانه با این موضوع برخورد می‌کنند. گویا این دوستان در این جهان نمی‌زینَد؛ و این همه دشمنی دولت‌های بیگانه غربی با یگانگی ملی و هویت ایرانی و عناصر سازنده آن و کوشش سازمان یافته و هزینه انبوه برای نابودی آن را نمی‌بینند و همچنان بر این خواست‌‌های نابجا و بی معنی پافشاری می‌کنند!

اصرار بر موضوعاتی که نه با قوانین بین المللی سازگاری دارند؛ نه با قانون اساسی کشور؛ نه با خرد و منطق؛ نه با منافع ملی و نه اساساً در بافت پیچیده و درهم تنیده جمعیتی و جغرافیای انسانی کشور ِریشه دار و پهناوری مانند ایران اجرایی هستند؛ به راستی چه سودی دارد؟ پیاده سازی چنین پروژه‌های «انسانی» و «بشردوستانه»‌ای در دیگر تمدن‌های کهنسال مشابه ایران، مانند هند، چه نتایجی به بار آورده است؟ آیا پراکندن بذر کینه و دشمنی در میان مردم و جدایی انداختن میان آنان، نامش «هویت خواهی» است؟ نتیجه این «هویت خواهی» در شوروی، یوگسلاوی، اوکراین، سودان، اتیوپی، عراق، افغانستان و

ده‌ها نمونه دیگر چه بوده است؟ آیا شگفت انگیز و دردناک نیست که این فجایع پیش چشم ما باشند؛ و برخی همچنان بر پیمودن این راه باطل اصرار ورزند؟

هیچگاه و در هیچ کجای جهان -از جمله ایران- آموختن زبان مادری نیاز به مجوز گرفتن از دولت‌ها نداشته است. همه انسان‌ها در خانواده خود و در سال‌های نخست زندگی، زبان مادری را می‌آموزند و به کار می‌برند، اما در هر کشوری برای انجام کارهای بازرگانی، دیوانی، آموزشی و پیوند مردم و همچنین نگهداشت پیوستگی فرهنگی و هویتی کشور در درازای تاریخ، به یک زبان ملیِ رسمی نیاز است. زبان نوین پارسی (پارسی دری) در 1300 سال گذشته دقیقاً ایفاگر چنین نقشی در کشورمان بوده است. این زبان نه «اختراع» یک شبه حاکم یا سلطان ویژه‌ای بوده و نه از صندوقچه خان یا رئیس قبیله‌ای بیرون آمده است؛ و نه هرگز به هیچ بخشی از ملت بزرگ ایران «تحمیل» شده است. زبان پارسی برآیند خرد همگانی ایرانیان برای پاسخ به همان نیازهایی است که در بالا گفته شد. زبان‌های ملی و رسمی ایران پیش از پارسی نوین ـ مانند پهلوی (پارسیگ) در روزگار اشکانی و ساسانی و اَوستایی (پارسی باستان) در روزگار هخامنشی ـ نیز دقیقاً همین گونه پدید آمده‌اند و همین کارکردها را داشته‌اند. نگاهی به تاریخچه‌های بسیار کوتاه و پُر گسستِ اکثریت بزرگ کشورهای جهان می‌تواند تا حدی ما را با ارج و ارزش بی همانند و جایگزینی ناپذیرِ زبان پارسی و خدمتی که به هویت ایرانی کرده است، آشنا کند، آیا حیرت انگیز و تاسف آور نیست کار به جایی برسد که این واضحات نیز نیاز به توضیح پیدا کنند؟

در هیچ بخشی از قوانین بین المللی و در هیچ کدام از قوانین اساسی کشورهای جهان -از جمله ایران- «حقی» به نام «آموزش (به) زبان مادری» تعریف نشده است؛ و دولت‌ها نیز موظف به انجام آن نشده‌اند.

سازمان ملل صرفاً از حکومت‌ها خواسته است که «حق تکلم» به زبان‌های محلی را رعایت کنند؛ آن هم با این تبصره که در صورت در خطر دیدن یگانگی ملی، امنیت ملی و یکپارچگی سرزمینی، حتی همین «حق تکلم» نیز می‌تواند محدود شود. ناگفته پیداست که متاسفانه دولت‌ها در ایران، تاکنون بسیار فراتر از تعهدات بین المللی خود در این زمینه عمل کرده اند؛ که بدون شک یکی از انگیزه‌های زیاده خواهی‌ها و گستاخی‌های فزاینده بعضی اشخاص و دسته جات است عامل دیگر که قطعاً در پیدایش این معضل تاثیر داشته، سکوت و بی تفاوتی ادیبان و دانشوران کشورمان است، یعنی یا اصولاً اعتراضی صورت نمی‌گیرد؛ یا سخنی که گفته می‌شود آنچنان بی‌رمق و نقشی که زده می‌شود آنچنان کمرنگ است که بی درنگ در هیاهو و جنجال‌‌های تبلیغاتی ایران ستیزان ناپدید می‌شود به راستی دیگر چه باید رخ دهد که این بزرگواران اندکی به خود بیایند و احساس خطر کنند و در برابر این تاخت و تازهای فرهنگ ستیزانه، موضع قاطع و شفاف بگیرند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه