پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی زیست بوم درخواست اصلاح رویکرد سخت افزاری در بخش آب کشور

زیست بوم

درخواست اصلاح رویکرد سخت افزاری در بخش آب کشور

در 4 اسفندماه، سال گذشته نامه‌ای در راستای درخواست اصلاح رویکرد سخت افزاری در بخش آب کشور با امضای 30 تن از اعضای هیئت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان برای مسئولان طراز اول کشور فرستاده شد که با واکنش مثبت مسئولان طراز اول کشور روبرو گردید اما به نظر می رسد تا اجرایی شدن و توقف کامل ساخت سدهای بیفایده در کشور راه درازی در پیش باشد. از این رو، پیروی آن اقدام دانشگاهی، سازمانهای مردم نهاد زیر موافقت خود را با بیانیه یادشده اعلام کرده اند به این امید که این حرکت سازنده شتاب بیشتری بگیرد. از این رو، از همه دوستان فعال در بخش‌های خبری خواهشمندیم نسبت به بازتاب و گسترش آن بیانیه، ما سمن‌ها را یاری فرمایند.
به امید بهبود ساختاری وضعیت بحرانی آب در کشور


به نام خدا

درخواست اصلاح رویکرد سخت افزاری در بخش آب کشور

اجازه می خواهیم نخست از فواید سدسازی بگوییم. هدف از ساخت سدها همواره افزایش زمین کشاورزی، تولید برق­، مهار سیل و تامین آب شرب، عنوان شده است. بسیاری از سدهایی که به نام کشاورزی ساخته شدند، مانند سد حنای اصفهان، سد سیوند فارس، اصلاً در پرونده­شان هیچ نشانی از اراضی نیازمند به آب وجود نداشت. سد زاینده رود حقابه‌ی شاید هزاران هکتار زمین کشاورزی در پائین دست را ضایع کرد. روستاها از پائین‌ترین نقطه آبخیز با از دست دادن حقابه‌هایشان که بر اساس طومار منسوب به شیخ بهایی به زیبایی تنظیم شده بود از روستانشینان خالی شدند. به عنوان مثال ورزنه شهری از هزاره سوم با صنعت بومی کهنسال پارچه بافی و متکی به پنبه زارهای منطقه، با غصب حقابه‌هایش وسیله‌ی سد زاینده رود، مزارع پنبه و ناگزیر پارچه بافی خود و نیز فواید ماهیگیری و گردشگری در تالاب گاو خونی را از دست داد. این شهر در 30 کیلومتری تالاب که از سال 1347شهرداری داشت، اینک با 13 هزار نفر جمعیت، خالی از سکنه شدن را به پیشواز رفته است. این گونه تضییع حق‌ها هرگز موضوع هیچ پژوهشی قرار نگرفت.

 

سد زرینه رود، اراضی پائین دست رود در میاندوآب را که پیش از آن نیز آبی بودند، زهدار کرد. آیا اساساً به ساخت سد نیازی بود؟ همان‌گونه که دانشگاه ارومیه بدرستی مطرح کرده است، آشنایی با شرایط و اقلیم منطقه این پرسش را برمی‌انگیزد که آیا همه‌ی 40 سد ساخته شده در آبخیزهای مشرف به ارومیه تکرار همین تجربه تلخ نبودند و نیستند؟ تقریباً نزدیک به180 هزار هکتار از سطح دریاچه ارومیه به شوره زار خطرناکی بدل شده است و اراضی کشاورزی منطقه با پراکنش غبار نمک از این شوره زار، در خطر کاهش است. (بگذریم از اراضی که زیر دریاچه سدها رفته اند، یا اراضی که حقابه شان ضایع شده، یا اراضی که زهدار و شور شده اند). سد کرج حقابه زمین‌ها و باغ‌های کرج و شهریار را همانند همه سامانه‌های انتقال حوضه به حوضه، بی توجه به صاحبان آنها منحرف کرد و همین بلا بر سر حقابه بران جاجرود (پس از ساخت سد لتیان)، لار (پس از ساخت سد لار)، شاهرود (پس از ساخت سد طالقان)، و.. آمد و صدها هزار هکتار از اراضی کشاورزی آبی کاسته شد تا 2 میلیارد مترمکعب حقابه کشاورزی به تهران، شهری که 7 برابر معیار، آب مصرف می کند اختصاص یابد. (سرانه 1100 لیتر در روز در برابر 150 لیتر معیار جهانی). بسیاری از سدها مانند سد بار نیشابور یا سد نهرین طبس یا سد ماشکید سیستان بلوچستان ساخته شدند تا همان اراضی را آبیاری کنند که قناتی کهنسال و بارور آبیاری می‌کرد بی آنکه هیچ آبی را در برابر آفتاب بگذارد. این سدها گذشته از ویران سازی قنات از سطح اراضی آبی کاستند. سدهای مناطق مرکزی و شرقی و جنوبی کشور با تبخیر سالانه بیشتر از 5 متر رو در رویند. آبی که در زمستان در بستر رود جاری است در سفره‌های زیرزمینی نفوذ می کند و هدررفت کمی دارد اما اگر سدی بر آن ببندند بخش بزرگی از همان آب، در دریاچه سد، در تابستان تبخیر می شود و آنچه می‌ماند با سرنوشت شوری و بویناکی روبروست. از سد همیشه خالی پیشین سخنی نمی‌گوییم اما سد میناب هرمزگان نشان داد که آب حبس شده در برابر آفتاب در این مناطق چه زود به زوال می‌رسد و نه به‌درد شرب می خورد و نه به‌درد کشاورزی.

 

برخی می‌گویند آبی که به دریا می‌رود بهتر است در سدی جمع شود. باید پرسید چرا هرگز به راهکارهایی مانند جنگلکاری و احیای پوشش گیاهی برای جذب اسفنجی آب و هدایت آن به سفره‌های زیرزمینی بدون زوال و تبخیر آب توجه نمی‌شود، که بسیار پایدارتر و کم هزینه‌ترند و به تخریب دهانه‌ها و قطع جریان ورودی بسیار ضروری آب شیرین به دریا نمی‌انجامند؟ بیش از 20 سد ساخته شده در آبخیزهای البرزشمالی از سد سفیدرود گیلان تا سدهای البرز و تجن مازندران و سدهای استان گلستان، در پائین دست خود، شالیکاری و باغ‌های باروری داشتند که با آب بندان، این شیوه اندیشمندانه گردآوری آب باران فصل سرد، برای کاربرد در کشت‌های فصل گرم، آبیاری می‌شدند. این سدها به اراضی کشاورزی هیچ نیفزودند که از آن نیز کاستند و صدها هزار خانوار کشاورز مولد را از روستاهایشان آواره کردند تا زمین‌های بارورشان در مخزن سدها مدفون شود. سد گاوشان تجربه دیگر تامین آب کشاورزی برای دشت‌هایی است که بدون سد نیز با شبکه سنتی از رودها و سفره‌های زیرزمینی بهره می‌گرفتند. انحراف آب از یک حوضه به حوضه دیگر در کیلومترها دورتر، با احداث سد و سامانه انتقالی بسیار پرهزینه است. تقریباً 320 میلیون مترمکعب تبخیر سالانه از سد کرخه بسیاری از کاربردهای این آب، از مصارف کشاورزی تا جلوگیری از خشکیدن خطرناک هورالعظیم را، نابود می‌سازد. کم یا بیش همه سدها از سطح اراضی آبی کشور کاستند.

 

گرانترین و خسارت‌بارترین شیوه تولید برق، برق­آبی‌ها هستند. اما تحلیلی برای مقایسه برق­آبی با نیروگاه‌های گازی یا خورشیدی انجام نشد. آیا تجربه ساخت نیروگاه‌های خورشیدی در کشورهای کم آفتابِ اسکاندیناوی نباید مارا به اندیشه می‌انداخت تا درسرزمین مهر تابان، ساخت برق­آبی بسیار گران­قیمت با پی آمدهای زیان بار آن برای موجودات زنده را متوقف کنیم؟ و اما ادعای مهار سیل که به ­عنوان دیگر فایده ساخت سدها مطرح بود جای بحث فراوان دارد. وقوع سیل که در بسیاری از نقاط کشور رخ می‌دهد از جنگل‌زدایی سرچشمه می‌گیرد. جنگل مانند اسفنج سیلاب را بخود می‌کشد اما در نقاط بدون پوشش گیاهی رواناب به سیل تبدیل می شود. رویکرد سخت افزاری مدیریت آب سال‌ها با پاک کردن صورت مساله و نادیده گرفتن علت اصلی، مهار سیل را یکی از اهداف خود برشمرد. شکستن سد دشت در خراسان شمالی و خسارات جانی و مالی ناگوار آن نشان داد که سدها در بارندگیِ سنگین از سیل خطرناکترند. چاره سیل احیای جنگل و پوشش گیاهی و سامانه هشدار سیل (مدیریت نرم افزاری) است. اما دیگر هدف ساخت سدها تامین آب شرب به میزان نیاز است. درحالیکه سدها تنها توهم فراوانی آب ایجاد کردند. تا آنجا که علی‌رغم ده‌ها سد بزرگ ساخته شده برای شرب تهران، هرروز30 تا 60 درصد (بسته به فصل) نیاز شهر از سفره‌های آب زیرزمینی برداشت می شود. پس آب زیرزمینی (بویژه 500 قنات قدیمی تهران) می‌توانست مصرف سنجیده حتی جمعیت کنونی را تامین کند. در مجموع هرگونه نیاز آبی در هر منطقه باید از منابع خودش و با مدیریت مصرف و تقاضا تامین شود.

 

داستان سدهای مرزی نیز یکی از داستان‌هایی است که به راستی آزمایی نیاز دارد. اما بزرگترین فایده مدیریت سازه‌ای بخش آب همانا منافع شرکت‌های بزرگ و کمیته‌ها و کمیسیون‌ها و دفاتر دولتی- خصوصی اقماری آن‌هاست که فعالیتی بدون پاسخگویی و بدون حسابرسی دقیق داشته‌اند. رویکرد مدیریت سخت افزاری در بخش آب با ساخت سدها و سامانه‌های انتقال به مناطق دیگر، با نادیده گرفتن حق کشاورزان و عشایر و ماهیگیران، با کاستن از اراضی کشاورزی و منابع طبیعی کشور، با صرف هزینه گزاف، بدون ارزیابی تحلیلی از طرح‌های اجراشده، 5 دهه پیامدهای ناسازگار اجتماعی، اقتصادی را به جامعه و خشکیدن خطرناک پیکره‌های آبی (رودها، تالاب­ها، دریاچه­ها)، و آلودگی خطرناک هوا با پراکنش غبار از تالاب‌ها و دریاچه‌های فروخشکیده را به محیط زیست کشور تحمیل کرده است. رویکرد نرم افزاری دربرگیرنده اصلاح الگوی مصرف، افزایش کارایی آب (از میزان حدودنزدیک به 4/0 کنونی و رساندن آن به 1 یا بیشتر که بویژه در بخش کشاورزی می‌تواند به معنای دسترسی به سالانه میلیاردها مترمکعب آب باشد)، یا بررسی سامانه‌های گردآوری باران، و نیز بازیافت و بازچرخانی و کاربرد چندین باره آب با نصب ابزارهایی نه چندان پیچیده روی بام ساختمان‌ها و نیز گسترش و ترویج یاخته‌های خورشیدی و... سایر شیوه‌های پایدار تامین آب و برق نادیده مانده است.

 

گسترش و ترویج دانش بومی پایدار آب مانند قنات‌ها و آب بندان‌ها بیرون از شأن تلقی شده و بعکس تخریب آنها با سدهای ناپایدار و پرهزینه و پرپیامد سال‌ها ادامه یافته است.

 

در حالیکه حوضه تمدن ایرانی، نخستین تمدنی است که کشاورزی آبی را آزمود، که قنات‌ها این هوشمندانه‌ترین شیوه‌های کاربرد پایدار آب زیرزمینی را ابداع کرد، که نیز سدسازان بسیار ماهری پرورید و ساخت نخستین سدهای قوسی (سد ایزدخواست اصفهان) و بلندترین سدهای جهان (سدکریت طبس به ارتفاع 60 متر بلندترین سد جهان بمدت 550 سال تا پیش از سد هور امریکا) را در پرونده خود داشت. اما گذشتگان ما که در چندین هزار سال شاید چند ده سد ساختند بدرستی و با آموختن از گذشت روزگار دانستند که سدها در چنین سرزمینی گرم و با میزان تبخیر از سطح آب تا 5 متر یا بیشتر که بخش بزرگی از آب را از دسترس بیرون می‌کند، با میزان زیاد رسوب آوریِ رواناب‌ها و رودها که در چند دهه سدها را پررسوب و بیفایده می کند، سدسازی رویکردی ناپایدار، غیراقتصادی و زیان بارست. آن‌ها که به خیر درازمدت نسل‌ها می‌اندیشیدند، با آگاهی و نه از روی ناتوانی، چندین سده پیش سدسازی را از رویکرد بهره برداری از منابع آب حذف کردند و شیوه‌های پایداری همچون قنات، آب بندان، شبکه های حساب شده برداشت از رودخانه را ادامه دادند.

 

دور دوم سدسازی در کشور پس از کودتای 28 مرداد بدست شرکت‌های بین المللی منتفع، بدون ژرف اندیشی و توجه به تجربه و دانش درخشان بومی - ملی آغازشد و متاسفانه پس از 1357 نیز علیرغم شوروشوق احیای هویتِ دانشیِ این سرزمین کهن، بدست فن سالاران و دیوانسالاران شرکت‌های منتفع ادامه یافت. هویت دانشیِ درخشانی که گذشته از نخستین ابداعات آبی، نخستین سازه های مقاوم به زمین لرزه، نخستین گرمابه با سوخت گاز طبیعی، سازه‌های با صرفه‌جویانه‌ترین شیوه‌های ضرور گرمایش و سرمایش، آب انبارها و بادگیرها، بازارهای مثال زدنی و بسیار دیگر پایدارترین‌ها را در پرونده خود داراست. خرد جمعی چنین حکم می‌کند که ساخت و ساز 1000 سد کنونی با اصول توسعه‌ی پایدار و مصلحت‌های این سرزمین همخوانی ندارد.


سازمانهای مردم نهاد تأییدکننده بیانیه:

1 انجمن آسماری بختیاری(خوزستان)
2 انجمن اپک (تبریز)
3 انجمن ارگ زنده‌رود (روستای قورتان اصفهان)
4 انجمن اسفندگان روزمهر ایرانی
5 انجمن ایران‌شناسی کهن‌دژ (همدان)
6 انجمن ایلام‌شناسی ایران
7 انجمن بارگاه مهر (اصفهان)
8 انجمن بوم آب و آفتاب (اهواز)
9 انجمن جوانان سپید پارس(بابل)
10 انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز
11 انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا (خوزستان)
12 انجمن دوستداران میراث فرهنگی کاسپین(قزوین)
13 انجمن دوستداران میراث فرهنگی ناملموس(مینا) (تهران)
14 انجمن دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری امرتاد (اصفهان)
15 انجمن دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری نجف‌آباد
16 انجمن دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری ورزنه (ورزنه اصفهان)
17 انجمن دوستداران یادگارهای تاریخی ایزیرتو (کردستان)
18 انجمن دهکده سبز(تهران)
19 انجمن کوه نوردان ایران
20 انجمن میراث‌بانان زنده‌رود (لنجان اصفهان)
21 انجمن وحدت جوانان ایران‌زمین (اصفهان)
22 جمعیت آرتان (تبریز)
23 خانه فرهنگ جاودان
24 دروازه‌های سبز پارس
25 دیده بان کوهستان
26 فرزندان اهورایی ایران(مشهد)
27 فریوان سپینود (تهران)
28 کانون اندیشه سپید (تبریز)
29 کانون جوانان پارس (شیراز)
30 کانون سیمرغ اندیشه (نجف‌آباد)
31 کانون گردشگران خاک ایران (تبریز)
32 کانون گسترش فرهنگ ایران بزرگ(اصفهان)
33 کمیسیون انجمن‌های میراث فرهنگی مازندران
34 موسسه دید خرد (اصفهان)
35 موسسه میزان (تبریز)
36 موسسه ندای دانش (تبریز)
37 موسسه نوآوران (تبریز)
38 نام کانون سرزمین مادری(تهران)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه