شاهنامه
آشنایی با شاهنامه - رفتـن لُهراسپ، آمدن گُشتاسپ
- شاهنامه
- نمایش از پنج شنبه, 13 آبان 1389 22:17
- بازدید: 8764
برگرفته از روزنامه اطلاعات
آشنایی با شاهنامه
رفتـن لُهراسپ، آمدن گُشتاسپ
محمد صلواتی ـ قسمت58
چو گشتاسپ را داد لهراسپ تخت
فرود آمد از تخت و بربست رخت
به بلخ گزین شد بر آن نوبهار
كه یزدان پرستان بدان روزگار
ای عزیز!
میدانی که سرودن شاهنامه، پیش از حکیم توس فردوسی نامدار، آغاز شده بود. از میان نویسندگان وشاعران، دقیقی شاعر بود که ابیاتی از شاهنامه را سرود أما روزگار به او فرصت نداد و جان به جان آفرینِ پاک تقدیم کرد. بعد از او بود که فردوسی به فکر ادامه دادن کار استاد شعر افتاد و با دوستان مشورت کرد تا سرانجــام در سرودن شاهنــامه سی سال زحمت کشید.
حکیمِ توس در واقع چراغی را روشن کرد که امروز ما از نورِ آن چـــراغ در زنــــدگی خــود بهره میگیریم. واین همان زبان پارسی است که ما آن را فارسی میخوانیم:
بسی رنج بردم در این سال ِ سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
***
باز گردیم به سخن حكیم توس که در این قسمت از داستان، به احترام و قدر شناسی از استاد سخن (دقیقی شاعر) ابیاتی از او را آورده و میفرماید:
چون لهراسپ، تخت پادشاهی را به گشتاسپ داد، خود تخت و تاج را رها کرد، موی سر را تراشید، لباس ارزان قیمت (پلاس ) به تن کرد و به پرستشگاه «نوبهار» در بلخ رفت تا در آنجا به نیایش یزدان پاك پردازد. در این پرستشگاه همة مردان یزدان پرست از شهرهای مختلف جهان گرد آمده و به عبادت مشغول بودند:
بپوشید جامه پرستش پلاس
خـِرَد را چنـان كرد باید سپاس
بیفگند یاره، فروهشت موی
سـوی روشـن دادگر كرد روی
لهراسپ درآنجا سی سال به پرستش پرداخت تا آن که لشکر توران به «نوبهار» حمله کرد و...
در شمارههای بعد آن را پی میگیریم . اکنون باز گردیم به داستان پادشاهی گشتاسپ که بر تخت پادشاهی پدر نشست.
چو گشتاسپ بر شد به تخت پدر
كه هم فرّ او داشت و بخت پدر
بـه سـر بر نهاد آن پدر داده تاج
كـه زیبنـده بـاشد بر آزاده تاج
آوازة پادشاهی گشتاسپ خیلی زود در سراسر جهان پیچید و شاهان همة كشورها فرستادهای به ایران روانه کردند تا به «شاه نو» آفرین بگوید و پیمان دوستی میان دو کشور بسته شود. در این پیمان نوشته میشد که هر کشور سالانه چه مقدار گوهر و اسب و غذا (باژ) برای ایران بفرستد.
گفتیم: «همة کشورها»، اما باید میگفتیم همة کشورها ـ مگر کشور «توران زمین» که دشمنی کهنه با ایران داشت و در آنجا «ارجاسب شاه» برتخت ِ افراسیاب نشسته، با سپاهی از توران و چین آمادة جنگ با ایران بود...
ای مهربان!
فرصتی نیست که داستان را پیش ببریم. باشد تا شمارة بعد و هفتة آینده. امید به خدا....