جستار
کژراهههای تحقیق در فرهنگ و تاریخ؛ آیا دَدَه قورقود آذربایجانی است؟
- جستار
- نمایش از چهارشنبه, 22 آبان 1392 17:05
- بازدید: 6171
برگرفته از تارنمای آذریها
کاظم آذری
جغرافیای فرهنگی ایران از هزاران سال پیش محدودۀ وسیعی از آسیا را شامل میشد. اکنون که مرزهای جغرافیای سیاسی محدود به ایران کنونی شده است، فرهنگ ایرانی هنوز هم کاربرد وسیعی را در کشورهای هم جوار دارد. بعضی از کشورهای همجوار که با خلاء فرهنگی و هویت روبرو هستند دانشمندان، ادبا و شاعران ایران را مصادره می کنند. مثلاً عربها ابن سینا و ابوریحان بیرونی را از آن خود میدانند و یا ترکان مولوی، نظامی، شمس تبریزی و ... را ترکان پارسیگوی خطاب میکنند. غافل از اینکه همۀ این دانشمندان، شاعران و ادبا از آبشخور فرهنگی ایران سیراب گشته و صددرصد ایرانی هستند.
مدتی است که یک عده به اصطلاح مورخ و محقق با اغراض سیاسی و قومی سعی در وارونه جلوه دادن فرهنگ تاریخ و زبان مردم آذربایجان دارند. بعد از متلاشی شدن جمهوریهای شوروی و با عنایت به اینکه عده ای تهی از ایدئولوژی خلقی شدند، میخواهند مسائل قومی و زبانی را وسیله مبارزه قرار داده و جایگزینی برای ایدئولوژی چپگرایی خود پیدا کنند و به هر وسیلهای شروع کردند به وارونه جلوه دادن تاریخ و فرهنگ و تاریخ آذربایجان را (ترکانه) نوشتند. وقتی عدهای تاریخ و فرهنگ را با قلم سیاست می نویسند و اغراض سیاسی و قومی و زبانی را داخل فرهنگ راستین جا میزنند، شاعران مثل نظامی، خاقانی، قطران، مولوی و شمس تبریزی را ترک و کتاب دَدَه قورقود و کوراوغلی را آذربایجانی قالب میزنند از این به اصطلاح مورخ و ادیب چه انتظاری میتوان داشت.
کتاب دَدَه قورقود انصافاً از آن کتابهایی است که در بین مردمی که خودشان را ترک میدانند مظلوم واقع شده است. از کوههای آلتای در سیبری و مغولها، قزاقها، ازبکها، قیرقیزها گرفته تا ترکمنها، ترکهای عثمانی تاتارها و چچنها و بلغارها ادعای میراث بجا مانده از جد بزرگشان اغوزجان را دارند. در این وانفسای تقسیم میراث، عدهای هم در کشور خودمان می خواهند با هر چسب ناچسبی، دَدَه قورقود را به آذربایجان بچسبانند.
حدود سی چهل سال پیش کتاب دَدَه قورقود در بین مردم کوچه بازار نه بصورت شفاهی و نه بصورت مکتوب در آذربایجان شناخته شده نبود. ترجمه کتاب دَدَه قورقود برای اولین بار به زبان فارسی در سال 1355 توسط خانم فریبا عزب دفتری و محمد حریری اکبری توسط نشر ابن سینا در تبریز به چاپ رسید. این ترجمه از متن انگلیسی آقای جفری لویس انجام گرفته است. آقای جفری لویس هم از دو نسخه خطی که اولی در کتابخانه درسدن که در سال1815 کشف شده و دومی در کتابخانه واتیکان توسط آقای روزی کشف گردید، که به گفته آقای لویس دو نسخه خطی تاریخ ندارد و هر دوی آنها متعلق به قرن شانزدهم است و معلوم نیست این دو نسخه در کجا نوشته شده است.
کتاب دَدَه قورقود به زبان ترکی آذربایجانی بعد از انقلاب توسط هویتخواهان و هویتسازان به صورت غلط که تمام اسامی ترکی اوغوزی را به ترکی آذربایجانی به حال هوای فرهنگی و تاریخی آذربایجان تغییر داده شده بود چاپ شده و در سال 1358 مجلهای هم به همین نام توسط خلقیها در 25 شماره به زبان ترکی چاپ شد.
برای اینکه ثابت شود دَدَه قورقود از نظر فرهنگی، زبانی و تاریخی هیچ نسبتی با آذربایجان و فرهنگ مردم آن ندارد، نظری میاندازیم به آثار و کتب بجا مانده از شاعران و ادبا و دانشمندان آذربایجان که از سالیان دراز به یادگار مانده است.
بعد از اسلام در آذربایجان صدها کتاب چه بصورت دیوان شعر و چه بصورت تاریخی و ادبی و تذکرهنامه و سفرنامهها و ... باقی مانده است. بیشتر ادبا و شاعران آذربایجان با توجه به زمان تصنیف کتب نسبت به وضع اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی و بالاخره وضعیت معیشتی مردم دوران خود بیتوجه نبودند و اطلاعات و آگاهی زیادی از طریق آثار بجا مانده از آنها به ما رسیده است.
در آثار بجا مانده از شاعران و مورخین آذربایجانی نشانی از دَدَه قورقود نیست. برخلاف ادعاگران که ادعا میکنند کتاب دَدَه قورقود آینۀ تمام نمای فرهنگ و تاریخ آذربایجان است؟ برعکس گفته مدعیان، از تاریخ و فرهنگ آذربایجان هم نشانی در دَدَه قورقود نمییابیم. برای روشن شدن موضوع برای نمونه به چند کتاب مهم و و دو نفر از مورخین آذربایجان در 200 سال اخیر که یکیشان عباسقلی آقا باکی خانف در آن طرف ارس (اران) و دیگری عبدالرزاق مفتون دنبلی در آذربایجان میباشد. هر یک از این نویسندگان ده دوازده جلد کتاب در تاریخ و فرهنگ و ادب و شرححال صدها شاعر و ادیب و از کتب بسیاری بحث شده است و نامی از دَدَه قورقود برده نشده است.
کتاب سفیه تبریز ابوالمجد محمدابن مسعود تبریزی که در سال 721 هجری قمری در تبریز به رشته تحریر کشیده است. کتاب فوق بیشتر از 200 رساله جداگانه است که شامل فرهنگ ادبیات تاریخ و جغرافیا مربوط به آذربایجان و ایران میباشد. علاوه بر موضوعات مختلف در سفیۀ تبریز مطالب مهمی درباره زبان آذری در آذربایجان در قرن هفتم و هشتم است.
داراب نامه که یک کتاب حماسی الهام گرفته از داستانهای قبل از اسلام ایران است که در سال 882 توسط مولانا محمد بیغمی در تبریز نوشته شده است که پر است از اصطلاحات ادبی و لغوی قرن نهم هجری رایج در آذربایجان است، این کتابها برای نمونه آورده شد که معلوم شود، برخلاف کتاب دَدَه قورقود که هیچ اطلاعی از وضعیت آذربایجان در طی سالهای گذشته در آن نمیبینیم، این کتابها و سایر آثار بجا مانده اطلاعات مفیدی از فرهنگ و گذشته آذربایجان را دارد. اگر کتاب دَدَه قورقود به آذربایجان و فرهنگ و ادب آن تعلق داشته حتماً خیل عظیمی از شاعران و ادبا آذربایجان نام و نشانی از او در کتابهای خود و دواوین میآورند. تنها کتابی که نام دَدَه قورقود آمده در جامع التواریخ رشیدالدین فضلاله همدانی است در بخش تاریخ و افسانه اوغوز است.
« ... در دوره این پادشاه ظهور پیغمبر ما محمد مصطفی صلی اله علیه و سلم بود. و قارو دَدَه کزنچوک به رسالت به خدمتش فرستاد و مسلمان شد. این قورقود از نسل بایات پسر قراخوجه و او عظیم، دانا و صاحب کرامات بود و در عهد (آقا) اینالخان صیریا و قومی بیرون آمد و صاحب این روایت تقریر کند که عمر او دویست و نود و پنج سال بود.»1
برای روشن شدن بیشتر موضوع برای اینکه خوانندگان بیشتر از خاستگاه فرهنگی و تاریخی دَدَه قورقود آشنایی پیدا کنند، با استفاده از ترجمه فارسی که در سال 1355 در تبریز به چاپ رسیده است میآوریم تا معلوم شود که این کتاب به آذربایجان تعلق دارد یا مربوط به ترکان اوغوز است؟
بیشتر داستانهای دَدَه قورقود در زمان گوکترک که یکی از امپراطوران ترکان اوغوز میباشد، از قدیمیترین دستنوشتههای سیبری در مغولستان پیدا شده، زمان وقوع داستانها به زمانی برمیگردد که ترکان مذهب شمنی داشتهاند که مذهب کلیه ساکنین آسیای میانه سیبری و مغولستان بود و بعدها که ترکان با مهاجرت به غرب و بعد از مسلمان شدن، بعضی از داستانها به مرور زمان با راویان مختلف اندکی رنگ اسلامی به خود گرفت، رویهمرفته کتاب دَدَه قورقود فاقد منشاء زمانی، مکانی و تاریخی میباشد.
تاریخ و فرهنگ آذربایجان از منشاء زمانی، مکانی و تاریخی مشخصی پیروی میکند. هر کتابی که در آذربایجان نوشته شده است سال کتابت و نویسنده آن مشخص است چه بصورت دیوان شعر یا کتاب ادبی و داستانی که حداقل نویسنده شرح وقایع زمان و مکان خود پرداخته و متاثر از زندگی مردمان این دیار بودهاند.
مدارک و شواهدی که در دَدَه قورقود آمده در کل مرتبط به مکانها و کوهها و رودها و شهرها و دیهها که در آسیای میانه و سیبری و مغولستان بوده است و هیچ نشانهای از آذربایجان در دَدَه قورقود نمیبینیم. برخی از مدعیان ادعاهای بزرگی درباره دَدَه قورقود دارند و اینکه اکثر ادبا و شعرای آذربایجان بدون الهام گرفتن از دَدَه قورقود نمیتوانستند به خلاقیت آن چنانی ادبی و فرهنگی برسند. برای مثال دو نمونه از ادعای ادعاگران بزرگ به شرح زیر آورده میشود تا خوانندگان خود قضاوت کنند.
1ـ « نظامی گنجوی برای تدوین و سرودن خمسه خود از حماسههای دَدَه قورقود الهام گرفته است.»2
در خمسه نظامی تعدادی نزدیک به 500 ضربالمثل و امثالحکم و تعداد بیشماری از اصطلاحات موسیقی و آلات موسیقی ایرانی آمده است. هیچکدام از این ضربالمثلها و اصطلاحات در دَدَه قورقود دیده نشده است و از قپوزدَدَه قورقود هم در خمسه نظامی خبری نیست. در مقدمه کتاب دَدَه قورقود تعدادی از ضربالمثل و امثال حکم آورده شده است. این ضربالمثلها در آذربایجان شناخته شده نیست حتی در کتاب امثالحکم آذربایجانی که استاد علیاصغر مجتهدی نوشته است دیده نمیشود.
2ـ « اوغوزنامه (دَدَه قورقود) مجموعه اساطیری است که جزء قدیمیترین و باارزشترین اساطیر دنیا به شمار میرود که در آن بینش قدیمی آنمیستی و توتمیستی و آنتروپورموفیستی با اساطیر پیوسته است و تمدنهای همچون یونان و مذاهبی چون میترائیسم و دین زرتشتی از آن برخاسته است.»3
دربارۀ این ادعاهای گنده چه میتوان نوشت؟ چه رابطهای از تمدن یونان و آئین میترائیسم و دین زرتشت با فاصله زمانی یکهزار ساله و دوهزار ساله با دَدَه قورقود هست.
بعضی از مشخصههای فرهنگی و اجتماعی دَدَه قورقود را مرور میکنیم و قضاوت را بعهده خوانندگان می گذاریم. آیا میتوان این مشخصههای فرهنگی و اجتماعی را در طی قرون در آذربایجان مشاهده کرد؟
« ... با دیدن اینها چشمان بادامی سیاهرنگ خان از اشک پر شد و خواهر بزرگتر متوجه شد که او پیش از حد به برادرش شباهت دارد و چشمان بادامی سیاهرنگش از اشک خونین پر گشت.»4
چشمان بادامی زنان و مردان نشانه زردپوستان همچون چینیها، ترکان، مغولان و ترکمنها و در کل ساکنین شرق آسیا و سیبری است. آذربایجانیها فاقد این مشخصهی ظاهری هستند.
قمیز نوشابۀ سکرآوری است که ترکان و مغولان از شیر مادیان به عمل میآورند و همچنین خوردن گوشت اسب و قربانی کردن اسب برای خدای آسمان در آداب اجتماعی و فرهنگی مغولان و ترکان اوغوز بوده است که تا این زمان در آذربایجان شناخته شده نیست.
در کتاب دَدَه قورقود آمده است که پسران تا پانزده سالگی فاقد نام هستند. وقتی پسری به سن پانزده سالگی میرسد باید یک کار شایسته و قهرمانانهای انجام بدهد، آنگاه دَدَه قورقود نام مناسبی نسبت به شجاعتی که از خود نشان میدهد بر او مینهند.( تا پانزده سالگی پسران را با چه نامی میخواندند؟)
تمام داستانهای دَدَه قورقود ماجراهایی هستند که در طی قرون پنجم و ششم در حوزههای رود سیحون و سیبری و مغولستان اتفاق افتاده است و تمام قهرمانان داستان نشانگر الگوی فرهنگی و اجتماعی قوم اوغوز در همان مکان است. بسیاری از نشانههای تاریخی درباره آسیای مرکزی و شواهد و مدارک یافته شده در کتاب دَدَه قورقود مربوط به این مناطق است. داستانهای دَدَه قورقود فاقد جهتگیری تودهای و مردمی است و اکثر جهتگیریهای در اطراف اشراف و توصیف وقایع خانها و خاتونهایشان میباشد و مردم معمولی نقش قابل توجهی در شکلگیری داستانها ندارد. تمام شکلگیری داستانها به سوی طبقات بیگها و خانها کشیده میشود.
نامهایی که در کتاب دَدَه قورقود آمده نامهایی هستند که ترکان اوغوز در آسیای میانه استفاده میکردند و در طول تاریخ، خانوادههای آذربایجانی سراغ نداریم برای نامگذاری فرزندان از آن نامها استفاده کنند.
آنهایی که ادعا میکنند فرهنگ آذربایجان با فرهنگ دَدَه قورقود عجین شده است خود قضاوت کنند آیا هیچ نشانهای از فرهنگ اوغوزان (دَدَه قورقود) در آذربایجان مشاهده میشود.
از سالهای دور تا حال مردم آذربایجان، محافل و مجالس ادبی و فرهنگی آشنایی دارند. در این محافل فرهنگی، شاهنامهخوانی، مولویخوانی، حافظخوانی و گلستانخوانی وجود داشته است. هیچگاه و در هیچ محفلی حتی در قهوهخانه مردمی محفلی به نام دَدَه قورقود خوانی نداشتهایم و هیچ عاشقی را سراغ نداریم در عروسیها دَدَه قورقود بخواند.
از قرن شانزدهم به بعد ترکمانان بیشتر در آناتولی ساکن شدند و تصور میکردند آنجا وطن اصلی اوغوزشان بوده است. داستانهای دَدَه قورقود که حالهوای ترکهای عثمانی میباشد، در اناتولی توسط راویان مختلف با الهام از داستانهای اصلی که در آمودریا اتفاق افتاده بود خلق شد. در این منطقه چون کفاری مثل مغولها و قبچاقها وجود نداشته است دشمنان اوغوزها عبارت بودند از گرجیها و دیگر مردمان اطراف دریای سیاه. برای حسنختام این مطلب قسمتی از نوشته آقای دکتر عنایتاله رضا را میآوریم.
« ... به یاد دارم هنگامی که در اتحاد شوروی اقامت داشتم یکی از مسائل مورد اختلاف میان اقوام ترک زبان آن کشور داستان مشهور دَدَه قورقود بود که ظاهراً به غزان تعلق داشت. نه تنها اقوام ساکن آسیای مرکزی بلکه ترکیزبانان قفقاز و بخشهای اروپایی اتحاد شوروی آن را منسوب به خود میدانستند و با یکدیگر کشاکش میکردند. این وضع تا سال 1948 میلادی ادامه داشت تا اینکه داستان مزبور از سوی دولتمردان حاکم بعنوان «پدیده ارتجاعی» معرفی شد و به محض اعلام این نظر سیاستمداران محلی دَدَه قورقود بیگناه را به سوی دیگر اقوام پرتاب می کردند. تاریخنگاران سیاستپیشه درصدد برآمدند دامان خود را از این «لکه ننگ» پاک نگاه دارند. نخست، جمهوریهای دیگر را به داشتن چنین گناهی متهم کردند ولی چون اینکار با سیاست دولت مرکزی سازگار نبود، راه دیگری اندیشیدند و بارها سعی کردند این «ننگ» را از گردن خود رها و داستان مزبور به دامان ترکیزبانان ترکیه افکندند و خود را از شر این داستان ارتجاعی رهانیدند. پس از بروز دگرگونیهایی در شوروی که با انتقاد از گذشته همراه بود دَدَه قورقود بینوا حکم برائت گرفت.
از این پس بار دیگر هجوم برای دستیابی بدان آغاز شد و هر یک داستان مزبور را منتسب به قوم خود دانست. هنوز در جهان این گرفتاری بسیار است کسانی وجود دارند که میکوشند با تاریخسازیهای دروغین که از خواستهای سیاسی و خصومتهای قومی منشاء میگیرد هویت خود را بدور افکنند و برای مردم خویش هویت سازی کنند.»5
توضیحات:
1ـ جامع التواریخ، خواجه رشید فضلاله همدانی به تصحیح محمد روشن مرکز نشر میراث مکتوب ص 66
2ـ مقالات ایرانشناسی حسین محمدزاده (حسین دوزگون) نشر تازهها 1378، در تمام صفحات کتاب فوق نویسنده این ادعا را درباره تمام شاعران و ادبا آذربایجان تکرار کرده است.
3ـ ارمغان آذربایجان شمارههای 122/120 صفحه 16 سال 1384
4ـ کتاب باباقورقود صفحات 29 و 106 ترجمه فریبا غرب دفتری و محمد حریری اکبری، انتشارات ابنسینا تبریز سال 1355
5 ـ اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول دکتر عنایت الله رضا مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی تهران سال 1380، صص 493 و494