زیست بوم
دریاچه ارومیه... - داراب
- زيست بوم
- نمایش از شنبه, 02 مهر 1390 19:56
- بازدید: 7836
داراب - هفتم شهریور 1390
25 امرداد، دو فوریت طرح انتقال آب به دریاچه ارومیه در مجلس به رای گذاشته شد. این دو فوریت رای نیاورد. طرح، پیشنهادی از سوی بیست و چند نماینده شهرهای شمال غربی کشور بود که چهل امضاء دیگر به پایش نشسته بود. از آن پس توجه به دریاچه ارومیه رسانه ای شد.
وزارت نیرو، سازمان هواشناسی، شماری از پژوهشگران دانشگاهی، سازمان پایش خشکسالی کشور، وزارت کشاورزی، سازمان محیط زیست، روزنامه نگاران و طرفداران زیست بوم، هر کدام به انتشار گزارش هایی از وضعیت دریاچه دست می زنند.
این پدیده از سه روی دارای اهمیت است؛
. یکی خشکسالی های پیاپی در حوزه آبریز دریاچه
. دوم دخالت های انسانی در این حوزه که باعث کاهش سهم دریاچه از آب رودخانه ها و منابع زیر زمینی تامین کننده آب دریاچه است
. سوم تحرکات گروه های قوم مدارِ ایران گریز که از هر روزنه و بهانه ای برای تبلیغات کینه توزانه و ناموجه استفاده می کنند.
مسئله اول؛ یک پدیده طبیعی است که سخن گفتن درباره آن کار پژوهشگران و دانشمندان حوزه هواشناسی است. ما فقط می توانیم خواننده و بهره گیرنده از گزارش های اینان باشیم و در پی پاسخ پرسش هایی باشیم. مانند:
ما از رژیم آبی دریاچه ارومیه گزارش دراز مدت و رسمی نداریم که رفتار این دریاچه در سده ها و هزاره های گذشته چگونه بوده.
آیا اکنون با یک سیکل طبیعی کاهش آب دریاچه روبرو هستیم یا این یک پدیده کاملا جدید و استثنایی است.
آیا اظهارات فتاح وزیر نیرو درست است که مدعی است؛ از پدرش شنیده در ده های گذشته آن قدر آب دریاچه کم بوده که در بستر آن راهی وجود داشته و پهنای دریاچه طی می شده. ما نمی دانیم این اظهارات چقدر دقیق و مستند است و چه کمکی به رفتار شناسی دریاچه می کند.
ما نمی دانیم کاهش بارندگی در حوزه آبریز دریاچه فقط به این گستره محدود شده یا دیگر نقاط کشور و حوزه های همسایه همچون دریاچه های وان و سوان هم دچار همین روند هستند؟
پدیده گرم شدن کره زمین چه سرنوشتی برای سرزمین ما رقم می زند؟ پیش گویی های چیست؟
چقدر اقدامات انسانی در پیرامون دریاچه در کاهش بارندگی موثر بوده است؟
آیا میانگین گرمای پیرامون دریاچه به گونه ای بالا رفته که میزان تبخیر به شکل موثری افزوده شود؟
آیا پیش بینی ای هست برای برگشت میزان بارش به دورههای گذشته؟ یا این که از این پس با همین میزان بارش باید ساخت.
مسئله دوم:
. این فکر خودخواهانه که زمین و هر آن چه در آن است برای آدمی آفریده شده و او حق هر گونه دخل و تصرف در زمین را دارد.
. پیشرفت فن آوری و قدرت یافتن بشر در ایجاد تغییرات سریع تر و دامنه دار تر در طبیعت.
. سد سازی های لجام گسیخته
. طرح های جاه طلبانه و افراطی راه سازی
. کندن بی رویه چاه های آب و افزایش بی حساب برداشت آب از آن ها. صحبت از 11 هزار چاه با پروانه و 7 هزار چاه بی پروانه است * که در هر دو مورد بیش از کشش منابع زیر زمینی برداشت صورت می گیرد و هر گاه سطح سفرهای آب پایین می افتد با بستر شکنی و استفاده از پمپ های قوی تر برداشت آب ادامه می یابد.
. گسترش نسنجیده زمین های کشاورزی بدون توجه به بازده اقتصادی آن ها و گرفتنِ سهم طبیعت برای تامین آب کِشته ها؛ آمارها نشان می دهد زمین زیر کشت تنها در استان آذر غربی در سی سال گذشته از 320 هزار هکتار به 700 هزار هکتار افزایش پیدا کرده. بدیهی است افزایش مصرف آب در بخش کشاورزی از سهم دریاچه فروکاسته است.
. افزایش جمعیت در این حوزه و به تبع آن افزایش نیاز به منابع آبی به علاوه تغییر الگوی مصرف و ارتقاء سرانه مصرف آب.
. طرح های عمرانی، ساخت تفرج گاه ها، توسعه ساخت و ساز و برداشت از منابع نمک دریاچه که با تبخیر آب همراه است؛ به درستی دانسته نیست سهم این دستهِ کارها در کاهش آب دریاچه چه میزان است.
آمارهای منتشره سهم سه عامل؛ خشکسالی، گسترش کشاورزی و سد سازی را در کاهش آب دریاچه این گونه تعیین می کند:
خشکسالی و کاهش بارندگی: بیش از 60 درسد
برداشت بی رویه در بخش کشاورزی: بیش از 30 درسد
سد سازی ها بین 5 تا ده درسد.
با این تفاصیل
در پی جویی چرایی ماجرا تبلیغات گسترده ای (صرفا) روی نقش منفی سدسازی ها و سوء مدیریت دولت می شود و هیچ کس کشاورزان بومی را خطاب قرار نمی دهد که در برداشت آب اندازه نگاه دارند!
برای نجات دریاچه از انتقال آب صحبت می شود.
طرح های تامین آب از خارج از حوزه آبریز دریاچه ارومیه:
یکی طرحِ انتقال آب از دریای مازنداران
دوم طرح های برداشت آب از ارس
سوم طرح انتقال آب از زاب کوچک
. طرح اول یک ایده فانتزی و رویایی است. اگر شدنی هم باشد مطلوبتی ندارد.
. طرح دوم: سهم ایران از آب ارس 50 درسد است و استفاده از این سهم برای دریاچه ارومیه باعث کاهش حق آبه کشاورزان دشت مغان از آب این رود است و در واقع خشک شدن اراضی کشاورزی پارس آباد مغان را در پی دارد. (نماینده اردبیل به همین دلیل با این طرح مخالفت کرد) پس این کار مطلوب نیست.
. سوم: پروژه برداشت آب رودخانه زاب کوچک از سوی وزارت نیرو آغاز شده و بنا به گفته مسئولان وزارت نیرو تا کنون 15 درسد پیشرفت فیزیکی داشته است.
اصولا بشر مجاز نیست تغییرات بزرگ در ساختار طبیعت بدهد. اگر از یک حوزه به نفع حوزه دومی برداشت آب صورت گیرد دیر یا زود حوزه اول هم دچار بحران خواهد شد و اثراتش در میان مدت نمایان شده و بعد باید در پی جبران خسارات وارده به حوزه آب دهنده باشیم.
و از سوی دیگر ما به عنوان صیانت از منابع آبی کشور مجاز نیستیم مانع خروج آب های سطحی از مرزهای سیاسی کشور شویم و فکر کنیم چون آب رود زاب از کشور خارج می شود و از دست ما بیرون می رود این به سود ماست که مسیر آن را به درون کشور تغییر دهیم.
باید بدانیم کمبود آب در کشور همسایه ما، عراق، می تواند موجب تشدید کویرها و شن های روان در عراق و طوفان های گرد و غبار برای آسمان کشور ما شده و هوای خودمان آلوده شود و زندگی را در نیمی از روزهای سال برای نیمی از مناطق مسکونی کشور در غرب و مرکز و جنوب مختل کند.
ما مجاز به تغییر بی مطالعه در طبیعت نیستیم. هر گونه تغییر در طبیعت باید سنجیده و با مطالعه و به تدریج بوده و "حداقلی" بوده و از سر نیاز و ضروررت باشد.
و دیگر اینکه ریختن آب شیرین رودخانه ها در یک دریاچه شور در شرایط کم آبی مطلقا منطقی نیست..
کارشناسان نیاز دریاچه ارومیه به آب برای ادامه زندگی را سالانه 3.1 میلیارد مترمکعب براورد می کنند و این یعنی هر ثانیه 100 متر مکعب آب و می خواهند 700 میلیون متر مکعب آن از طریق رود زاب تامین شود. (به گفته دکتر کهرم دبی سالانه رودخانه زاب ۶۰۰ میلیون متر مکعب است!)
این طرح اشتباه است!
چرا که با تخصیص ده ها و سد ها میلیارد تومان برای اجرای این طرح و تخریب گسترده زمین های مسیر انتقال آب تنها 21 درسد نیاز آبی دریاچه تامین شده و فقط می تواند زمان خشک شدن دریاچه را اندکی به تاخیر اندازد. این کار نه تنها مشکل دریاچه را حل نمی کند بلکه با صرف این بودجه هنگفت پیامدهای اجتماعی، سیاسی و زیست محیطی برای حوزه آبریز دیگری در کشور خواهد داشت و در بهترین شرایط، مشکل از یک محدوده به محدودهء دیگری منتقل می شود نه این که چیزی حل شود!
در حالی که اگر جلوی برداشت آب از سوی 7 هزار چاه غیر مجاز پیرامون دریاچه گرفته شده و برداشت بی رویه از آب رودخانه ها اصلاح و شیوه آبیاری مزارع بهینه شود**، می تواند تا 40 درسد به بهبود وضع دریاچه کمک کند و این دو برابر، موثرتر از انتقال آب رود زاب خواهد بود. بدون پیامدهای انتقال اب.
مدیریت سدها هم باید سهم دریاچه از آب رودها را پذیرفته و حداقل یک سوم جریان طبیعی رودها را رها سازی کنند.
مسئله سوم:
از سوی دیگر گروه های قوم مدار با تبلیغات دور از صداقت یک مشکل زیست محیطی و مدیریتی را به یک مسئله جنجالی قومی و باج گیری سیاسی تبدیل کرده اند و اطلاع رسانی برای جلب توجه مردم و مدیران کشور را از مسیر طبیعی به سمت یک مشکل امنینی سوق داده اند که نتایج آن برخورد های واکنشی خواهد بود.
* و **: محمد درویش، کارشناس بیابان زدایی، در این باره به نیکی داد سخن سر داده اند..