زیست بوم
یک دریاچه و هزار نسخه برای نجات/ ارومیه اولین دریاچه خشک شده نیست
- زيست بوم
- نمایش از پنج شنبه, 31 شهریور 1390 14:32
- بازدید: 6733
برگرفته از خبرگزاری مهر
دریاچه ارومیه به عنوان بزرگترین دریاچه ایران و یکی از 20 دریاچه پهناور جهان با دشوارترین شرایط تمام عمرش روبهرو شده است. این واقعیتی است که نمیتوان و نباید انکار کرد. اما در این میان هنوز کارشناسان و مسئولان درباره نسخه نجات دریاچه به اتفاق نظر نرسیدهاند.
به گزارش خبرنگار مهر، موج پاک شدن دریاچهها از نقشههای جغرافیایی کره زمین در طول چند دهه اخیر هم حقیقتی است انکارناشدنی که نمیتوان آن را به یک کشور یا قاره خاص محدود کرد. از مشهورترین موارد این ناپدید شدن میتوان به خشک شدن دریاچه چاد در آفریقای مرکزی، دریاچه آرال (خوارزم) در آسیای مرکزی، دریاچه جلیله در فلسطین اشغالی یا دریاچه اونز در کالیفرنیای آمریکا اشاره کرد. در چین حتی وضعیت از این هم بدتر است؛ چراکه تعداد دریاچهها در استان غربی "کینهایی" که شاخه اصلی رود زرد در آن مشروب میشود، از چهارهزارو 77 دریاچه در ابتدای دهه 90 میلادی به حدود دوهزار دریاچه کاهش یافته است.
وقتی مصرف آب مردم جهان در طول نیمقرن اخیر سه برابر میشود، در حالی که شمار جمعیت در این مدت سه برابر نشده است؛ باید هم انتظار چنین واکنشی را از سوی طبیعت داشت؛ زیرا هر سامانه زندهای دارای یک ظرفیت پذیرش با توجه به توانمندیهای بومشناختی (اکولوژیکی) خاص خود است.
محمد درویش عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع در این باره می گوید: این واقعیتها در مواجهه با بحران دریاچه ارومیه، آنگونه که باید، مصداق نداشته و اصطلاحا بین دو طرف ماجرا (یعنی مدیران ادارهکننده حوضه آبخیز پنجمیلیون هکتاری دریاچه ارومیه از یک سو و اغلب متخصصان، فعالان محیط زیست ) اختلاف نظرهایی وجود دارد.
او اضافه می کند: به نظر میرسد ریشه بحران کنونی را باید در عدم شجاعت لازم در آن بخش از مدیرانی دانست که سالیان متمادی است توانایی اعلام اشتباه و قبول مسوولیت خویش در بروز این بحران نداشته و به جای چارهجویی برای جبران اشتباهها کوشیده اند تقصیرها را بهگردن همدیگر و آسمان و بیمهری طبیعت و خشکسالی و تغییر اقلیم اندازند.
در حقیقت در حال حاضر مسئولان آنقدر اعداد وارقام متفاوتی را برای سهم طبیعت و خشکسالی در خشکاندن دریاچه ارومیه در نظر گرفته اند که معلوم نیست این طبیعت بی زبان تا چه اندازه در این بحران مقصرهستند.
اظهارات محمدرضا عطارزاده، معاون امور آب وزیر نیرو تائیدی بر تناقض میان نظرات مسئولان است. وی عنوان کرده سهم خشکسالی در بروز بحران کنونی دریاچه ارومیه هفتاد درصد است. همچنین قائم مقام وزیر نیرو 97 درصد مشکل دریاچه ارومیه را کاهش نزولات آسمانی دانسته است این در حالی است که در تیرماه سال 90 عالیترین مقام وزارت نیرو یعنی مجید نامجو اعلام کرده بود که 85 درصد دلیل خشکی دریاچه ارومیه به خشکسالی مربوط میشود. همین مقام در آذرماه سال گذشته، سهم خشکسالی را 67 درصد ذکر کرده بود! یعنی در طول کمتر از 8 ماه، به عقیده وزیر نیرو، سهم خشکسالی در بروز بحران ارومیه 18 درصد افزایش یافته است؛ در صورتی که بنابر آمار مرکز پایش خشکسالی کشور، وضعیت اقلیمی حاکم بر حوضه آبخیز ارومیه در سال آبی جاری در اغلب نقاط یا از شرایط نرمال بهتر بود و یا در حد میانگین درازمدت بود.
محمدی زاده رییس سازمان حفاظت محیط زیست و معاون رییس جمهور نیز شهریور 90 اذعان می کند که در بروز بحران کنونی دریاچه ارومیه 40 درصد ما مقصر بوده ایم و 60 درصد آسمان!
درویش در ادامه می گوید: چرا باید در حوضهای که منبع جدیدی از آب برایش تعریف نشده و راندمان آبیاری هم در بخش کشاورزیاش تغییری نکرده، اجازه دهیم تا وسعت اراضی زراعی و باغیاش بیش از 360 هزار هکتار افزایش یابد؟ معلوم است که وقتی چنین اتفاقی رخ میدهد، برای تامین آب مورد نیاز آن باید چاههای بیشتر و سدهای بیشتری احداث شود و کار به جایی برسد که فقط شمار چاههای غیرمجاز از رقم هشتهزار حلقه پیشی بگیرد و به جز رودخانه باراندوز، روی همه رودخانههایی که آوردشان به دریاچه ارومیه ختم میشد، دستکم یک سد احداث شود تا عملا چیزی به عنوان حقآبه طبیعی دریاچه ارومیه باقی نماند.
ناصر کرمی کارشناس محیط زیست نیز معتقد است: بحران دریاچه ارومیه را سه عامل ایجاد کرده است: سد سازی بی رویه، میانگذر دریاچه، کشاورزی بدون ضابطه و ناپایدار. دولت کنونی مسئول ایجاد هیچکدام از این سه مشکل نیست. . دولت اگرچه می تواند از اتهام بسط بحران دریاچه ارومیه دامن به سلامت برکشد، اما دستیازی به طرح های پر هزینه و مخرب (و بی فایده) و همچنین تعلل در جبران اشتباهات قبلی همه قصورهایی است که باعث شده پهنه وسیعی از طبیعت ایران در معرض نیستی و ویرانی قرار بگیرد.
از سوی دیگر هفته گذشته استاندار آذربایجان غربی اعلام کرد: باز کردن سدها مشکلی را حل نمی کند و طبق کارشناسیهای صورت گرفته تنها 6 درصد از خشکی دریاچه ارومیه به سدها مربوط می شود.
این در حالی است که پیش از این دکتر کهرم استاد دانشگاه تنها راه حل نجات دریاچه ارومیه را اعطا 20 درصد حقابه توسط هریک از سدهای موجود بر رودخانه های اطراف این دریاچه عنوان کرده بود.
همچنین مدیر طرح ملی تالابها نیز اعلام کرده است: نیاز دریاچه ارومیه 1/3 میلیارد متر مکعب آب است که با یک حساب سر انگشتی معلوم می شود آب جمع شده پشت سدها یعنی نیمی از نیاز آبی دریاچه ارومیه !
همچنین استاندار آذربایجان غربی و رییس سازمان محیط زیست در اظهار نظرهایی دیگر اعلام کرده اند: یک برنامه 5 ساله برای انتقال آب حوضه های دیگر مانند رودخانه ارس به دریاچه ارومیه تهیه شده است که به اعتقاد مدیر طرح ملی تالابها با انتقال آب از حوضه های دیگر به تنهایی نمی توان مشکل کم آبی دریاچه ارومیه را رفع کرد.
دکتر کردوانی استاد دانشگاه نیز پیش از این اعلام کرده بود: انتقال آب از رودخانه ارس به دلیل نیاز آبی دشت مغان به آب این رودخانه به در یاچه ارومیه خیانتی بزرگ است و به عقیده او تنها راه نجات این دریاچه انتقال آب از رودخانه بدون استفاده و بدون مدعی زاب کوچک در کردستالن است.
بهرام سلطان کارشناس محیط زیست نیز معتقد است: تا زمانی که با یک مقوله فنی و مهندسی با دیدگاه سیاسی برخورد شود در حالی که ذات این موضوع اساساً سیاسی نیست و اصلاً جایگاهی در آن ندارد نمی توان راه حل مناسبی برای بحران دریاچه ارومیه ارائه داد.
به هر حال بحران دریاچه ارومیه اگر به درستی مدیریت شود میتواند اثرات مثبتی در حوزه بالارفتن اولویتهای محیطزیستی در طرحهای توسعه و نزد دولتمردان داشته باشد. باید بپذیریم که اگر نام ایران در شمار 12 کشوری در جهان قرار دارد که با بیشترین ناپایداری بومشناختی روبهرو است و اگر ایران در بین 10 کشور نخست تخریبکننده محیطزیست قرار گرفته یک دلیل اصلیاش این بوده که توجه به آموزههای محیطزیستی نه نزد مردم و نه نزد مسوولان هرگز از اولویتی که سزاوار بوده و به درستی در اصل 50 قانون اساسی بر آن تاکید شده، برخوردار نبوده است.
.....................................
گزارش از بهار سلاحورزی