زیست بوم
آخرین نفسهای ارومیه
- زيست بوم
- نمایش از شنبه, 21 فروردين 1389 13:25
- بازدید: 7800
برگرفته از همشهری آنلاین - دکتر اسماعیل کهرم
من کاملا احساس عجز میکنم وقتي از من میخواهند يک نقطه از ايران را بهعنوان زيباترين جايي که ديدهام معرفي کنم.
مگر میشود اين همه زيبايي و تنوع را در ذهن به مسابقه و مقايسه گذاشت ؟ بنابراين، اين کار غيرممکن است، ولي مثل آدم گرسنهاي که در يک زمان معين هوس اين يا آن غذا را میکند من هم در ذهنم آرزوي آن را میکنم که مثلا در « پريشان » باشم و يا «ارسباران»؛ گاه دلم براي منطقهاي تنگ میشود. خيلي وقتها آرزوي آب و هواي منطقهاي را میکنم؛ گاه دلم براي بچهها و همکارانم در تبريز و يا نيريز، گلستان يا شادگان تنگ میشود.
يک ساعت صحبت کردن با هرکدام از بچهها که در اين مناطق هستند برابر است با کسب اطلاع از کل منطقه تحت حفاظت آنها. اسکويي، برادران خليلي و فرزندانشان و احمدي و نيز قهرماني بزرگ يعني درياچه اروميه. به جبر زمان اينها میآيند، صادقانه خدمت میکنند و مانند ايران نژاد يا عليرضا کامرانيان در راه انجام وظيفه شهيد میشوند؛ جان میبازند. ايران نژاد که طفلکي فقط قايق به گل نشستهاش پيدا شد و خودش خدا میداند... .
به هرحال يک ساعت حرف زدن با اين بچهها يعني اطلاعات به روز کسب کردن از کل درياچه اروميه.
گاه اخباري که در باره يک منطقه خاص منتشر میشود موجب جلب توجه به آن ناحيه میشود. اخبار مربوط به اروميه زياد دلپذير نيست خبر از شوري آب است، خبر از کاهش نيم متري ارتفاع آب نسبت به سال گذشته، خبر از احتمال از دست رفتن اروميه و تالابي و شوره زار شدن زمينهاي وسيع جنوب درياچه است. اينها مواردي است که حتي خبرگزاریهاي خارجي به نقل از داخلیها گزارش کردهاند.
اگر من خشک شدن هامون، گاوخوني و بختگان را نديده بودم غيرممکن بود که خشک شدن درياچه اروميه را باور کنم، ولي با توجه به آنچه ديدهام و نيز با افت 6 متري سطح آب، براي من خشک شدن درياچه اروميه يک قدم با ما فاصله دارد. هامون روزگاري 6 متر عمق داشت، يکي دو سال بعد از آن در همان نقطه که عمق 6متري داشت لندرور رانديم ! کمااينکه دربستر باراندوز چاي همين کار را کرديم.
بستر درياچه اروميه شور است و پر از املاح آب. اگر مصب يکي از رودخانههايي که به اروميه میريزد را ديده باشيد متوجه خواهيد شد که رودخانه آب شيرين انواع موجودات مانند ماهي و قورباغه و لاک پشت را به درياچه میآورد اما اين جانوران به محض ورود به درياچه در اثر شوري میميرند و جسد آنها مدتها روي آب شناور میماند.
اروميه ديگر اروميه نيست
پس از يک آرزوي يکي، دو ماهه براي ديدار اروميه، ميراث فرهنگي ما را براي کنفرانسي در زمينه ميراث طبيعي فرهنگي به تبريز فراخواند. فکر کردم سري هم به اروميه بزنم. وقتي که هواپيما برفراز درياچه اروميه پرواز میکرد دستههاي پرنده بهصورت نقاط سفيد در سراسر جزيره پراکنده بودند ولي نه مثل قبل. هواپيما روي قويون داغي که رسيد از بالا نگاه کردم قلبم باز شد. فکر میکردم سراسر جزيره پر شده از آسمانخراش و برج و هتل و بزرگراه و اسکله... انتظار داشتم آثار توسعه نيم بند خاص کشورهاي در حال توسعه را ببينم ولي هيچ خبري از اينها نبود. تنها چند سايباني که براي شناگران بنا کرده بودند از بالا ديده میشد. بعد از حدود 16 سال که اروميه را نديده بودم بهراستي از ديدار قويون داغي دلم قوت گرفت.
از آن بالا گوشهاي از بزرگراه شهيد کلانتري ديده میشد. به ياد آوردم که سر کلاس، دانشجويان نظر مرا راجع به اين بزرگراه جويا شده بودند، در پاسخ، نقشه درياچه اروميه را کشيدم و خطي افقي به نمودار جاده روي آن رسم کردم و از آنها خواستم به ساعتهاي مچي خود نگاه کنند. به آنها گفتم ببينيد چقدر ظريف و دقيق است تعداد چرخدندههايي که با نظم درهم میپيچند؛ آن قدر منظم که هرچيز دقيق و منظم را به ساعت تشبيه میکنند. اين درياچه با عوامل تشکيل دهنده آن بهمراتب دقيقتر و منظمتر و پيچيده تراز ساعت مچي شماست.
خب، شما حاضريد با يک پيچ گوشتي به جان ساعت خودتان بيفتيد و آن را تعمير يا تنظيم کنيد؛ سپس خطي که جاده را روي نقشه مشخص میکرد کشيدم و دستهاي مانند پيچگوشتي به آن وصل کردم و گفتم اين جاده، پيچ گوشتي بزرگي است که يک دست ناشي آن را داخل ساعت ظريف و منظم اروميه کرده است؛ نتيجه را خودتان حدس بزنيد.
بزرگراه هنوز پيدا بود، شکافي که در وسط آن بود خوشبختانه هنوز باز بود و ارتباط برقرار بود اما اين شکاف را هم میخواهند بگيرند.
مدت 6 روز در قطار از شمال شرقي به جنوب شرقي و از شرق به غرب آمريکا سفر کردم. صدها پل، خط آهن را از ميان تالابها و از روي رودخانهها عبور میداد. همه جا ستونهايي زده بودند. بالاي اين ستونها، ريلهايي قرار داشت و قطار از روي آن عبور میکرد و همين باعث شده بود تا ارتباط آب در آن پايين قطع نشود. ولي ما در اروميه کوه را کنديم و داخل آب ريختيم و ارتباط حجم بالاي آب 5/35 درصد و پايين جاده 5/64 درصد قطع شد. جريانهاي آب که در درياچه وجود دارند مانند گردش خون در بدن اهميت دارند.
افزايش شوری آب
من میدانستم که دورنماي درياچه از ارتفاع 4 الي 5کيلومتري بهمراتب زيباتر از واقعيتي است که روي زمين وجود دارد. حدس من درست بود. فردا با يک فروند قايق سبک عازم قويون داغي شديم. بچهها توضيح دادند که بهعلت افزايش ميزان نمک درآب، هر 5 دقيقه بايد موتور را از آب بيرون آورد و کريستالهاي نمک را از پرههای موتور جدا کرد. چند کيلومتر بعد مجددا همين کار تکرار شد.
به خاطر دارم هنگامي که حدود 60 هزار قطعه فلامينگو و پليکان در دوقوزلر (نه گانه) زاد وولد میکردند ميزان نمک (شوري) آب 80 تا 120 گرم در ليتر آب بود اما اکنون اين ميزان به حدود 310 گرم در ليتر رسيده است؛ يعني اگر يک ليتر آب را بجوشانيد حدود يک سوم وزن آن نمک است، قبلا حدود يک دهم آب نمک بود.
با اين غلظت، کريستالهاي نمک در آب ديده میشوند. اگر يک طناب را بهمدت يک ساعت داخل آب بيندازيد آن قدر نمک کريستال جمع میشود که چند نفر هم نمیتوانند آن را از آب بيرون بکشند ! اين شوري با موجودات زنده چه میکند؟ شرح میدهم.
هنگامي که منتظر آمدن قايق بوديم يک کشيم کوچک با سر و کاکل سفيد روي آب بود. کشيم کوچک هم روي آب شنا میکند، هم داخل آب غوص و هم در هوا پرواز میکند ولي بچهها به راحتي او را با دست گرفتند چون بلورهاي نمک اطراف سر او بهصورت يک کاکل سفيد تجمع کرده بودند و جلوي چشم او را گرفته بودند، او نمیديد. کشيم را به ساحل آورديم با آب شيرين شستوشو داديم تا چشمهاي ياقوتي رنگش نمايان شد. او را روي آب رها کرديم. به وجد آمده بود و رقص کنان دور شد. اين صحنه زيبا فيلمبرداري شد. ساير پرندگان آن قدر شانس نداشتند. به علاوه همين پرنده هم با چند بار غوص کردن در آب دوباره کلاه نمکين را برسر خواهد گذاشت.
يکي از بچههاي قديمي پرسيد نظرت درباره درياچه چيست؟ گفتم از آن بالا که نگاه کردم اميدوارشدم ولي از نزديک داستان ديگري است. پايين رفتن آب، افزايش شوري آن و سرانجام تاثير جاده بر درياچه با تمام خوشبيني ذاتي، مرا نسبت به آينده اروميه نگران کرده است. قايقران که عجله داشت به اروميه باز گردد گفت آنقدر هم بد نيست لااقل وسعت قويون داغي زيادتر از قبل شده و من گفتم میترسم اين جزيره به سواحل گلمانخانه و رشکان هم برسد. خيلي میترسم... .
نابودی آرتمیا
درياچه اروميه زيستگاه نوعي آرتمياي بومي با نام artemia urumiana است که منحصر به همين درياچه است. گرچه آرتميا نسبت به شوري مقاوم است ولي شوري دلخواه او حدود 120 تا 130 گرم در ليتر است. ولي وقتي شوري آب بيشتر باشد محتويات بدن ظريف خود را از دست داده و میميرد.
اين اتفاق افتاده است؛ هزاران و بلکه ميليونها نقطه کوچک سياه نشانه آرتمياهايي است که در اثر شوري زياد آب بدنشان جذب محيط شور خارج شده و جان باختهاند.آرتمياها با 11 جفت پا و سر بزرگ حبابي شکل، شبيه يک موجود فضايي بهنظر میرسند.در روزگاري که شرايط اروميه مساعد بود رنگ اين حيوان، صورتي خوشرنگي بود که همه جا حضور داشت بهطوري که اگر دست در آب میکرديد میتوانستيد چندتايي از آنها را بگيريد. اما امروز من آرتمياي زنده نديدم. اينها از پنجره هواپيما ديده نمیشوند!
وقتي قايق ما به قويون داغي رسيد تفاوت فاحش تري ديدم. بهراستي باور کردني نبود، محل سابق اسکله جايي که قايق در جزيره پهلو میگرفت حدود 6 متر بالاتر از نقطه پهلو گرفتن فعلي است ؛ از اين رو، پلههايي ساختهاند که قايق کنار اين پلهها پهلو میگيرد و سپس بايد پلهها را حدود 6 متر بالا رفت تا به جايي برسد که سطح آب سابقا میايستاد. نسبت به سال گذشته حتما يک پله ديگرهم به آن اضافه کردهاند !! اينها از هواپيما ديده نمیشد.