تاریخ تجزیه
چکیدۀ تاریخ تجزیه ایران - بخش چهارم - دکتر هوشنگ طالع
- تاريخ تجزيه
- نمایش از دوشنبه, 13 تیر 1390 20:13
- بازدید: 6880
برگرفته از تارنمای كاربرد
در این یکصد و پنجاهسال، روس و انگلیس به قدری بهایران صدمه رسانیدهاند که قلم ازشرح آن عاجز است.
هرگاه منصفانه در تاریخیکصد و پنجاه سالۀ ایران نظرشود، صدمات و تعدیاتانگلیسها به مراتب به ظلم و ستمروسها، میچربد.
در اغلب این تهدیدات وتجاوزات روسها بر ایران،محرک اصلی همان دولت ...انگلستان است.
شادروان محمود محمود ـ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم ـچاپ اول ـ آبان ماه 1338 خورشیدی
نامکتاب: چکیدهیتاریختجزیهایران
مؤلف: دکترهوشنگ طالع
ناشر: سمرقند
بخش چهارم
جداییایرانوافغانستان
با شکست ناپلئون در نبرد واترلو، دولت انگلستان که از زیر فشار خردکنندهی امپراتوری فرانسه رهایییافته بود، سیاست مماشات نسبت به ایران را کنار گذارد و چهرهی خشنتری به سیاست خود بخشید. دولتانگلستان، برای مصون ساختن هندوستان، دستاندرکار ایجاد حایلی میان ایران و هندوستان گردید. از اینروی، دولت مزبور، در پی تجزیهی ایالتهای کابل، قندهار و هرات و نیز بخش بزرگی از مکران و بلوچستان ازایران برآمد. برای دستیابی به این مقصود، دولت انگلستان دستاندرکار اغوای امیران محلی شد.
گرفتاری دولت ایران در جنگ با روس، مانع از توجه لازم به مسایل شرق کشور گردیده بود. بدینسان،امیر هرات با بهرهگیری از این موقعیت، برای نخستین بار در سالهای 1184 خورشیدی (1805 میلادی) وسپس در سال 1196 خورشیدی (1817 میلادی)، یعنی در دوران نبردهای ایران و روس، از پرداخت خراجسالانه به خزانهی دولت مرکزی خودداری کرد. فتحعلی شاه، هر بار توانست وسیلهی سپاه خراسان، فتنه رابخواباند. هر دو بار، امیر هرات پذیرفت که خطبه به نام شاهنشاه ایران بخواند و سکه به نام وی ضرب کرده وخراج سالانه را بپردازد.
در سال 1197 خورشیدی (1818 میلادی)، محمودخان که از سوی برادرش در کابل زندانی بود، باحمایت انگلیس از زندان گریخت و علم جدایی خواهی در افغانستان را برافراشت. وی پس از تسلط بر کابل،سپاهیانی به هرات فرستاد و امیر هرات را دستگیر و به کابل برد. محمودخان با پشت گرمی و حمایت دولتانگلستان، خان خیوه را اغوا نمود تا به یاری یکدیگر، به خراسان حملهور شوند. به فرمان فتحعلی شاه، والیخراسان عازم هرات شده و خود نیز در رأس سپاهی عازم آن خطه گردید. محمودخان، با دیدن عزم راسخحکومت مرکزی از در تسلیم درآمد و فتنه خاموش شد.
عوامل انگلیس، پس از شکست دولت ایران و پذیرش عهدنامهی ترکمانچای، به تحریکات خود میانعشایر افغان افزودند. در این راستا، آنان “در میان قبایل افغان شروع به تبلیغ علیه ایران کرده و ماجرایجنگهای قفقاز و شکستهای دولت ایران را در میان آنان شایع نمودند، تا به آنها ثابت کنند که با حمایتانگلستان قادر خواهند بود در مقابل دولت مرکزی مقاومت ورزند...”
با پایان گرفتن دورهی دوم جنگهای ایران و روس، دولت ایران متوجه شورش ایالتهای شرقی شد. ازاین روی در سال 1210 خورشیدی (1831 میلادی) فتحعلی شاه، سپاهی را به فرماندهی عباسمیرزا، مأموراعادهی نظم در آن سامان کرد. عباسمیرزا توانست عرض دو سال، ایالتهای خراسان، سیستان و بلوچستان راآرام سازد. سپس، به امیر هرات اخطار کرد تا در مورد بدهیهای عقبافتاده، اقدام سریع به عمل آورد. اما، ویکه از پشتیبانی انگلستان بهرهمند بود، از این کار خودداری کرد. سرانجام در شهریورماه 1212 خورشیدی(سپتامبر 1833 میلادی)، سپاهی به فرماندهی محمدمیرزا (پسر عباس میرزا)، به هرات فرستاده شد. وینیروهای امیر هرات را درهم شکست و شهر هرات را محاصره کرد. اما، عباسمیرزا در بیست و سوم مهرماه1212 خورشیدی (15 اکتبر 1833) ناگهان درگذشت. از این روی، محمدمیرزا که ناچار بود به تهران برود، باامیر هرات صلح کرد و به تهران بازگشت. بر پایهی پیمان مزبور، امیر هرات متعهد گردید که خراج مقرر راارسال دارد و سکه به نام شاهنشاه ایران زده و خطبه به نام وی بخواند. در ضمن کامرانمیرزا امیر هرات،متعهد شد که استحکامات غوریان را خراب کند. به دنبال این پیمان، به محاصرهی هرات پایان داده شد.
کمابیش یک سال بعد، یعنی در اول آبان ماه 1214 خورشیدی (23 اکتبر 1834)، فتحعلی شاهدرگذشت. با وجود مخالفت همهی شاهزادگان قاجار، محمدمیرزا، فرزند عباسمیرزا با دخالت علنیوزیرمختار روسیه و به استناد آن بند از ننگنامهی ترکمانچای که روسیه سلطنت ایران را در فرزندانعباسمیرزا تضمین کرده بود، به نام محمدشاه تاجگذاری کرد. در این میان، دولت انگلستان نیز برای عقبنماندن از معرکه، از سلطنت محمدشاه حمایت کرد. این واقعه، باعث افزایش نفوذ روسها در دربار ایران شد.
با جلوس محمدشاه به تخت سلطنت، برای چندمین بار به تحریک انگلستان، کامرانمیرزا امیر هرات ازپرداخت خراج سالانه خودداری کرد. در این میان، وی نه تنها استحکامات غوریان را خراب نکرده بود بلکه بهسیستان نیز یورش برده و سرزمین مزبور را به قلمرو خود پیوسته بود.
محمدشاه دستور بسیج سپاه برای دفع فتنهی کامرانمیرزا را صادر کرد. انگلیسها برای ناکام کردن دولتمرکزی، در آغاز کوشش کردند که دوست محمدخان بارکزایی، امیر کابل و کهندلخان امیر قندهار را به یاریکامرانمیرزا برانگیزند که موفق نشدند. سپس در پی ایجاد اغتشاش در مرزهای شرقی ایران برآمدند که آن همبینتیجه ماند. در این میان خبر رسید که کامرانمیرزا تعدادی از اهالی سیستان را در بازارهای مرو و خیوه بهعنوان برده فروخته است. از این روی، در تابستان 1216 خورشیدی (1837 میلادی)، محمدشاه در رأس یکسپاه دههزار نفری، روانهی هرات شد.
انگلیسها، برای روحیه بخشیدن و نیز یاری نظامی به کامرانمیرزا، یک هیأت نظامی به هرات فرستادند.این هیأت وظیفه داشت که افزون بر رسانیدن وجوهات لازم به کامرانمیرزا، استحکامات شهر را نیز تقویتکند.
ارتش دولت ، بدون برخورد با مانع، روز دوم آذرماه 1216 خورشیدی (23 نوامبر 1837 میلادی)، شهرهرات را محاصره کرد. در این هنگام وزرای مختار روس و انگلیس نیز به اردوی محمدشاه پیوسته بودند.هنگامی که پس از دو ماه محاصره، سقوط هرات نزدیک بود، وزیرمختار انگلیس اظهار داشت که برایجلوگیری از کشت و کشتار، آماده است که به هرات رفته و کامرانمیرزا را وادار به تسلیم و اطاعت کند. اما وی،به جای دلالت آنان به تسلیم، با پول و وعد و وعید، کامرانمیرزا را در خیره سری و جداسری، جریتر کرد. درهمین اوان، پیک سفارت انگلیس که به سوی هرات میرفت، از طرف مقامهای ایرانی دستگیر شد. بدین سان،آشکار گردید که وزیرمختار انگلیس، اخبار اردوی ایران را به کامرانمیرزا میرساند. محمدشاه نسبت بهوزیرمختار انگلیس برآشفت و وی نیز ضمن اعلام قطع روابط سیاسی میان دو کشور، عازم تهران شد.
دولت انگلستان با دریافت اخبار مربوط به هرات، اعلام کرد که اگر دولت دست از محاصرهی هرات برندارد،با ایران وارد جنگ خواهد شد. همزمان با این اخطار، دولت انگلستان برای نشان دادن قاطعیت، دستور داد کهناوگان جنگی کشور مزبور، جزیرهی خارک را اشغال کند.
روسها که تا این زمان از محمدشاه پشتیبانی میکردند با دیدن عزم راسخ دولت انگلستان مبنی بر جنگبر سر مسألهی هرات ، خود را از ماجرا کنار کشیدند. بدین سان، دولت روسیه خدمات دولت انگلستان را بههنگام تجزیهی قفقاز از ایران، جبران کرد.
محمدشاه که خود را برابر دولت انگلستان تنها دید، روز هژدهم شهریورماه 1217 خورشیدی (9 سپتامبر1838 میلادی)، دست از محاصرهی هرات برداشت و به تهران مراجعه کرد. به دنبال مراجعت ارتش ایران ،انگلیسها پیمانی با کامرانمیرزا بستند و ضمن شناسایی رسمی حکومت وی، ماهانه برابر با 25 هزار روپیهبرای او مقرری تعیین کردند. در برابر، وی متعهد شد که از هرگونه رابطهی مستقیم با دولت مرکزی چشمپوشیکند. پس از عقد قرارداد مزبور، انگلیسها یک هیأت نظامی کامل به هرات فرستادند. از سوی دیگر، دولتانگلستان برای سلطهی کامل بر افغانستان، در پی آن برآمد تا دوست محمدخان بارکزایی امیرکابل را که برابرخواستههایشان مقاومت میکرد، از کار برکنار نموده و به جای وی شجاعالملک را که دستنشاندهی دولتمزبور بود و در هندوستان به صورت تبعید به سر میبرد، به امارت کابل برساند. این امر باعث نخستینلشگرکشی انگلستان به خطهی افغانستان شد. نبرد مزبور، به شکست سخت و انهدام ارتش انگلیس انجامید.در این نبرد، شجاعالملک کشته شد و انگلیسها، باقی ماندهی نیروهای خود را از افغانستان بیرون بردند.
در همین اوان، یارمحمدخان، وزیر کامرانمیرزا امیر هرات از شکست ارتش انگلستان در افغانستان پندگرفت و در آذرماه 1220 خورشیدی (دسامبر 1841 میلادی)، هیأتی به شهر مشهد فرستاد و ضمن نامهای بهمحمدشاه نوشت: “تمام امیدهای ما به شهریار جهان پناه است و اگر با انگلیسها همراه شدیم به اقتضای زمانو مصلحت روزگار بوده است”. وقتی انگلیسها از اعزام هیأت و نوشتن نامهی مزبور آگاه شدند، مقرریکامرانمیرزا را قطع کردند.
یارمحمدخان، با بهرهگیری از شکست نظامی انگلستان و نیز ناخشنودی دولت مرکزی از امیر هرات، دربهار سال 1221 خورشیدی (1842 میلادی)، کامرانمیرزا را دستگیر کرده و به قتل رساند و خود بر مسندامارت هرات جلوس کرد. اولین اقدام یارمحمدخان اخراج هیأت نظامی انگلستان از هرات بود. وی ضمنضرب سکه به نام محمدشاه، دستور داد بر فراز همهی منابر خطبه به نام شاهنشاه ایران بخوانند. در برابر ایناقدام، محمدشاه وی را به لقب ظهیرالدوله مفتخر کرد.
در سال 1851 میلادی (1230 خورشیدی)، یارمحمدخان، امیر هرات درگذشت و پسرشصیدمحمدخان به جای او نشست. ناصرالدین شاه، لقب پدرش “ظهیرالدوله” را به وی اعطا کرد و برای اوخلعت فرستاد. صیدمحمدخان هم نسبت به پادشاه اظهار اطاعت و فرمانبرداری کرد.
در سال 1232 خورشیدی (1853 میلادی)، کهندلخان، سردار قندهار در نامهای به دربار ایران نوشت:”... قندهار از قدیمالایام تابع دولت علیه ایران بوده... هرچه فرمایش اولیای این دولت علیه باشد بدون تعللقیام و اقدام نماییم و خود را بسته و متعلق به این دولت بدانیم و خود را زیر حمایت این دولت دانسته ومیدانیم...”.
بدین سان، دولت انگلستان به این نتیجه رسید که با وجود تلاشهای چند ده ساله برای ایجاد رخنه دروحدت سرزمین ایران به منظور ایجاد حایل میان ایران و هندوستان، جز راه تهدید و سرانجام جنگ با دولتایران امکان دیگری نیست. از این روی، وزیرمختار کشور مزبور در تهران با تهدید و فشار به صدراعظم آقا خاننوری، خواستار آن شد که دولت ایران سندی را امضا کند که نظری نسبت به هرات ندارد. سرانجام در اثر فشاربریتانیا و اصرار صدراعظم نوری، روز پنجم بهمنماه 1231 خورشیدی (25 ژانویه 1853)، ناصرالدین شاهسند را امضا کرد. بر پایهی این سند ، دولت ایران متعهد شد تنها در صورت تجاوز امرای کابل، قندهار و یا نقاطدیگر به هرات، نیروهای دفاعی به آن منطقه گسیل دارد. در ضمن دولت ایران تعهد کرد که پس از دفع خطر،نیروهای خود را بازگشت دهد. در برابر دولت بریتانیا نیز متعهد شد که در امور داخلی امارت هرات مداخلهنکرده و از اعزام نماینده به آن جا خودداری نماید. در صورتی که دولت بریتانیا در امور داخلی امارت هراتمداخله کند، سند از درجهی اعتبار ساقط خواهد بود.
اما، دولت بریتانیا به سند مزبور بسنده نکرده و بر زیاده خواهی خود افزود. دولت بریتانیا، به دوستمحمدخان بارکزایی امیرکابل (که این بار با حمایت آنان به امارت رسیده بود)، دستور داد که هرات را اشغالکند. دولت ایران به محض خبر حرکت دوست محمدخان به سوی هرات، به سلطان مراد میرزا حسام السلطنهوالی خراسان دستور داد که سپاه به هرات گسیل دارد.
در این میان، دولت بریتانیا برای یک سره کردن کار، به حکومت انگلیسی هند دستور داد تا با دوستمحمدخان علیه ایران متعهد شود. این قرارداد که به معاهده پیشاور معروف است در 30 مارس 1855میلادی (10 فروردین 1234 خورشیدی)، به امضا رسید.
اما، سرانجام روز سوم آبانماه 1235 خورشیدی (25 اکتبر 1856 میلادی)، ارتش دولت مرکزی واردهرات شد. “حسام السلطنه ]والی خراسان[ در غره ربیع الاول (8 آبان 1235 / 30 اکتبر 1856) در مسجدبزرگ هرات به نام پادشاه ایران ناصرالدین شاه خطبه خواند و سکههای زر در ضراب خانهی هرات به نامشاهنشاه ایران ساخته و میان مردم توزیع شد. همهی بزرگان هرات اطاعت ایران را پذیرفتند...”.
دولت بریتانیا که از سرسختی دولت ایران بر سر مساله هرات، سخت به خشم آمده بود، با استناد به این کهایران سند 25 ژانویه 1853 (5 بهمن 1231 خورشیدی) را نادیده گرفته و در این فرآیند، ارتش به هراتگسیل داشته است، اعلان جنگ داد.
به دنبال اعلام جنگ انگلیس به ایران بر سر مسالهی هرات، در آذرماه همان سال، فرخخان (امین الملککاشی)، برای گفتگو با نمایندگان دولت بریتانیا دربارهی شرایط صلح، به اسلامبول گسیل شد. دولت بریتانیا،شرایط سختی را پیشنهاد کرد. از جمله: تخلیهی هرات و تعهد رسمی مبنی بر عدم مداخله در امور آن ایالت.تحویل بندرعباس به سلطان عمان و مسقط و چند مورد فرعی، مانند عزل صدراعظم نوری و اجازهی گشایشکنسولگری بریتانیا در شهرهای مهم ایران.
ناصرالدین شاه، زیر بار شرایط دولت بریتانیا نرفت و به فرخ خان دستور داده شد که به فرانسه رفته و ازدولت مزبور درخواست میانجیگری کند.
ناپلئون سوم امپراتور فرانسه، میانجیگری را پذیرفت و بدین سان، گفتگوهای صلح میان فرخخان و سفیرانگلیس در فرانسه (لرد کاولی Cowly) آغاز شد. میرزا آقا خان نوری، دستورالعملی به فرخ خان فرستاد،مبنی بر این که “شما اختیار دارید در هر مسالهای که مورد تقاضای انگلیسی هاست موافقت کنید مگر در دومورد، یکی سلطنت ناصرالدین شاه و دیگری صدارت من”.
در حالی که گفتگوهای به اصطلاح صلح در اسلامبول و پاریس در جریان بود، دولت بریتانیا، با اعزام ناوگانجنگی کامل به خلیجفارس، در بیست و سوم آذرماه 1235 خورشیدی (14 دسامبر 1856 میلادی) جزیرهیخارک را اشغال کرد. پنج روز بعد، در بندر بوشهر نیرو پیاده کرده و شهر شیراز را هدف گرفت. در این جا، چونبا مقاومتهای سختی روبرو شد، تنها به اشغال بوشهر بسنده کرد. به دنبال این اقدام، دولت مزبور روز 11اسفندماه 1253 خورشیدی (دوم مارس 1857 میلادی)، در خرمشهر نیرو پیاده کرد و کشتیهای جنگیانگلستان از راه اروندرود و کارون، اهواز را متصرف شدند. همزمان با این عملیات، “سیدسعید” سلطان مسقطو عمان به دستور انگلیسها، به بندرعباس یورش آورد.
سرانجام با میانجیگری دولت فرانسه، عهدنامهی پاریس به ملت ایران تحمیل شد. بر پایهی عهدنامهیمزبور، دولت ایران موظف شد که نیروهای خود را از هرات بیرون برده و از هرگونه ادعای حاکمیت نسبت بههرات و دیگر مناطق افغانستان صرفنظر کند. در ضمن قرار شد که با امام مسقط هم ترتیبی دربارهی اجارهیبندرعباس داده شود.
معاهدهی پاریس، پیش از یورش ارتش انگلیس به خوزستان و اشغال خرمشهر و اهواز، امضا شده بود.دولت انگلیس، این عمل را به دلیل عدم اطلاع فرماندهان از امضای صلح توجیه کرد. در حالی که “... اگر قدریدر بستن مصالح صبر نموده و دست نگه میداشت، البته با ظهور اغتشاش هندوستان که یک ماه بعد از بستنعهدنامهی جدید، بروز نمود ... میتوانست عهد با صرفهی خوبی ببندد و افغانستان را بکلی از اختیار دولتایران خارج ننماید...”.
به دنبال ایجاد جدایی میان ایران و افغانستان، دولت انگلستان به سرزمین مزبور لشگرکشی کرد. سرانجامانگلیسها توانستند نیروهای امارت افغانستان را در هم شکسته و در پنجم خردادماه 1258 خورشیدی (26مه 1879 میلادی)، حکومت کشور نوخاستهی افغانستان را مجبور به امضای قرارداد “گندمک”، کنند. برپایهی قرارداد مزبور، نگهداری تنگهی خیبر و ادارهی ایالت قندهار و پیشین به دولت انگلستان واگذار شد. ازسوی دیگر، سیاست خارجی امارت افغانستان نیز زیر نظر دولت انگلستان قرار گرفت. بدین سان، افغانستانپس از جدایی از ایران، به صورت تحتالحمایهی دولت بریتانیا درآمد.
هنوز تا چند سال پس از قرارداد پاریس، امارت هرات وابسته به ایران بود. در آن سامان خطبه به نامشهریار ایران خوانده میشد و سکهی پادشاه ایران در آنجا رایج بود. سلطان احمدخان حاکم هرات، هر سالهدر سلام نوروزی به تهران میآمد و خلعت امارت پوشیده و مراجعت میکرد.
اما، پس از آن که انگلیسها شورش بزرگ هند را فرونشاندند، امرای کابل را تحریک و تشویق به لشگرکشیبه هرات کردند. در این فرآیند، هرات در سال 1242 خورشیدی (1863 میلادی)، از ایران جدا افتاد.
سالها بعد، لرد کرزن وزیر امور خارجهی بریتانیا که صدمهها و لطمات زیادی بر پیکر وحدت و نیرومندیملت ایران فرو کوفته بود، دربارهی جدایی ایران و افغانستان، به نقش رزیلانه ی دولت متبوع خود، اعترافمیکند. وی میگوید: “... در ضمن گفتگو با یحییخان مشیرالدوله، درباب سیاستهای اروپا و شرق،مشیرالدوله اظهار نمود هرگاه دولت انگلیس نصف پولی را که برای جدا کردن افغانستان از ایران صرف نمود،برای دوستی با ایران صرف میکرد، ایران سد بزرگی در مقابل روس واقع شده بود و این برای هندوستانانگلیس مفید بود...”. کرزن، میگوید: “این تذکر به حقی بود.”
پینوشتهای بخش چهار
1 ـ سرزمین کنونی افغانستان، از سه ایالت پیشین قندهار، کابل و هرات، شکل گرفته است.
2 ـ مراد از افغان، پشتونها هستند. پس از جدایی، عنوان افغان و افغانستان به کل سرزمین مزبور سرایت دادهشد.
3 ـ تاریخ روابط خارجی ایران ـ ص 246
4 - همان ـ ص257
5- قرارها و قراردادهای دوران قاجاریه ـ به اهتمام دکتر سیف الله وحیدنیا ـ انتشارات عطایی ـ تهران 1362 ـص 83
6 ـ یک صد سند تاریخی دوران قاجار ـ ابراهیم صفایی ـ انتشارات بابک ـ زیرنویس سند 23 ـ ص 52
7 ـ تاریخ روابط خارجی ایران ـ ص 276
8 ـ فرخ خان غفاری (امین الدوله کاشی)... با سرعت آن چنان قراردادی بست که برای همیشه به حاکمیت ملیایران در قسمتی از سرزمین خراسان بزرگ لطمهی جاوید وارد ساخت. در این خطای عمدی هم میرزا آقاخان ]نوریصدراعظم[، هم فرخ خان و هم ملکم مترجم فرخخان تحت تاثیر انگلیسها قرار گرفتند (یک صد سند تاریخی دورانقاجاریه ـ ابراهیم صفایی - سند 25 - ص 58
9 ـ از نامهی میرزا قاسم خان وزیر مختار ایران در روسیه به ناصرالدین شاه ـ یک صد سند تاریخی ـ سند 27 ـص 67.
10 ـ در اثر قرارداد گندمک، بخشهایی از قلمرو افغانستان، به حکومت انگلیسی هندوستان واگذار گردید. اراضیمزبور پس از تجزیهی شبه قارهی هند و ولادت حکومت پاکستان، ضمیمهی قلمرو کشور مزبور گردید. مناطقی که دراثر قرارداد گندمک از افغانستان تجزیه گردید، از دروازهی تورخم (مرز کنونی افغانستان با پاکستان) تا پل اتک (محلتلاقی رودخانههای کابل و سند) را در بر میگیرد.
از سوی دیگر، در سال 1272 خورشیدی (1893 میلادی)، امیرعبدالرحمنخان زیرفشار شدید نظامی و سیاسیانگلستان، مجبور به امضای قرارداد مرزی میان افغانستان و حکومت انگلیسی هندوستان شد. بر پایهی قراردادمزبور، مرزهای کنونی افغانستان و هند و سپس افغانستان و پاکستان شکل گرفت. از آن جا که خط مرزی مزبور بهسرپرستی مسئول بخش امنیت خارجی حکومت انگلیسی هند به نام “مورتیمردوراند” (Mortimer Durand)،کشیده شد، به نام “خط دوراند” نامیده میشود. بر پایهی خط مزبور، بخش قابل ملاحظهای از مناطق پشتوننشینافغانستان، از کشور مزبور منتزع و به مستعمرات انگلستان در هند پیوند داده شد. این مناطق نیز پس از جدایی هند وپاکستان در اختیار حکومت پاکستان قرار گرفت.
مناطق تجزیه شده در اثر قرارداد گندمک و نیز خط دوراند، پس از استقلال پاکستان، همیشه از مسایل حاد ومورد اختلاف میان افغانستان و پاکستان بوده است.
11 - تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس- جلد دوم- چاپ سوم- ص 736
12 ـ همان
قراردادصلح پاریس
متن عهدنامهی صلح که در روز 4 مارس 1857 میلادی (13 اسفندماه 1235 خورشیدی) میان ایران وانگلیس در شهر پاریس، بسته شد.
تصدیق نامههای مربوط به این قرارداد، روز 2 مه 1857 میلادی (12 اردیبهشت ماه1236خورشیدی )،مبادله شدند.
به نام خداوند بخشنده مهربان
چون اعلیحضرت خورشید رایت اقدس همایون، سلطان معظم، شاهنشاه بالاستقلال کل ممالک ایران وعلیا حضرت ملکه ممالک مجتمعهی بریتانیای کبیر و ایرلند بالسویه و از صمیم قلب مایلند که بر صدماتجنگی که مغایر و منافی میل و نیات دوستانه ایشان است نهایتی داده و روابط مودت قدیمه را به وسیلهیصلحی که مفید و نافع حال طرفین باشد مجددا بر پایه و اساسی محکم استوار نمایند برای وصول این مقصودوکلای مختار خود را از قرار ذیل معین داشتند:
از طرف علیا حضرت ملکهی مجتمعهی بریتانیای کبیر و ایرلند، شرافت ماب “هنری ریچارد چارلز بارونکاولی” از اعاظم ممالک مجتمعهی و از اعضای دارالشورای مخصوص سلطنتی، دارای نشان پرافتخارحمام از درجه اول و سفیرکبیر فوقالعاده در دربار اعلیحضرت امپراطور فرانسه و غیره و از طرفاعلیحضرت شاه ایران جناب جلالت ماب، “مقربالخاقان فرخخان امینالملک” سفیرکبیر دولت علیه ایراندارای تمثال همایونی و حمایل آبی و کمر مرصع و غیره.
پس از آن که مشارالیها اختیار نامههای خود را فیمابین ارایه و مبادله نموده و آن را مرتب به ترتیباتشایسته یافتند فصول ذیل را متفقاً منعقد داشتند.
فصل اول ـ از روز مبادله تصدیق نامجات همین عهدنامه مابین اعلیحضرت پادشاه ایران و اعلیحضرتملکه ممالک مجتمعه بریتانیای کبیر و ایرلند و نیز مابین اخلاف و ممالک و رعایای طرفین، مودت و صلحدایمی برقرار خواهد بود.
فصل دوم ـ از آن جایی که به سعادت و میمنت مابیناعلی حضرتین معظمتین صلح برقرار گردید بهموجب این فصل مقرر است که عساکر اعلیحضرت ملکه خاک ایران را به شرایط ذیل تخلیه نمایند.
فصل سوم ـ دولتین معظمتین معاهدتین شرط مینمایند که تمام اسرایی که در مدت جنگ از طرفیندستگیر شدهاند فوراً رها نمایند.
فصل چهارم ـ اعلیحضرت پادشاه ایران تعهد مینمایند که به مجرد مبادله تصدیق نامجات این عهدنامهفوراً عفونامهی کاملی اعلام نموده و به موجب آن تمام رعایای ایران را که به واسطه مناسبات و مراودات خوددر مدت جنگ با عساکر انگلیس به هر نوعی که متهم شده و آلایشی پیدا کرده باشند از مسئولیت رفتار خودمعفو دارند به طوری که هیچ کس از هر طبقهای که بوده باشد مورد هیچگونه زحمت و اذیت و سیاست واقعنشود.
فصل پنجم ـ به علاوه اعلیحضرت پادشاه ایران متعهد میشوند که اقدامات فوری به عمل آورند برایاینکه از خاک و شهر هرات و تمام نقاط افغانستان عساکر و مأمورین ایران را که فعلا در آن جاها هستند بیرونآورند این تخلیه در ظرف سه ماه از تاریخ مبادله تصدیق نامجات عهدنامهی حاضر صورت پیدا خواهد نمود.
فصل ششم ـ اعلیحضرت پادشاه ایران قبول میفرمایند که از هر نوع ادعای سلطنت به شهر و خاک هراتو ممالک افغانستان صرفنظر نموده و به هیجوجه از رؤسای هرات و ممالک افغانستان هیچگونه علامتاطاعت از قبیل سکه و خطبه یا باج مطالبه ننمایند و نیز اعلیحضرت پادشاه ایران متعهد میشوند که منبعد ازهرگونه مداخله در امورات داخله افغانستان احتراز کنند و قول میدهند که هرات و تمام افغانستان را مستقلشناخته و هرگز درصدد اخلال استقلال این ولایات برنیایند. در صورتی که اختلافی مابین دولت ایران وممالک هرات و افغانستان به ظهور رسد دولت ایران تعهد میکند که اصلاح آن را به اهتمامات دوستانه دولتانگلیس رجوع نموده و قوای جبریه به کار نبرد. مگر آن که اهتمامات دوستانه مثمرثمری نشود.
از طرف دیگر دولت انگلیس تعهد میکند که در تمام مواقع نفوذ خود را نسبت به ممالک افغانستان به کاربرده و نگذارد که از طرف ممالک مزبور، یا یکی از آنها هیچگونه اسباب رنجش و کدورتی برای دولت ایرانایجاد شود. هرگاه دولت ایران در موقع حدوث اشکالات به دولت انگلیس مراجعه نمود دولت مشارالیها نهایتسعی و کوشش را خواهد کرد که اینگونه اختلافات را موافق حق و مطابق شرف دولت ایران اصلاح نماید.
فصل هفتم ـ هرگاه از طرف یکی از ممالک مزبورهی فوق به حدود ایران تجاوزی شد چنانچه استرضایشایسته به عمل نیامد دولت ایران حق خواهد داشت که اقدامات نظامی برای منع و سیاست متهاجمین به کاربرد. ولی صریحاً مقرر است که هر قدر از قوای نظامی اعلیحضرت شاهنشاه ایران که بدین عزم از سرحد تجاوزنمود به مجرد اینکه به مقصود نایل گردید به خاک خود مراجعت خواهد کرد و نیز مقرر است که دولت ایراننباید حق فوقالذکر را وسیله قرار داده و شهر یا قصبهای از ممالک مزبور، را دایماً تصرف یا به ممالک خودمنضم نماید.
فصل هشتم ـ دولت ایران تعهد میکند که فوراً پس از مبادله تصدیق نامجات این عهدنامه، تمام اسرایی راکه در مدت عملیات جنگی عساکر ایران در افغانستان دستگیر شدهاند بدون اخذ فدیه آزاد نماید و تمام افاغنهکه به طور گروی یا به دلایل پولیتیکی در هر نقطه از نقاط ایران توقیف شده باشند به همانگونه آزاد خواهندشد مشروط بر اینکه افغانها هم بدون اخذ فدیه هر محبوس و اسیر ایرانی را که در ید قدرت آنها باشد آزادکنند در صورت لزوم دولتین معاهدتین مأمور به جهت اجرای مدلول این فصل معین خواهد شد.
فصل نهم ـ طرفین معظمتین معاهدتین تعهد میکنند که در نصب و استقرار قنسول جنرالها و قنسولهاو ویس قنسولها و وکلای قنسولگری هر یک از آنها در خاک دیگری حالت دول کاملهالوداد را داشته وچنانچه نسبت به اتباع و تجارت دول کاملهالوداد منظور است از هر جهت همانطور با رعایا و تجار یک دیگرنیز رفتار نمایند.
فصل دهم ـ به مجرد مبادله تصدیق نامجات این عهدنامه سفارت انگلیس به تهران مراجعت خواهد کرد ودولت ایران قبول مینماید که سفارت مذکور را با معذرت و تشریفات معینه که وکلای مختار طرفین معظمینامروز در نوشته جداگانه امضا نمودهاند بپذیرد.
فصل یازدهم ـ دولت ایران تعهد نماید که به اتفاق مأموری که سفارت انگلیس معین میکند به دعاوینقدینه رعایای انگلیس بر دولت ایران رسیدگی کرده و قطع میکند که در ظرف سه ماه بعد از مراجعت سفارتانگلیس به تهران مأموری معین نماید. و نیز تعهد مینماید که هر یک از این دعاوی که به تصدیق مأمورینرسیده باشد در ظرف مدتی که بیش از یک سال از تاریخ صدور حکم نباشد در یک دفعه یا به اقساط تأدیهنمایند. هر تبعهی ایرانی یا رعایای سایر دول که تا زمان حرکت سفارت انگلیس از تهران در تحت حمایتانگلیس بوده و از آن به بعد ترک آن را ننمودهاند دعاوی و ادعایی با دولت علیه داشته باشند مأمورین مزبور بهآن هم رسیدگی کرده و حکم خواهند داد.
فصل دوازدهم ـ به استثنای شرط مقیده در قسمت آخر فصل اخیر دولت انگلیس در آتیه از حق حمایترعایای ایران که فیالحقیقه در خدمت سفارت انگلیس و جنرال قنسولها ویس قنسول یا وکلای قنسولگرینباشند صرفنظر خواهد نمود مشروط بر اینکه چنین حقی به هیچ یک از سایر دول خارجه داده نشود و هیچیک از اینها همچنین حقی را معمول ندارند ولیکن در این مورد مثل سایر موارد دولت انگلیس لازم دارد ودولت ایران هم تعهد میکند که همان امتیازات و معافیات و احترام و توجهی که در ایران نسبت به سایر دولخارجه کاملهالوداد و نوکرها و رعایای آنها داده شده و معمول است همان امتیازات و معافیات و احترام و توجهنیز دربارهی دولت انگلیس و نوکرها و رعایای آن داده شده و منظور شود.
فصل سیزدهم ـ دولتین معظمتین معاهدتین قراردادی را که به تاریخ ماه اوت 1851 (شوال 1267هجری قمری) در باب منع تجارت بردهفروشی در خلیجفارس منعقد داشتهاند به موجب همین فصل تجدیدمینمایند و علاوه بر آن تعهد مینمایند که قرار مزبور را بعد از انقضای مدت آن یعنی بعد از ماه اوت 1862برای مدت ده سال دیگر هم در حال ابقا بگذارند و از این تاریخ به بعد هم تا یکی از طرفین معاهدتین درخصوص بطلان آن به دیگری اعلامی ننماید قرارداد مذکور به قوت خود باقی خواهد ماند و اثر اعلام هم یکسال پس از تاریخ آن صورت واقع خواهد پذیرفت.
فصل چهاردهم ـ بلافاصله پس از مبادله تصدیق نامجات این عهدنامه عساکر انگلیس از هرگونه اقداماتخصمانه دست خواهند کشید و دولت انگلیس علاوه بر این تعهد مینماید به محض اینکه شرایط راجع بهتخلیه هرات و حدود افغانستان از عساکر ایران و نیز شرایط راجعه به پذیرفتن سفارت انگلیس در تهران کاملابه موقع اجرا گذاشته شد عساکر خود را بدون تأخیر از تمام بنادر و نقاط و جزایر متعلقه به ایران بردارد و دولتانگلیس متعهد میشود که در ظرف این مدت سرکردگان عساکر او عمداً هیچ اقدامی ننماید که سبب ضعفاطاعت اتباع ایران نسبت به اعلیحضرت شاهنشاه ایران بشود زیراکه بالعکس دولت انگلیس جداً مایل است کهاین اطاعت را مستحکم نماید و دولت انگلیس متعهد میشود رعایای ایران را از زحمت حضور عساکر انگلیسحتیالامکان محفوظ دارد و متقبل میشود که نظارتخانهی نظامی انگلیس قیمت آذوقهای را که برای عساکرمزبور لازم میشود به نرخ عادلانه بازار به محض تسلیم آن ادا نماید و دولت ایران هم تعهد نموده و به مأمورینخود حکم خواهد داد که در تهیه آذوقه معاونت و همراهی نمایند.
فصل پانزدهم ـ این عهدنامه تصدیق شده و در بغداد در ظرف سه ماه و در صورت امکان زودتر تصدیقنامجات مبادله خواهد گردید. علیهذا وکلای مختار طرفین این عهدنامه را امضا کرده و به مهر خود ممهورداشتند.
به تاریخ چهارم ماه مارس سنهی 1857 13] اسفند 1335 خورشیدی[ به چهار نسخه نوشته شد.
امضاء: امینالملک امضاء: کاولی
1- Henry Richard Charles Cowley.
2- The order of Bath.
ماخذ: تزارها و تزارها
“
« کینۀ انگلیسها نسبت به ما و یا محبت و مهربانی نسبت بهافغانها و بلوچها نبود که قسمتهای بلوچستان و سیستان ازید تصرف ایران خارج شد. مقصود عمده، حفظ سرحداتهندوستان بود...” (محمود محمود ـ تاریخ روابط سیاسی ایرانو انگلیس در قرن نوزدهم ـ چاپ دوم ـ جلد سوم ـ ص 737).»