یادمان
یک میکروبیولوژیست و دو «لوح» عیلامی
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- سه شنبه, 12 بهمن 1389 13:03
- آخرین به روز رسانی در سه شنبه, 12 بهمن 1389 13:28
- نمایش از سه شنبه, 12 بهمن 1389 13:03
- بازدید: 5237
کامیار عبدی: وقتی یک فوق دیپلم کامپیوتر را به بالاترین مقام میراث فرهنگی کشور منصوب کردند، غرولند کردیم که نه از نظر علمی و نه اخلاقی شایسته نیست که یکی از تخصصیترین تشکیلات پژوهشی کشور در حوزه حساس میراث فرهنگی را با دهها دکتر و مهندس با تجربه و کارآمد در رشتههای مربوطه به دست جوانی بیتجربه با یک فوق دیپلم در رشتهیی نامرتبط با میراث فرهنگی سپرد. در جوابمان گفتند که وی مدیر قابلی است و مطمئنا در تصمیماتش با کارشناسان امر مشورت خواهد کرد.
وقتی اعتراض کردیم که یک جوان 30ساله با لیسانس میکروبیولوژی را چه به مدیریت بزرگترین موزه باستانشناسی کشور، دومین مقام میراث فرهنگی کشور، جایی که قبلا بزرگان باتجربه باستانشناسی ایران چون محمدتقی مصطفوی، عزتالله نگهبان و فیروز باقرزاده ریاستش را برعهده داشتهاند، گویا که به مقدسات توهین کرده باشیم به ما توپیدند که شما چه میفهمید، ایشان تجربه مدیریت دارند. پیشتر بارها شفاها از بیتخصصی صاحبمنصبان سازمان میراث فرهنگی گله و شکایت کردهایم.اما تا به حال پاسخی نشنیدهایم جز اینکه این افراد خیلی هم متخصصند و شما نمیفهمید یا اینکه باستانشناسی و موزهداری که علم نیست موزه و مدیریت آن تخصص بخواهد؛ فوقش میرود و یکی، دو کتاب بازاری را (که دست کم 60-50 سال از نگارش یا ترجمه شان گذشته) میخواند و یک ماهه باستانشناسی و موزهداری فرامیگیرد، گفتیم ببینیم و تعریف کنیم. الان وقت آن است که بینیم و تعریف میکنیم؛ آن هم چه دیدنی و چه تعریف کردنی که سرکار خانم آزاده اردکانی، پای نامههای خود را نه به فارسی، بلکه به انگلیسی Azadeh و با عنوان رییس کل موزه ملی ایران امضا میکند.خبر که در روز ششم بهمن ماه 1389 در وبگاه میراث آریا (ارگان خبری سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی) منتشر شده طبق معمول به سوژه داغ این روزها یعنی انبارهای موزه ملی مربوط است که به ادعای رییس کل جدید روسای پیشین به حال خود رها کرده بودند و سرکار خانم اردکانی، در حال سروسامان دادن به آنهاست. با دیگر بخشهای خبر که کاری نداریم؛ فقط به این دو جمله توجه بفرمایید: «رییس کل موزه ملی ایران از مهمترین اشیای خارج شده از این انبار را 2 لوح گلی با خط عیلامی عنوان کرد و گفت: این لوح گلی توسط «ویلیام فاملر» در فارس کشف شده بود و متعلق به سال 1974 بوده است. اردکانی ادامه داد: این الواح گلی که 37 سال در انبار موزه ملی ایران رها شده بود در حال حاضر برای «رمزگشایی» برای استفاده عموم به بخش کتیبههای موزه سپرده شده است.»
بیایید این عبارت کوتاه را بررسی کنیم:
1- رییس موزه ایران باستان فرق بین لوح گلی و گل نبشته را نمیداند و اشیایی را که به احتمال قریب به یقین دو گل نبشته به اندازه کف دست هستند «لوح گلی» میخواند که طبق عرف باستانشناسی اضلاع آن باید حداقل در حدود یک متر در نیم متر باشد. از این اشتباه البته میتوان گذشت، چون هنوز هم عدهیی از باستان شناسان هستند که به گل نبشته، لوح میگویند اما اینها عموما باستان شناسان پیشکسوتند که سالها قبل مشغول کاوش «الواح گلی» بودند و عادت دارند که همان اصطلاحات قدیمی را به کار ببرند اما رییس کل موزه ملی ایران چرا باید واژگان روز را نادیده بگیرند.
2- این «الواح گلی» توسط «ویلیام فاملر» کشف شدهاند ولی ما در تاریخ باستانشناسی نه ایران بلکه سرتاسر جهان، باستانشناسی را به نام ویلیام فاملر نمیشناسیم. احتمالا منظور رییس کل موزه ملی ایران ویلیام سامنر،
باستان شناس مشهور امریکایی است که سالها در فارس بررسی و در تل ملیان کاوش کرده است و حتی دانشجویان سال اول باستانشناسی نیز با نام و نوشتههای او آشنا هستند. احتمالا سرکار خانم اردکانی ترجیح داده به جای نام اصلی سامنر از روستاییان ملیان پیروی کند که هنوز عدهیی از سالخوردگانشان که برای سامنر کار کرده بودند از او با نام «مهندس سامبر» یاد میکنند؛ اما «سامبر» هم به «سامنر» نزدیکتر است، پس معلوم نیست که «فاملر» واقعا کیست و از کجا آمده است.
3- خانم اردکانی میفرمایند که آقای «فاملر» این «الواح گلی» را در فارس کشف کرده است اما کجای فارس زیاد اهمیت ندارد. سامنر (یا همان «فاملر») فقط در تل ملیان کاوش کرده نه در سرتاسر سرزمین وسیعی چون فارس. اصلا برای رییس کل بزرگترین موزه باستانشناسی ایران اهمیتی ندارد که ملیان(انشان باستان)، مهمترین و بزرگترین محوطه باستانی پیش از هخامنشی ایران را بشناسد یا نشناسد. اینها جزییات پیش پاافتادهیی است برای دانشجویان سال اول باستانشناسی نه برای رییس کل موزه ملی ایران.
4- بهنظر خانم اردکانی «الواح... متعلق به سال 1974 است.» عجبا، بنابراین در فارس تا سال 1974 میلادی (1353 هجری شمسی) مردم هنوز روی الواح گلی و به خط عیلامی مینوشتند. این مسالهیی بس مهم است که باید فورا در میراث آریا و نشریه پارسه به اطلاع جهانیان برسد.
5- به موضوع دیگری توجه کنید: «الواح... پس از 37 سال رها شدن در صندوقها... اکنون برای «رمزگشایی» به بخش کتیبههای موزه سپرده شده است. » از قرار معلوم، سرکار خانم اردکانی تفاوت بین «رمزگشایی» و «ترجمه» را نمیدانند. رمزگشایی (decipherment) به شناسایی آغازین دستور زبان و واژهشناسی یک خط باستانی اطلاق میشود، زمانی که هنوز هیچ کس قادر به خواندن آن نیست. وقتی این امر محقق شد، خط رمزگشایی شده بر اساس همان کشفیات اولیه آوانویسی (transliteration) و ترجمه (translation) میشود؛ نکته دیگر آن که صد و اندی سال از «رمزگشایی» خط عیلامی میگذرد و دیگر نیازی نیست که عدهیی بیهوده وقت خود را صرف این کار کنند.
6- از قرار معلوم، قرار است که «رمزگشایی» این متن عیلامی در بخش کتیبههای موزه [ایران باستان] انجام شود. چون تا جایی که ما خبر داریم تنها متخصص زبان عیلامی در ایران، دکتر عبدالمجید ارفعی، را همین موزه ملی در سالهای پیشین چنان نقره داغ کرد که اکنون حتی از حوالی آن نیز رد نمیشود، چه رسد به اینکه با بخش کتیبههای آن همکاری کند.
7- وقتی فردی ناآگاه عبارت «الواح گلی که 37 سال در انبار موزه ملی ایران رها شده بود در حال حاضر برای «رمزگشایی» برای استفاده عموم به بخش کتیبههای موزه سپرده شده است» را میشنود، چه بسا دچار این توهم شود که این گل نبشتهها را بدون هیچ گونه فعالیت محافظتی – مرمتی یا بدون تمهیداتی در گوشهیی انداخته و رهاکردهاند، غافل از اینکه تمام گلنبشتههای به دست آمده از کاوشهای ملیان (چه گل نبشتههای آغاز عیلامی از کاوشگاههای ABC و TUV و چه گل نبشتههای عیلامی میانه از کاوشگاه EDD) به دقت به همت هیات امریکایی مرمت، تثبیت و بستهبندی و به دست زبان شناس آن هیات، متیو استلپر، یکی از معدود عیلام شناسان جهان، استنساخ، آوانویسی و منتشر شده است. خانم اردکانی فقط لازم بود قدم رنجه فرموده و 10دقیقه از دفتر خود در بخش اداری تا کتابخانه موزه تشریف میبردند و از کتابداران درخواست میکردند تا انتشارات مربوطه را در اختیارشان نهند که هم شرح عملیات محافظتی – مرمتی در آنها آمده و هم ترجمه گل نبشتهها.
8- و در نهایت «[متن این دو گل نبشته] پس از «رمزگشایی» برای استفاده عموم به بخش کتیبههای موزه سپرده شده است.» آیا فکر میکنید که ابزار و یراق فروشان خیابانهای اطراف موزه یا میز و صندلی فروشان میدان حسن آباد فردا جلوی موزه صف خواهند کشید تا ببینند در این دو گل نبشته چه مطلب مهمی ثبت شده است؟ این مقولات تخصصی فقط مورد توجه باستان شناسان، مورخان و زبان شناسان است، همانگونه که اطلاعات تخصصی میکروبیولوژی فقط برای متخصصان میکروبیولوژی جالب توجه است. باستانشناسی نیز یک علم است.
توضیح ضروری: یادداشت حاضر نقدی است بر عملکرد مدیریت موزه ملی ایران، روزنامه «ملت ما» آمادگی دارد نظرات ریاست این موزه را نیز منتشر کند