تاریخ كهن و باستان
نخستین جنگهای ایران و روم
- تاريخ كهن و باستان
- نمایش از یکشنبه, 23 مرداد 1390 20:56
- بازدید: 7103
برگرفته از تارنمای فر ایران
عبدالله مرادعلیبیگی
در دورانی که دولت روم در اوج توانمندی و جهانستانی خود قرار داشت، کنسولهای زمامدار رومی پس از چیرگی بر اروپا، متوجه شرق شدند و به قصد رسیدن به هندوستان، خیال در هم شکستن قدرت ایران را در مغز پختند. آنان در انجام این خیال، دست به توسعه ارضی در شرق گشادند و با لشگرکشیهای پیدرپی، مبادرت به جنگهای متعدد و طولانی با ایران کردند. چنان که تا پیش از رسیدن « اوکتاویوس اگوست»1 به مقام امپراتوری روم، حکومتهای کنسولی آن کشور به علت فزونی طلبیهای جنونآمیز دو تن از رهبران خود، سه جنگ بزرگ را بر ضد ایرانیان اشکانی تدارک دیدند و به انجام آن مبادرت ورزیدند.
اما در هر سهی این جنگها، چونان اکثر جنگهایی که از آن پس میان ایران و روم به وقوع پیوست، فتح و پیروزی با ایران بود. در این جنگها، لژیونهای جنگآزمودهی رومی، در برابر روش ویژه جنگی چابک سواران پارتی، کمتر فرصت مییافتند تا از آموزهها و تجربههای فراوان جنگی خود بهره بگیرند. تلفات انسانی و خسارات مالی ارتش روم در این جنگها چنان عظیم و بیسابقه بود که دولت روم برای نخستین بار خود را با سنگری تسخیر ناپذیر روبرو میدید که مردمی دلیر از تباری نیرومند، پاسداران بیدار آن بودند.
رومیان پس از تحمل این شکستهای سنگین و پیدرپی، دریافتند که ایرانیان اجازه توسعهطلبی بیشتری را در خاک آسیا و به سوی شرق به آنان نخواهد داد و مرزهای ایران در کنار رود فرات نقطه پایانی بر فزونخواهیهای جهان طلبانهی دولت روم در تسلط بر سرزمینهای شرقی خواهد بود.
نخستین نبرد تاریخ میان ایران روم در سال (53 پ.م) در عصر شاهنشاهی « ارداول» (اشک سیزدهم) رخ داد. این نبرد سرآغاز کشمکشهای طولانی و نبردهای بسیاری بود که (با فاصلههای زمانی گاه به گاه در میانشان) حدود هفت صد سال ادامه یافت.
دو جنگ دیگر مورد نظر که پس از جنگ نخست و تا پیش از رسیدن اوکتاویوس اگوست به امپراتوری روم از سوی یکی از کنسولهای سهگانهی رومی بر ایران تحمیل شد، به ترتیب در سالهای (36 پ.م) و (33 پ.م) و هر دو به دوران شاهنشاهی « فرهاد چهارم» (اشک چهاردهم) اتفاق افتاد.
اما نخستین نبرد میان ایران و روم زمانی رخ داد که از سوی سنای روم، کنسولهای سهگانه2، ژولیوس سزار3، مارکوس لیسینیوس کراسوس4 و پومپه 5 به طور مشترک بر متصرفات وسیع آن دولت حکم میراندند.
کراسوس در سال (55 پ.م) از سوی سنای روم به حکومت سوریه و فرماندهی قشون شرق منصوب گردید. وی که فرماندهی سرکوب قیام کلادیاتورهای رومی به رهبری « اسپارتاکوس» که موجودیت دولت روم را با خطر بزرگی روبرو ساخته بود، برعهده داشت، حتی پیش از عزیمت به محل حکومت و فرماندهی خود در سوریه، بالاف و گزاف آشکاری مدعی بود که ارتش روم را از ایران عبور داده و تا هندوستان به پیش خواهد تاخت و خود را به کنار اقیانوس مشرق خواهد رسانید.6
کراسوس با همین خیال در بهار سال (53 پ.م) عازم جنگ با ایران شد و لژیونهای رومی را به سوی جلگه میان رودان (بینالنهرین) به حرکت درآورد. در این هنگام « ارد» شاهنشاه اشکانی، هیاتی را به سفارت نزد وی فرستاد و از روی تحقیر پیام داد: « اگر مردم روم میخواستند با من جنگ کنند، من جنگ میکردم و از بدترین عواقب آن بیمی نمیداشتم ولیکن اگر چنان که فهمیدهام شما برای منافع شخصی به خاک ایران دستاندازی میکنید، حاضرم به سفاهت شما رحم آورم و اسرای رومی را پس بدهم.»
کراسوس که از این پیام سخت به خشم آمده بود گفت: « جواب این پیام را در سلوکیه خواهم داد.» نوشتهاند که « ویزیگس» مسنترین عضو گروهی سفارت ایران به این گفتهی کراسوس خندید و کف دست خود را به وی نمود و پاسخ داد: « اگر از کف دست من ممکن است مویی بروید، شما هم سلوکیه را خواهید دید.»7
« ارد» شاهنشاه اشکانی که آماده جنگ بود،فرماندهی چابک سواران پارتی در جنگ با کراسوس را که شمار آنان ده هزار تن بود برعهده « سورنا» سپهسالار دلیر ایرانی سپرد و خود بلافاصله و به سرعت با پیاده نظام ارتش ایران به منظور جلوگیری از کمک پادشاه ارمنستان که با کراسوس متحد شده بود، به خاک ارمنستان حمله برد و « آرتاواردس»8 شاه ارمن را مطیع ساخت.
از آن طرف کراسوس با سپاه بزرگ خود که مرکب از هفت لژیون و چهار هزار تن سوار و به همان اندازه نیروی سبک اسلحه متشکل از فلاختن انداز و کماندار بود و شمار آن افزون بر چهل و دو هزار تن میشد، از رود فرات که مرز ایران با متصرفات آسیایی روم بود گذشت و پس از چند روز راهپیمایی به رودخانهی «بلیک»9، نزدیک «حران» (کاره) 10 رسید.
نیروهای ایرانی تا این محل، بدون آن که خود را نشان دهند، عبور ارتش روم را زیر نظر داشتند. در این مکان، در آغاز بخش کوچکی از سواران سبک اسلحه پارتی که تا آن زمان به خوبی از عوارض طبیعی زمین و محیط برای استتار خود سود جسته بودند، به ناگهان در برابر ارتش روم ظاهر گشتند. اما بخش اصلی و عمده نیروهای ایرانی، از جمله سواران سنگین اسلحه که حتی تنها شکوه سلاحها و هیبت ظاهری آنان هراس در دل دشمن میافکند، همچنان در استتار باقی ماندند.
این سواران سراپا زرهپوش بودند و اسبهایشان بر گستوان داشت و به صف حرکت میکردند و در همان حالت با نیزههای بلند و محکم خود مستقیم به صفوف دشمن میزدند. اما چابک سواران سبک اسلحه پارتی که اسلحه آنان منحصر به تیر و کمان بود و بر اسبان تیز پا و جهنده سوار میشدند، ستون فقرات ارتش شاهشاهی اشکانی را تشکیل میدادند. 11 اساس روش جنگی چابکسواران سبک اسلحه پارتی، جنگ و گریزهای از پیش طراحی شده بود. بدین ترتیب که نخست به صفوف به هم فشرده، پر عمق و نفوذ ناپذیر لژیونهای رومی حمله میبردند و سپس حالت عقبنشینی و گریز به خود میگرفتند و دشمن را تحریک به تعقیب خود میکردند و آنان را تا مسافتی دور و نطقه مورد نظر به دنبال خود میکشیدند و با قطع ارتباط جناحین سپاه متخاصم، به ناگهان و با همان سرعت که گریخته بودند به عقب و به سوی آنان باز میگشتند و با مهارتی که در تیراندازی به طور قیقاچ داشتند، تعقیبکنندگان را زیر بارانی از تیر گرفته و از پای میانداختند. 12
کراسوس چون شمار اندک سواران ایرانی و سلاح ناچیز آنان را دید، به گمان این که فتحی آسان و در دسترس خواهد داشت، بدون آن که فرصتی برای رفع خستگی به سربازان خود بدهد، بیدرنگ دستور حمله به سوی سواران پارتی را صادر کرد. در این هنگام چابکسواران پارتی که برابر نیروهای رومی ظاهر شده بودند، ماهرانه با جنگ و گریز، دشمن را به سوی مکانی که بخش اصلی سواران ایرانی خود را پنهان کرده بودند، کشانیدند. آنگاه با به صدا درآمدن طبلها، سواران استتار شده پارتی ظاهر گشتند و به میدان نبرد تاختند.
کراسوس چون این بدید، فرمان داد تا لژیونهای رومی آرایش جنگی مربعی بگیرند و از هر چهار طرف آماده مقابله با سواران ایرانی شوند. اما نیزههای بلند و محکمسواران سنگین اسلحه پارتی صفوف به هم فشرده لژیونهای رومی را که مسلح به زوبینهای کوتاه و شمشیر بودند، از هم شکافت و راه را برای حملات برق آسا و جنگ و گریز سواران سبک اسلحه تیرانداز پارتی باز کرد.
«پوبلیوس»13 فرزند کراسوس که سرداری نامآور بود، در میانهی جنگ فریب گریز مصلحتی دستهای از سواران پارتی را خورد و به تعقیب آنان پرداخت، اما به ناگاه خود را در محاصره آنان دید و کشته شد.
رومیان که از حملات بیامان و برقآسای سواران پارتی خود را باخته بودند با مرگ پوبلیوس بیش از پیش دچار هراس تزلزل شدند.
نتیجه جنگ تا غروب آن روز برای رومیان، دادن بیست هزار کشته و ده هزار اسیر بود. شب هنگام رومیان ازفرصت استفاده کردند و روی به فرار نهادند و هر دسته به سویی روان شدند. روز بعد در تعقیب فراریان، دستهای از سواران پارتی به کراسوس رسیدند و وی در درگیری با این سواران کشته شد. باقی مانده ارتش روم که حدود ده هزار نفر میشدند، به فرماندهی دو تن از سرداران رومی، « کاسیوس»14 و « اوکتاویوس اگوست» از فرات گذشتند و خاک ایران را ترک کردند. اما شمار زیادی از این فراریان نیز در بین راه، گرفتار حملات اعراب شدند و جان خود را دست دادند.15
« سورنا» سپهسالار ارتش ایران، که در این جنگ فرماندهی سواران پارتی را در میدان رزم برعهده داشت، از بزرگترین سرداران تاریخ ایران و از نوابع نظامی جهان شمرده میشود.
دو جنگ دیگر مورد نظر علیه ایران را « مارک آنتوان»16 یکی از سه کنسول رومی عصر پس از ژول سزار، فرماندهی کرد.
بار اول، آنتوان با نیرویی که شمار آنان فزون بر یکصد هزار تن میشد، از راه ارمنستان، پا به خاک ایران گذاشت و تا شهر « پراسپا»17 مرکز « ماد آتروپاتن» (آذربایجان) پیش آمد و آن شهر را به محاصره گرفت. در این هنگام چابکسواران پارتی به فرماندهی « فرهاد چهارم» شاهنشاه اشکانی که از آغاز تمام تحرکات ارتش روم را زیر نظر داشتند و پنهانی آنان را تعقیب میکردند، چون اجل معلق و به ناگهان، نخست بر سر قسمتی از ارتش روم که مسئول حمل بار و بنه و ماشینهای محاصره و و قلعهگیری بود و با فاصله از نیروهای اصلی و به دنبال آن حرکت میکرد، تاختند و آن را منهدم کردند. آن گاه نیروهای ایرانی، بقیه ارتش روم را که به فرماندهی آنتوان شهر پراسپا را در محاصره داشتند مورد حملات پیدرپی خود قرار دادند و با آن به جنگ و گریز پرداختند. آنتوان که با از دست دادن بارو بنه ارتش و ماشینهای قلعهگیری از لحاظ تامین آذوقه ارتش خود دچار مشکل و از گشودن شهر پراسپا ناامید شده و حملات پیوستهی سواران پارتی نیز روحیه سربازان رومی را متزلزل ساخته بود، ناچارفرمان به عقبنشینی داد و به سوی ارمنستان حرکت کرد.
اما این عقبنشینی، بر اثر حملات پیدرپی چابکسواران پارتی، که تا رود ارس، آنان را تعقیب میکردند، به یک فاجعه بزرگ و واقعی برای ارتش روم بدل شد، مدت این عقبنشینی فلاکت بار ارتش روم 27 روزطول کشید و طی آن بیش از بیست هزار پیاده و چهار هزار سوار رومی کشته شدند. پلوتارک مینویسد، وقتی که سرباران رومی از رودخانه گذشتند و به خاک ارمنستان رسیدند، بر اثر مشقات و صدماتی که در طول این عقبنشینی متحمل شده بودند، بیاختیار زمین را بوسه دادند و شادیها کردند. اما شور بختی این سربازان هنوز پایان نیافته بود، زیرا تا رسیدن به سوریه، هشت هزار نفر دیگر از این سربازان بر اثر سرما در خاک ارمن تلف شدند.
دو سال بعد، یعنی در سال (34 پ.م) آنتوان با خیال گرفتن انتقام این شکست بار دیگر با نیرویی بزرگ پا به خاک ارمنستان گذاشت و پس از استقرار پادگانهای رومی در آن سرزمین، به نزد کلئوپاترا به مصر بازگشت. وی سال بعد، یعنی در سال (33 پ.م) دوباره به ارمنستان آمد و تا ارس پیش تاخت، ولی جسارت آن را نیافت که از آن بگذرد.
از طرفی چون اختلاف میان او و اوکتاویوس بالا گرفته بود، برای حفظ مقام خود که پس از شکست در ایران متزلزل شده بود، تصمیم گرفت که به روم عزیمت کند. فرهاد شاهنشاه اشکانی از این فرصت استفاده کرد، به پادگانهای رومی در خاک ارمنستان حمله برد و ارتش روم را از آن کشور بیرون راند.18
نتیجهی این جنگها، که بر اثر آن، بزرگترین سرداران و کنسولهای حکومتگر رومی، جان و مال و نام و مقام خود را بر سر آن باختند، یکی از علتهای اساسی تشدید اختلافات درونی میان سنا و کنسولهای رومی و بر چیده شدن دولت کنسولی آن کشور بود.
اوکتاویوس اگوست که خود ناظر در صحنه این جنگها و شاهد عینی نتایج زیانبار این شکستهای عظیم نظامی وناکامیهای سیاسی مرتبط با آن برای دولت و مردم روم بود، پس از دستیابی به مقام امپراتوری روم، برای پایان دادن به منازعه با ایران، رود فرات را مرز ایران شناخت. او به عنوان نخستین امپراتور روم، رومیان را وصیت نمود و بر جانشینان خود تاکید ورزید تا هرگز حرمت این مرز را نشکنند.
پند و وصیت اوکتاویوس بیش از یکصد سال، رومیان را از تجاوز به ایران بازداشت. این به ظاهر پایان
« رویای رومی» در تسلط به ایران و رسیدن به هندوستان و دست یافتن بر ثروتهای بیکران آسیا از طریق خشکی، لااقل برای بیش از یک صد سال بود.
از این رو، از آغاز عصر امپراتوری اوکتاویوس اگوست، رومیان برای رسیدن به هندوستان و مراکز تولید ثروت در شرق به جستوجوی راههای دیگری برآمدند. راه آبی دریای سرخ به دریای پارس 19 و اقیانوس هند از این زمان مورد توجه مخصوص دولت روم قرار گرفت.
پینوشت:
1ـ Octavius Augustus
2ـ Triumvirat
3ـ Julius - Cesar
4ـ Marcus Licinius Crassus
5ـ Pomoey
6ـ تاریخ ایران ـ سرپرسی سایکس ـ ترجمه سید محمد تقی فخرداعی گیلانی ـ جلد اول ـص 468 ـ چاپ دوم ـ دنیای کتاب.
همچنین نگاه کنید به: تاریخ ایران ـ حسن پیرنیا ( مشیرالدوله) ـ به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی ـ ص 152 ـ چاپ سوم ( 1362 ـ کتاب فروشی خیام.
7ـ همان ـ ص 469
و همچنین نگاه کنید به: پارتیان ـ مالکوم کالج ـ ترجمه مسعود رجب نیا ـ ص 36 ـ چاپ دوم ـ 1357 ـ انتشارات سحر
8ـ Artavardes
9ـ Belik
10ـ Carrhae
11ـ تاریخ ایران ـ سرپرسی سایکس ـ ص 471
12ـ روش ویژه جنگی سواران پارتی که سرپرسی سایکس آن را « تدبیر حربی پارتی» میخواند، بعدها الهامبخش جنگهای پارتیزانی شد و واژه پاتیزان از پارت و پارتی برآمده است. « هوراس» Horace، هنر جنگآوری و تیراندازی چابکسواران پارتی را در اشعار خود بسیار ستوده است.
13ـ Publius
14ـ Cassius
15ـ تاریخ ایران ـ سرپرسی سایکس ـ ص 475
16ـ Mark Antoni
17ـ Praaspa که به پارسی « فراداسپه» خوانده میشود. امروز به تخت سلیمان معروف است.
18ـ تاریخ ایران ـحسن پیرنیا ( مشیرالدوله) ـ ص 158
19ـ از زمان شاهنشاهی هخامنشی تا ورود قدرتهای استعماری به آسیا، دریای پارس شامل تمام آبها و دریاهای میان سواحل شرقی آفریقا تا کرانه غربی شبه جزیره دکن میگردید. بنابر نوشتهی جغرافیدانان مسلمان از جمله مقدسی، استخری، ابن حوقل و ... خلیج فارس، دریای مکران، دریای سرخ و ... همه از زبانههای دریای بزرگ پارس شمرده میشدند.