زیست بوم
سدهایی که سد ادامه حیاتاند
- زيست بوم
- نمایش از یکشنبه, 21 شهریور 1389 05:47
- بازدید: 5106
مونا قاسمیان
ایران خشک، ایران پهناور تشنه به همه قطرههای بارانی است که هرز میروند و زمین، خسته از جدال برای بقا و محیط زیست، همچون گلادیاتوری تنها در میدان ایستاده و میجنگد.
امروز مرگ محیط زیست ایران با شدت بیشتری دنبال میشود؛ جمله تلخی که پافشاری روی آن شائبهیی سیاسی به دنبال خواهد داشت. اما بهای محیط زیست در این بخش از کره زمین، خونبهای توسعه و پیشرفت و شکوفایی اقتصادی است. تخریبهایی که به بهانه توسعه در سرتاسر ایران در حال وقوع است، سدسازی، جادهسازی، صنایع نفتی و پتروشیمی با همه میلیاردها دلار سودی که به همراه دارند، آخرین نتهای یک سمفونی را اجرا میکنند. در ایران مدتهاست که تعریف توسعه پایدار تغییر کرده است.
تغییر تعاریف و چشمپوشی روی اتفاقات منجر شد ایران از نظر تخریب جنگل جزو شش کشور اول دنیا، در بیابانزایی و از نظر مؤلفه تأثیر عامل انسانی نخستین کشور، از نظر فرسایش خاک در رده اول و در نابودی حیاتوحش در صدر جدول قرار داشته باشد. در این شرایط رئیس سازمان حفاظت محیط زیست وزیر سبز کشور را معرفی میکند. معادلات سیاسی مداخله میکنند و در میان بهت دوستداران محیط زیست وزیر نیرو به عنوان وزیر سبز معرفی میشود.
محمد درویش، کارشناس جنگل و مراتع، از تخریبات محیط زیستی «سد ۱۵ خرداد» در جنوب دلیجان میگوید: «این مکان از ابتدا هم استانداردهای لازم برای ساخت یک سد را نداشت. در این منطقه میانگین تبخیر سالانه ۲ تا ۳ هزار میلیمتر است که برابر با ارتفاع آب در مخزن سد است. در نتیجه هیچ آبی برای استفاده باقی نمیماند. بعد از چند سال متولیان مجبور شدند ۴ تا ۵ میلیارد تومان هزینه برای تهیه آب منطقه در جای دیگری کنند».
وی با اشاره به اثرات تخریبی این سد که روی رودخانه قم رود زده شده است، میافزاید: «زدن این سد تنها باعث شد که آب رودخانه به دشت مسیله نرسد و یکی از قطبهای کشاورزی، دامداری و حیات وحش منطقه از بین برود. با استفاده از تصاویر ماهوارهیی در طول ۱۸ سال از احداث این سد حدود ۸۳ درصد از پوشش گیاهی منطقه به طور کامل از بین رفته است». درویش در حالی که تأکید میکند سد ۱۵ خرداد تنها یک نمونه از سدهای بیشماری است که نابودی اکوسیستم منطقه را دامن زده، ادامه میدهد: «بر اساس آمارهای شهرداری قم میزان برداشت ماسه نسبت به ۱۰ سال گذشته بسیار بیشتر شده. فرسایش بادی در منطقه بیشتر و خاک منطقه شورتر شده است. سد ۱۵ خرداد در عمل هیچ کمکی به رفع مشکل آب نکرد و تنها باعث شد که پوشش گیاهی منطقه از بین رود. همه این اتفاقات در حالی رخ داد که در همان زمان کارشناسان نتیجه احداث این سد را پیشبینی میکردند».
درویش مشکل سدسازی و محیط زیست در ایران را بسیار پیچیدهتر میداند و ادامه میدهد: «این مشکل تنها توسط یک یا دو سازمان به وجود نمیآید که توسط آنان نیز حل شود. مسوولان امروزی کشور تصور میکنند که ساختن سد نشانه بارزی از توسعهیافتگی کشور است. به همین دلیل شاهد این هستیم که در حال حاضر از محل صرفهجویی بنزین هزینه احداث سدهای جدید تأمین میشود».
ساخت سد دارای هزینههای بسیار هنگفتی است که با توجه به اثرات منفی بر محیط زیست فیزیکی، بیولوژیکی و اجتماعی در بسیاری از کشورهای توسعهیافته از دهه ۹۰ به این سو متوقف شده است. اما وزیر نیرو از رسیدن سدهای ایران به رقم ۱۶۷ سد در کشور خبر میدهد. در همین حال بسیاری از کارشناسان امر معتقدند که ۹۰ درصد از آب ذخیره شده در پشت سدها برای کشاورزی استفاده میشود که تنها ۳۰ درصد از آن مورد استفاده بهینه قرار میگیرد. درویش سدسازی را روشی آسان و هزینهبر عنوان میکند و ادامه میدهد: «سدسازی جلوه دیداری دارد که این جلوه همراه با قطع درختان، مهاجرت ساکنان اطراف سدها و غیره است. اکنون در دنیا این دوره تمام شده و اثرات زیان آور سدسازی بر محیط زیست مشخص شده است».
وی یکی دیگر از مشکلات ساخت سدها را نبود بودجه برای تکمیل شبکههای آبیاری ۲ و۳ عنوان میکند: «احداث سد توسط وزارت نیرو و احداث شبکههای آبیاری توسط وزارت جهاد کشاورزی صورت میگیرد که بودجه این دو با هم قابل مقایسه نیست. به همین دلیل در بسیاری از اوقات سد ساخته و آبگیری میشود اما شبکههای آبیاری که انتقالدهنده آب سد هستند، ساخته نمیشوند. همه این آسیبهای زیستمحیطی در حالی است که عمر مفید سدها کمتر از ۵۰ سال است و باید در آینده از بین بروند». امسال ایران توانست کشور چین را کنار بزند و در مقام اول جهان در نرخ فرسایش خاک قرار گیرد. پنج میلیارد تن در سال نرخ فرسایش خاک در ایران است؛ رقمی که کارشناسان آن را فاجعهبار میدانند. این در حالی است که برای تشکیل هر سانتیمتر خاک بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ سال زمان لازم است.
از ۷ تالاب بینالمللی ایران که در فهرست مونترو قرار دارند، دریاچه ارومیه، تالاب نیریز و کمجان، دریاچههای شورگل، یادگارلو و دورگه سنگی به دلیل سدسازی رو به نابودی هستند. احداث سدها روی رودخانههایی که به تالابها میریزند منجر شده آب ورودی به تالابها به شدت کاهش پیدا کند. همین کاهش آب تالابها غلظت آلودگی در آن را افزایش داده و بدین ترتیب منجر به از بین رفتن اکوسیستم تالاب و در نتیجه مرگ گیاهان و موجودات اطراف آن میشود.
این در حالی است که معاون آب در وزارت نیرو از رعایت اصول زیستمحیطی در ساخت سدها میگوید: «کلیه طرحهایی که در دولت نهم مطالعه و تصویب شده اند، دارای ارزیابی زیستمحیطی است و به تأیید سازمان حفاظت محیط زیست رسیده است». اما مرگ گوزنهای زرد جزیره اشک در میانه پارک ملی در ارومیه، فلامینگوها در بختگان و از بین رفتن ۸ هزار اصله درخت بنه در تنگ بلاغی تنها نشاندهنده چند نمونه از ارزیابیهای زیستمحیطی صورت گرفته در وزارت نیرو است.
پروفسور پرویز کردوانی، کویرشناس، ساخت سد را در صورتی که ارزیابیهای زیستمحیطی روی آن صورت گرفته باشد بسیار مفید میداند و میگوید: «در بالادست رودخانهها میتوان سد ساخت تا از هدر رفتن آب جلوگیری کرد. همچنین یکی دیگر از محسنات سدها را میتوان جلوگیری از طغیان رودخانهها عنوان کرد». وی معتقد است که با نساختن سد نمیتوان از بروز خسارت به محیط زیست جلوگیری کرد بلکه باید سدها را در جایی ساخت که از همهی زاویهها مورد بررسی قرار گرفته باشد. کردوانی در حالی که به بختگان و ارومیه اشاره میکند، میافزاید: «با کم شدن آب این دریاچهها اکوسیستم منطقه در طول زمان از بین میرود. مانند دریاچه ارومیه که دارای آب شور است و در صورت کم شدن آب میزان شوری به مرور بالاتر میرود که در نهایت باعث مرگ موجودات دریاچه و تغییر اکوسیستم آن میشود». وی یکی از خطرات سدها را در حال حاضر ساختوساز در حریم رودخانهها میداند: «در گذشته مردم در کنار رودخانهها خانههایشان را نمیساختند اما امروزه در پایین سدها ساختوساز میشود بدون اینکه امنیت محیط در نظر گرفته شود. مانند سیلی که سال گذشته در شهریار آمد».
کردوانی با تأکید بر اینکه هرجا که امکان ساخت سد است نباید سد ساخت مگر مطالعه جامع شده باشد، ادامه میدهد: «سدهایی که بر رود قزل اوزن، که از چهار استان کشور عبور میکند، ساخته شده باعث میشود در ۱۰ سال آینده برنجکاری گیلان از بین برود. این همان اثرات مخربی است که به اسم ساختن سد تمام میشود. در صورتی که این محل نامناسب است و نه ساختن سد». جمع مصارف مختلف آب کشور نزدیک به ۱۰۰ میلیارد مترمکعب رسیده است که ۷/۹۳ درصد آن برای کشاورزی مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. اقلیم ایران در منطقه آبوهوایی خشک و نیمهخشک قرار دارد که در صورت خسارت به این زیستبومهای ناپایدار احیای آنها غیرممکن یا به دشواری صورت میگیرد. به نظر میرسد مدیریت منابع آب و استفاده بهینه از آن نیازمند برنامههای واحد در تشکیلاتی مشخص است؛ که در صورت نبود این برنامه پیشبینی میشود تا بیست سال آینده مردم ایران نه تنها تنش و فشار ناشی از کمآبی را تجربه کنند، بلکه با کاهش سرانه آب نیز روبهرو شوند. اما هماکنون مسؤولان برای برطرف کردن مشکل آب به سرعت راحتترین روش را انتخاب میکنند که همان ساختن سد بدون ارزیابی زیستمحیطی است.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا