شاهنامه
سخنی کوتاه دربارهٔ چگونگی پیدایش شاهنامه
- شاهنامه
- نمایش از شنبه, 30 بهمن 1389 10:17
- آزاده احسانی چمبلی
- بازدید: 12499
باور بسیاری بر آن است که شاهنامه مجموعه داستانهایی است در قالب شعر که حاصل ذهن پویا و توان شاعری فردوسی شاعر گرانسنگ ایران میباشد. این نوشته کوتاه بر آن است تا این نکته را روشن نماید که شاهنامه کتابی تاریخی بر مبنای نوشتارهای کهن ایرانی میباشد و پیش از فردوسی وجود داشته است، فردوسی تنها این کتاب گرانمایه - که پیش از او کس دیگری (دقیقی شاعر) نیز تصمیم در به شعر در آوردن آن داشته است - را با سخن شیوا و بیمانند خود به شعر در آورده است. درگنجینه ادب پارسی امروزه مقدمهای از کتابی به نام شاهنامه ابومنصوری وجود دارد، و در آن مقدمه - که بیگمان همه ایرانیان میبایست آن را بخوانند تا بدانند که شاهنامه ساخته و پرداخته ذهن فردوسی نیست - چگونگی گرد آوری یک کتاب تاریخ بیمانند در زمان سپهسالار خراسان ابومنصور محمد پسر عبدالرزاق پور فرخ توسی آورده شده است. ابومنصور سپهسالار خراسان که در آن کتاب مردی میهن دوست و پژوهشگر معرفی شده است بر آن میشود تا تاریخ کهن ایران را که در کتابها و نوشتارهای کهن پراکنده است، گردآوری کند، پس مامورانی را به سراسر ایران میفرستد تا یک گروه پژوهشی برای نوشتن تاریخ ایران تشکیل دهند. ماموران وی افرادی را که کتانخانهها وگنجینههای کهن نوشتارهای ایرانی، به خطها و زبانهای کهن را در دست داشتهاند، یافته و بدانها پیشنهاد میدهند تا در نوشتن تاریخ ایران به زبان پارسی آن روزگار گرد هم آیند. در میان این افراد نام چهار تن هنوز نیز برای ما به یادگار مانده است: «ماخ» پیر خراسانی از هرات، «یزدان داد» پور شاپور از سیستان، «ماهوی خورشید» پور بهرام از نیشابور و «شادان» پور برزین از توس.
گروه پژوهشی ابومنصور و وزیر دانشمندش ابومنصور معمری، سالیان دراز بر روی کار نوشتن تاریخ ایران و برگرداندن نوشتار های کهن (که گویا بیشتربه زبان و خط پهلوی و اوستایی بودهاند) به زبان پارسی روزگار خود کوشش میکنند و میوۀ کار آنان کتاب گرانمایه تاریخ ایران؛ «شاهنامه ابومنصوری» میشود. اصل و بن کتاب شعری که ما امروز به نام «شاهنامه فردوسی» میشناسیم این کتاب بوده است، شگفتی روزگار این است که فردوسی خود مو به مو داستان گرد آوری منابع شاهنامه به وسیله حاکم خراسان و ترجمه آنها به وسیله موبدان از پهلوی به پارسی را در مقدمه شاهنامه توضیح داده است و حتا گفته است که پیش از او کس دیگری تصمیم بر آن داشته است که آن کتاب تاریخ را به شعر در آورد، اما مرگ زود هنگام به او این اجازه را نداده است. فردوسی حتا چگونگی مورد تشویق قرار گرفتن به وسیله یک دوست برای به شعر در آوردن «شاهنامه ابومنصوری» و اینکه چطور بر آن میشود که عمرش را در راه این کار بگذارد را مو به مو در مقدمه شاهنامه توضیح داده است...
اما هزار سال است که بسیاری از ما ایرانیان شاهنامه در دست داریم و هیچگاه این مقدمه را نمیخوانیم و بدون آگاهی از این مقدمه، نا آگاهانه، گمان میکنیم که فردوسی شاهنامه را از خود سروده و داستانهای خیال پردازانه سر هم کرده است، و آنچه در شاهنامه آمده است نظر شخصی فردوسی درباره مسائل گوناگون است. و بر پایه این گمان خام میگوییم که مثلا فردوسی درباره جهان چنین میاندیشیده یا درباره فلسفه زندگی و جهان پس از مرگ چنان میاندیشیده است، و یا پیرو فلان دین و بهمان مسلک بوده است ویا مثلا درباره زنان فلان عقیده را داشته است. درست است که فردوسی با احتیاط کامل در برخی داستانها و بسیار به ندرت، گاه گاه، در یکی دو بیت نظر شخصی خود را بیان داشته است، اما بر پژوهشگران است که هنگامیکه میخواهند درباره اندیشه و اعتقادات فردوسی کنکاش کنند موشکافانه آن ابیات را یافته و بر پایه آن ابیات، درباره عقیده شخصی فردوسی نظر دهند، هر چند به نظر نویسنده شمار ابیاتی که فردوسی در آنها اندیشه شخصی خود را بیان کرده است انقدر اندک است که نمیتوان برای پژوهش در زمینه شخصیت فردوسی از آنها بهره جست. اما برای شناخت چهره همواره چون مهر درخشان فردوسی چه چیز برتر ازاندیشیدن به راهی که وی در زندگیاش برگزید و جان فشانیای که در راه جاودانگی تاریخ، فرهنگ و ادب ایران نمود. امروزه از کتاب گرانسنگ «شاهنامه ابومنصوری» تنها مقدمه آن به جای مانده است، اما مادر ایران شاهنامه گرامی فردوسی را جاودانه نمود تا تاریخ پر ارج نیاکانمان به فراموشی سپرده نشود.
پس در پایان باز بر این نکته پافشاری میشود که محتویات شاهنامه فردوسی نظر شخصی وی نبوده و بر اساس تاریخ ایران میباشد، که گروه پژوهشی ابومنصور محمد پسر عبدالرزاق پور فرخ توسی نوشتهاند. شوربختانه امروزه پیوند ایرانیان با گنجینه ادب پهلوی، اوستایی، مانوی، سغدی و ... گسسته است، که اگر چنین نبود با یک مقایسه کوچک از برخی داستانهای شاهنامه با متون کهن به ویژه متون پهلوی و اوستا، ایرانیان درمییافتند که گروه پژوهشی ابومنصوربا چه امانتداریای نوشتارهای کهن را به پارسی آن روزگار ترجمه کردهاند و فردوسی با چه امانتداریای کتاب شاهنامه ابومنصوری را به شعر در آورده است. پس آنانکه میخواهند در زمینه شاهنامه پژوهش کنند میبایست که شاهنامه پژوهی را ساده نینگارند و شاهنامه را تنها یک کتاب شعر نبینند. شاهنامه پژوه نمیتواند چند داستان مشهور شاهنامه را بخواند و سپس آغاز به داوری درباره شاهنامه و فردوسی نماید؛ بدون خواندن همه شاهنامه، و بدون دانستن مو به موی تاریخ و فرهنگ کهن ایران، و بدون آگاهی از دست کم دو زبان کهن پهلوی و اوستایی و دسترسی به متون پهلوی و اوستا شاهنامه پژوهی امکان پذیر نمیباشد.
۲۹ بهمن ماه ۱۳۸۹
آزاده احسانی
برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به :
مقدمه شاهنامه ابومنصوری ( رجوع شود به بیست مقاله شادروان علامه محمد قزوینی)
مقدمه شاهنامه ویراسته فریدون جنیدی ، بنیاد نیشابور ۱۳۸۸
دیدگاهها
جواب شما را فردوسی در آغاز شاهنامه داده است:
سخن هرچه گویم همه گفته اند بر باغ دانش همه رُفته اند
تو این را دروغ و فسانه مدان به رنگ فسون و بهانه مدان
ازو هرچه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز و معنی برد
او نیز در کمال امانت داری هزار بیت دقیقی را در شاهنامه گنجانیده و میگوید
برفت او و این نامه ناگفته ماند چنان بخت بیدار او خفته ماند
با قسمت اول پارگراف آخر مقاله شما موافقم که فرموده اید:
شاهنامه پژوه نمیتواند چند داستان مشهور شاهنامه را بخواند و سپس آغاز به داوری درباره شاهنامه و فردوسی نماید؛ بدون خواندن همه شاهنامه.....
بله باید شاهنامه را از اول تا آخر خواند ولی شاهنامه بقدری ساده نوشته شده که هرکسی می تواند براحتی آنرا درک کند.
در این مقاله سوالهای زیادی مطرح شده که جواب همگی آنها با خواندن شاهنامه بطور کامل داده شده. در حقیقت کتاب "گفتار شور انگیز فردوسی" بهمین منظور نوشته شده که خلاصه تمام شاهنامه به نثر و شعر میباشد.
پژوهشی جالب و خوب و آموزنده ارائه نمودید
همیشه شاد ذی و پیروز - خرسند
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا