یادمان
ما از اسب افتادهایم، نه از اصل
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- شنبه, 03 خرداد 1393 02:33
- آخرین به روز رسانی در شنبه, 03 خرداد 1393 02:33
- نمایش از شنبه, 03 خرداد 1393 02:33
- بازدید: 15001
برگرفته از روزنامه اعتماد، شماره 2967 به تاریخ 1/3/93، صفحه 7 (جامعه)
حمید رضا حسینی
در زبان فارسی ضرب المثلی هست که می گوید: «ما از اسب افتاده ایم، نه از اصل» زیرا آنکه از اسب می افتد، می تواند با تکیه بر اصل، برخیزد و دوباره سوار شود اما از اصل افتاده ها را به سادگی یارای برخاستن نیست.
سالیان سال بود که اداره میراث فرهنگی اصفهان با پول و امکانات کم و مسوولیت های زیاد، به شخص از اسب افتاده یی می مانست که اصل خویش را با چنگ و دندان نگاه داشته بود. امروز اما، از پی هشت سال بی ثباتی مدیریتی در دولت های نهم و دهم و نزدیک به یک سال بلاتکلیفی در دولت یازدهم، اگر تاکنون از اصل نیفتاده باشد، بی شک در حال سقوط است.
این روزها داربست هایی که 10 سال است در ایوان کاخ عالی قاپو جاخوش کرده اند، به نمادی از ناکارآمدی اداره میراث فرهنگی تبدیل شده اند. اصفهانی ها به یاد می آورند که وقتی هواپیماهای صدام، مسجدجامع عتیق و بازار سلجوقی را هدف قرار دادند، تمام خرابی ها در کمتر از دو سال مرمت شد. آن روز نیز اداره میراث فرهنگی امکانات و اعتبارات اندکی در اختیار داشت اما دست کم مردی چون شادروان باقر آیت الله زاده شیرازی بود که با تکیه بر اعتبار خود به عنوان مدیری متخصص، کارآزموده و برکنار از شایبه زد و بند، کارها را به پیش می برد. امروز اما، سطح دانش و تجربه مدیران اداره میراث فرهنگی هرگز به آن پایه نیست که در بدنه مدیریتی استان جدی گرفته شوند و کسی حاضر باشد خط شان را بخواند.
برخی مدیران سال های دورتر نیز به جای آنکه اعتبار خود را در راه احیای پیکر نیمه جان اداره میراث فرهنگی به کار گیرند، هر یک برای خود خط و ربطی در این اداره به وجود آورده اند و بر آتش چند دستگی و رقابت های درون سازمانی دمیده اند. تعدادی شان نیز یک پای در اداره میراث فرهنگی و پای دیگر در حوزه پیمانکاری دارند تا – درست یا غلط - شایعات ویران کننده یی بر سر زبان ها بیفتد و اعتبار اداره میراث فرهنگی بیش از پیش مخدوش شود. درون اداره، بعضا کارکنان سرخورده و بی انگیزه شده اند و بیرون از آن، سرمایه اجتماعی به مثابه بزرگ ترین تکیه گاه میراث فرهنگی در حال از دست رفته است. مالکان آثار تاریخی که بار اصلی حفاظت آثار را بر دوش می کشند، خود را از هرگونه حمایت اداره میراث فرهنگی محروم دیده و کم کم به این فکر افتاده اند که ملک شان را برای تخریب تدریجی و تبدیل به احسن، به حال خود رها کنند. دوستداران میراث فرهنگی و تشکل های مردم نهاد نیز با قطع امید از سازمانی که گمان می رفت اصلی ترین مشوق و حامی آنان باشد.
در معادلات مدیریتی استان، بزرگ ترین برنده این وضع شهرداری اصفهان است. همان نهادی که همواره، بیشترین چالش را با سازمان میراث فرهنگی داشته: نهادی که با ساخت برج جهان نما، میدان نقش جهان را تا آستانه خروج از فهرست میراث جهانی پیش برد و حالامی رود تا با خیابان کشی در چند ده متری این میدان، جنجال بزرگ تری را رقم زند. شهرداری پیش از این نیز برخلاف نظر سازمان میراث فرهنگی و شورای عالی ترافیک، خط مترو را از زیر چهارباغ عباسی عبور داد و با انحراف دستگاه حفاری به سوی سی و سه پل، موجب ایجاد ترک های عمیق در این بنا شد. این نهاد همچنین از سالیان دور و از زمانی که نخستین طرح توسعه شهر اصفهان موسوم به «طرح کوکس» کلید خورد، پیوسته در حال خیابان کشی و تعریض معابر در بافت تاریخی و تخریب و بازسازی آثار ارزشمند گذشته بوده است.
با این حال، شهرداری اصفهان در سال های اخیر، طرح مدیریت واحد شهری را شعار خود قرار داده و مدعی شده که تنها در صورت واگذاری مدیریت میراث فرهنگی به شهرداری، حاضر است در قبال بافت تاریخی پاسخگو باشد. از این رو، تضعیف جایگاه اداره میراث فرهنگی، نقطه عزیمت شهرداری به سوی این هدف تلقی می شود. در حیطه عمل نیز، شهرداری پروژه های کوچک و بزرگ زیادی را برای مرمت و بهسازی بافت تاریخی اجرا کرده: به گونه یی که تعداد آثار تاریخی خریداری و مرمت شده از سوی این نهاد چندین برابر آثار مرمت شده به وسیله اداره میراث فرهنگی است. تنها در یک نمونه، در مدت 10 سالی که اداره میراث فرهنگی، موفق به اتمام مرمت تزیینات سقف ایوان عالی قاپو نشده و تعویض کاشی های گنبد مسجد امام به شکست چندباره و خرابکاری های بیشتر انجامیده، شهرداری اصفهان طرح عظیم احیای میدان سلجوقیان (امام علی) را از تملک و تخریب واحدهای ساختمانی تا ایجاد زیرگذر و بهره برداری از بخش اصلی میدان به اجرا درآورده است. بنابراین، شهرداری توانسته چه در سطح مدیران استان و چه در سطح عموم، خود را به عنوان متولی اصلی آثار و بافت تاریخی معرفی کند و جایگاه قانونی و مسوولیت های حاکمیتی سازمان میراث فرهنگی را به چالش بکشد. به بیان دیگر، مدیران شهری اصفهان درست در هنگامه از اصل افتادن اداره میراث فرهنگی، سوار بر اسب مراد شده اند تا از یک سو با استناد به ناکارآمدی این اداره و از سوی دیگر با ارجاع به پاره یی اقدامات مثبت (یا شبه مثبت) خود، حق فعال مایشاء بودن در قبال آثار و بافت تاریخی را به دست آورند. از منظری دیگر، از آنجا که در شهرداری اصفهان دیدگاه های مختلفی نسبت به چگونگی برخورد با بافت تاریخی وجود دارد، تضعیف اداره میراث فرهنگی به تضعیف دیدگاه های متمایل به حفظ بافت تاریخی می انجامد و میدان عمل را برای طرفداران تخریب و نوسازی فراخ تر می سازد.
همچنین، به موازات شهرداری، نهادهای دیگر چون شرکت عمران و بهسازی شهری، سازمان اوقاف و امور خیریه، ستاد برگزاری نماز جمعه اصفهان و... به اشکال گوناگون به حوزه اختیارات قانونی اداره میراث فرهنگی پاگذاشته و برنامه های خود را بی توجه به الزامات مربوط به حفظ آثار تاریخی پیش برده اند.
وقتی اوضاع اصفهان که در هر سه حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، سرآمد شهرهای ایران است و بیشترین نفایس ملی و آثار جهانی را در خود جای داده، این گونه باشد، خود پیداست که میراث فرهنگی در سایر استان ها چه حال و روزی دارد و سازمان مرکزی تا چه حد بر اوضاع مسلط است.