زیست بوم
در حاشیه مرگ تدریجی دریاچه ارومیه - انگشتر ایران ، بدون نگین فیروزهای؟
- زيست بوم
- نمایش از جمعه, 29 فروردين 1393 14:51
- بازدید: 6821
برگرفته از روزنامه اطلاعات
دریاچه ارومیه، یا به عبارتی نگین فیروزهای کشور، در شرایطی از پیش از دهه 80 رو به خشکی نهاد که دریاچههای دیگری همچون دریاچه آرال در آسیای مرکزی و سالت لیک در آمریکا از خشکی نجات یافتند.
دریاچه آب شور آرال در آسیای میانه نیز به این وضع دچار شد،اما پس از خشکی با مدیریت کارشناسان به حالت طبیعی خود بازگشت. به طوریکه آرال اکنون چهار برابر سالهای پرآب دریاچه ارومیه آب دارد.
دریاچه سالت لیک آمریکا هم سال 1960 میلادی دچار بحران خشکی شد اما اکنون با مدیریت صحیح به وضع طبیعی خود بازگشته است.
با آغاز این بحران، قدمهایی هرچند اندک در دولتهای مختلف برای نجات دریاچه آغاز شد.
نگین فیروزهای
دریاچه ارومیه، در شمالغرب ایران، حدفاصل دو استان آذربایجانشرقی و آذربایجانغربی، قرار دارد. دریاچهای که تا مدتها پیش عنوان دومین دریاچه بزرگ آب شور دنیا و بزرگترین دریاچه داخلی کشور را نیز بر پیشانی داشت. حوضه آبریز دریاچه دشتهایی مانند تبریز، ارومیه، مراغه، مهاباد، میاندوآب، نقده، سلماس، پیرانشهر، آذرشهر و اشنویه را شامل میشود. آب دریاچه ارومیه با میزان نمک محلول بالایش، بسیار شور است به طوری که هیچ ماهی و نرمتنی در آن زیست نمیکند. به دلیل همین شوری است که آب دریاچه هیچگاه یخ نزده است.
دریاچهای که امروز به نام «ارومیه» میشناسیم دههها و سدههای گذشته به نامهای دیگری خوانده میشد. «چیچست» به معنای درخشنده و روشن، موخرترین و شاید معروفترین نامی باشد که از نامهای گذشته آن به یاد داریم. احتمالا درخشندگی دریاچه ناشی از شوری و ذرات نمک فراوانش وجه تسمیه این نامگذاری بوده است. کبودان، مارگیانه یا مانتیانه، بحیره الشراه، شاهی و شاهوتله نامهای دیگری هستند که به نقل از منابعی همچون شاهنامه و سفرنامهها برای دریاچه ارومیه آورده شدهاند.
سن این دریاچه را 13 هزار سال تخمین زدهاند و حوضه آبریز آن 51 هزار و 876 کیلومتر مربع است، رقمی که 3 درصد از مساحت کل کشورمان را در بر میگیرد. البته روند خشکسالیهای چند سال اخیر برخی از این اعداد و ارقام را دستخوش تغییرات بسیاری کرده است.
آغاز فاجعه
دهه شصت و پنجاهیها بهیاد دارند «کدام رودخانهها به دریاچه ارومیه میریزند؟» یکی از پرسشهای اصلی درس جغرافیا بود. تا بیش از یک دهه پیش دریاچه شور ارومیه از هشت رودخانه زرینه رود، سیمینه رود، تلخه رود، گادر، باراندوز، شهرچای، نازلو و زولا تغذیه میکرد که اکنون سالهاست هیچ کدام به این دریاچه نمیریزند.
زرینهرود که بزرگترین و مهمترین منبع تامین آب دریاچه به شمار میرفت از سالها پیش تا کنون برای تامین آب آشامیدنی تبریز، اردبیل و بسیاری از شهرهای اطراف مورد استفاده قرار گرفته و دیگر به دریاچه ارومیه سرازیر نمیشود. رودخانه نازلو از زمان ساخت سد نازلو برای تامین آب مورد نیاز باغهای اطراف استفاده شده و ورودی آن به دریاچه قطع شده است. همینطور دیگر رودخانههای دائمی که روزگاری به دریاچه میریختند و آن را پر آب میکردند به سرنوشت مشابهی دچار شده اند. دریاچه سالهاست که با تشنگی چشم به بارشهای فصلی و آبهای زیر زمینی دوخته تا به جرعهای تنها لبیتر کند.
هرچند که روند خشک شدن دریاچه ارومیه بیش از سال 80 شروع شده بود، اما تا آن زمان کارشناسان گمان میکردند این کاهش سطح آب مربوط به سیکل رفت و برگشتی طبیعی آن است، اما با رد این موضوع، از سال 81، خشکی دریاچه ارومیه جدیتر شد. از سال 85 به تدریج از عنوان «بحران» برای کاهش سطح دریاچه استفاده شد.
با توجه به این که دریاچه ارومیه در شمار دریاچههای کم عمق قرار دارد، طی 13 سال اخیر، به طور میانگین سالانه بیش از 80 سانتی متر تبخیر داشته و این میزان هر سال با کاهش عمق آب، سیر صعودیتری به خود گرفته است؛ نتیجه این تبخیرها از بین رفتن 102 جزیره موجود در این دریاچه بوده؛ به طوری که در اثر پایین رفتن سطح آب،بیشتر این جزیرهها با اتصال به خشکی هویت خود را از دست داده اند.
بر اساس شواهد موجود بیشتر حجم بخش جنوبی دریاچه ارومیه خشک شده و فقط مقدار کمی آب در اطراف پل میانگذر شهید کلانتری باقی مانده است که به گفته محمد سهرابی، فعال محیط زیست، تا 6 ماه آینده اثری از آب در قسمت جنوبی باقی نخواهد ماند.
اواخر پارسال بود که مدیرعامل آب منطقهای آذربایجان غربی در اظهارنظری اعلام کرد با خشک شدن بیش از 94 درصد دریاچه ارومیه طی این سالها فقط حدود 6 درصد از آب آن باقی مانده است. این سرعت خشکسالی با نگاهی به پیکر کوچک و لاغر شده دریاچه بسیار ترسناکتر از اعداد و آمار روی کاغذ است. دریاچهای که روزگاری دومین دریاچه آب شور دنیا بود امروز فقط حدود 2 میلیارد مترمکعب آب دارد. آماری که ماه به ماه کاهش مییابد بهطوری که برای حرف زدن درباره وسعت دریاچه باید دست به دامان اطلاعات لحظه به لحظه شد.
برابر آخرین مطالعات روزهای پایانی سال 92،اکنون عمیقترین قسمتهای دریاچه ارومیه که شامل محدودهکوچکی از بخش شمالی میشود، فقط 5/2 متر ارتفاع دارد! یعنی عمقی حتی کمتر از برخی استخرهای شهری. بخشهای عمده دیگر دریاچه به طور متوسط عمقی کمتر از یک متر دارند و در واقع تپههای نمکی در این نقاط بیشتر از آب به چشم میخورد. دریاچه ارومیه که روزگاری کشتیهای زیبایی بر روی آبهای آن شناور بودند ماههاست که به گورستان قایقها و کشتیهای به گِل نشسته تبدیل شده است.
نتایج مرگ دریاچه
محمد سهرابی، فعال زیست محیطی با بیان این که غلظت نمک دریاچه اکنون در حالت فوق اشباع قرار دارد، اعلام کرد: در گذشته میزان نمک دریاچه 150 گرم در هر لیتر بود، اما امروز با فوق اشباع شدن آب از نمک، این رقم به بیش از 400 گرم افزایش یافته است. در این شرایط حیات تنها گونههای جانوری دریاچه، از جمله آرتمیا به خطر افتاده است. این گونه جانوری ارزشمند نمیتواند در این حجم از نمک زاد و ولد کرده و ادامه حیات دهد. اکنون متاسفانه دیگر آرتمیای زندهای در دریاچه وجود ندارد، هرچند سیست (تخم) آرتمیا بین نمکها نهفته است و با عادی شدن شرایط میتواند دوباره به چرخه حیات در دریاچه برگردد.
در پی خشکی دریاچه، حیاتوحش حیوانات موجود در جزایر آن نیز به خطر افتاده به طوریکه محیطبانان سازمان حفاظت محیط زیست با تانکرآب مورد نیاز آنها را تامین میکنند.
اگر متخصصان و مسئولان، فورا برنامههای اجرایی کوتاه مدتی برای نجات دریاچه ارومیه ارائه ندهند قطعا بزودی شاهد اتفاق ناگوار خشک شدن کامل آن خواهیم بود. در پی وقوع یک فاجعه زیست محیطی، فاجعه انسانی بزرگتری نیز ممکن است رخ دهد؛ هوای معتدل منطقه تبدیل به هوای گرمسیری با بادهای نمکی و بارانهای نمکی شده و زیست محیط منطقه تغییر خواهد یافت. افزایش درجه غبارآلودگی هوا موجب بروز سرطانهای مختلف پوستی و خونی میشود. تخمین زده شده در این شرایط بیش از 13 میلیون نفر مجبور به ترک شهرها و استانهای مجاور دریاچه شوند.
عوامل انسانی و طبیعی خشکی
علیرغم تمام اظهار نظرهای انجام گرفته در رابطه با عوامل خشکی دریاچه، هنور در مورد این که کدام عامل نقش مهمتری در این رخداد دارد، در میان کارشناسان امر اتفاق نظری نیست. اما قدر مسلم مجموعهای از عوامل انسانی و طبیعی در این امر دخیل بودهاند.
سنتی بودن و راندمان پایین سیستم آبیاری کشاورزی، ناهماهنگی الگوی کشت با شرایط بحرانی منطقه، تخلیه سفرههای زیر زمینی و به هم خوردن تعادل بین آبهای سطحی و زیر زمینی در پی حفر بی رویه چاهها و قناتها، توسعه غیر مسئولانه سد سازی، انتقال بی رویه آبهای سطحی و زیرزمینی برای مصارف صنعتی و آبزی پروری، نبود مدیریت علمی منابع آب در شرایط بحرانی و در کل رعایت نکردن حقابه دریاچه،از جمله عوامل انسانی موثر در تشدید بحران خشکی دریاچه به شمار میروند. با افزایش سدسازی در دهه 80، به تدریج آب رودخانههای دائمی که به دریاچه سرازیر میشدند پشت سدها محبوس شده و به مصارف گوناگونی همچون بخش کشاورزی با هدر رفت 90 درصدی، رسیدند. با ایجاد سدها و بندهای متعدد که تعداد آنها به 72 میرسد حتی بیشتر روان آبها و بارشهای فصلی نیز پشت آنها مهار شده و به دریاچه نمیرسند.
وزارت نیرو آمار دقیقی از تعداد سدهای موجود ارائه نداده است، اما بی شک 72 سد و بند در حوضه آبریز دریاچه ارومیه وجود دارد. این رقم توسط کارشناسان از طریق رسانههای مختلف از جمله برنامه مناظره تلویزیونی شهریور پارسال صراحتا اعلام شده است.
همچنین تغییر اقلیم، تبخیر زیاد در پی گرم شدن هوا و کاهش بارندگی و... عواملی طبیعی هستند که به روند خشک شدن دریاچه دامن زده اند.
نقش مردم
اما در همان سالها و ماههایی که بسیاری از تصمیمگیران و مدیران اجرایی علیرغم مشاهده پیشروی خشکسالی دریاچه ارومیه دست روی دست گذاشته بودند، جمعیتها و نهادهای مردمی در فعالیتهایی بشردوستانه و خودجوش در قالب حرکاتی نمادین اجازه ندادند بحران خشکی دریاچه دقیقهای به فراموشی سپرده شود. تشکیل زنجیرههای انسانی هزاران نفر به دور دریاچه، برپایی نمکنوردی، خالی کردن آب هزاران نفر بطری آب در دریاچه تنها بخشی از این فعالیتها به شمار میرود. گویی این مردم هستند که همواره جورِ بی تفاوتی و گاه کم توجهی برخی از مدیران را به دوش میکشند.
نظر مسئولان
از نخستین روزهای جدی شدن بحران خشکی دریاچه ارومیه تا کنون بیش از هر چیز، اظهار نظرهای کارشناسانه و غیرکارشناسانه است که به چشم میخورد. اظهار نظرهای گاه ضدونقیضی که نتیجهای جز سردرگمی و نگرانی بیشتر افکار عمومی را در پی نداشته است. گویی دریاچه ارومیه تبدیل به ابزاری شده بود تا هرکس با توسل به آن، خودی نشان دهد. هرچند در این میان گاه اظهارنظرهای صحیح و شایان توجه هم کم نبود.
حمید چیت چیان، وزیر نیروی دولت یازدهم نیز با اعلام اینکه وضعیت بحرانی دریاچه ارومیه حاصل عملکرد مدیران، کشاورزان، صنعتگران و ساکنان آن منطقه است گفت: این تصور که دولت میتواند روشی ارائه کند که به یکباره دریاچه ارومیه نجات یابد، درست نیست.
وی در همایش هم اندیشی راهکارهای اجرایی نجات دریاچه ارومیه گفت: فرد دیگری بنا نیست دریاچه ارومیه را نجات دهد و وزارت نیرو، وزارت جهادکشاورزی، سازمان حفاظت محیط زیست، مدیران ملی و مردم باید در رفتار خود در قبال این دریاچه تجدیدنظر کنند.
کشتی نجات دریاچه از کدام راه میگذرد؟
تا کنون دهها طرح و راهحل از سوی کارشناسان و نهادهای مختلف برای نجات دریاچه ارومیه ارائه شده است که فقط برخی از آنها از پشتوانههای اجرایی لازم برخوردار بودند. در گزارش سازمان ملل در سال 1390 به راهکارهای پیشنهادی دولت ایران برای نجات دریاچه ارومیه اشاره شده است. در این گزارش به پروژه انتقال آب حوضه به حوضه اشاره و تاکید شده که سه گزینه برای انتقال آب به ارومیه مطرح است: دریای مازندران، رودخانه ارس و رودخانه زاب. اما گزینه دریای مازندران به دلیل فاصله 300 کیلومتری آن با دریاچه ارومیه به صرفه نیست چرا که این انتقال معادل 5/5 میلیارد دلار هزینه دارد و از طرف دیگر باید رضایت کشورهای منطقه هم جلب شود.
همچنین برای انتقال آب ارس کسب اجازه دولت جمهوریآذربایجان لازم است و هر گونه انتقال از رودخانه زاب نیز منوط به هماهنگی با کشورهای ترکیه و عراق است.
این گزینهها در داخل کشور نیز بارها مطرح شد و واکنشهایی را نیز در سطح مدیران و نمایندگان مجلس در پی داشت. فارغ از غیر عملیاتی بودن برخی از این راهحلها به دلیل مسائل بین المللی، سنگ اندازی و بیتوجهی غیر مسئولانه برخی از تصمیم گیران امر، روند خشکی دریاچه را تا به امروز کشانده است. خاطره مخالفت 94 نماینده با طرح دو فوریت انتقال آب برای نجات دریاچه هنوز در اذهان عمومی باقیست.
بارورسازی ابرها از دیگر راهکارهای ارائه شده برای نجات دریاچه بود اما علیرغم صرف هزینههای بسیار برای این طرح، نتیجه مطلوبی از آن به دست نیامد.
در کنار این راه حلها، طرحهای دیگری همچون کوچک سازی دریاچه برای کنترل بهتر و مهار خشکی آن از گوشه و کنار ارائه شده است که با مخالفتهای جدی و گسترده مردمی روبرو شد.
برخی راههای طولانی مدتی نیز همچون استفاده نکردن از زمینهای کشاورزی حوضه دریاچه ارومیه برای مدت یکسال و تخصیص حقابههای استانها و غیره در میان راهکارهای ارائه شده به چشم میخورد اما مشخص نیست با در نظر گرفتن سرعت پیشرفت خشکی، تا آن زمان دریاچهای باقی خواهد ماند یا نه؟
همچنین کارگروهی که با شفافیت به مساله خشک شدن دریاچه ارومیه پرداخته و با دور هم آوردن متخصصان و گروههای مختلف فکری و عملیاتی، نوید نتایجی قابل اجرا برای نجات نگین فیروزهای کشور را با خود به همراه دارد. عیسی کلانتری در حاشیه نخستین نشست تخصصی این کارگروه آشکارا و بدون هیچ ملاحظهکاری مرسومی، اعتراف کرد: «آنگاه که حقابه بخش کشاورزی را از 1800 میلیونمترمکعب (8/1میلیاردمترمکعب) به حدود 5 میلیارد متر مکعب در طول سه دهه گذشته افزایش دادیم، دیگر اجازه نداریم تا از خشکسالی یا تغییرات آب و هوایی به عنوان مهمترین عامل بروز بحران در دریاچه ارومیه نام برده و گناه نابخردیهای مدیریتی و سکوت متخصصان هیدرولوژیست و سدساز کشور را به پای تغییر اقلیم بنویسیم و فرافکنی کنیم». با چنین رویکردهایی به نظر میرسد به جای فرار از مساله، مدیران این بار به دنبال یافتن راهی مناسب برای بحران خشکی دریاچهاند.
گزارش: سیده پری ناز سهرابی- سبا یدرخانی