جستار
اران قفقاز در صدد بلع آذربایجان
- جستار
- نمایش از سه شنبه, 20 آذر 1397 21:00
دکتر جلال متینی
پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران
« چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید »
قریب یک قرن است که دشمنان ایران به مـنظور جـداسـاختن آذربایجان از ایران میکوشند. نخست در اواخر حکومت عثمانی زمینهء این کار با تبلیغات شدید پانتورکیست ها – با تکیه بر تـرکیزبان بودن آذربایجان – فراهم شد و سپس این میراث شوم به جمهوری نوبنیاد ترکیه منتقل گردید و چـنانکه میدانیم ترکان ترکیه نـیز تـاکنون از این امر غافل نبودهاند. کمی بعد از کوشش عثمانیان، دولت اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان علمدار این مبارزه وارد میدان شد، و در نتیجه مرکز فعالیت از استانبول، به مسکو- باکو منتقل گردید. فعالیت رفقای شوروی در این مورد آنچنان شدید بود که چیزی نمانده بـود به دست پیشهوری، آذربایجان نیز به صورت یکی از اقمار شوروی در اروپای شرقی درآید. ولی در این مورد تیر آنان به سنگ خورد. در پنجاه سال اخیر اینگونه فعالیت ها در دو قطب استانبول، باکو – مسکو همچنان به صورت آرام ادامه داشته است بـا ایـن تفاوت که در چند سال اخیر پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال نسبی جمهوری های آن کشور، از جمله «جمهوری آذربایجان شوروی سابق»، مرکز مبارزه به جای باکو – مسکو، ظاهرا به باکو- آمریکا منتقل گردیده است و البته به دست همان کمونیست هایی کـه در اتـحاد جماهیر شوروی سابق دارای مقام های بلند بودند و برای تجزیهء آذربایجان میکوشیدند.
به علاوه در سـال های اخـیر کوشندگان این راه- در باکو و استانبول- برای رسیدن به مقصود خود راهی دیگر نیز برگزیدهاند و آن تشکیل تعداد قابل توجهی «انجمن آذربایجانی ها» در اروپا و آمریکاست. اعضای اصلی و گردانندگان این انجمن ها در درجهء اول مأموران اران قفقاز(آذربایجان شوروی سابق) هستند و برخی از ترکان تـرکیه، و در هـر یک از آنـها البته تنی چند از ایرانیان تـرکزبان کـه هـنوز تحتتأثیر تبلیغات عصر پیشهوری و غلام یحیی هستند نیز عضویت دارند. ظاهرا این انجمن ها مأموریت دارند که در دنیای آشفتهء امروز، کار انجام نشدهء پیشهوری را- بـه یـاری کـمپانی های نفتی آمریکایی- به انجام برسانند. برای حصول این مقصود، و باتوجه بـه وجـود دهها انجمن آذربایجانی ها، سال پیش مجمعی به نام «کنگرهء جهانی آذربایجانی ها» به وجود آمد که نخستین جلسهء آن- با سرو صدا و اعتراض های زیـاد- در لوس آنجلس بـرگزار گردید و دومین جلسهء آن امسال در روزهای ۳۰ و ۳۱ ماه مه ۱۹۹۸ در شهر واشنگتن.
دومین کنگرهء حـضرات، امسال با فرستادن دو دعوتنامه، یکی به امضای دکتر علیرضا نظمی، دبیر امور بینالمللی «کنگره جهانی آذربایجانی ها» (به زبان انگلیسی)، و دیگری به امضای محمد فـیاض، خـزانهدار هـمان کنگره (به دو زبان فارسی و انگلیسی) مقدمات کار خود را آغاز کرد. دعوتنامهء دوم را سفارت آذربایجان در واشنگتن- با عـبارت «از سفارت آذربـایجان ۰۰۰۴-۸۴۲-۲۰۲ ساعت ۰۴/۱۶» که بالای آن نوشته شده برای افراد مختلف فکس کرده است. در این دعوتنامه تصریح گردیده است کـه دومـین کـنگرهء جهانی آذربایجانی ها «هشتادمین سالگرد استقلال کشور آذربایجان» را جشن میگیرد. و در پایان همین دعوتنامه، گـستاخانه بـه زبان فارسی «زنده باد آذربایجان متحد»، و در دعوتنامهء انگلیسی عـبارت” Long Live Azerbaijan and Unity of Sarafly Azerbaijan “نـوشته شـده است. در این کنگره، چنانکه در پایان این مقاله مـلاحظه خـواهد کرد، عدهء قابل توجهی از رجال درجهء اول اران قفقاز (جمهوری آذربایجان) شرکت داشتهاند، که احتمالا اکثریت حاضران در جلسه را تـشکیل میدادهاند.
کنگره بـا پیام حیدر علی اف رئیس جـمهوری آن کشور، که کـهنه کـمونیست شـناخته شدهایست، کار خود را آغاز میکند و پیام وی را «مـشاور رئیـس جمهوری در امور ملیت ها» قراءت میکند. از متن پیام وی خبری نداریم ؛ ولی از دو نقشهای که علنا در کـنگره عـرضه گردیده است میتوان هم به هدف اسـاسی برگزاری این کنگره پی بـرد و هم حدس زد که رئیس جمهوری مـحترم بـایست به چه مسألهء اساسی در پیام خود اشاره کرده باشد. یکی از این دو نقشه، نقشهء به اصـطلاح «آذربانجان مـستقل» است که باید از ایران جدا شـود، و دیگری نـقشهایست مـربوط به الحاق ایـن «آذربایجان مـستقل» به آن آذربایجان واقع در شمال رود ارس یـعنی (اران قـفقاز). تصور نفرمایید که آنها فقط قصد بلعیدن آذربایجان ایران را دارند، خیر، در نقشهء «آذربایجان مستقل» همدان و زنجان و قزوین و اراک و…را نیز از سـر لطـف ضمیمهء آذربایجان کرده و پیشاپیش، این مـنطقهء وسـیع را هم بـه ۹ مـرکز مدیریت (استان) بدین شـرح تقسیم نمودهاند : اراک، اردبیل، قزوین، همدان، مراغه، ارومیه، ساووج، تبریز و زنجان. بدین تـرتیب حضرات علی الحساب، بر روی کاغذ، تا غرب تهران را تصرف کردهاند. کار آنان نه تنها برخلاف اصول بینالمللیست، بلکه از گام نخست نیز بـا تـقلب و نادرستی همراه است؛ چه در زیـر عـنوان «آذربایجان مستقل»، استان های دیگر ایران را هم خورده گرفتهاند. خدا پدر پیشهوری را بیامرزد که ۵۰ سال پیش تنها در صدد بود، به دستور استالین و میر جعفر باقراف، فقط آذربایجان ایران را تحویل رفقای شوروی بدهد !
نقشه ایران در آغاز دوره ی قاجار که نشان می دهد، جمهوری آذربایجان بخشی از ایران بوده است.
واقعیت آن است که کار این به اصطلاح «جمهوری آذربـایجان»، از زمـان تأسیس در دوران استالین تا به امروز از جهات مختلف همواره با تقلب و نادرستی همراه بوده است و بدین جهت شاید بهتر باشد آن را «جمهوری تقلب» بخوانیم زیرا :
۱.نام این سرزمین «آذربایجان» نبوده است.به موجب اسناد معتبری که مختصرا به آن اشـاره خـواهد شد، انتخاب نـام آذربایجان برای بخشی از قفقاز تنها بدین منظور بوده است که روزی ادعا کنند جمهوری آذربایجان شوروی و آذربایجان ایران، سرزمین یـا کشور واحدی بودهاند که با قرارداد گلستان به دو بخش تقسیم شده اسـت، پس بـاید آن دو را بـه یکدیگر ملحق ساخت !
۲.ساکنان آن به زبانی سخن میگویند که نامش «ترکی» ست.حتما عدهای از همسن و سال های بنده به یاد دارند که سـابقا در ایـران میگفتند سه نوع ترکی داریم: ترکی تبریزی، ترکی قفقازی، و ترکی استامبولی. اما مدت هاست که آنان نام زبـان خـود را نـخست از «ترکی» به «آذربایجانی»، و سپس به «آذری» تغییر دادهاند، و این نام را شامل زبان آذربایجانیان ایران نیز کردهاند. در حالی که «آذری» زبان ایرانی آذربـایجان است پیش از رواج زبان ترکی در آن سرزمین.
روی جلد کتاب « زبان آذری یا زبان باستان آذربایجان » نوشته ی احمد کسروی تبریزی که در باره ی « زبان آذری : زبان مردمان آذربایجان پیش از ورود زبان ترکی » است.
۳.ساکنان آن منطقه را لااقل در اواخر دورهء قاجاریه و تا پایان سلطنت رضـاشاه « قفقازی» مینامیدند. این نام را هم تـغییر داده اند؛ اول میگفتند ما «آذربایجانی» هستیم و مدت هاست که از این رای نیز عدول کردهاند و خود را «آذری» میخوانند ! و از سر لطف، ساکنان آذربایجان ایران را هم به جای «آذربایجانی» آذری مینامند.
۴.در ایران همیشه از رقص قفقازی و موسیقی قفقازی سخن گفته میشد. آن را هم برای «ایز گم کردن» به «آذری» تغییر دادهاند و حالا از مـوسیقی آذری و رقص آذری و هنرمندان آذری سخن به میان میآورند.
۵.تا پنج سال پیش همهء دست اندر کاران آن منطقه کمونیست بودند؛ کمونیست های از صد صافی کا. گ. ب.بیرون آمده، و حالا همان افراد چنین وانمود میکنند که بیش از خود آمریکایی ها آزادیـخواهند و طـالب حکومت دموکراسی و اجرای حقوق بشر ! ولی حقیقت آن است که این مردمان شریف،از صدر تا ذیل، خود را به هرکه بیشتر پول بدهد میفروشند.
و اما دربارهء نام آذربایجان :
این سرزمین را در منابع یونانی و رومی «آلبانیا» نامیدهاند و در متون فارسی و عربی «اران» یا «ارّان». چند قرن پیش از آنکه این سـرزمین تـزاری درآید، ظاهرا نام «اران» دیگر برای آن سرزمین به کار نمیرفته است. و بدین دلیل است که در آن قرارداد فقط از ایالات آن منطقه نام برده شده است، نه از«اران»، و نه به طریق اولی از «آذربایجان». در اسناد و مدارک وزارت امـور خـارجهء ایران و روسیهء تزاری و نیز در کتاب هایی که تا سال ۱۹۱۸ میلادی در روسیه چاپ شده است، همهجا از«آلبانیای قفقاز» با نام های اران و شیروان یاد شده است، نه آذربایجان.در دایره المعارف روسیهء تزاری چاپ ۱۸۹۰، در زیر مدخل «آلبانیا» به صراحت آمـده اسـت کـه « این سرزمین (قفقاز) از جنوب به رود ارس منتهی میگردد».در ایـن کـتاب نـیز این منطقه مطلقا «آذربایجان» نامیده نشده است همچنانکه ساکنان آن نیز آذربایجانی خوانده نشدهاند. به علاوه در این دایره المعارف، ترکیزبانان قفقاز «تاتار» نامیده شدهاند. ولی در همین دایره المعارف، زیر مدخل«آذربایجان» میخوانیم که اسـتان شـمال غـربی ثروتمند و صنعتی ایران است که از شمال به ارمـنستان روس و جنوب قفقاز که رود ارس آن را قطع میکند، محدود است. در این کتاب با آنکه از ارمنستان ترکیه و ارمنستان روسیه نام برده شده، مطلقا از آذربـایجان ایـران، آذربایجان روس، یا آذربـایجان قفقاز ذکری به میان نیامده است. ناگفته نماند که در اواخر دوران قاجاریه که هر سال گروهی کثیر از ایرانیان درمانده و بیکار برای به دست آوردن کار به باکو میرفتند، در ویزاهایی که از سوی دولت تـزاری بـرای آنـان صادر میشد، مقصد را «قفقاز» مینوشتند، نه آذربایجان.
این وضع ادامه داشت تا پانتورکیست ها از راه رسیدند ؛ در حالی کـه بـه تمام سرزمین های ترکزبان جهان چشم طمع دوخته بودند، بدین امید که از مجموع آنها کشور بزرگ «توران» را تشکیل بدهند. در اواخـر جـنگ اول جـهانی، چون روسیهء تزاری شکست خورد و از صحنه خارج گردید، سپاهیان دولت عثمانی وارد قفقاز شدند و بهعنوان قـدم اول، احـتمالا با کـمک تنی چند از اهالی محل، این منطقه را «آذربایجان» نامیدند. چیزی نگذشت که عثمانی نیز شکست خورد و نیروهایش از قفقاز خـارج گـردید. پس از مـدتی کوتاه کمونیست ها زمام حکومت را در روسیهء تزاری به دست گرفتند و میراث تزارها را به جمهوری هایی چند تقسیم کردند بـا مـرزهایی ساختگی. کمونیست ها نام «آذربایجان» را که عثمانیان برای نیات تجاوزکارانهء آتی خود بر سر زبان ها انداخته بـودند، برای مـقاصد تـجاوزکارانهء آیندهء خود سودمند دیدند، پس این منطقه را «جمهوری آذربایجان» خواندند.با وجود این نامگذاری، در مدت چندین دهه در ایران از این سـرزمین تـنها با نام «قفقاز» یاد میشد، چنانکه وقتی در دههء سی (۱۹۳۰)عدهای از ایرانیان ساکن قفقاز تصمیم به مراجعت به وطـنشان گـرفتند و بـه ایران بازگشتند، عموما آنان را قفقازی میخواندند. تا اشغال ایران به توسط ارتش شوروی و انگلستان در جنگ دوم جهانی،حادثهء تازهای در ایـران در ایـن مورد مشهود نبود، گرچه علمای قفقازی و روسی به دستور استالین سرگرم تثبیت نام «آذربایجان قلابی» برای اران قـفقاز بـودند و نیز مشغول صدور شناسنامهء آذربایجانی- با قید ترک بودن – برای نظامی گنجوی و دیگر شاعران و دانشمندان فارسیزبان آن سـرزمین در قـرون پیـش. این عالمان شریف قفقازی و روسی که در آن سال ها به تألیف کتاب هایی دربارهء تاریخ و جـغرافیای ایـران و ادبیات فارسی نیز سرگرم بودند، در همهء آنها از قدیمترین زمان تا دوران معاصر، با تقلب نهتنها ناحیهء اران قفقاز مـورد بـحث ما را «آذربایجان» نامیدند، بلکه حتی در تاریخ و جغرافیای دوران ساسانی و قرون اولیهء اسلام هم از آذربایجان شـمالی و جـنوبی سخن به میان آوردند (!) در حالی که البته مـا ایـرانیان از آنـچه در آن سال ها در آن سوی ارس میگذشت کاملا بی خبر بـودیم. با اشـغال ایران از سوی قوای بیگانه در جنگ دوم جهانی، حزب توده در ایران تشکیل شد، پنهانی در نقش ستون پنـجم شـوروی در ایران و مأمور اجرای منویات آن دولت. در دوران اشـغال آذربـایجان به دسـت ارتـش سـرخ با پشتیبانی علنی شوروی، حزب دموکرات آذربایجان (آذربایجان دمـوکرات فـرقه سی) به ریاست سیدجعفر پیشهوری (جوادزادهء سابق)- که از کمونیست های قدیمی بود و در حکومت جنگلیها نیز پست وزارت داشـت- تشکیل شـد. در پایان جنگ، دولت شوروی برخلاف قرارداد سه جـانبه، ارتش خود را از ایران بیرون نـبرد و ایـن کار را موکول به این کـرد کـه دولت ایران، خودمختاری آذربایجان- یعنی تجزیهء این استان- را بپذیرد. خوشبختانه این نقشهء شوم به مرحلهء اجرا درنیامد. دولت ایـران بـموقع به سازمان ملل مـتحد شـکایت برد و بـا برنامهای که بـه مـرحله اجرا درآمد، دولت شوروی هـم ایـران را تخلیه کرد و هم نوکران خود را بیپشتوپناه رها ساخت. فقط بهطور خصوصی بین ایران و شوروی موافقت شد کـه مـدت دو سه روز مرز ارس را برای فرار اعضای «آذربایجان دمـوکرات فـرقه سی» باز بگذارند. پس ارتـش ایـران وارد آذربـایجان شد و تجزیهطلبان به آن سـوی ارس گریختند. در ماجرای نجات آذربایجان، نقش محمدرضا شاه پهلوی، هری ترومن رئیس جمهوری آمریکا، احمد قوام السلطنه نخست وزیر ایـران، سرلشکر رزم آرا رئیس ستاد ارتش ایران، و مهمتر از همه نـقش مـردم آذربـایجان یـادکـردنی و ستودنیست.
از سال ۱۳۲۵ تا پایـان سـلطنت محمدرضا شاه دیگر از تجزیهء آذربایجان سخنی به میان نیامد، همانطوری که در آن سال ها کسی دو نام برساختهء شـورویها- یعنی «آذربایجان شـمالی» و «آذربایجان جـنوبی» را نیز در ایران به کار نمیبرد، حتی تودهای ها. ولی بعدها عـنایت الله رضـا در کـتاب مـستند گـرانقدرش «آذربـایجان و ارّان» (آلبانیای قفقاز) فاش ساخت که سران فراری «حزب دموکرات آذربایجان» در باکو، از جمله در تلگرام هایی خطاب به رفیق میرجعفر باقراف، دبیر کل حزب کمونیست آذربایجان شوروی، بارها مسألهء آذربایجان شمالی و جنوبی را به صـراحت مطرح ساخته و حتی از وی تقاضا کرده بودند «آذربایجان جنوبی» را از چنگ «فارس ها» خلاص کند.
روی جلد کتاب « آذربایجان و اران »، پژوهش مستند دکتر عنایت الله رضا در باره ی تفاوت سرزمین های جنوب رودخانه ی ارس ( استان آذربایجان ) با سرزمین های شمال رودخانه ی ارس ( اران )
در سال ۱۳۵۷ اوضاع به کلی دگرگون شد: حکومت اسلامی در ایران جانشین رژیم پیش گردید، و پس از مدتی اتحاد جماهیر شوروی یکی از دو ابرقدرت زمان- با قدرت شیطانیاش- نیز سقوط کرد و کـشورهای اقـمار شوروی در اروپا از قید سلطهء شوروی آزاد شدند و جمهوری های شوروی نیز به استقلال نسبی دست یافتند. از این زمان به بعد رهبران جدید جمهوری آذربایجان شوروی سابق- که عموما در دوران کمونیستی نیز در رأس امور بودند- نظریات توسعهطلبانه و تجاوزکارانهء دوران اسـتالین را دربـارهء آذربایجان ایران،از نو به صورت های مختلف مطرح ساختند. به علاوه ورود بیحساب ساکنان آذربایجان شوروی سابق به ایران مشکل تازهای برای ایران به وجود آورد، در حالی که در رژیـم پیـش مرزها بسته بود و دولت شوروی بـه نـدرت میتوانست ایادی خود را به ایران گسیل دارد. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، روزی این خبر در روزنامههای ایران منتشر گردید که گروهی از اهالی آذربایجان شوروی سابق، بیانجام مقررات قـانونی و گرفتن ویزا، به آب زدند و از رود ارس عـبور کـردند و به ایران وارد شدند. مسؤولان حکومت اسلامی این امر را به عشق شدید این افراد به اسلام و تشیّع تلقی کردند(!) در حالی که آنان به یقین به دستور دولت خود به این کار دست زده بودند، تنها بـهعنوان نـمادی از یکپارچگی دو آذربایجان. از طرف دیگر در سال های اخیر افراد یا هیأت هایی از آذربایجان شوروی سابق در اروپا و آمریکا بارها از تجزیهء آذربایجان و الحاق آن به جمهوری آربایجان سخن به میان آوردهاند که ما در مواردی چند در «مجله ایرانشناسی» به دعـاوی آنـان پاسخ داده ایم. اینک با تشکیل کنگرهء مورد بحث در شهر واشنگتن (در ۳۰ و ۳۱ ماه مه ۱۹۹۸/۹ و ۱۰ خرداد ۱۳۷۷) بار دیگر پرده از چهرهء کمونیست های متجاوز به حقوق ایـران برداشته شده است. در ضمن از یاد نبریم که حیدر علی اف، رئیس جمهوری فعلی آذربـایجان هـنگامی کـه در حکومت کمونیستی شوروی در اوج قدرت بود، همواره به تجزیهء آذربایجان ایران نظر داشت. ما از جمله، به گفتگوی او با خبرنگاران خـارجی در یـکی از شمارههای « مجله ایرانشناسی» اشاره کردهایم که گفته بود شخصا آرزو میکند، آذربایجان ایران به آذربایجان شـوروی مـلحق گـردد. وی چنانکه میدانیم، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، عاشق سینهچاک دموکراسی آمریکایی گردیده است و به تصور اینکه کمپانی های نفتی آمـریکایی و دولت آمریکا در تجزیهء آذربایجان زیر بالش را خواهند گرفت، میکشد تا به دست آمریکا، و معدود پیشهوری چی های ساکن آمـریکا و اروپا به رؤیای استالین و پان تورکیست ها جـامهء عمل بپوشاند.
*
پیش از آنکه گزارش کنگرهء مورد بحث را به نظرتان برسانیم، به دو موضوع بسیار مهم باید تأکید کنیم :
1.اگر خدای ناکرده روزی نقشهء دیرین پانتورکیست ها و کمونیست ها در تجزیهء آذربایجان جامهء عمل بپوشد، در سراسر ایران-نه فقط در آذربایجان- جوی هایی از خون به راه خواهد افـتاد به مراتب شدیدتر از آنچه در چندسال اخیر در یوگوسلاوی تجزیه شده در بوسنی و هرزه گوین شاهد آن بودهایم. زیرا ترکزبانان ایران تنها در آذربایجان به سرنمیبرند. آنان قرن هاست که در سراسر ایران زندگی میکنند، همانطوری که عدهء قابل توجهی از ایرانیان غیرترکزبان نـیز در آذربـایجان به سر میبرند. اصولا در ایران کسی بین آذربایجانیان ترکزبان و اهالی گیلان و مازندران و یزد و اصفهان و کردستان و…که هر یک به لهجهء خاص خود تکلم میکنند، تفاوتی قائل نیست. به علاوه بسیاری از خانوادههای آذربایجانی با خانوادههای غیرآذربایجانی ازدواج کـردهاند. از سـوی دیگر از یاد نبریم که پس از قراردادهای گلستان و ترکمانچای خانوادههای زیادی از ایرانیان ساکن سرزمین هایی که به تصرف روسیهء تزاری درآمده بود، به ایران کوچ کردند. نام های خانوادگی گنجهای، گرجی، گرجستانی، اردوبادی، دیلمقانی…عدهای از هموطنان ما، از آن ایام تیره و تـار حـکایت میکند. همچنین وقتی پیشهوری و یارانش به مدت یک سال بر آذربایجان چیره شدند، عدهای قابلتوجه از خانوادههای آذربایجانی به نواحی دیگر ایران کوچ کردند و هنوز پس از مدت ۵۰ سال در خارج از آذربایجان زندگی میکنند. روزی که قفقازی ها زمـام امـور را در دسـت بگیرند، نخست بر بازماندگان چنان خـانوادههایی رحم نـخواهند کـرد، و سپس به جنگ ترک و فارس در سراسر ایران دامن خواهند زد آن چنانکه از امن و آسایش در ایران دیگر اثری نخواهد ماند.از قدیم گفتهاند، علاج واقـعه را قبل از وقـوع بـاید کرد. آنچه را که در بوسنی و هرزگوین پس از تجزیهء یوگوسلاوی گـذشته است، بـه خاطر بیاوریم. وضع ایران بمراتب دردناکتر از آن خواهد شد.در آن موقع اعزام نیروهای سازمان ملل متحد هم هیچ دردی را درمان نخواهد کرد!؛
2.موضوع بسیار مهم دیـگری را کـه هـموطنان ما نباید از یاد ببرند آن است که اگر روزی این تـجزیه عملی شود، ایرانیان، اعم از ترکزبان و غیرترکزبان،«شهروندان درجه دوم» آن کشور جدید تلقی خواهند شد، زیرا قفقازی ها خود را صاحب اختیار و همه کاره میدانند. به علاوه چـنانکه مـیدانیم خـط قفقازی ها سریلیک یا لاتین است و ایرانیان، حتی ترکزبانان با این خط مـطلقا آشـنایی ندارند، پس در کشور خیالی آذربایجان متحد، مردمی به حساب خواهند آمد «بی سواد» و شهروندان درجهء دوم که کارهای پست بـه آنـان سپرده خـواهد شد.
اگر قرار باشد از تاریخ عبرت بگیریم، حداقل از دو کتاب « گماشتگی های نافرجام»، نوشتهء حسن نظری و «خاطرات سـرگرد هـوایی پرویـز اکتشافی »، هر دو از اعضای سازمان افسری حزب تودهء ایران باید پند بگیریم. این دو صادقانه و به صراحت به مـا مـیگویند به هـریک از افسرانی که به حزب دموکرات پیشهوری در آذربایجان پیوستند، با آنکه همه درس خوانده و دانشگاه دیده بودند، فقط یـک درجـه ترفیع دادند، ولی به بی سوادهایی که از قفقاز در آن حکومت به کار گماشته شده بودند درجـهء ژنـرالی. از سـوی دیگر مینویسند، چون از ایران به شوروی گریختیم نیز همهجا قفقازی های بی سواد ما را مورد تحقیر قرار میدادند.
**
برای آنـکه خـوانندگان از سابقهء برگزاری این کنگره آگاه گردند باید بگوییم که در ماه ژوئن ۱۹۹۷ کنگرهای به نـام «نخستین کـنگرهء جـهانی آذربایجانی ها» در میان تشنجات فراوان در لوس آنجلس برپا شد. عدهای در آن کنگره در پی تجزیهء آذربایجان ایران بودند و اصرار میورزیدند که بایست از سـفیر آذربـایجان شوروی سابق نیز برای شرکت در این جلسه دعوت میشد. اینان اجازه ندادند پرچـم ایـران را در آن کـنگره بیاورند. اما روزنامههای فارسیزبانان منطقه عموما، و نیز عدهای از ایرانیان آذربایجانی علنا به جنگ این تجزیهطلبان رفتند. در ضمن بـرخلاف آنـچه ادعـا شده بود،عدهء کمی در آن کنگره شرکت کردند که یکی از آنان دکتر جواد هـیئت بود.
اینک وقـت آن رسیده است که گزارش تقی مختار، مدیر و سردبیر «مجله ایرانیان واشنگتن» (سال ۲،شمارهء ۴۰،۲۲ خرداد ۱۳۷۷/۱۲ ژوئن ۱۹۹۸) را که آذربایجانیست دربارهء «دومین کنگرهء جـهانی آذربایجانی ها» بخوانیم :
«نقشههای «آذربایجان تـجزیه و مستقل شده» و «آذربایجان متحد شمالی و جنوبی» در کنگرهء آذربایجانی ها در واشنگتن علنا ارائه شد. بنیانگذاران، رئیس و دبـیران کـنگرهء اول آذربایجانی ها و اکثر آذربایجانی ها در آمریکا و کانادا، کنگرهء واشـنگتن را مـحکوم و بـایکوت کردند.
برای نخستین بار در طول نیمقرن اخیر، در جریان کـنگرهای مـتشکل از برخی از مقامات، شخصیت ها و اهالی «جمهوری آذربایجان» و گروه هایی از آذربایجانی های ایرانی مقیم آمریکا و کانادا، که در واشنگتن برگزار شد، بهطور عـلنی از تـجزیهء استان آذربایجان از ایـران و جـدایی و استقلال کـامل آن سـخن گفته شد.
«دومین کنگرهء جهانی آذربایجانی ها» که در روزهای شـنبه ۳۰ و یـکشنبه ۳۱ ماه مه در«سالن کنتینانتال» ساختمان ماروین سنتر، در دانشگاه جورج واشنگتن برگزار شد، در واقـع اجـتماعی بود که توسط جمعی از «انشعابیون» از «کنگرهء جـهانی آذربایجانی ها» که سال پیش در لوس آنجلس تـشکیل شد، تدارک دیده شده بود. این گروه کـه عـلنا و بهطور جدی خواهان تجزیه و استقلال آذربایجان ایران در مرحله نخست، و سپس الحاق آن به «جمهوری آذربایجان» میباشند، خود را «اسـتقلالچی» (استقلال طـلب) خوانده و با آذربایجانی های «فدرالیست» (خواهان حکومت فدراتیو در درون خاک ایـران) در تـضاد سـیاسی و عقیدتی هستند.
سردبیر«مجله ایرانیان واشنگتن» تنها روزنامهنگار و خـبرنگار از مـیان تمامی رسانههای گروهی ایـرانی بـود که برای تهیهء گزارش از این کنگره در آن شرکت جست و آنچه در زیر میخوانید،حاصل مشاهدات و نیز تحقیقات بـعدی وی در ایـن زمینه است :
محل برگزاری کنگره «سالن کنتینانتال» در طبقهء سـوم سـاختمان ماروین سـنتر در دانـشگاه جـورج واشنگتن، واقع در قلب شهر واشنگتن بـود. با آنکه سالن مذکور گنجایش حدود پانصد نفر را دارد، در هرروز از اجلاس کنگره، در روزهای شنبه و یکشنبه، جمعیتی در حدود یـکصد نـفر در آن شرکت داشتند.
شرکتکنندگان در کنگره علاوه بر هدایت اروج اف، مـشاور رئیـس جـمهوری آذربـایجان در امـور ملیت ها؛ علی حسن اف، مـدیر دفتر سیاسی رئیس جمهوری آن کشور؛حافظ جلال اوغلی پاشایف،سفیر دولت جمهوری آذربایجان در واشنگتن؛ علی کریم اف، معاون ایلچی بـیگ رئیـس حـزب «جبههء خلق» جمهوری آذربایجان؛ فرامرز مقصود اف،رئیس آکادمی علوم و نـمایندهء پارلمـان آن کـشور؛ فخرالدیـن قـربان اف، کـنسول جمهوری آذربایجان در واشنگتن؛ صابر رستم خانلو، نویسنده و عضو شورای نویسندگان آن کشور، حدود بیست نفر از اعضای آکادمی علوم و نمایندگان پارلمان جمهوری آذربایجان بودند. علاوه بر اینان یک خانم آمریکایی استاد دانشگاه هاروارد بـه نام آدری آلشتاد و نبز گراهام فولر (هر دو متخصص«ترکشناسی»)و نیز نمایندگان ایرانی برخی از انجمن های گوناگون آذربایجانی ها،از ایالات مختلف آمریکا، کانادا و کشورهای اروپایی، در کنگره حضور داشتند.
روی جلد کتاب « فرهنگ واژگان آذری، با گزارش همانندی ها در دیگر گویش های ایران »، پژوهش فیروز منصوری که هم فرهنگی مردمان آذربایجان با دیگر مردمان ایران را نشان می دهد.
غروب روز شنبه، در شب میانی دو اجلاس کنگره، یک برنامهء کنسرت موسیقی و آواز ترکی در همان محل برگزار شد کـه در آن سـه هنرمند از جمهوری آذربایجان شرکت داشتند. در این ضیافت از مهمانان آن با شام کامل پذیرایی شد. عدالت وزیر اف کمانچه نواخت، وامق وزیر اف تار زد و یک خانم جوان خواننده از جمهوری آذربایجان ترانههایی به زبان ترکی اجـرا کرد.
دو نـقشهء حیرتانگیز
در این کنگره نیز مثل اغلب اجتماعات دیگر میزهایی در کنار هم چیده شده و برخی نشریات، کتاب ها، ویدئوها، نوارها و سیدیهای موسیقی و غیره به حاضران فروخته میشد. در روی نخستین مـیز تـعدادی کتاب تاریخی، ادبی، داستان و مجموعههای شعر به زبـان تـرکی ارائه میشد که گرچه مسؤول آن فرد ناشناسی بود، ولی وجود یک دسته کارت ویزیت «شرکت کتاب جهان» متعلق به دکتر حسن جوادی از واشنگتن، گواهی میداد که حداقل این مجموعه از کـتاب ها و نـشریات توسط «شرکت کتاب جهان» در کـنگره ارائه شـده است. دکتر حسن جوادی که علاوه بر فروش کتاب در کار نشر کتاب نیز فعالیت دارد، ایرانی است. در حال حاضر رئیس بخش آذری رادیوی «صدای آمریکا»ست. وی چندسال پیش برای احراز این مقام از برکلی، کالیفرنیا، به واشـنگتن نـقل مکان کرد.
در روی میزهای دیگر، و در میان ویدئوها و نوارها و سیدیهایی که از برخی از هنرمندان جمهوری آذربایجان نظیر رشید بهبوداف چیده شده بود،ویدئوها و نوارها و سیدیهای یعقوب ظروفچی،خوانندهء ترکزبان ایرانی نیز به معرض فروش گذاشته شده بود.
علاوه بر ارائهء کتاب های شـعر و داسـتان…یک کتاب نـفیس و سراسر رنگی مربوط به دیدار حیدر علی اف، رئیس جمهوری آذربایجان از ایالات متحدهء آمریکا، در شمار دیگر نشریاتی بـود که در روی این میزها بهطور رایگان به شرکتکنندگان عرضه میشد. روی جلد کتاب مـربوط بـه دیـدار حیدر علی اف از ایالات متحده آمریکا با تصویری از ملاقات وی با پرزیدنت کلینتون در کاخ سفید تزیین شده و در پشت جلد آن آرم های رنـگی چـهار شرکت مهم نفتی ( Chevron,Amoco,Exxon,Mobil ) بهعنوان حمایتکنندگان مالی کتاب به چاپ رسیده است.
با این همه حیرتآورترین چیز در مـیان مـجموعه، نسخههای رنـگی یک نقشهء «آذربایجان مستقل» از ایران بود که از سوی «جبههء متحد آذربایجان مستقل» (واحد مستقل آذربایجان جبهه سی) چاپ شـده و در آن از اردبیل و تبریز و ارومیه در شمال غربی ایران، تا قزوین، همدان و اراک در جوار تهران، بهعنوان محدودهء آذربایجان مشخص شده اسـت. بر اساس این نقشه «آذربایجان مستقل» خود دارای ۹ «مـرکز مدیریت» (استان) خواهد بود که به ترتیب عبارتند از : اراک، اردبیل، قزوین، همدان، مراغه، ارومیه، ساووج، تبریز و زنجان. نقشهء حیرتانگیز دیگر (که فقط یک نسخهء بزرگ از آن به دیوارهء یکی از پانلها نصب شده بود) «کشور مستقل و متحد آذربایجان» (ادغام شدهء جمهوری آذربایجان و استان آذربایجان ایران) را نشان مـی داد که ظاهرا پس از جدایی کامل استان آذربایجان از ایران قرار است به وجود آید. در خصوص این موضوع، اختلافات و بحث های گوناگونی در میان «استقلالطلبان» و «فدرالیستها»ی آذربایجان ایران وجود دارد که بعدا به آن خواهیم پرداخت.
پیام ها و سخنرانی ها
روز شنبه در نخستین اجلاس کنگره، ابتدا پیام حیدر عـلی اف رئیـس جمهوری آذربایجان، توسط هدایت اروج اف مشاور رئیس جمهوری در امور ملیت ها قراءت شد. آنگاه علی کریم اف، معاون ایلچی بیگ پیام رئیس «جبههء خلق» جمهوری آذربایجان را قراءت کرد و سپس فرامرز مقصود اف،رئیس آکادمی علوم و نمایندهء پارلمان جـمهوری آذربـایجان به فراءت پیام آکادمی علوم آن کشور پرداخت.
نخستین سخنران کنگره، علی حسن اف مدیر دفتر سیاسی رئیس جمهوری آذربایجان بود و پس از وی برخی از نویسندگان، استادان دانشگاه ها،اعضای آکادمی علوم، نمایندگان پارلمان جمهوری آذربایجان و نمایندگان انجمن های آذربایجانی یـکی پس از دیگری سخنانی بیشتر در خصوص «آذربایجان یکپارچه»، «آذربایجان مستقل»، «فرهنگ آذری»، «تاریخ و ادب آذری»،«ظلم حکومت های فارس»، «شوونسیم فارس» و…ایراد کردند.
حافظ میرجلال پاشایف، سفیر جمهوری آذربایجان، در اجلاس روز دوم، یکشنبه، پشت تریبون قرار گرفت و سخنرانی کرد که گفتارش عمدتا دربارهء «مادهء قانونی ۹۷» ناظر بـر شـرایط آتـش بس میان جمهوری های آذربایجان و ارمنستان بود.
اختلاف بـر سـر پرچم
در نـخستین روز کنگره، حضور یک پرچم کوچک و رومیزی جمهوری آذربایجان که توسط یکی از سخنرانان در روی میز خطابه قرار گرفت، موجبات اعتراض برخی از«فدرالیستها» را فـراهم آورد و از رئیـس جلسه خـواسته شد تا اجازه ندهد که پرچم جمهوری آذربـایجان بـه کنگره آورده شود. اعتراض های جسته و گریخته به این امر تا آخرین ساعات برگزاری کنگره در روز دوم نیز ادامه یافت و هریک از سخنرانان نظری در مـوافقت و مـخالفت بـا آن ابراز کرد…».
برگرفته از تارنمای ایرانچهر به نقل از مجله ایران شناسی، سال دهم، بهار ۱۳۷۷ – شماره ۱، ص ۱۲۷ تا ۱۴۰.