سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جستار چگونگی تشکیل باران در متون باستانی

جستار

چگونگی تشکیل باران در متون باستانی

رضا آقازاده، کارشناس ارشد فرهنگ و زبان‌های باستانی
علیرضا بالالان‌فرد، کارشناس ارشد هواشناسی


1- دیباچه

تغییرات عرض جغرافیایی زمین چقدر بر اقلیم ایران تأثیرگذار بوده است. اکنون می‌دانیم که سونامی‌ها بر عرض جغرافیایی و بر شرایط آب و هوایی تأثیرگذارند و زمین در طول هزاره‌ها شرایط ویژه‌ای را تجربه کرده است. سونامی اخیر اندونزی باعث جابجایی چند صدم درجه‌ای قطب شمالِ جغرافیایی شده است. زلزله‌ای در ژاپن دَه سانتی متر محور زمین را جابجا می‌کند که باعث کوتاه شدن طول روزها می‌شود. به گفته ریچارد گروس ژئوفیزیک‌دان ناسا در اثر این جابجایی سرعت چرخش زمین افزایش یافته و موجب شده است که 1.6 میکرو ثانیه از طول روزها کم شود. این زمین لرزه به حدی بوده که گسل آن 40 متر حرکت کرده است. طول این گسل 300 تا 400 کیلومتر و عرض آن 100 کیلومتر است. در زلزله سال 2004 سوماترا محور زمین هفت سانتی متر خطی و دو میلیونم ثانیه قوسی جابجا و به میزان هشت سانتی متر تغییر کرد.(نقل از خبرگزاری تبیان). در اتفاقی نادر یخبندان بزرگ روی می‌دهد و جانداران بی شماری را از میان می‌برد. ماموت 42000  ساله کشف شده در سیبری شاید داستان از آن اتفاق دارد! کندوان‌ها در آذربایجان، خراسان، شهری سه طبقه در زیر زمین در سپاهان(شهر اویی) آیا بازگو کننده دوران یخبندان نیستند؟

متن‌هایی که نیاکان برای ما به یادگار گذاشته‌اند وضعیت‌هایی را برای ما گزارش می‌کنند که پس از هزاره‌ها هنوز برای ما محل توجه جدی می‌باشد. این متنها مرز میان خیال و واقعیت هستند. در متون کهن‌ِ ما به اخبار و حوادث و نام‌های جانورانی برمی‌خوریم که برایمان هم جالب و هم پذیرشش سخت است. جانوری بنام کلپاسه، کر ماهی، خر سه پا، کریشکی که منوچهر آن را به باره داشت.(بندهش، مهرداد بهار: 78). این سخنان در کدامین هزاره به انجام رسیده است؟ گزارش‌های اوستا و متن‌های پهلوی میراثی است که نیاکان ما با سختی فراوان آنها را برای ما نگاه داشته‌اند حال سینه به سینه و یا با بازنویسی‌های فراوان؛ اینها داستان زندگانی مردمان ایرانی و سرگذشتی است که در خلال هزاره‌ها بر زندگانیشان رفته و اکنون یکی از عناصر هویتی ما را تشکیل می‌دهد که نمی‌توان به آسانی از آن گذشتن. اوستا، بندهش، مینوی خرد، تاریخ علمی است که باید هر کودک ایرانی آن را بداند. ما در تدریس تنها به تاریخ عمومی توجه نشان داده ایم ولی به تاریخ علم و دانش خودی نپرداخته‌ایم!

«خشکسالی و آبادانی» این دو واژه آشناترین واژه‌ها برایِ مردمان میانه جهان(ایرانیان) می باشد. ایرانیان از دوران‌هایِ بسیار دور این وضعیت‌ها را شناخته؛ به شیوه‌هایی گوناگون از یکی بهره‌برداری و با دیگری به مبارزه پرداخته است. ساخت کاریز(قنات)، سدسازی، آب انبار و... نمونه‌های کاربرد خرد و دانش در زندگی مردم و مبارزه با خشکسالی بوده است. داستان سختی‌ها و کوشش‌های مردمان ایرانی را این بزرگان در سنگ نوشته‌ها و کتاب‌هاشان برای ما به یادگار گذاشته‌اند پس بهتر آنکه این‌بار با دیدی دیگر به این متن ها بنگریم.
«اَناهیتا» یَزَتَه موکل بر آب‌ها است. آزردن او یعنی هدر دادن آب و استفاده نادرست از آن می‌باشد. آب و بهره‌گیری درست از آن در اندیشه مردمان میانه جهان آن قدر با اهمیت است که «آموزش» را درباره‌اش بکار بسته سرلوحه کارها قرار می‌دهند. اما امر آموزش در قالبی شعرگونه برای مردمان فراهم می‌شود. اینها را اکنون «نیایش» می‌پنداریم. «تیشتر یشت» و «آبان یشت» از جمله این کتاب‌ها است. مردمان کم کم با تکرار شعرگونه‌هایِ ستودنی برای اَناهیتا و آب‌ها به اهمیت آب و استفاده بهینه از آن پی می‌برند. این کتاب‌ها روایتی است از تاریخ پُر ثمرِ مردمان میانه جهان در مدیریت آب، بی هیچ اغراق و گزافه-گویی.
«ترا ای [آب] اهورایی می‌ستاییم؛ دریای فراخکرت را می‌ستاییم و همه آب‌های روی این زمین را می‌ستاییم: [چه] آرمیده(ایستاده) و فراز رونده، [چه] چشمه [و آب] روان رود [و چه آب] برف؟ و باران.»
یسنا، هات 68، بند 6
قالب نیایش در بردارنده مراحل سپاسگذاری نیز هست. آب یکی از چهار عنصر و از دهش‌های یزدان است پس باید پاک نگه داشته شود.
پس از آموزش نکته مهم دیگری که در بررسی این متن‌ها جلب نظر می‌کند مبحث علمی مربوط به مراحل تشکیل ابر و بارندگی است. یعنی در زمان‌های بسیار دور ما توانسته‌ایم شیوه تشکیل ابر و در نتیجه بارش باران را تشخیص دهیم و این سخن کمی نیست. آنچه در این متن‌ها نیز می‌تواند مورد توجه قرار گیرد تجسم و خلاقیت شاعرانه‌ای است که از جریان پیدایش ابر و تصادم ابر سپید و سیاه و در نتیجه باران می‌شود. در ادامه بدین مطلب می‌پردازیم.

 

2- شیوه پژوهش

آگاهی‌های مربوط به آب و هوا را در دو منبع اصلی می‌یابیم: یکی سنگ نوشته‌ها، دودیگر دست نوشته‌ها. در بخش دست نوشته‌ها می‌کوشیم تا مبحث باران را در دو بخش «باران در دریا» و «باران در کوه» دنبال کنیم. این دو مورد در متون کهن ما مورد بررسی و حتی مورد استفاده شاعرانه قرار گرفته‌اند. ما متن‌های مورد بحث را از اوستا و متون پهلوی به صورت پیوسته آورده، آنجایی که نیاز به مقایسه و روشنگری بوده را جدا ساخته درون « » قرار داده و طرح مقایسه‌ای خود را درون [ ] قرار می‌دهیم. شاید به عقیده برخی این مقایسه محلی از اِعراب نداشته باشد ولی بزودی متوجه خواهیم شد که مطالب شاعرانه و نیایشی متون کهنِ ما چندان هم خالی از علم نبوده است. اینجا است که باید کمی درنگ کنیم. گزافه نمی‌گوییم و می-کوشیم از اِغراق به دور باشیم.


3- سنگ نوشته‌ها

کهن‌ترین متنی که از خشکسالی سخن به میان آورده است‌کتیبه‌های هخامنشی، متن اوستا و متون برجای مانده پهلوی است. داریوش شاهِ هخامنشی در سنگ نوشته‌ای در تخت جمشید و در گفتاری نیایش گونه چنین می‌گوید: «اهورا مزدا این کشور را بپاید از: دشمن، از خشکسالی، و از دروغ. به این کشور نیاید نه دشمن، نه خشکسالی، نه دروغ.»(غیاث آبادی، 1387: 208). اشاره داریوش‌شا به خشکسالی نشان دهنده این نکته مهم است که مردمان ما از دورترین زمان‌ها با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند. تنها به ستایش و سپاسگذاری از یزدان اکتفا ننموده به جستجو برای یافتن راه حلی خردمندانه برای مبارزه با خشکسالی دست یازیده‌اند. البته ستایش و نیایش از دهش‌های یزدان و باران‌خواهی گویا آخرین راه حل برای گذشتن از خشکسالی است. قنات کردند. سد ساختند، آب انبارها برپا کردند و شاید چیزهای دیگری که ما از آن آگاهی نداریم. در اوستا نیایش آخرین مرحله در امر پزشکی نیز هست. اگر بیمار با گیاه پزشکی معالجه نشد و اگر کارد پزشکی به جایی نرسید نیایش به درگاه یزدان آخرین درمان به حساب می‌آید.


4-  دست نوشته‌ها

1-4- اوستا

در اوستا مظاهرِ بد و زیان رسان زیرِ نامِ دئِوَه(دیو) و مظاهرِ نیک زیرِ نامِ یَزَتَه(ایزد) آمده است. اَپَ ئوشَ(پهلوی اَپوش) «دیوِ خشکی و خشکسالی است که تیشتر با او نبرد می‌کند نامِ او به معنیِ بازدارنده آب است.»(آموزگار، 1388 : 40) در برابرِ اَپوشْ دیو، ایزدِ تیشتر(تیشترِ ستوده شده) قرار دارد.(اوستایی تیشْتَرْیَه) در متن‌ها صورتِ متجلّیِ او را «ستاره تابانِ شکوهمند» نام برده‌اند که احتمالاً همان شعرایِ یمانی است(پورداوود، 1355 : 324). در تیشتر یشتِ اوستا، نبردِ این ایزد با «اَپوش» که دیوِ خشکسالی و خشکی است روایت شده است. جریانِ «دانش هواشناسی» در میان مردمان میانه جهان سخن مهمی است که در اوستا مستقیماً بدان اشاره شده است:
تیشتریشت یکی از منابع مهم برای آگاهی ما از خشکسالی‌های ایران و تأثیر نیایش‌های بایسته و سپاسگذاری از عنصر آب و نیز نمایی داستان‌گونه از نقل یک جریان دانشی در پژوهش‌های هواشناسی می‌تواند باشد. این مهم را زمانی می‌توانیم درک کنیم که به نحوه تشکیل ابر و باران بیاندیشیم. آنگاه این داستان را با پژوهش‌های امروز درباره تشکیل ابر و باران مقایسه کنیم. داستان نبرد تیشتر با اَپوش خشکسالی را می‌خوانیم و پس از آن متنی دانشی از دوران میانه به زبان پهلوی را درباره چگونی باران معرفی کرده تا بتوانیم با مقایسه این دو از اهمیت آب، باران و کردار مردمان ایرانی با آن پرده برداریم. باید دانست که دو نوع باران داریم که در اندیشه مردمان میانه جهان مورد پژوهش و واکاوی قرار گرفته است. یکی «باران در دریا» و دودیگر «باران در کوه» که در زیر بدان می‌پردازیم.


1-1-4-  باران در دریا

«اَپوش باران را از باریدن باز می‌دارد. تیشتر به یاریِ مینویِ خرد و با همکاریِ ایزدِ باد، آب را به بالا می‌راند و به یاریِ ایزدِ بُرْزْ(اَپام نپات) و فْرَوَهْرِ نیکان و یه یاریِ ایزدِ هوم و بهمنِ اَمشاسپند به نبردِ این دیوِ خشکسالی می‌رود.»(آموزگار، 1388: 24).

[«مینوی خرد» اصطلاحی فلسفی است آن را عقل فعال، خرد حاکم بر جهان می‌دانند.(نک: تفضلی، احمد، مینوی خرد). «باد» هم یکی از عناصر مهم در تشکیل باران است. «بهمن امشاسپند» نیز اصطلاحی فلسفی است بهمن اندیشه نیک و نخستین تجلی اورمزد است. ولی بقیه موارد مبحثی دینی به نظر می‌آید. مسایل دینی از جمله نیایش به درگاه اورمزد برای بارش باران نیز در فرایند باران‌خواهی دخیل دانسته شده است.]
«تیشتر نخست به مدت ده شبانه روز به صورت مردِ جوانِِ بلند قامتی در می‌آید تا در آسمان پرواز کند و از ابرها بر زمین باران بفرستد؛ بارانی که هر قطره آن به اندازه جامی است و به بالایِ مردی.»
[این نوع بارانی که هر قطره آن به اندازه جامی و به بلندای مردی است و ده شبانه روز ادامه می‌یابد بسیار نزدیک به باران‌های استوایی است که دارای قَطره‌های درشت و شدیدی است، البته نه به اندازه جامی! مانند باران‌های چراپونچی در هند که هشت تا دوازده متر در سال بارش دارد. این شرایط دمایی در هر مکانی جمع شود این چنین باران‌هایی را رقم می‌زند. زمان نگارش این متن اقلیم ایران به کدام یک از این هزاره‌های زمین‌شناسی مربوط بوده است؟]

آب زمین را فرا می‌گیرد و جانورانِ موذی از میان می‌روند و شماری از آنها به سوراخها فرو می‌شوند. آنگاه مینویِ باد با وزیدنِ خود آب‌ها را به کرانه‌هایِ زمین می‌برد و دریایِ فراخکرد به وجود می‌آید. در ده شبانه روزِ دوم تیشتر به شکل گاوی زرین شاخ در می-آید و در آسمان پرواز می‌کند و از ابرها باران می‌باراند. در ده شبانه روزِ سوم به شکل اسبی در می‌آید زیبا، سپید، زرین گوش و با ساز و برگ زرین و در آسمان پرواز می‌کند و از ابرها باران می‌باراند. جانوران زیان‌بخش زهرآگین همه هلاک می‌شوند و در زمین فرو می‌روند. نسیم(باد) ایزدی می‌وزد و آب‌ها به دورترین نقطه می‌روند.«تیشتر در هیأت اسب سپید زیبا برای پاک کردن زمین از زهر جانورانِ زیان‌بخش به دریای فراخکرد فرو می‌رود و در آنجا با دیو اَپوش که به شکل اسب سیاهی است بی یال و بریده گوش و با دم سیاه و کوتاه و ظاهری ترسناک روبرو می‌شود. در آغاز اَپوش نیرومندتر است و ایزد باران شکست می‌خورد.»
[فرو رفتن تیشتر به درون دریای فراخکرد و ادامه نبرد او با دیو اَپوش محل توجه است. جریانات زیر و سطح «بزرگْ مقیاسِ اقیانوسی» باعث جابجایی انرژی هستند(گلف استریم 1)، تغییر چرخش معمول آب به عنوان مثال در دو سوی اقیانوس آرام(پدیده ال نینو و لانینا) و پدید آمدن «چرخه واکر» و نیز در اقیانوس اطلس نمودِ انتقال انرژی از آب به اتمسفر می باشد ولی شکست او و سپس پیروزی-اَش در زیر دریا به چه نکته‌ای می‌تواند اشاره داشته باشد؟ آیا می‌توانیم زلزله‌های زیر دریا را در نگاه آوریم و یا در این زمینه اغراق می‌کنیم؟ به هر حال جدال تیشتر با اَپوش برای همیشه باقی است و در سطح و زیر دریا این نبرد همچنان ادامه دارد. تصاویر زیر تغییرات در جریانات زیر و سطح دو سویِ اقیانوس آرام را نشان می‌دهد.]


مرحله  نرمال انسو

 


مرحله ال نینو

 


مرحله لانینا

«دیو اَپوش او را هزار گام از دریایِ فراخکرد دور می‌کند.»

[گویا به آب‌خاست و آب‌کاست(جذر و مد) اشاره دارد. جذر و مد جایی رخ می‌دهد که پهنه آبی به آب-های آزاد جهان راه داشته باشد مانند شاخابه(خلیج) پارس. پس از این تیشتر است که دیو اَپوش را هزار گام از دریایِ فراخکرد دور می‌کند و یا نتیجه همان جدال همیشگی تیشتر با اَپوش می‌باشد.]
خشکی و تشنگی بر جهان غالب می‌شود. تیشتر شکایت به اورمزد می‌برد که ناتوانی او از این است که مردم نیایش شایسته‌ای برای او به جای نیاورده‌اند. اورمزد به او نیروی ده مرد جوان، ده شتر، ده وَرزای جوان، ده کوه و ده رود می‌بخشد. این بار این دو در برابر هم قرار می‌گیرند، دیو اَپوش به هراس می‌افتد و «تیشتر او را هزار گام از دریا دور می‌کند و آب را از دریا بر می‌گیرد و به بالا می-برد. باد ابرهایِ باران زا را به این سو و آن سو می‌راند.تیشتر گرز خود را بر آتش وازیشته که در ابرها است می‌کوبد. این آتش شراره می‌کشد و همکار دیو اَپوش که «دیوِ سْپَنجَروش»(سپنجگر) نام دارد از وحشت خروشی بر می‌آورد و هلاک می‌شود. و بار دیگر باران بیش از پیش با قطراتی به بزرگی سر گاو و سر انسان بر هفت کشور فرو می‌ریزد.»
[تیشتر آب را از دریا برمی‌گیرد و به بالا می‌برد. عمل تبخیر انجام می‌شود. باد عامل مهم در باران است و ابرهای باران زا را جابجا می‌کند. باد پیش از بارش باران برخاسته است و این توجه نشان دادن به باد پیش از باران ستودنی است. آتش وازیشته درون ابرها همان آذرخشی است که در ابرها به وجود می‌آید.]
 آب‌ها بدون مانع به مزرعه‌ها و چراگاه‌ها جاری می‌شوند. تیشتر ده شبانه روز باران می‌آورد و با این باران زهری که از جانوران موذی در زمین باقی مانده است با آب می‌آمیزد و به دریا می‌رود. «شوری و تلخی آب‌های دریاها از آن است.»
[شوری و نمک(هستک‌های اولیه) مهمترین عامل در ریزش باران و تشکیل ابرها می‌باشد که به خوبی در متن تیشتر یشت بدان اشاره شده است.]
پس از سه روز باز باد ایزدی بر می‌خیزد و آب‌ها را به انتهای زمین می‌برد و از این آب‌هاسه دریایِ بزرگ، بیست و سه دریایِ کوچک، دو چشمه و دو رودِ پُر آب پدید می‌آید. جشنِ تیرگان نیز در بزرگداشت و احترام به آب و باران برگزار می-شود.(آموزگار، همان : 25و26).


2-1-4-  باران در کوه

در متن پهلوی «مینوی خرد» با پرسشی درباره کوه‌ها و دریاها روبرو می‌شویم. نکاتی درباره ویژگی‌های کوه‌ها بیان می‌دارد که در اکنون نیز جایگاه توجه ما می‌توانند باشند. اشاره به ابر باران‌زایی که در کوه پدید می‌آید نکته مهم این سخن «مینوی خرد» است. بدین مضمون:
پرسید دانا از مینوی خرد که این کوه‌ها و دریاهای در جهان چرا ساخته شده‌اند؟
مینوی خرد پاسخ داد که این «کوه‌های در جهان برخی انگیزنده باد2 و برخی بازدارنده باد-اَند3  و برخی جای و [محل] ترتیب و جایگاه و مکان ابر بارنده-اَند.»
[اشاره‌های درستی که از چشم دانش امروز نیز دور نیست. برخی از کوه‌ها انگیزاننده باد و برخی بازدارنده باد و برخی محل تشکیل ابر هستند به طوری که عامل کوهستان صعود مکانیکی جریان هوا را به دنبال دارد و با صعود کاهش دما و در نهایت شکل گیری مه یا ابرهای باران زا4 (ابر CB) . و این سه نکته را مردمان میانه جهان دریافته و درباره-اَش اندیشیده-اَند.]
 و این دریاها را در جهان آفریدگار اورمزد برای نگاهداری و زندگی‌بخشی آفریدگان خویش از کنار البرز ساخته است.(مینوی خرد: 55: 64).
«ریزش و حرکت همه آب‌ها در جهان از شرق به غرب است.»
[اینجا نکته بسیار مهمی است. چرخش عمومی جو که می‌تواند باعث حرکت آب‌ها شود(مانند: ال نینو و لانینا) از استوا تا قطب بر سه قسم است: از عرض صفر تا 30 درجه که عرض استوا و عر‌ضهای نزدیک استوا می‌باشد از «شرق به غرب» می‌باشد.(جریانات غرب سو). اشاره متن به این منطقه است. بارش باران‌هایی به اندازه جام و درشت نیز این مسأله را تأیید می‌کند.
نکته‌ای که باید بدان توجه نشان داد این است که اَرِزَهی را به دلیل این که همیشه حتی در متون پهلوی نیز مقدم بر سَوَهی آمده؛ به عنوان کشور شرقی می‌گیرند ولی پورداوود و درخشانی با توجه به معنای واژه یعنی جایی که خورشید غروب می‌کند، منطقه غربی، شام؛ این نام را برای غرب، و سَوَهی را شرق می-گیرند.(نک: پورداود، مهریشت، پاینویس همین بند و درخشانی، جهان‌شاه، دانشنامه کاشان، جلد3، آریاییان، مردم کاشی، اَمَرد، پارس و دیگر ایرانیان). با توجه به دانش امروزی و جهت چرخش جریانات هوا و آب در استوا که در بالا ذکر شد به نظر می‌آید که با کنار هم قرار دادن این شواهد و مقارنات علمی نظر پورداود و درخشانی درباره معنای ارزه و سوه نادرست باشد.
عرض میانه از 30 تا 60 درجه را در بر می‌گیرد که ایران فعلی در آن قرار دارد.(جریانات شرق سو). از 60 تا 90 درجه چرخش غرب سو است.]

 

 


نمایی از گردش عمومی جوی

«انبار آب در دریای پودیگ است. نشستنگاه ابر در البرز است.»(همان: 43: 58)
[عمیق‌ترین گودال جهان که گودال ماریانا نام دارد با ژرفای 11034 متر یعنی حدود 11 کیلومتر در اقیانوس آرام یا کبیر یا «پسیفیک» قرار دارد گفته می شود که نام پسیفیک توسط ماژلان در 1520 میلادی روی این اقیانوس گذاشته شده است. مقایسه شود این نام با نام «پودیک» در زبان پهلوی که انبار آب‌های جهان به شمار می‌رود. آیا ماژلان نقشه جغرافیایی جهان را که ایرانیان شناخته بودند را در دست داشته است؟]

 

2-4- متن‌های پهلوی

1-2-4- باران کرداری

باران کرداری عنوان متنی پهلوی در چگونگی تشکیل ابر و باران است. این رساله کوچک در میان دیگر متن‌های پهلوی و زیر نام «داستان گرشاسب، تهمورس و جمشید گِلشاه و متن‌های دیگر» بدست کتایون مزداپور ترجمه و چاپ شده است.(نشر آگه: 1378). همانند تیشتر یشت موارد فلسفی و دینی را با موارد علمی در نحوه تشکیل باران تا بارش، به هم آمیخته است. ما گزیده‌ای از موارد علمی را یادآوری کرده و خواندن همه موارد را به مراجعه به اصل کتاب وامی‌گذاریم.

آذرباد ماراسفند(گویا همان آذرپاد مار اسپند/ مهر اسپند معروف و موبد موبدان شاپوهر ساسانی باشد.) در کتاب دینکرت از فرموده زرتشت می‌گوید که روزی زرتشت در همپرسه‌ای که با اورمزد داشته از باران، علت و سبب باران، بن انبار و رسیدن و فرمانداری و کاریگر و سردار کاریگران و جوهر و ابزار و پتیاره بازدارنده باران، سود و زیان و دلیل قطره خُرد و درشت و برف و تگرگِ افزاینده و کاهنده و سودگر و زیانگری آن، می‌پرسد.

اورمزد پاسخ می‌دهد: دلیل باران حکمت دادار و نیازمندیِ جهان به نو شدن به هَنگام رسیدن خشکی در جهان با رطوبت زداینده درد و آورنده رویندگی است.
سبب باران به نیروی گرمی آب و توانِ باد، بر خلاف طبع آب از زیر به بالا بردن بازآمدنِ آب به صورت خود به زیر به وسیله «ایزدان تنظیم کننده» متوازن گشتن و بخش شدن[در جهان] است.
[این ایزدان تنظیم کننده باد شباهتی با شروط تشکیل باران هستند که در امروز می‌دانیم. این شروط در اوستا و متن‌های پهلوی ده تا می‌باشد. «تیشتر به یاریِ مینویِ خرد و با همکاریِ ایزدِ باد، آب را به بالا می‌راند و به یاریِ ایزدِ بُرْزْ(اَپام نپات) و فْرَوَهْرِ نیکان و یه یاریِ ایزدِ هوم و بهمنِ اَمشاسپند به نبردِ این دیوِ خشکسالی می‌رود.» جهت رخداد پدیده باران چندین شرط(8 تا 11 عامل) می‌بایست کنار هم قرار گیرد تا یک قطره باران تشکیل شود. این چرخه حرکت مولکول آب را در اتمسفر هیدرومتئورولوژی(یا آب-شناسی و یا چرخه شناسی آب در اتمسفر) می‌نامند. نمی‌خواهیم ایزدان تنظیم کننده باران را شروط تشکیل باران بدانیم هدف از یادکرد این مطالب بیان مشابهت‌های موجود است.]


 

«بُن انبارِ آن اساساً دریای وئورُوکَش، رسیدن تا ابرپایه، [پس چون] به زمین آمد، نیز تا به دریایی که انبار اصلی آن[است] باز می‌رسد.»
[بُن انبار آب‌های جهان در دریای «پودیک» در دریای وئورُکَشَ(فراخکرت) می‌باشد. دریای فراخکرت سرتاسر جهان را احاطه کرده است.]
و فرمودار آن، دادار اورمزد و آراستاری کاریگر از فرمان دادار، تیشتر و ستاره سَدوِیس و بهمن[و] اَرِدویسور[اَناهیت] و باد و هوم و دین و بُرز و فروهر اشوان[اَند].
برترین سردار کاریگرانِ باران تیشتر است در سرداری کاریگران با ستاره سدویس از دریاها و رودها و چشمه‌ها که آب‌دان‌ها و جای آب-اَند، آن را با ابزار باد به آسمان برکشیدن: آب را به صورت مه درآوردن و مه را به ابرِ برنده آب بدل گردانیدن و بالا بردن، بهمن را به همکاری با ابزار باد، ابرِ رونده را به دیگر سو وزاندن است...
«و جوهر باران آب و ابزار باران باد و مِه و ابر است. قطره خُرد و درشت و تگرگ و برف از امتزاج باد و طبعِ عناصر است.»
[جوهر باران را امروز ترکیبات نمکی می‌دانند.]
«آنگاه که باد گرمی دارد قطره باران خُرد و چون تری دارد قطره باران درشت و چون سردی دارد برف، چون خشکی دارد تگرگ را بارَد.»
[اینجا مطلب مهمی درباره چگونگی تشکیل قطره‌های باران به صورت خُرد و درشت و چگونگی تشکیل برف و تگرگ مطرح شده که بسیار حائز اهمیت است.]

این متن کوتاه و نگرش آن به باران از تصویر شاعرانه تیریشت علمی‌تر می‌نماید. کوشش و اندریافت مردمان میانه جهان در رصد آسمان و زمین و فهم پدیده‌های این جهانی برای داشتن زندگانی آرام و در آرامش زندگی کردن است. کوششی در خور و شایسته در مدیریت و بهره‌برداری از آب. ستایش آب. نیایش به درگاه اورمزد. سپاسگذاری. این همه روایتی است از مردمانی که قدر دهش‌های یزدانِ پاک را در همه حال دانسته و در نگهداری آن صمیمانه و با عشق کوششیده‌اند.


داستان گرشاسب

داستان گرشاسب نیز از آن دسته متن‌هایی است که می‌توان جدال مردمان ایرانی را با خشکی و تجسم چگونگی باران را در آن به آسانی دید. نبرد گشتاسب با مرغ کَمَک بدین سخن اشاره دارد. روان گرشاسب به گناه اهانت به آتش در دوزخ است و هیچ یک از کردارهای پهلوانی اش او را از پادافره نمی رهاند. گرشاسب کارهای بزرگ خود را بر می شمرد و به یاری زرتشت از دوزخ می‌رهد. در این داستان ناگرویدن گرشاسب به آیین زرتشت دیده می شود؛ همانند رستم، لیکن نام گرشاسب را در اوستا می‌بینیم ولی اثری از نام رستم در اوستا نیست. می‌دانیم که رستم از آیین نیاکان اش دست نکشید. این ماجرا را در شاهنامه و دلایل جنگ اسفندیار با رستم می‌توان دنبال کردن. ولی پهلوانی‌هایی که گرشاسب انجام داده به قرار زیر است:
1.نبرد با اژدهای شاخدار که مردمان و اسبان را می بلعد. او را دندانی چون ستون برافراشته بود، چندان که به درازی هشتاد بازه درازا.
2.نبرد با گندروِ زره پاشنه. زره پاشنه آن بود که خانه ایشان در دریا باشد. پای در دریا و دستان به بزرگی آسمان که از آب بر خشکی رسد و هرگاه در کرانه‌های دریا تخمه ماهیان بگیرد بر روشنی خورشید پزد و بخورد و از آن پس به جهان مردمان را بگیرد چنانکه دوازده مرد را یکجا ببلعد همچنین گوسپند را.
3.نبرد با مرغ کَمَک.  کَمَک آن باشد که بواسطه او جهان خشک شود زیرا آن مرغ زیر آسمان بر هوا بماند و هر دو پر خویش را گذارده باشد تا چون ابر باران اندر گیتی آب ببارد آن را به پر خویش بگیرد و به دریا بریزد چنانکه از آن سرشکی کهتر نیز بر زمین نیافتد.

4.گناک مینو(صفت اهریمن به معنای زننده مینو) باد را می فریبد که از آن دلیرتر نیست. باد پر خشم و تند اندر گیتی رود و سخت وزد که از آن باد کوهها و درختان را بر زمین بگذارد.
گرشاسب در همه این موارد پیروز است و به سود آفرینش کار کرده است. با این حال اورمزد روان گرشاسب را می گوید: از این جایگاه دور شو که تو به آتش بدی سخت رسانده ای. گرشاسب مویه می‌کند که مرا باز زنده کن تا به گیتی بشوم و جایگاه دوزخ را از دیوان و دروجان پاک بکنم. اورمزد پذیرفته که در رستاخیز(رِیست اَخیز: بلند شدن جنازه) بدان زمان که سوشیانس برسد روان تو را تن بدهم. گرشاسب نماز می برد و می گوید که ای اورمزد پس چرا روان مرا در بهشت جایگاه نسازی؟ زرتشت که این گفتگو را از نخست شنیده بود به میانجیگری در می آید.(شفاعت در دین زرتشت نداریم چه شفاعت خلاف عدالت است و این بخش را اندیشه بیشتر باید کردن). در پایان روان گرشاسب به زرتشت سپرده می شود تا به بهشت برود.
(داستان گرشاسب، تهمورس و جمشید گلشاه و متن های دیگر، ترجمه از متون پهلوی کتایون مزداپور)

[رزم سوم و چهارم گرشاسب برای ما دارای اهمیت است. در رزم سوم یعنی رزم با مرغ کَمَک ما با صحنه آرایی و پرداختی شاعرانه درباره عدم فرونشست ابر در منطقه‌ای از ایران روبرو هستیم که به شکل مرغ کَمک تصویر شده است، ولی این صحنه شاعرانه را رزم چهارم برای ما عینیت می‌بخشد. باد عامل مهم در راندن ابرها به سوی دریا و ایجاد بارش در آنجاست و نیز سبب خشکی زمین.  در رزم چهارم از باد به عنوان عامل اصلی هدایت و انگیزش ابرها جهت رخداد بارش در آن استفاده شده که دانش امروزی نیز بر این واقعیت صحه می‌گذارد. در رزم سوم با مرغ کَمک اشاره شده که ابرهای باران‌زا به سمت دریا هدایت می‌شوند و بارش آنها در دریا می‌ریزد،5  اگر تصور شود که مکان دریاها با تعریف جغرافیایی امروز برابر است و دریاها در سمت جنوب کشو رواقع شده‌اند پس نخست آنکه ایران ِ آن زمان دارای کشیدگی شمالی جنوبی بوده 6، دوم آنکه مردمان این پهنه دارای شبکه گسترده و مطلع دیده‌بانی بوده‌اند که وضع هوا را نیز ثبت و ضبط می‌نمودند(شیوه دیده‌بانی به چه شکل بوده است؟). همانطور که می‌دانید باران‌های موسمی سوار بر بادهای شمال‌سو در سمت جنوب به سمت شمال در حرکتند(mt.marine Tropical) که در حین حرکت به سمت شمال از روی دریا به اندازه کافی گرم و مرطوب می‌شوند و هنگامی که به خشکی‌های خنک‌تر شمال می‌رسند با برخورد با توده‌های هوای سرد و خشک قطبی و قاره-ای(cp.continental polar) تشکیل ابر و باران‌های موسمی در فصول گرم سال می‌دهند. بنابراین مردمان قدیم این سرزمین به این حقیقت آگاهی داشته‌اند. در رزم سوم مردمان ایرانی رخداد خشکسالی را به مرغ کَمک نسبت می‌دهند که باعث فرو ریختن بارش در دریاها می‌شود. با جابجایی منطقه همگرایی استوایی یا  ITCZ. Inter tropical convection zone کمربند بارشها نیز جابجا می‌شود. منطقه همگرایی میان گرمسیری بخش بزرگی از منطقه مدارگان را تحت نفوذ خود دارد. در این منطقه بادهای به سامان که از دو نیمکره به طرف استوا در حال حرکت است پیش از رسیدن به استوا به علت گرمای زیاد ناپایدار شده و به سمت بالا صعود می‌کند. همین ابر به تشکیل ابرهای حجیم در ریزش باران‌های فراوان می-انجامد. توجه به این نکته مهم است گرچه متوسط موقعیت منطقه همگرایی ITCZ ، بر روی استوا می‌باشد اما با عزیمت مولفه عمودی خورشید به سوی مدارات گرمسیری(رأس السرطان و رأس الجدی)، منطقه همگرایی نیز به پیروی از حرکت خورشید به سمت بالا یا پایین در نیمکره مربوطه جابجا می‌شود و این یعنی جابجایی ابرها و بارش‌ها روی محور شمالی- جنوبی زمین که مردمان ایرانی این حقیقت را به درستی شناخته بوده‌اند و آن را افسانه وار در چهره مرغ کَمک به تصویر کشیده‌اند.]
آنچه که از اقلیم منطقه بر می‌آید این حقیقت است که خشکسالی و تَر سالی یک نوسان از اقلیم می‌باشند که پیوسته در حال جابجایی می‌باشند و این در منطقه ما سابقه دیرین دارد. در ادبیات ما نیز آمده:
اگر باران به کوهستان نبارد به سالی دجله گردد خشک رودی
که نشان از دوره‌های خشک و بی باران منطقه ایران دارد. و یا:
 
چنان خشکسال شد اندر دمشق، که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل، که لب تر نکردند زرع و نخیل(سعدی)

این مقدار درباره نگاه مردمانِ ایرانی از کهن‌ترین روزگاران گفته آمد. مردمانی که همیشه با دیده دانش به آسمان و زمین می نگریستند و آب و هوا را با سنجشی خردمندانه برایِ رزمها، کشت و کار و زندگی‌شان به کار می‌بستند. به گونه‌ای که این دانش هیچگاه در این سرزمین از میان نرفت و دانشمندانی همچون ابوریحان در کتاب‌هایِ خود به ویژه در التفهیم لأوائلِ صَناعه التنجیم بخش سوم کتاب را به آسمان و زمین اختصاص می‌دهد.( ابوریحان،التفهیم لأوائلِ صَناعه التنجیم، 1388 )


زمین :

آن چه از اوستا و متون تاریخی و جغرافیای ِ تاریخی دانشمندان ایرانی پس از اسلام بر می‌آید نیاکانِ ما زمین را به هفت بهره بخش کرده بودند: اَرْزَه در مشرق، سْوَه در مغرب، فْرَدَدَفْشْ و ویدَدَفْشْ در جنوب شرقی و غربی، وئورُ بَرِش و وئورُ جَرِش در شمال شرقی و غربی و خُوَنیرَث بامیک که در میانه این کشور یا زمین ها قرار داشته است.(پورداود، 1355 : 431) این بخش بندی در دوران اسلامی زیر عنوان اَقالیم یا اِقلیم هایِ هفت گانه مطرح می‌شود که کشور ایران در اقلیمِ چهارم قرار دارد. (ابوریحان بیرونی،التفهیم لأوائلِ صَناعه التنجیم ، 1367 : 196)

در متن فارسیِ میانه(پهلوی) بندهش زیر سَرْ نامِ «درباره چگونگی زمین‌ها» چنین می‌خوانیم:«گوید در دین که زمین سی و سه نوع است.7  چونان که پیش در فصل زمین نوشتم. هنگامی که تیشتر آن باران را ساخت که دریاها از او پدید آمدند، زمین را همه جای نم بگرفت، به هفت پاره بگسست، دارای زیر و زبر و بلندی و نشیب بشد. پاره‌ای به اندازه نیمه‌ای(در) میان و شش پاره (دیگر)، (پیرامون آن قرار گرفت.)» و سپس به شرح هفت کشور زمین می‌پردازد.  در ادامه می‌خوانیم: «چنین گوید که میانِ ارزه و سوه و خونیرس دریا است، چونان که بهری از دریایِ فراخکرد پیرامون(آنها) را بداشت. از میان، فرددفش را بیشه‌ای گرفته است. میان وئورو برشن و وئوروجرشن کوهی بلند بِرُست که تا از کشور به کشور پیوند نبود، که تا(از) یکی به دیگری رفتن نشاید.»(بهار، 1380 : 75) این‌ها مطالبی است که در کتاب بندهش و اوستا پیرامون زمین مطرح است و همان گونه که می‌بینیم در ایران باستان نیز به اندازه امکاناتی که ایرانیان در اختیار داشته‌اند پیرامون زمین و آب و هوا و... مطالب دانشی در جریان بوده است و این تصویرگری از جهانِ آن روزگار قابل ستایش است.
عناصر اربعه(چهار آخشیج) دارایِ احترام وی‍‍ژه‌ای بوده است و کوشش بر این بوده تا همیشه این عناصر پاکیزه بمانند: آب، باد، آتش و خاک.
در این میان احترام به آب کمی پُر رنگ‌تر می‌نماید به گونه‌ای که در اوستا یَشتی(نیایش و ستایش) ویژه آب زیر عنوانِ «آبان یشت»، می‌آید که به یشتِ اَرِدْوی سور اَناهیتا نیز شناخته می‌شود. تیشتر نیز که اصل همه آب‌ها و سرچشمه باروری است در اوستا یشتی را به خود اختصاص داده است. ایزد در اوستا اسم مفعول و در معنایِ ستایش شده می‌باشد و ایزدان صفاتِ اهورا مزدا هستند. ایزد اَناهیتا که کهنی‌اَش به دورانِ پیش از زرتشت نیز می‌رسد، ایزد و سرورِ همه آب‌هایِ رویِ زمین است. در آغازِ آبان یشت می‌خوانیم: «اهورا مزدا به اِسْپَنْتْمان زرتشت گفت: از برایِ من ای زرتشتِ اسپنتمان این اَرِدویسور اَناهید را بستای؛ کسی که به همه جا گسترده، درمان بخشنده، دشمنِ دیوها، مطیع کیشِ اهورائی است... مقدسی که جان افزاست، مقدسی که فزاینده گله و رَمِه است، مقدسی که فزاینده گیتی است، مقدسی که فزاینده ثروت است، مقدسی که فزاینده مملکت است...»(پورداود، 1355 : 233)
در اوستا و ادبیات سنتی زرتشتی از دریایی نام برده میشود که سراسر جهان را فرا گرفته است این دریا در اوستا به نامِ «وُئورُو کَشَ» و در پهلوی دریایِ «فَراخْوْکرت» نامیده میشود. در بندهش زیرِ سَرْ نامِ «درباره چگونگیِ دریاها» میخوانیم: «در دین گوید که دریایِ فراخکرد به ناحیتِ نیمروز، کناره البرز است که یک سوم این زمین را ( در بر ) دارد. از آن روی فراخکرد ( نامیده شد ) که یک هزار دریا در او داشته شده است. باشد که ( آنها را ) چَشمه گانِ اَرِدویسور و باشد که خانیگانِ دریا خواند. هر دریایی را آب خانی است که آب بدان برآید، در دریا ریزد...» ( بهار، 1380 : 73 )
در آبان یشت میخوانیم هنگامی که اَرِدویسور اَناهیتا از هوکرِ بلند به دریاِ فراخکرت بتازد: «سراسرِ سواحلِ دریایِ فراخ کرت بجوش درافتد، و کلیه وسط( آن ) بالا برآید وقتی که بسویِ آن روان گردد و بسویِ آن سرازیر شود اَرِدویسور اَناهید. کسی که دارایِ هزار دریاچه ( و ) هزار رود است و هر یک از این دریاچه ها و هر یک از این رودها به بلندیِ چهل روز راه مرد سوار تندرو است.»8  (پورداود، 1355 : 235)
از دیگر متن های پهلوی که می‌توان به نوعی مبارزه و نبرد انسان ایرانی را با خشکسالی دید «داستان گرشاسب» می‌باشد. در این داستان می خوانیم:

 

منابع:

1. آموزگار، ژاله، 1388، تاریخ اساطیری ایران، انتشارات سمت، چاپ 11
2. بهار، مهرداد، 1380، بندهش، نشر توس، چاپ سوم
3. بیرونی خوارزمی، محمد بن احمد (ابوریحان)، 1365، التفهیم، به کوشش جلال الدین همایی، نشر هما، چاپ 4
4. پور داود، ابراهیم، 1355، یشت ها، نشر دانشگاه تهران، چاپ نخست
5. مرادی غیاث آبادی، رضا، 1387، کتیبه های هخامنشی، نشر نوید شیراز، چاپ سوم


پی‌نوشت‌ها:

1.  Golf Streame :حرکت چرخشی بزرگْمقیاس توده‌های حجیمی از آب می‌باشد که در اقیانوس-های بزرگ جهان در جریان می‌باشد.

2.  wind ward side

3.  lee ward side

4.  ابر فراز کومه‌ای. Comolu nimbus

5. امروزه اثبات شده است که با جابجایی جِت یا رودبادِ سطوح بالایی جو به سمت استوا یا به سمت قطب، پُرفشارِ جنب حارّه نیز جابجا شده و متعاقب آن کم فشارهایِ عرض‌های میانه را با خود به بالا و پایین می‌برد در فصول مختلف که این خود باعث انتقال سامانه‌های بارشی به سمت عرض‌های بالاتر یا پایین-تر می‌شود.(خشکسالی و ترسالی)

6. علاوه بر اشاره به باران‌های سیل آسا با قطرات درشت که در بالا گفته آمد، در برخی از متون مانند مینوی خرد که تاریخ عمومی و تاریخ علم ما نیز می-توان باشد؛ آمده است که در ایران وِیچ دَه ماه زمستان و دو ماه تابستان بوده است، آن دو ماه که تابستان بوده آب سرد، گیاه سرد و زمین سرد می‌باشد. این سخن اشاره به مناطقی در عرض‌های نزدیک قطب شمال دارد. نقل این مطلب و مطالب مشابه در دیگر کتب تاریخی ما، حکایت از آن دارد که دو نوع شرایط آب و هوایی سرد و گرم را ما تجربه کرده‌ایم. به دیگر نگاه شرایط اقلیمی‌ای که از این کتاب‌ها بر می‌آید نشانگر این مطلب است که ایران از قطب تا استوا کشیدگی جغرافیایی داشته است. کشیدگی شمالی- جنوبی.  

7. در بخش بندی هایِ هواشناسی امروز نیز نقشه ها را بر اساس 33 نوع بخش میکنند

8. از آن هزار ورودی و هزار خروجی است. و هر یک از این ورودی ها و خروجی ها به اندازه چهل روز سواری است برایِ مردِ اسب سوارِ نیک و از این یک آبِ من خروجی جدا میشود به همه هفت کشور و از این یک آبِ من یکسان جاری میشود، تابستان و زمستان، او (اَرِدویسور اَناهید) آب هایِ مرا پاکیزه میکند.(راشد محصل، درس هایِ شفاهی اوستا)


این نوشتار پیشتر در روزنامه طرح نو، سال یازدهم، 6/6/ 1396 منتشر شده است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه