یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی یادمان چگونه لوح‌های 2500 ساله ناپدید شدند - سکوت ما از بی‌اعتنایی نیست

یادمان

چگونه لوح‌های 2500 ساله ناپدید شدند - سکوت ما از بی‌اعتنایی نیست

برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایران‌زمین)، شماره پنجم، از تابستان تا زمستان 1382 خورشیدی، صفحه 16 به نقل از روزنامه‌ی نوروز ‏‎-‎‏ 14 اردیبهشت 1381


فرناز قاضی‌زاده


سوم آبان ماه سال 1378، سیدمحمد بهشتی، رییس سازمان میراث فرهنگی طی نشستی با خبرنگاران از پیدا شدن لوح سیمین خبر داد. در همان زمان شایعه‌های زیادی پیرامون این لوح و چگونگی گم و پیدا شدن آن سر زبان‌ها بود. اما این خبر نیز مانند بسیاری از خبرهای اجتماعی و فرهنگی دیگر در پیچ‌وخم بحث‌های سیاسی گم شد. برخی از خبرنگاران کنجکاوتر که هنوز پی‌گیر ماجرا بودند با برخوردهای عجیبی از سوی کارشناسان میراث فرهنگی مواجه می‌شدند. تقریباً هیچ‌کدام از کارشناسان میراث حاضر نبود با ذکر نام درباره‌ی این لوح‌ها اظهارنظر کند و بسیاری دیگر حتا از حرف زدن درباره‌ی آن طفره می‌رفتند.

لوح‌های داریوش مشتمل بر دو لوح زرین و دو لوح سیمین بود که در جست‌وجوهای باستان‌شناسی تخت‌جمشید در سال 1312 خورشیدی کشف شده بودند. طبق گزارش‌های موجود از آن دوران، زمانی که سرپرست تیم آلمانی کاوش‌گر تخت‌جمشید برای مرخصی به آلمان رفته بود، جانشینش فرصت یافت تا نظریه‌ی خود را درباره‌ی چاله‌ی چهارگوش در تالار آپادانا آزمایش کند. او نقطه‌ی قرینه‌ی چاله در گوشه‌ی شمال شرقی را حفاری کرد و در 28 شهریور کارگران به تخته‌سنگ ناهمواری برخورد کردند که زیر آن یک جعبه قرار داشت. درون جعبه دو لوح زرین و سیمین جاسازی شده بود. لوح زرین در زیر لوح سیمین و نوشته‌ها در مقابل هم قرار داشت. در خاک‌های زیر جعبه هم چهار سکه زر وسیم یافت شد (گویی با هوش‌مندی برای پژوهش‌های باستان‌شناسان امروزی به امانت نهاده شده بودند ‏‎-‎‏ ویراستار).

 این لوح‌ها نوشته‌ی پی‌بنای کاخ آپادانا بودند و روی هر یک، متنی به سه زبان و خط نوشته شده بود. به این ترتیب از بالا، متن به سه خط فارسی باستان، ایلامی و بابلی بود. ترجمه‌ی هر سه متن چنین است: «داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسب هخامنشی. داریوش شاه گوید: این کشوری است که من دارم، از سکستان که آن سوی سغد است تا کوشا (اتیوپی امروز)، از هند تا سارد (در آسیای صغیر) که اهورامزدا، مرا و خاندانم را نگاه دارد».

چند روز بعد در گوشه‌ی جنوب شرقی تالار آپادانا نیز کاوش‌هایی انجام شد. کارگران بر یک سنگ مدور رسیدند که به صورت جعبه‌ای سالم و دربسته بود و درون آن دو لوح زرین و سیمین دیگر قرار داشت. لوح زرین در این جعبه از لوح زرین اولی سبک‌تر بود و همان متن به همان سه خط روی آن‌ها نوشته شده بود. در خاک‌های زیر جعبه هم چهار سکه‌ی زر و دو سکه‌ی سیم (به عنوان نمونه‌ای از سکه‌های رایج آن دوره ‏‎-‎‏ ویراستار) قرار داشت.

پس از انتقال این لوح‌ها به تهران، یک جفت لوح زر و سیم به گنجینه‌سرا‌ی معارف سابق (ایران باستان) فرستاده شد و جفت دیگر به همراه جعبه‌ی سنگی و چند سکه، به گنجینه‌سرا‌ی کاخ مرمر انتقال یافت. در نهایت دوباره همه‌ی لوح‌ها و سکه‌ها و جعبه‌ها به گنجینه‌سرا‌ی ایران‌ باستان فرستاده شد و در انبار گنجینه‌سرا از آن‌ها نگه‌داری می‌شد.

با توجه به شمار زیاد لوح‌ها و کتیبه‌های موجود در موزه‌ی ایران‌باستان و بی‌توجهی‌های سال‌های نخست انقلاب، سرشماری و بازدید‌های معمول برای چند سالی انجام نشده بود تا این که در میانه‌ی دهه‌ی هفتاد حرکتی در جهت سامان‌دهی تالار کتیبه‌ها آغاز شد. در جریان همین سامان‌دهی بود که کارمندان میراث متوجه گم شدن یک جفت از لوح‌های سیمین و زرین شدند. تلاش‌های گسترده برای پیدا کردن لوح‌ها به نتیجه نرسیده و در نوزدهم اردیبهشت 1378 از نیروهای انتظامی و آگاهی برای پیدا کردن آن‌ها کمک خواسته شد و سرانجام لوح سیمین یافته شد.

داستان یافتن لوح سیمین نیز نکته‌ی جالب توجه دیگری از این ماجراست، چرا که لوح سیمین در پشت یکی از کمد‌های تالار کتیبه‌ها جاسازی شده بود. مشخص بود که لوح زرین هم پیش از گم شدن در آن‌جا قرار گرفته تا در صورتی که کسی از آن‌ها سراغی نگرفت هر دو را از مجموعه خارج کنند.

فرد مظنون، یک باستان‌شناس و از مسؤولان تالار کتیبه‌ها بود، کسی که خود سال‌ها با این کتیبه‌ها زندگی کرده بود و خواندن آن‌ها را بر عهده داشت. اعتراف او مبنی بر آب کردن لوح زرین با وجود شناختی که وی درباره‌ی ارزش واقعی آن داشته است، بار دیگر شک همه‌ی آگاهان را برانگیخت. بعید بود که هیچ فرد آشنا به مسایل فرهنگی و تاریخی چنین کار احمقانه‌ای انجام دهد. اما به ظاهر اعتراف‌ها کفایت می‌کرد و باستان‌شناس مذکور مدت‌هاست که به همین جرم در زندان است! این که چقدر در این گفتار صداقت وجود داشته و اصلاً  امکان چنین اقدامی وجود داشته یا نه، از مواردی است که هیچ‌کس به آن توجه نکرد یا دست‌کم کسی به روی خودش نیاورد.

در بحث‌های اخیر پیرامون خروج و قاچاق آثار فرهنگی و اظهارهای جلیل سازگارنژاد، نماینده‌ی مردم شیراز درباره‌ی معامله‌های 20 میلیارد دلاری آثار تاریخی ایران در بازارهای جهانی، یک بار دیگر یاد تک تک آثار به‌سرقت رفته از گنجینه‌سرا‌های ایران در ذهن‌ها زنده شد.

برخی طرح یگان ویژه‌ی پاسدار میراث را مطرح کردند و برخی دیگر به ثبت آثار، تکیه نمودند در حالی که همه و همه هم‌نظر هستند که هیچ‌یک از این اقدام‌ها کافی نیست. در واقع قاچاق پرسود آثار تاریخی و فرهنگی، داستان تلخ و دنباله‌دار کهنه‌ای است که مسلماً دست‌های پشت پرده‌‌ی بسیار قوی آن را هدایت می‌کنند.

چندی پیش در یک میز‌گرد درباره‌ی میراث فرهنگی که در ایسنا برگزار شد، خانم معصومه مصلی، معاون امور فرهنگی اداره‌ی کل میراث فرهنگی درباره‌ی لوح‌‌های داریوش تصریح کرده بود: "در ارتباط با لوح‌‌های داریوش تا حدودی نیز مطبوعات مقصر بودند به گونه‌ای که حتا اعتراض دانشجویان باستان‌شناسی نسبت به گم شدن آن را که در روز جهانی موزه برگزار شد، انعکاس ندادند!". ما می‌گوییم حق با شماست. باور کنید ما هم پی‌گیر ماجرا هستیم، اما وقتی هیچ‌کس در میراث فرهنگی و حتا خارج از پیکره‌ی‌ میراث، حاضر به گفت‌وگو درباره‌ی این لوح و چگونگی گم شدن آن نیست، از ما چه کاری ساخته است؟
 سکوت ما از بی‌اعتنایی نیست.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه