پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی پيشينهٔ زبان فارسي در فرارودان و معرفي تاريخ بخارا

زبان پژوهی

پيشينهٔ زبان فارسي در فرارودان و معرفي تاريخ بخارا

برگرفته از روزنامه اطلاعات

 

تاریخ بخارا،‎ ‎یکی از مهمترین و قدیمی‌ترین تواریخ محلی بر جای ماندهٔ بخارا می‌باشد. اصل این کتاب را ابوبکر محمدبن جعفربن زکریا نَرشَخی در 332 هجری قمری به نام امیر نوح بن نصر سامانی (حکومت: 331ـ343 ق) به عربی نوشته است. از زندگی مؤلف آگاهی اندکی در دست است. به گفتهٔ سمعانی، نرشخی از مردم قریهٔ نَرشَخِ بخارا بود و به سال 286 ق زاده شده است. او از ابوبکربن حُریث و عبدالله بن جعفر روایت کرده که در ماه صفر سال 348 ق درگذشته است. سمعانی در این گزارش از تاریخ بخارا یادی نکرده و به همین سبب، علاّمه قزوینی در انتساب این کتاب به نرشخی تردید کرده و ابوبکر منصور بَرسَخی یا بَرسُخی (منسوب به بَرسُخان از قرای بخارا) را که سمعانی از تألیف او به نام تاریخ بخارا یاد کرده، مؤلف احتمالی این اثر می‌داند، لیکن مدرس رضوی با استناد به متن نسخه‌ها و زمان تألیف، این تردید را ناوارد دانسته است. از مآخذی که نرشخی از آنها استفاده کرده، اطلاع دقیقی در دست نیست. با این حال، برخی محققان کوشیده‌اند تا منابع مورد استفادهٔ مؤلف را تا حدودی روشن سازند.

این کتاب را ابونصر احمدبن محمدبن نصر قُباوی (منسوب به قُبا، از شهرهای فَرغانه) به دلیل اینکه «بیشتر مردم به خواندن کتاب عربی رغبت ننمایند»، به درخواست دوستانش به فارسی ترجمه کرد و مطالبی را که بی‌فایده تشخیص داده، حذف کرد و به جای آن مطالبی از کتب دیگر، مانند «خزاین العلوم» ابوالحسن عبدالرحمن بن محمد نیشابوری، بر ترجمهٔ خویش افزود. قباوی حوادث ناتمام روزگار نوح بن نصر و امرای بعد از او را ادامه داد. بار دیگر در سال 574ق، محمدبن زُفَربن عمر این ترجمه را کوتاه کرد و به نام برهان‌الدین عبدالعزیزبن عمر بخاری، رئیس حنفی بخارا و از بزرگان آل برهان، موشّح ساخت. پس از محمدبن زُفَر، شخص ناشناسی بار دیگر در این کتاب دست برد و حوادثی چون استیلای سلطان محمد خوارزمشاه در سال 604ق بر بخارا، و غلبهٔ لشکر مغول و تسخیر بخارا به دست چنگیز در سال 616ق را بر کتاب افزوده است. از این تحریر اخیر است که نسخه‌های متعددی در کتابخانه‌های جهان نگهداری می‌شود. ‏

به سبب ترجمه و تلخیص و اضافاتی که در متن اصلی تاریخ بخارا راه یافته، اختلافهایی از لحاظ تاریخ و محتوای حوادث در روایات مکرر کتاب دیده می‌شود. تاریخ بخارا از حیث احتوا بر اطلاعات منحصر به فرد از اوضاع پایتخت و تاریخ سامانیان، اهمیت ویژه دارد. این اثر همچنین شامل اطلاعات گرانبهایی است که از نظر زبان‌شناسی، سکه‌شناسی، باستان‌شناسی و تاریخی مورد استفادهٔ محققان جدید قرار گرفته است.‏

متأسفانه اصل کتاب تاریخ بخارای‏ نرشخی به زبان عربی از میان رفته است. همچنین از ترجمهٔ فارسی این کتاب که‏ توسط ابونصر احمد القباوی انجام‏ پذیرفته، اثری باقی نیست. در واقع کتابی‏ که امروزه با نام تاریخ بخارا در دسترس‏ ماست، همان تلخیصی است که‏ محمد بن زفر از ترجمهٔ تاریخ بخارا به عمل آورده است.‏

این کتاب را که نسخه‏های خطی متعددی از آن در کتابخانه‏های معتبر دنیا وجود دارد، اولین بار سرالکساندر برنز در سال 1832 به اروپا برد. همچنین ا. وامبری ترجمهٔ تلخیص‏ شدهٔ اثر نرشخی را مورد توجه قرار داد و شارل شفر خاورشناس معروف فرانسوی، آن را با حواشی ارزشمندی‏ به زبان فرانسه ترجمه کرد. در سال 1897 م. مستشرق روس، ن.س. لیکوشین تاریخ بخارا را تحت‏ نظارت بارتولد به زبان روسی در تاشکند ترجمه نمود. در سال 1954 ریچارد فرای این کتاب را به زبان‏ انگلیسی درآورد. قابل توجه است که فرای در تحقیق‏ ارزندهٔ خود با نام بخارا، دستاورد قرون وسطی، به کتاب‏ تاریخ بخارای نرشخی توجهی خاص نشان داده و از آن‏ استفادهٔ شایانی برده است. و بالاخره اینکه در سال‏ 1965 دو تن از فضلای مصر به نام‏های ایمن‏ عبدالمجید بدوی و نصرالله مبشّر الطرازی کتاب تاریخ‏ بخارا را به عربی ترجمه و منتشر کردند. در تهران نیز این کتاب به سال 1317ش به دست محقق‏ فاضل شادروان مدرس رضوی تصحیح گردید و به چاپ‏ رسید.‏

اساساً کتابهایی که در باب تاریخ شهر یا ناحیتی خاص‏ نوشته شده و با عنوان تاریخ‏های محلی مشهورند، در میان منابع و مآخذ تاریخی به دلایلی چند از اهمیت‏ و اعتباری ویژه برخوردارند. از جمله اینکه به قول استاد زرّین‌کوب: «در باب‏ سلسله‏های مستقل محلی که قسمت عمدهٔ تاریخ‏ ایران قبل از صفویه حاوی آن است، مهمترین مرجع در واقع تاریخ‏های محلی خواهد بود». علاوه بر آن‏ اطلاعاتی که این گونه کتب که غالباً مشحون از انواع‏ اطلاعات و اخبار مفید و کم‏نظیر و در بعضی موارد نیز حاوی قصه‏ها و روایت‏های مبالغه‌آمیز است، از ویژگی‏های جغرافیایی، حوادث تاریخی، اوضاع‏ اقتصادی و مسائل اجتماعی و فرهنگی منطقهٔ مورد نظر در طی قرون و اعصار ارائه می‏دهند، بسیار سودمند است.‏

شادروان علامه محمد قزوینی در مقدمه‏ای که بر تاریخ بیهق (تألیف ابوالحسن علی بن زید بیهقی) نوشته‏ است، بر اهمیت توجه به تاریخ‏های محلی تأکید ورزیده،‏ عقیده دارد که: «چون اطلاع از تاریخ عام هر مملکتی‏ کما هو حقّه موقوف به اطلاع از تواریخ خصوصی هر ناحیه از نواحی مختلفهٔ آن مملکت است، لهذا برای تألیف تاریخ جامع مبسوطی از ایران... قبل از همه چیز لازم است که تواریخ محلی ولایات مختلفهٔ ایران‏ متدرجاً تصحیح و طبع شده... در محل دسترس فضلا نهاده شود تا مواد لازمه برای تألیف تاریخ عام مذکور به تدریج فراهم گردد.»

ضعف و انحطاط دستگاه خلافت عباسی که به ویژه‏ بعد از مرگ خلیفه معتصم آغاز شد، به افزایش قدرت‏ حکومت‏های محلی منجر گردید و سلسله‏های محلی‏ به حمایت از دانشمندان و ادیبان در حوزهٔ حکومت خود پرداخته، آنها را به تألیف کتب علمی و ادبی تشویق‏ کردند. فرمانروایان محلی با اعطای هدایا و پاداش‏های‏ لایق، در جذب دانشمندان و ادیبان سایر ممالک به دربار خویش کوشش داشتند. بعد از تجزیهٔ قلمرو خلفا، آثار جدیدی در باب‏ شناخت مناطق محلی به وجود آمد که در آنها، مجموع جهان، مدّ نظر نویسنده قرار ندارد، بلکه وی تنها به محدودهٔ سیاسی خاصی که در آن به سر می‏برد متوجه‏ است. در نتیجهٔ این امر، تک‌نگاری‏های بسیار دقیقی‏ تألیف گردید که طبعاً متأثر از تعلقات محلی‏ است.‏

راجع به انگیزهٔ تدوین کتاب‏های تاریخ محلی، دکتر زرین‌کوب معتقد است: «...در واقع موجب تألیف‏ این‌گونه تاریخ‏ها در اوایل ظاهراً تا حدی تدوین‏ اطلاعات در باب کیفیت فتح بلاد بوده است تا در مورد اخذ و جمع مال و خراج اساس و زمینهٔ موثق و درستی در دست باشد و چون در این باب بر حسب آنکه شهری به صلح گشوده شده باشد یا به جنگ، حکم خراج تفاوت‏ داشته است، در هر شهری از قدیم واقفان و علاقه‏مندان‏ به تدوین اطلاعات و جمع اخبار می‏پرداخته‏اند و بعدها دیگران بر آن اطلاعات و اخبار مطالب تازه می‏افزوده‏اند و سوانح احوال امراء و سلسله‏های محلی را نیز یادداشت‏ می‏کرده‏اند».

بارتولد کتاب «تاریخ ولاهٔ خراسان» نوشتهٔ ابوالحسین‏ علی بن احمود سلاّمی را که در نیمهٔ اول قرن چهارم هجری‏ در خدمت امرای چغانیان بود، منبع اصلی مؤلفانی‏ می‏داند که اطلاعاتی مشروح در مورد تاریخ خراسان و ماوراءالنهر به دست داده‏اند. وی ابوالقاسم عبدالله بن‏ احمد بلخی کعبی (متوفی به سال 319 هجری) مؤلف‏ کتاب‏های «محاسن آل‌طاهر» و «مفاخر خراسان» را از اسلاف سلاّمی دانسته است.‏

متأسفانه اصل هیچ کدام از تألیفاتی که در عهد سامانیان در باب تاریخ پاره‏ای از شهرهای متعلق به قلمرو حکومتشان نوشته شده، باقی نمانده است و اطلاع ما از کتاب‏های مذکور یا از طریق مطالبی است‏ که دربارهٔ آنها در دیگر تألیفات آمده، یا برگزیده‏هایی از آن کتاب‏ها که در تألیفاتی چون «الانساب» سمعانی ذکر شده است. همچنین تلخیص و ترجمه‏هایی به زبان‏ فارسی از بعضی تواریخ محلی باقی مانده است که‏ «تاریخ نیشابور» تألیف ابن البیع و «تاریخ‏ بخارا» تألیف نرشخی از آن جمله‏اند.‏

بنا به نوشتهٔ سید محمدتقی مدرس رضوی دربارهٔ تاریخ بخارا هشت کتاب تألیف یافته و احتمالاً تاریخ‏ بخارایی که ابوعبدالله محمد بن اسماعیل جعفی الحافظ صاحب صحیح بخاری (متوفی به سال 256ق) نوشته، از همه قدیمی‌تر است؛ اما از آن میان تنها تلخیصی از ترجمهٔ تاریخ بخارای نرشخی و تاریخ‏ مزارات بخارا (تاریخ ملازاده) تألیف احمد بن محمود باقی مانده است.‏

پاره‏ای از مطالب تاریخ بخارا از مشاهدات مؤلف و بعضی از شنیده‏های او از مطلعان معاصر وی می‏باشد. اما راجع به حوادث پیش از زمان مؤلف، منابع اطلاعات او آثار پیشینیان می‏باشد. مترجم کتاب‏ (ابو نصر احمد القباوی) نیز ضمن حذف مواردی که به قول‏ وی ملال‏آور بوده، مطالبی را از مآخذ دیگر به این کتاب‏ افزوده است. به عنوان مثال وی در بحث راجع به المقنع با استناد به اینکه مطالب مؤلف کتاب (محمد بن جعفر نرشخی) در آن زمینه کامل نیست، با استفاده از کتاب‏ شخصی به نام ابراهیم (که او را صاحب اخبار مقنع‏ می‏خواند) و کتاب محمد بن جریر طبری، مطالب راجع به المقنع را کامل کرده است. ‏

چنان که گفته شد، نیم قرن بعد، این بار نوبت به محمد بن زُفَر بن عمر رسید که به سال 574 ق متن ترجمه شده توسط قباوی را تلخیص کرد. آنچه امروز به دست ما رسیده همین متن ملخّص است.‏ از خلال گزارشهای ارائه شده این اثر ارزشمند تاریخی، می‌توان خطوط پررنگی از سیمای اجتماعی این شهر را مشاهده کرد. بر اساس گزارشهای این کتاب، جمعیت روستایی شهر در نیمه قرن اول هجری بالغ بر 90 هزار تن بوده است. بخارا قبل و بعد از اسلام، ‌دو مهاجرت مهم را شاهد و در دوره‌های مورد نظر، دسته‌ها و گروههای اقتصادی، دینی و اجتماعی مختلفی را در خود جای داده بود که آنان را در خصوص پرستش بتان، تعظیم خاطرهٔ سیاوش، شبِ سوری، زیارت و نمازهای عید، رسوم خاصی بود. آداب و رسوم پیروان مقنع نیز که بیشتر در مناطق روستایی زندگی می‌کردند، مبتنی بر نوعی اباحیگری بود. تمایلات شعوبیگری نیز در سده ششم هجری، در میان مردم وجود داشت. در تاریخ این شهر، نخبگان اقتصادی و علمی را نقشی مهم بود. از حیات اجتماعی زنان اطلاعی به دست داده نشده، اما از سه زن صاحب قدرت (خاتون بخارا،‌ خاوند دیههٔ نرشخ و پادشاه سُغد) چهره‌ای مثبت ارائه گردیده است. داستان ورود اسلام به شهر بخارا و بسط تدریجی آن در سایهٔ تدابیر قتیبه بن مسلم باهلی و نیز مقاومتهایی که در این زمینه بروز کرد، از مباحث جالب و مهم کتاب است.

بخارا در سدهٔ دوم هجری شاهد قیامهای مهم و خونینی بود که به خصوص می‌توان به دو قیام شریک بن شیخ‌المهری و مقنع (هر دو علیه عباسیان) اشاره کرد. تاریخ بخارا نیز همانند شهرهای دیگر گاه با خشونت آمیخته است. کشته شدن امیر شهر، ‌ابروی، به دست سپاهیان ترکستان به وضعی فجیع و نیز از میان دو نیم کردن زنی که بزرگ ده نرشخ بود به دست سپاهیان عباسی، همچنین سوختن شهر به دستور زیاد بن صالح پس از سرکوب قیام شریک بن شیخ، از جمله حوادث خشونت‌بار منعکس شده در تاریخ بخارا هستند. اقتصاد تجاری بخارا متکی به محصولات مختلفی به خصوص منسوجات، کارگاههای مهم و نیز بازارهایی متعدد و فعال بود. در این شهر در برخی دوره‌ها سکه ضرب می‌شد. این را نیز می‌دانیم که گاه عملکرد دولت و دولتیان بر قیمت زمین در این شهر تأثیر گذاشته است. نظام قضاوت در بخارا نظامی سالم بود و قضات این شهر در علم و زهد و پرهیز، شهره بودند.‏

بر اساس گزارش کتاب، طی دوره‌های مورد بحث، طبقات، دسته‌ها وگروه‌های مختلفی در شهر بخارا زندگی می‌کردند که حتی تنها توجه به اسامی و عناوین آنها می‌تواند ما را با جنبه‌هایی از حیات اجتماعی، سیاسی، ‌اقتصادی و فرهنگی این شهر آشنا کند. این گروهها و طبقات عبارتند از:‏

ـ «کشکثان» که اشراف شهر بودند. ایشان کشاورز نبودند، بلکه بازرگان و دارای قدر و منزلتی فراوان بودند، به گونه‌ای که سایر مردم، زیردستان آنان به شمار می‌آمدند.‏

ـ «فقها» که منظور نظر برخی از امیران شهر بودند. با وجود این، اهل کار بودند و به کشاورزی اشتغال داشتند.‏

ـ «مغان»، روحانیان زرتشتی بودند. در شهر محله‌ای به نام ایشان بود که «کوی مغان» خوانده می‌شد. این گروه در شهر نفوذ فرهنگی داشتند و برخی رسوم مربوط به ایشان، در دورهٔ اسلامی نیز در بخارا رایج بود. آنان تشخّص ویژه خود را داشتند. به گونه‌ای که حتی نوروز یعنی روز‌ آغاز سالشان، پنج روز با «نوروز کشاورزان» تفاوت داشت و «نوروز مغان» خوانده می‌شد.‏

ـ «دهقانان»، ایشان نیز محله‌ای داشتند که «کوی دهقانان» نامیده می‌شد.‏

ـ «ترسایان»، کلیسایی داشتند مشهور به «کلیسای ترسایان».‏

ـ اعراب «ربیعه» و «مُضَر» و نیز «اهل یمن». گروهی از اعراب «بنی حنظله» نیز بودند که در شهر مسجدی به نام ایشان بود.‏

ـ «رندان»، در بخارا کویی به نام «کوی رندان» بود که ظاهراً محل سکونت یا پایگاه کسانی بود که به این نام شهره بودند.‏

ـ «بقالان» که «جوبهٔ بقالان» به ایشان منسوب است.‏

ـ «پسته‌شکنان»، دارای بازاری مخصوص بودند به نام «بازار پسته‌شکنان».‏

ـ «کفشگران» تیمچه‌ای داشته‌اند به نام «تیم کفشگران».‏

ـ «صرافان» که بازارشان با «بزازان» یکی بود و «بازار صرافان و بزازان» خوانده می‌شد. «بزازان» با «صرافان» در یک بازار فعالیت می‌کردند.‏

ـ «عطاران» که «درِ عطاران» به ایشان منسوب بود.‏

ـ «گردونکشان» یا همان گردونه‌کشان و ارابه‌رانان که صاحبان وسایل نقلیهٔ عمومی در شهر بخارا بودند و محله‌ای به نام ایشان بود به نام «محله گردونکشان».‏

ـ «توانگرانِ سرای حسین». در سال 260 هجری، حسین بن طاهر طایی بخارا را تصرف کرد و خراج زیادی از مردم گرفت؛ ولی مدتی بعد از شهر گریخت. مردم به کوشک او حمله کردند و ثروت فراوانی را که او فرصت نیافته بود با خود ببرد، غارت کردند. این ثروت غارت شده باعث تغییر وضع اقتصادی بعضی خانواده‌ها گردید، به گونه‌ای که فرزندان ایشان نیز از این وضع بهره بردند. در شهر بخارا، عده‌ای را «توانگرِ سرای حسین بن طاهر» می‌گفتند.‏

از نکات دیگری که بایستی بدان اشاره کرد، بازتاب عقاید و آداب و رسوم آن زمان بخارا در این اثر تاریخی است. در بخارای قدیم بت‌پرستی و نگهداری بت رسومی داشت. بخارا را بازاری بود به نام «ماخ» که به خرید و فروش بت اختصاص داشت. مردم بتهای مورد نیاز خود را که درودگران تراشیده و نقاشان رنگ کرده بودند، از این بازار که سالی دوبار و هر بار یک روز برگزار می‌شد تهیه می‌کردند. نکته جالب این که چنانچه بتی می‌شکست یا کهنه می‌شد در نوبت بعد که بازار تشکیل می‌شد، صاحب آن بت به جای آن، بت تازه‌ای می‌خرید و به معبد یا خانهٔ خود می‌برد و بت قبلی را دور می‌انداخت.‏

بخارائیان معتقد بودند، ارگ بخارا را سیاوش بنا کرده است. نیز عقیده داشتند وقتی او به دست افراسیاب به قتل رسید، پای همین حصار در محلی که در روزگار نرشخی جنب دروازه غوریان بود، دفن شد. به همین دلیل مغان بخارا این نقطه را عزیز می‌داشتند و به عنوان یک رسم دیرپا همه ساله پیش از سرزدن آفتاب نوروز، هر مرد بخارایی در این نقطه خروسی سر می‌برید‌. اما رسوم بزرگداشت سیاوش در بخارا بیش از این بود: مردم شهر را در خصوص قتل سیاوش «سرودهای عجیب» بود که مطربان و قوّالان می‌خواندند. این تصنیف‌ها را «در همهٔ ولایت» می‌شناختند.‏ سرودهایی را که بخارائیان در تعظیم سیاوش می‌خواندند، دو نام بود که شاید بتوان آنها را نشانهٔ دو سبک مختلف از آنها با مضامین و حتی فرم متفاوت دانست. بر اساس گزارش نرشخی، این سرودها به دو نام «گریستن مغان» و «کین سیاوش» مشهور بود. بنابراین شاید بتوان این‌گونه تصور کرد که دستهٔ اول تنها مرثیه‌هایی در سوگ سیاوش بود و دسته دوم اشعار و سرودهایی بود که به کین‌خواهی سیاوش اختصاص داشت. ‏

رسم «شب سوری» که از دوران پیش از اسلام به جا مانده بود، در دورهٔ اسلامی نیز در بخارا برقرار بود، چنان‌که در دوران امارت سدید بن منصور بن نوح سامانی بر بخارا، وقتی در شب سوری آتش بزرگی افروختند، شعله‌ای از این آتش به خانهٔ امیر افتاد و «جمله سرای بسوخت». ‏

مترجم کتاب اشاره کرده است که در روزگار او (نیمه اول سده ششم هجری) مردم را رغبتی به خواندن عربی نیست. این را می‌توان ناشی از شعوبیگری رایج در ایران و به‌خصوص مناطق شرقی آن و نیز کوشش سلسله‌هایی مانند صفاریان و سامانیان برای گسترش زبان فارسی دانست. وی آورده است که به همین دلیل و به‌رغم بلاغتی که در متن عربی کتاب تاریخ بخارا هست، گروهی از دوستان وی از او خواسته‌اند این کتاب را به فارسی برگرداند. مترجم همچنین به طور سربسته به برخی تمایلات دیگر مردم در این روزگار اشاره کرده، ولی جزئیاتی به دست نداده است.‏

در بخارا، نخبگان اجتماعی و اقتصادی «کشکثان» بودند. همان‌گونه که ذکر شد، آنان گروهی بودند که پیش از اسلام به دلیل سختگیری ابروی، امیر شهر،‌ به ترکستان مهاجرت کردند و سرانجام پادشاه ترکستان را واداشتند به بخارا حمله کند و ابروی را از میان بردارد. موقعیت اینان در بخارا بعد از این واقعه بیش از پیش مستحکم شد و طبقات فرودست به زیردستان آنان تبدیل شدند. آنان در دوران اسلامی بیشترین مقاومت را در برابر اسلام و مسلمانی صورت دادند و حتی برای عدم اختلاط با اعراب، منازل خود را رها کردند و به حاشیهٔ شهر رفتند و در آنجا محله تازه‌ای بنیان نهادند.‏

در دوره سامانیان نیز نخبگان اقتصادی و اجتماعی بخارا در سرنوشت این شهر نقشی مهم ایفا کردند. آنان برای پایان دادن به هرج و مرج در شهر و به واسطهٔ ابوعبدالله فقیه، سامانیان را به در دست گرفتن قدرت در بخارا دعوت کردند، ولی بعداً در برابر امیر سامانی ـ اسماعیل بن احمدـ چندان تمکین نکردند. به گزارش تاریخ بخارا، او «در حال ملک تأمل کرد و معلوم کرد که او را با مهتران بخارا چندان حرمتی زیاد نیست و به چشم ایشان هیبتی نیست». به‌خصوص ابو محمد ـ بخارخدات سابق ـ و ابوحاتم یساری، مرد ثروتمند شهر، به هیچ وجه از او اطاعت نمی‌کردند؛ بنابراین تدبیری اندیشید و از بزرگان شهر خواست که از طرف او پیغامی به برادرش امیر نصر، به سمرقند برند مبنی بر اینکه وی را علاقه‌ای به امارت بخارا نیست و امیر نصر او را از این کار معذور دارد. اما از آن سو مخفیانه به امیر نصر پیغام فرستاد که آنان را گرفته و حبس کند تا او بتواند بر اوضاع شهر مسلط شود. سرانجام وقتی پایه‌های قدرت خود را مستحکم کرد، پیغام فرستاد که ایشان را آزاد کنند. سپس ایشان را به بخارا برگرداند و از آنان دلجویی کرد. ‏

اما مشهورترین شخصیت علمی بخارا امام ابوحفص بخاری است که بر اساس گزارش تاریخ بخارا به واسطهٔ او بود که علم در این شهر رواج یافت و علما و دانشمندان محترم شدند و بخارا «قبه الاسلام» گردید.‏

گزارش تاریخ بخارا از اوضاع اقتصادی بخارا نیز ارزشمند است. به طور کلی از تاریخ بخارا برمی‌آید که اقتصاد این شهر یک اقتصاد تجاری بود و نه زراعی. دلیل این ادعا اینکه اعراب، بخارا را «مدینه‌التجار» نامیده بودند. بر اساس گزارش کتاب، اهالی بیکند یکسره بازرگان بودند و به سفرهای دریایی می‌رفتند و تا چین داد و ستد می‌کردند و به همین دلیل بسیار توانگر بودند. اهالی اسکجکت نیز زمین زراعی کافی نداشتند و همه به بازرگانی مشغول و توانگر بودند.‏ بخارا و نواحی اطرافش دارای محصولات مختلف و متنوعی بودند: کرباس، پارچه‌های زندنیجی، حلوای مغزین، قنطاری (عود و بخور)، ‌چوب، ماهی شور، ‌ماهی تازه، پوستین‌هایی از پشم بره و گوسفند، ‌روی، بساط (زیلو)، شادروان (نوعی پردهٔ بزرگ که جلوی ایوان کاخها می‌آویختند)، یزدی، بالش، مصلی (سجاده) و بردیهای فندقی. ‏

محصول مشهور بخارا «زندنیجی» بود؛ نوعی پارچه به رنگهای سرخ و سفید و سبز که چون اولین بار در ده زندنیج بافتند، به این نام مشهور شد. زندنیجی به شهرها و بلاد مختلفی مانند عراق و فارس و کرمان و هند و... صادر می‌شد. لباس امرا از آن تهیه می‌شد و قیمت آن همسنگ دیبا بود.‏

بخارا و نواحی اطراف آن را بازارهای مختلف و متنوعی بود که از جمله می‌توان از بازارهای بقالان، کفاشان، صرافان و بزازان، عطاران، ماخ، افشنه، وردانه، زندنه، اسکجکت، شرغ، رخشه و طوایس نام برد.‏

بر اساس گزارش تاریخ بخارا، مقارن سالهای اول هجری، وسیله دادوستد در بخارا کرباس و گندم بود؛ اما در دوران خلافت ابوبکر، اوکانا که بخارا خدات بود، از سیم سکه زد. بعدها «سیم خوارزم» در بخارا رایج شد تا اینکه در اواخر سدهٔ دوم هجری و در زمان امارت غطریف بن عطاء بر خراسان (185ق) در شهر سکه کم شد. به همین دلیل بزرگان شهر از غطریف درخواست کردند اجازه دهد سکه‌ای مخصوص بخارا ضرب کنند. این کار انجام شد و «سیم غطریفی» ضرب شد که مردم آن را «سیم غدریفی» می‌گفتند؛ ولی این سکه به دلیل جنس نامرغوبش که مرکب از زر و نقره و مشک و ارزیز و آهن و مس بود، سیاه از کار درآمد و مردم از آن استقبالی نکردند، اما غطریف بن عطاء آن را مورد حمایت قرار داد تا اینکه رونق یافت. هر شش درم سکه غطریفی برابر با یک درم نقرهٔ خالص بود.‏

چنان که اشاره شد، تاریخ بخارای نرشخی تاکنون بارها تصحیح انتقادی و به زبانهای مختلف جهان ترجمه گردیده است که از این میان، یکی از بهترین آنها تصحیح انتقادی شادروان محمدتقی مدرس رضوی است. با وجود این، چنان‌که در مقدمهٔ رسالهٔ پیش روی خوانندهٔ گرامی آمده است، تصحیح انتقادی این اثر بر اساس نسخه‌هایی است که شادروان مدرس رضوی احتمالاً از وجود آنها بی‌خبر بوده و از همین رو، ارزش این رساله دو چندان می‌گردد. افزون بر این، متن فاکسیمیلی «تاریخ بخارا»ی نرشخی که در ذخیرهٔ دستخط‌های شرقی انستیتو شرق‌شناسی و میراث خطی آکادمی علوم جمهوری تاجیکستان به شمارهٔ 513/2 محفوظ است و گمان می‌رود یکی از قدیمی‌ترین نسخه‌های خطی این اثر در جهان می‌باشد، نیز علاوه شده است که قدر مسلم برای محققان این عرصه، بسیار باارزش خواهد بود. این‌جانب ضمن تقدیر و سپاس از مصححان این اثر تاریخی گرانسنگ، امید دارم انتشار این اثر، آغازی باشد بر نشر مستمر دیگر رساله‌های نفیس و ارزشمند زبان، فرهنگ و تمدن مشترک تمامی فارسی‌زبانان جهان.‏

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه