یادمان
چه نکاتی باید مورد توجه ارزیابان یونسکو قرار گیرد؟ - ضرورت تجدید نظر در پروندهٔ ثبت جهانی شوش
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- دوشنبه, 19 آبان 1393 03:58
- آخرین به روز رسانی در دوشنبه, 19 آبان 1393 03:58
- نمایش از دوشنبه, 19 آبان 1393 03:58
- بازدید: 4317
اگر هدف از ثبت جهانی کمک به معرفی، پاسداشت و محافظت از ارزشهای تاریخی و تمدنی بشر باشد، ضروری است که ارزیاب کمیتهٔ میراث جهانی با دقت به بررسی نکات عنوان شده از سوی متخصصان پرداخته و در پروندهٔ آن لحاظ نماید. همچنین شایسته است مسؤولان سازمان میراث فرهنگی نیز از تجربهٔ چالشهای پروندهٔ شوش درس گرفته و شأن و جایگاه واقعی آثار و مواریث فرهنگی کشور را به گونهای درخور رعایت کنند. در این راه، دانشمحوری، تخصصگرایی و بهرهمندی از توان تخصصی و قابلیتهای علمی دانشمندان این حوزه ضرورتی است که متأسفانه در سالهای گذشته، چه در پروندههای ثبت جهانی و چه در مدیریت کلان میراث فرهنگی، مغفول مانده بود.
cheap shoes nike dunk sb silver box collection - Low shoes - GiftofvisionShops - nike jordans retro 1 camo shoes black friday deals , Sneakers - Women's shoes | Air Jordan
به گزارش هنرنیوز؛دشت شوشان در شمال استان خوزستان از حاصلخیزترین دشتهای ایران است و به لحاظ بهرهمندی از جغرافیا و زیستبوم خاص خود نقش مهمی در تاریخ بشری ایفا کرده است. وجود زمینهای گستردۀ آبرفتی و چند رود بزرگ در این دشت، از جمله رودهای کارون، دز و کرخه، از دیرباز کشش و علاقهٔ جمعیتها و جوامع انسانی کوچرو و یکجانشین را برای حضور و بهرهبرداری از این دشت برانگیخته است، بهگونهای که بعدها شوشان یکی از تلاقیگاههای جمعیتهای کوچرو و یکجانشین شد و موجب شکلگرفتن نطفهٔ نخستین حکومتهای اولیه گردید.
چندین استقرارگاه پیش از تاریخی از جمله چغامیش، چغابنوت، بوهلان، جُوی، بَندبال و جعفرآباد در هزارههای ششم و پنجم پیش از میلاد سرآغاز اسکان دشت شوشان را نشان میدهد. در هزارهٔ پنجم پیش از میلاد روستای کوچک شوش نیز به این فهرست افزوده شد و به دلایلی که هنوز کاملاً روشن نیست به مرکز مذهبی و سیاسی دشت شوشان بدل گردید. از آن زمان به بعد، رفتهرفته بر اهمیت شوش افزوده شد و پس از فرایندی که منجر به شکلگیری اتحادیهٔ عیلامی گردید این محوطه به پایتختی پرشکوه تبدیل شد. شوش تا برافتادن امپراتوری عیلام همچنان مکانی بسیار مهم بوده و خزانه و کتابخانهای ناخوانده و ناگشوده از این امپراتوری آسیای غربی باستان محسوب میشود. پس از آن نیز اهمیت شوش تحت لوای شاهشناهی هخامنشی حفظ شد و شوش در میان چهار پایتخت آن شاهنشاهی -شوش، بابل، همدان و تختجمشید- مهمترین کانون اداری و سیاسی بود.
اگرچه در دورههای اشکانی و ساسانی دیگر شوش پایتخت نبود، اما همچنان شهر و منطقهای پررونق و مؤثر با جمعیت فراوان بود. کاوشهای باستانشناختی، آثار شاخصی از دورهٔ سلوکی-اشکانی/الیمایی، چه از محوطهٔ شوش و چه از منطقهٔ ایوان کرخه، به دست داده است. شوش در دورهٔ ساسانی به طور موقت و در پی تخریب آن به دست سپاه شاهپور دوم ساسانی، از رونق میافتد و شهر ایوان کرخه (ایرانشهرشاپور) به عنوان شوشِ نو جایگزین آن میشود. خصلت ناگهانی و تحمیلی اینجابهجایی در برابر جاذبههای طبیعی و تاریخی شوش ناتوان بود و شهر قدیمی شوش بار دیگر رونق پیشین خود را به دست آورد و اهمیت یافت؛ چنانکه یکی از نخستین شهرهای ایرانشهر است که دین اسلام در آن رواج یافت و مسلمانان در کنار پیروان سایر مذاهب از جمله زردشتیان، یهودیان و مسیحیان در آن زندگی صلحآمیزی داشتند.
این شهر کهنسال تا سدهٔ ۸ قمری به حیات خود ادامه میدهد و سپس متروک میشود. حدود یک و نیم سده پیش که شوش مورد توجه باستانشناسان قرار گرفت، از آن شهر کهن تنها آرامگاه دانیال نبی (ع) و خرابههای باستانیِ همجوار آن بر جای مانده بود.
اختلافنظرها دربارهٔ پروندهٔ ثبت جهانی شوش
شوش در حکم یکی از مهمترین محوطههای باستانی ایران، آسیا و جهان با پیشینهٔ استقراری طولانی و اهمیت تاریخی و فرهنگی خود پیش از اینها میبایست در فهرست میراث جهانی به ثبت میرسید. نخستین تلاشهای رسمی در این زمینه از آغاز دههٔ ۱۳۸۰ و در زمان ریاست سیدمحمد بهشتی بر سازمان میراث فرهنگی آغاز شد. در آن هنگام، تهیهٔ پروندهٔ ثبت جهانی شوش را میرعابدین کابلی، باستانشناس و یکی از کاوشگران شوش، زیر نظر معاونت وقت پژوهشی این سازمان و دکتر شهریار عدل بر عهده داشت. پروندهٔ مذکور پس از مدتی به دلیل گسستهای اداری-اجرایی متوقف شد و معوق ماند.
سپس در سال ۱۳۸۷ دوباره موضوع ثبت جهانی شوش مورد توجه قرار گرفت. در همین چارچوب، با هماهنگی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و با مجوز پژوهشکدهٔ باستانشناسی گروهی به سرپرستی محمدتقی عطائی اقدام به تعیین عرصه و حریم مجموعهٔ باستانی شوش نمودند. در این مقطع، با توجه به نیازهای پروندهٔ ثبت جهانی شوش لازم بود تا عرصهٔ این مجموعهٔ باستانی به دقت مشخص و روزآمد شود. بنابراین، سابقهٔ ۱۶۰ سال تحقیقات باستانشناختی در شوش، یعنی از زمان کنت لفتوس در سال ۱۸۵۱ تا آخرین کاوشهای هیأت ایرانی در دههٔ ۱۳۸۰ خورشیدی، مرور شد. پژوهش و گمانهزنی باستانشناختی این هیأت نشان داد که عرصهٔ این شهر کهن در حدود ۱۲۰۰ هکتار است.
به دلیل اینکه بخش بزرگی از شهر جدید شوش در عرصهٔ باستانی قرار میگرفت، ثبت ملّی عرصهٔ ۱۲۰۰ هکتاری به تأخیر افتاد. تلاشها برای حل این مشکلات با چندپارگی و انتقال سازمان میراث فرهنگی از تهران به شهرستانها مصادف شد و آشفتگیهای اداری-اجراییِ باعث عقیم ماندن برنامهها گردید. با این حال، در سال ۱۳۹۰ بار دیگر سازمان میراث فرهنگی کشور رسیدگی به پرونده را در دستور کار قرار داد و نتیجه این شد که عرصهٔ شوش تا حدود ۸۰۰ هکتار میتواند مورد تصویب قرار گیرد. برای سایر بخشها، به دلیل ساختوساز میبایست ضوابطی وضع میشد تا مثلاً با کندن زیرزمین و ایجاد پارکینگ و نظایر آن آثار مدفون در زیر شهر جدید نابود نشوند.
از سوی دیگر، قرار شده بود بخشهایی از محوطه که به طور غیرقانونی ساختوساز انجام شده بازپس گرفته یا تملک شود. به رغم اینکه هنوز اینگونه مشکلات در دست بررسی و رسیدگی بود، اعلام شد که پروندهٔ ثبت جهانی شوش تهیه شده و به عنوان نامزد ثبت جهانی برای سال ۲۰۱۵ میلادی به یونسکو ارسال گردیده است.
پس از ماهها مخفیکاری و بیاطلاعگذاشتن جامعهٔ متخصصان و رسانهها اعلام شد که عرصهٔ باستانی در نظر گرفتهشده برای این پرونده حدود ۳۹۰ هکتار معین شده است. این اندازه تقریباً برابر با محدودهای بود که در سالهای جنگ عراق علیه ایران در سال ۱۳۶۷ و به طور اضطراری توسط یکی از باستانشناسان کشور، مهدی رهبر، مشخص شده بود تا موقتاً از تخریب بیشتر بقایای باستانی جلوگیری شود. مهدی رهبر با کشفیاتی که در همان دهه در شوش انجام داد تصریح کرده بود که محدودهٔ عرصهٔ مذکور موقتی و اضطراری بوده و اندازهٔ عرصهٔ مجموعهٔ باستانی شوش بیش از آن است.
عکس هوایی شهر شوش جدید در دوره ساسانی
با آغار به کار دولت رییسجمهور حسن روحانی رسیدگی به پروندهٔ شوش بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. در آغاز سال ۱۳۹۳ با بالا گرفتن نگرانیها دربارهٔ چرایی تصویبنشدن محدودهٔ عرصهٔ ملّی مجموعهٔ باستانی شوش نگاهها و پرسشها متوجه موضوع ثبت جهانی آن شد. پیشتر، برخی از صاحبنظران و باستانشناسان و کاوشگران شناختهشدهٔ شوش (همچون میرعابدین کابلی، محمود موسوی، مهدی رهبر، دکتر حمید خطیبشهیدی، دکتر رمی بوشارلا، اسماعیل یغمایی، دکتر کامیار عبدی، دکتر شهریار عدل، زندهیاد دکتر مسعود آذرنوش) طی مصاحبهها و یادداشتهایی مراتب نگرانی و انتقاد خود را نسبت به نادیده گرفتن و تقلیل عرصهٔ باستانی شوش از ۱۲۰۰ هکتار به کمتر از ۴۰۰ هکتار در رسانهها اعلام کرده بودند. سخن اصلی یکایک آنها این بود که عرصهای به اندازهٔ ۴۰۰ هکتار به هیچ وجه نمیتواند کاراکتر و شخصیتِ تاریخی-فرهنگی شوش را بازتاب دهد و معرّف ارزش برجستهٔ جهانی آن باشد.
در تابستان ۱۳۹۳ با مطرح شدن دوبارهٔ موضوع شوش در رسانهها و توجه افکار عمومی به آن، محمدحسن طالبیان (مسؤول تهیهٔ پروندهٔ شوش) در پاسخ به خبرنگاران حوزهٔ میراث فرهنگی اعلام کرد که از اندازهٔ عرصهٔ مجموعۀ باستانی شوش بیاطلاع است و قرار است اندازهٔ عرصهٔ شوش در هفتههای آینده مشخص شود. این در حالی بود که نظام مدیریتی و حفاظتی پروندهٔ ثبت جهانی شوش دستکم حدود هفت ماه قبل از آن تدوین و به کمیتهٔ میراث جهانی ارسال شده بود! این برخورد دوگانه و مخفیکاری منجر به واکنش متخصصان و دوستداران میراث فرهنگی در سراسر کشور شد، بهگونهای که در یکی از آخرین واکنشها به این موضوع در مهر ۱۳۹۳ جمع کثیری از باستانشناسان و فعالان میراث فرهنگی با انتشار بیانیهای اعتراض خود را نسبت به نادیده گرفتن واقعیت، تدوین نادرست پرونده و همچنین نابودی عرصهٔ باستانی شوش اعلام کردند.
در شرایط کنونی، پس از گذشت ۶ سال از برنامهٔ تعیین عرصهٔ مجموعهٔ باستانی شوش هنوز عملاً اقدامی برای تصویب عرصهٔ ملّی شوش انجام نشده است. از سوی دیگر، به تازگی مسؤول پرونده اعلام کرده است که قطعاً ثبت جهانی شوش در چارچوب عرصهای به اندازهٔ ۳۹۰ هکتار انجام خواهد شد. این امر نگرانی فزایندهای را پدید آورده است. متخصصان بر این باور هستند که در صورت صحت این موضوع، نه تنها بخش بزرگی از بافتهای باستانی شوش در معرض نابودی مستقیم قرار میگیرد، بلکه در نبودِ ضوابط مشخص و مدون و مصوّب نمیتوان توسعهٔ شهر نوین شوش را از نظر افقی و عمودی کنترل کرد و به همین دلیل حتی چشمانداز فرهنگی همین محدودهٔ ۳۹۰ هکتاری هم بیحفاظ و عبث خواهد بود. هماینک با رشد آپارتمانها و برجها، دکلهای برق و مخابرات و منبعهای آب این چشمانداز مخدوش شده است.
از آنجا که مسؤولان نسبت به محتوای پروندهٔ ارسالی به یونسکو اطلاعرسانی درست و دقیقی انجام ندادهاند و اظهاراتشان با ابهام همراه بوده، به برخی از نکاتی میپردازیم که به نظر میرسد جزء نقایص پروندهٔ حاضر باشند و میتواند مورد توجه ارزیاب یونسکو قرار گیرد:
۱. انسجام (Integrity):
۱-۱- محدودهٔ عرصهٔ پیشنهادی در پروندهٔ حاضر حاوی همهٔ خصایصی نیست که بتواند انسجام و یکپارچگی مجموعهٔ باستانی شوش را نشان دهد، بهگونهای که بخشها یا نقاطی از این خصایص نه در عرصه بلکه در حریم آمده و بخشها یا نقاطی نیز نه تنها در عرصه بلکه حتی در حریم آن هم گنجانده نشده است. چنانکه اشاره شد سابقهٔ استقرارگاههای انسانی در چندین محوطه از جمله جُوی، بَندبال و جعفرآباد (در فاصلهٔ ۵ تا ۱۰ کیلومتری محوطهٔ شوش) حدود یک هزاره پیشتر از خود محوطهٔ شوش است. این امر نشان میدهد که جمعیت ساکن در دشت شوش پیش از آنکه استقرارگاه شوش تأسیس و مسکونی شود در نزدیکی این محوطه میزیستهاند و اسکان آنها نسبت به آنجا فضل تقدّم داشته است. از نظر باستانشناسی، پیشینه و پیشدرآمدِ روستاییان و ساکنانِ روستای هزارهٔ پنجم پم شوش را میتوان در این استقرارگاهها پی گرفت. همین موضوع به نوعی دیگر دربارهٔ حیات متأخر شوش در محوطهای چون «ایوان کرخه» نیز صادق است.
موجودیت شهر ساسانی ایرانشهرشاپور (ایوان کرخه) به طور مستقیم به شوش مربوط است و در روزگار شاهنشاهی شاهپور دوم ساسانی که شهر شوش تخریب گردید این شهر در حکم شوشِ نو پی افکنده شد و مورد اسکان ساکنان شوش قرار گرفت، اما در پروندهٔ حاضر وضع شهر ایوان کرخه بهکلی نامعلوم مانده و نادیده گرفته شده است. کاوشهای هیأت ایرانی در گورستان صالحداوود، در جوار شهر باستانی ایوان کرخه، نشانگر پیوستگی آن با محوطهٔ شوش و اهمیت این مکان حتی قبل از انتقال شهر شوش به آنجا بوده است. اشارات بالا نشان میدهد که ثبت جهانی شوش به عنوان یک اثرِ منفرد اگر با عرصهٔ ۳۹۰ هکتاری و حریم ۱۴ هزار هکتاری (مشخصات و اندازهای که محمدحسن طالبیان، مسؤول پرونده، به رسانهها اعلام کرده است) صورت گیرد، بازتابدهندهٔ ارزش برجستهٔ جهانی و شخصیت واقعیِ تاریخی و فرهنگی این مجموعه نیست و برخی از مهمترین جنبههای باستانشناختی، طبیعی و فرهنگی آن نادیده گرفته شده است.
گفتنی است در پروندهای که در آغاز دههٔ ۸۰ در زمان ریاست سیدمحمد بهشتی بر سازمان میراث فرهنگی، میرعابدین کابلی در چارچوب برنامهٔ معاونت وقت پژوهشی این سازمان و دکتر شهریار عدل، تهیه کرده بود شوش به صورت یک «مجموعه» و نه «تک اثر» دیده شده بود. بنابراین، در پروندهٔ حاضر، برخلاف آن پرونده، به دلایل و زمینههای فرهنگی شکلگیری شوش بیتوجهی شده است.
۲-۱- افزون بر بیتوجهی به زمینههای تاریخی و فرهنگی، به ارتباط ارگانیک محوطهٔ شوش با بستر طبیعی خود نیز در این پرونده توجه نشده است. در حالیکه «شوش» در دشتی حاصلخیز و در جوار رودخانهٔ کرخه شکل گرفته است. همچنین، رودخانهٔ دیگری به نام شائور از میان شهر شوش میگذرد و در طول تاریخ، حیات این شهر را تضمین میکرده است. در واقع، مجموعهٔ باستانی شوش محصول این زیستبوم و اقلیم است. لذا، پروندهٔ حاضر به صراحت نسبت به ارزشها، دلایل و عوامل طبیعی شکلگیری شوش بیتوجه است. سرچشمه و منبع رودخانهٔ کوچکِ شائور چشمه/چشمههایی است که در فاصلهٔ حدود ۱۳ کیلومتری شمال-شمالغرب این مجموعهٔ باستانی (نزدیک شهرک سَکوَند) واقع شدهاند. به نظر میرسد که در این پرونده هیچ برنامهای برای حفاظت از این چشمه و منبع آبی در نظر گرفته نشده است. همچنین برنامهای برای حفاظت از بیشههای کرخه که جزء منظر فرهنگی شوش است و روزگاری مأمن شیر و گوزن زرد ایرانی بوده تدوین نشده است.
۳-۱- وسعت حریم به اندازهای نیست که خصایص این مجموعهٔ تاریخی-فرهنگی-طبیعی را در برگیرد و به مخاطب منتقل کند.
۴-۱- افزون بر اینها، در شرایط کنونی عرصهٔ مجموعهٔ باستانی شوش در معرض تهدید است و وضع فیزیکی و کالبدی آن مناسب نیست. در سالهای اخیر در بخش غربی محوطه ساخت و سازهایی انجام شده که همگی بر روی عرصهٔ باستانی هستند. در محدودهٔ اراضی حسینآباد که جزء عرصهٔ باستانی است و در سالهای دههٔ ۱۳۶۰ نیز آثار هخامنشی در این قسمت به طور اتفاقی آشکار شد و کاوش گردید تحت کشاورزی قرار دارد و همچنین یک کارخانهٔ آسفالت بر روی آثار ایجاد شده که باعث آلودگی محیط زیست نیز هست. همچنین میبایست به فعالیتهایی همچون احداث بلوار، پیکنی برای ساخت هتل و نظایر آن اشاره کرد که در چند سال اخیر در دامنهٔ تپهها و روی عرصهٔ شوش جریان داشته و دارد.
بنابراین، نه تنها هنوز وضعیت محدودهای که در پروندهٔ حاضر به عنوان عرصهٔ باستانی پیشنهاد شده مناسب نیست، بلکه همهٔ خصایصی که ارزشهای نهادینهٔ عرصهٔ شوش باشند، و یا معادلههایی که خصایص آن را به هم مربوط میکند، در عرصهٔ پیشنهادی ارائه نشده است.
۲- اصالت (Authenticity): در پروندهٔ پیشنهادی، ویژگیهای مجموعهٔ باستانی شوش از دیدگاه اصالت به درستی ارائه نشده و ناقص مانده است. یعنی محدودهٔ عرصه در پروندهٔ کنونی بازتابدهندهٔ همهٔ واقعیاتی نیست که نشاندهندهٔ شکلگیری و تکوین شوش بودهاند. برای مثال، چند محوطهٔ شناختهشده در جوار شوش مانند محوطهٔ جعفرآباد که سکونت در آن پیشدرآمدی برای شکلگیری استقرارگاه شوش بوده در این پرونده جزء عرصه لحاظ نشده است. از این نظر نیز بخشی از ارزشهای برجستهٔ جهانی این مجموعه نادیده گرفته شدهاند (همچنین نگاه کنید به توضیحاتِ بند ۱-۱ و ۲-۱).
۳- مرز (حدود) عرصه و حریم: در پروندهٔ ارائهشده برای محدودهٔ عرصه، همهٔ نقاطی که ارزشهای اثر را نشان میدهند به درستی منعکس نشده است. افزون بر این، در عرصهٔ پیشنهادی همهٔ محدودهها و فضاهایی که میبایست جزء عرصه باشند یا در آینده میبایست جزء عرصه قرار گیرند مشخص نگردیده است (برای نمونه محوطههای اقماری شوش مانند تپههای جعفرآباد، جُوی، بَندبال، بوهلان و ایوان کرخه و نظایر آن مورد توجه قرار نگرفتهاند). همچنین با توجه به آنچه تاکنون برای حریم محوطه اعلام شده، این محدوده نه تنها چشماندازهای (منظر) مهم عرصه را در برنمیگیرد، بلکه به نظر میرسد که نقش روشنی در محافظت از عرصه ایفا نمیکند و هنوز تدابیر مدیریتی لازم برای آن اندیشیده نشده است.
در واقع، معیارها برای برآورد اندازهٔ عرصه و حریم در پروندهٔ کنونی شوش مبهم است و اگرچه مسؤولان پرونده به اقتضائات و محدودیتهای حقوقی اشاره میکنند، ولی مصادیقی وجود دارد که نشان میدهد آنطور که باید از قابلیتها و ظرفیتهای حقوقی بهره گرفته نشده است.
۴- برنامههای حفاظت (Protection)، نگهداری (conservation) و مدیریت: در سه دههٔ گذشته مجموعهٔ باستانی شوش گرفتار مشکلات عدیدهای بوده است. در سالهای دههٔ ۱۳۶۰ این محوطه در معرض تخریب و تجاوز ارتش رژیم بعث عراق و صدام حسین قرار گرفت. قلعهای که هیأت باستانشناسان فرانسوی در سال ۱۸۹۷م بر روی این محوطه ساخته بودند مورد اصابت بمب و خمپاره قرار گرفت و بخشهایی از آن منهدم و تخریب شد. همچنین خود محوطهٔ شوش و محوطهٔ ایوان کرخه نیز در معرض مستقیم درگیریهای جنگی قرار گرفته و آسیب جدی دیدند. با وجود این، طی سالهای پس از جنگ ترمیمهایی انجام شد و از جمله در دههٔ ۱۳۷۰ پس از مرمت قلعه «نخستین گردهمایی باستانشناسی ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی» در شوش برپا شد و یک هیأت ایرانی نیز آغاز به کاوش در محوطهٔ شوش نمود.
با وجود این، یک برنامهٔ مدیریتی جامع و پایدار در این زمینه پیگیری و اجرا نشد. بهگونهای که در دههٔ ۱۳۸۰ نه تنها کاوشها تعطیل شد، بلکه وضعیت حفاظتی محوطه بسیار نامطلوب گردید. انباشت انبوه زباله، رشد گیاهان خودرو و انجامگاه و بیگاه حفاریهای غیرمجاز از یک سو و توسعهٔ شهری بر روی عرصه از سوی دیگر صدمات زیادی را به دنبال آورد. افزون بر ساختوسازهای شهری، اقدام به ساخت دو هتل، یکی هتل امیر زرگر در جوار کاخ هخامنشی آپادانا و دیگری هتل بینالمللی لاله بر روی عرصهٔ باستانی و در جوار کورههای سفالگری سلجوقی، از جمله آسیبهای ناشی از بیمبالاتی در مدیریت شوش بوده است. این روند و نیز این آسیبها دستکم تا اواسط سال ۱۳۹۲ بیوقفه ادامه داشته است. فقدان برنامههای حفاظتی و آموزشهای مردمی از یک سو و فقدان تعامل با نهادهای شهری از سوی دیگر بر گسترش این روند دامن زده بود.
در یک سال گذشته، به خاطر نامزدی شوش برای ثبت در فهرست میراث جهانی، اقداماتی ضربتی برای ساماندهی محوطه انجام گرفت. از جملهٔ این اقدامات میتوان به ایجاد مسیر بازدیدِ گردشگران، کاهگل کردن بقایای معماری مکشوفه از محوطه، تصحیح یا تهیهٔ تابلوهای راهنما و نظایر آن اشاره نمود. ثبت شوش در فهرست میراث جهانی، حتی با پروندهٔ ناقص، به خاطر اهمیت و ارزشهای جهانیای که دارد بیشک امکانپذیر است، اما باید اندیشید که هدف از این ثبت، چه برای یونسکو و چه برای کشور ایران، چیست؟ آیا منظور بالا بردن آمار و انجام کاری صرفاً اداری است یا کمک به محافظت از ارزشهای میراث بشری؟
اگر هدف از ثبت جهانی کمک به معرفی، پاسداشت و محافظت از ارزشهای تاریخی و تمدنی بشر باشد، ضروری است که ارزیاب کمیتهٔ میراث جهانی با دقت به بررسی این نکات پرداخته و در پروندهٔ آن لحاظ نماید. همچنین شایسته است مسؤولان سازمان میراث فرهنگی نیز از تجربهٔ چالشهای پروندهٔ شوش درس گرفته و شأن و جایگاه واقعی آثار و مواریث فرهنگی کشور را به گونهای درخور رعایت کنند. در این راه، دانشمحوری، تخصصگرایی و بهرهمندی از توان تخصصی و قابلیتهای علمی دانشمندان این حوزه ضرورتی است که متأسفانه در سالهای گذشته، چه در پروندههای ثبت جهانی و چه در مدیریت کلان میراث فرهنگی، مغفول مانده بود.