سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی زیست بوم افسانه‌های سد سازی

زیست بوم

افسانه‌های سد سازی

عباس محمدی

انگاره‌هایی را از کودکی، یا به زور رسانه‌ها، و با تکرار پیوسته، چنان در ذهن ما جای می‌دهند که درستی یا نادرستی آن‌ها را نه برپایه‌ی اندیشه‌ورزی و محاسبه یا حتی حساب‌گری سود و زیان روزمره، بلکه به شکلی ناخودآگاه و با سنجه‌های "اصولی" که همچون اعتقاد و ایمان در بخش‌های عمقی مغز جای گرفته‌اند، می‌سنجیم . از این دست انگاره ها ، یکی این است که سد یعنی آب و آبادانی ! هر رییس دولت و وزیر و شرکت پیمانکاری که بخواهد شرحی از خدمات بزرگ خود بدهد ، اگر نقشی در ساخته شدن یک سد داشته باشد ، آن را به غایت به فال نیک می گیرد و با بزرگ نمایی هرچه بیشتر ، از این نقش سخن می راند . عموم مردم و حتی بیشتر روشنفکران و منتقدان نیز غالبا در برابر سدها ، این سازه های غول آسا که نماد پیروزی بر طبیعت – ولابد نماد پیروزبختی انسان ها – هستند ، موضعی فروتنانه و ستایش آمیز دارند .

اما ، کم تر کسی به ژرف اندیشی در این مورد می پردازد که ما ، با ساختن سد به ازای آن چه که به دست می آوریم ، چه چیزهایی را از دست می دهیم . سدها همان قدر که برای مدیران ارشد کشور و شرکت های ساختمانی و  مهندسان سازه ، اسطوره های معاصر برای جاودان سازی نام ( و البته واسطه های خوب کسب نان ) هستند ، « برای  بسیاری از مردم ، نمادهای ویرانی جهان طبیعی ، نمادهای فساد و گستاخی شرکت های قدرت طلب مرموز ، و نماد دیوان سالاری اداری و دولتی هستند » (1) . از اوایل دهه ی هشتاد قرن گذشته ی میلادی ، حرکت ها و خیزش هایی در برابر اسطوره ی دروغین " سد = آبادانی و پیشرفت " پا گرفته و دست اندر کاران این حرکت ها ، ضمن بررسی انتقادی سدسازی ها ، بیانیه هایی صادر کرده اند که هر روز شنوندگان بیشتری می یابد . یکی از این بیانیه ها ، بیانیه ی کوریتیبا ( Curitiba  ) است که در پی گردهمایی نمایندگان چندین سازمان مردم خسارت دیده از سد سازی و مخالف سد از بیست کشور جهان در شهر کوریتیبا ی برزیل ، صادر شد . در بخش پایانی این بیانیه ، امده است که : « ما سدهای مخرب را متوقف کرده ایم و سد سازان را مجبور کرده ایم که به حقوق ما احترام بگذارند ...  ما فعالیت های خود برعلیه سد های مخرب را تشدید خواهیم کرد ... ما 14 مارس ، روز مبارزه علیه سد ها در برزیل را روز جهانی فعالیت برعلیه سد ها ، برای حفظ رودخانه ها ، اب و زندگی اعلام می کنیم (2)

در مورد سدها ، افسانه هایی وجود دارد که بیشتر به دست مهندسان و پیمانکاران سد سازی و مدیران ارشد کشورها ساخته و پرداخته شده اند . در زیر، به چند تایی از این افسانه ها می پردازیم :

* " سدها به ما آب می دهند " ! ؛ در واقع اصلا چنین نیست ، سد فقط جلوی جریان طبیعی یک رودخانه را می گیرد و استفاده های گوناگون جامعه های متنوع انسانی و جانوری و گیاهی را از این جریان در امتداد رود ، به یک شیوه ی استفاده ی متمرکز و از نظر تاریخی و زیستی ناپایدار، بدل می کند . به بیان مفاخره آمیز سد سازان ، سد ها آب رودخانه ها و سیلاب ها را " تنظیم " می کنند ، یعنی آبی تولید نمی کنند که بتوانند به میزان آب در دسترس بیفزایند !  مطابق یک گزارش از " دفتر مطالعات زیربنایی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی " در سال 1384 ، « بیش از 55 درصد از مصرف آب کشور ، به آب های زیرزمینی متکی است » (3) و البته 45 درصد مابقی نیز فقط از سدها تامین نمی شود . حتی در شهر بسیار بزرگی  مانند تهران که نمونه ای برجسته از یک شهر با توسعه ی ناپایدار و ناهمگون با ظرفیت زیستی مناطق است ( و به این دلیل نیازی بس غیرعادی به آب دارد ) در طول سال به طور میانگین ، نزدیک به نیمی از آب لازم از منابع زیرزمینی تامین می شود . به این ترتیب ، مشخص است که عمده ی آب مصرفی کشور از راه هایی جز ذخیره سازی در پشت سد ها تامین می شود و تازه این در حالی است که در سی سال گذشته ، سرمایه های عظیمی به سد سازی  اختصاص یافته و بر روی روش های دیگر استفاده از آب مانند زنده سازی کاریز ( قنات ) ها ، تقویت آبخوان ها ، بازگرداندن پساب ها به چرخه ی مصرف ، و ارتقای شیوه های بهره برداری از رودخانه های درجریان ، تقریبا هیچ کاری نشده است .
 
* " سد ها به ما برق می دهند " ! ؛ واقعیت اما این است که با این همه سد سازی در ایران ، فقط در حدود 7 درصد از برق کشور از نیروگاه های آبی تامین می شود ( 4) . این رقم – و بسیار بیش از آن را فقط می توان از راه صرفه جویی در مصرف برق و دیگر شکل های انرژی به دست آورد . به گفته ی حسین آفریده ، عضو کمیسیون +
انرژی مجلس ، « مصرف انرژی در کشور ما ، در مصارف خانگی پنج برابر متوسط استانداردهای جهانی است »  (5) و به گفته ی سید رضا کسایی زاده ، مدیرعامل شرکت ملی گاز ، « ایران سومین مصرف کننده ی بزرگ گاز طبیعی است  ... و مصرف انرژی [ حاصل از گاز طبیعی ؟ ] در ایران هفده برابر ژاپن ، چهار برابر کانادا ، و دو برابر چین است » (6) ! با توجه به جایگاه برجسته ی سه کشور یاد شده در تولید صنعتی جهان ، می توان پی برد که ما چه میزان وحشتناکی از انرژی را به هدر می دهیم ، و از سوی دیگر به قیمت از میان بردن محیط زیست و سرمایه های مالی کشور ، پی در پی سد می و نیروگاه آبی می سازیم .

* " سد ها به پیشرفت کشاورزی کمک می کنند " ! ؛ سد ها ، به چند صورت به کشاورزی و دام پروری آسیب می رسانند که سد سازان هیچ گاه به این بخش از ماجرا اشاره نمی کنند و فقط با بیش برآوردهای گزافه گویانه ، از منافع سد – بدون محاسبه ی زیان ها – سخن می رانند . سد ها با زیر آب بردن زمین های کشاورزی و مراتع و با فروپاشی نظام مالکیتی منطقه ی آب گیری ، بخش های قابل توجهی از تولید را که معمولا به مالکان کوچک و متوسط مربوط است ، نابود می کنند و این مالکان را مجبور به مهاجرت ( به حاشیه ی شهرها یا نقاط کم تر حاصل خیز ) می کنند . به گفته ی مدیر کل امور عشایری خوزستان ، آب گیری سد کارون 3 دریاچه ای به طول 60 کیلومتر پدید آورده که نتیجه ی آن به زیر آب رفتن هزاران هکتار زمین های کشاورزی ، مرتع و تعداد بی شماری خانه و محل های سکونت عشایری بوده است و در طراحی این سد ، هیچ فکری برای مالکان عرفی منطقه نشده است (7) . در آب گیری سد سیوند در سال 86 نیز مراتع و جنگل های کم نظیر زاگرسی و مسیر تاریخی ییلاق – قشلاق طایفه هایی از عشایر قشقایی به زیر آب رفت .
 در واقع ، آب تنظیم شده ی سدها اگر هم کمکی به تولید کشاورزی کند ، این کمک معمولا به شرکت های بزرگ " کشت و صنعت " است و نه به مالکان کوچک و متوسط . همچنین ، سدها ، معمولا جز زیان چیزی برای حوزه ی ساختگاه خود که در بسیاری موارد از منطقه های محروم است ، ندارند . رجبعلی صادقی استاندار چهارمحال بختیاری می گوید : « سرچشمه های کارون و زاینده رود در این استان است ، با این وجود خود بهره ی چندانی از آب های سطحی نمی برد و هشتاد درصد آب مورد نیاز در بخش کشاورزی از منابع زیرزمینی برداشت  می شود (8) .

سد سازان و مدیران وزارت نیرو کم تر به این نکته ی مهم اشاره می کنند که آب سدها را باید با شبکه های مفصل و پرهزینه ی آب رسانی ، شامل کانال های بتنی اصلی ( زیر سد ) و فرعی ( سر ِ زمین ) به کشتزار رساند و بدون این شبکه ها ، سد تقریبا هیچ فایده ای برای کشاورزی ندارد . گذشته از این که این کانال سازی ها خود بخش های زیادی از زمین های مناسب را تخریب و خرد می کنند ، جالب توجه است بدانیم که در ایران ( و بسیاری از دیگر کشورهای جهان سوم که الگوهای سد سازی را به شکلی ناقص  گرفته اند ) ، شبکه ی زیر سدها هیچ تناسبی با خود سدها ندارد . بنا به گزارش مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در سال 84 ، « در سطح ملی تنها [برای] حدود 350 هزار هکتار شبکه ی آبیاری فرعی احداث شده است » (9) . این در حالی است که مطابق همان گزارش ، شبکه های اصلی آبیاری و زهکشی اجرا شده حدود 1.2 میلیون هکتار و شبکه های اصلی در دست مطالعه و اجرا ، حدود 2.85 میلیون هکتار است . به این ترتیب ، شبکه های فرعی که آب سدها را به کشتزارها می رساند ، کم تر از یک دهم آن چیزی است که باید باشد . به بیان دیگر ، تاثیر سدها در آب رسانی به کشتزارها فقط در حدود ده درصد بوده است ! شاید بگویند که به هرحال ، شبکه های فرعی ساخته خواهدشد ... اما واقعیت آن قدر وخیم است که حتی رسول زرگر معاون وزیر نیرو می گوید : « 88 سد ... از جمله برخی از سدهای ساخته شده در قبل از انقلاب همچون درودزن و سفیدرود نیز فاقد شبکه های آبیاری و زهکشی هستند » (10) . البته زرگر مانند دیگر مدیران سد دوست ، راه حل مشکل را فقط در « افزایش اعتبارات » می داند ؛ یعنی باز هم هزینه کردن از محل فروش سرمایه های ملی مانند نفت برای چاه پر نشدنی سد سازی . از سوی دیگر ، به دلیل رو به پایان رفتن عمر مفید پاره ای از سدها و عوامل دیگر، بسیار محتمل است که هیچ گاه شبکه های آب رسانی به شکل مطلوب درنیایند . ناصر رستم افشار استاد دانشگاه صنعت آب وبرق می گوید : « در حال حاضر ، حدود 12-10 سال است که برای احداث و ساخت شبکه های آبیاری و زهکشی 88 سد ، وزارت نیرو دچار مشکلات اجتماعی با زمین داران و کشاورزان شده است و درنتیجه پیش بینی دقیقی برای ساخت تمامی شبکه وجود ندارد (11). وانگهی ، به نظر می رسد که در پاره ای منطقه ها ( مانند گیلان ) که زمین ها کوچک هستند ، اصلا شبکه های فرعی قابلیت اجرا ندارند . چنان که می توان در شهرستان های چمخاله ، لنگرود ، کیاشهر و ... کانال هایی را دید که حدود چهل سال پیش برای رساندن آب سد سفیدرود ساخته شده  اما متروک و خشک افتاده اند .

آسیب دیگر سدها به تولید کشاورزی و دامی ، تاثیر ویران گر آن ها بر جمعیت ماهیان است . پاتریک مک کالی در کتاب رودهای خاموش  ( از جمله در صفحه های 55 تا 61 ) نمونه های بسیاری از نابودی نسل ماهیان و از میان رفتن شیلات مناطق در پی سد سازی آورده است . در ایران می توان به کم شدن نزدیک به نابودی نسل آزادماهیان دریای مازندران که برای تخم ریزی به رودخانه ها مهاجرت می کنند اشاره کرد . همچنین به خشک شدن یا کوچک شدن و آلودگی تالاب های بزرگی مانند هورالعظیم ( در پی سد سازی بر روی دجله ، فرات ، و کرخه ) ، شادگان ( به دلیل مصرف آب های ورودی آن توسط کشت وصنعت ها ) ، هامون ( به علت سد سازی بر روی هیرمند ) ، و تخریب مصب سفیدرود به دلیل باز کردن پیاپی دریچه های زیرین سد سفیدرود اشاره کرد . با کم شدن تعداد ماهیان و تخریب تالاب های پایین دست ( یا بالا دست ) سدها ، یک آسیب جدی نیز به نسل انواع پرندگان مهاجر که نقش مهمی در تامین نیازهای غذایی جامعه های بومی دارند ، وارد می شود .
نکته ی مهم دیگر این است که در ایران ، آب هم مانند انرژی به شدت هدر می رود . گذشته از آن که در شهرها ، الگوهای مصرف بسیار مسرفانه است ، در بخش کشاورزی که مصرف کننده ی حدود نود درصد آب کشور است ، « بازده تولید خام وخشک محصولات  به ازای یک متر مکعب آب ، فقط نیم کیلوگرم است . این در حالی است که متوسط این رقم در سطح دنیا [نه در کشورهای پیشرفته] یک کیلوگرم است » (12). به بیان دیگر ، فقط با ارتقای روش های آبیاری و دیگر کارهای به زراعی می توانیم بسیار بیش از آب تامین شده از سدها ، آب برای کشاورزی کنار بگذاریم .

* " سدها جلوی سیل را می گیرند " ! ؛ در صفحه ی 41 ویژه نامه ی مدیریت منابع آب که روزنامه ی دولتی ایران در سال 1384 منتشر کرد ، آمده است : « بزرگ ترین سیل ایران در پنجاه سال اخیر مهار شد و هزاران نفر از طغیان گسترده ی رودها نجات یافتند . حجم سیلاب چهار رودخانه ی کارون ، دز ، کرخه ، مارون تا 6 فروردین سال جاری به هفت میلیارد و هشتصد میلیون مترمکعب رسید . بخش قابل توجهی از این حجم در بستر سدهای کارون 3 ، شهید عباسپور ، کرخه ، مارون ، مسجدسلیمان ، و گتوند آرام گرفت .»

اظهار این که با سد سازی می خواهیم جلوی سیل را بگیریم ، مانند این است که بخواهیم برای جمع کردن کود حیوانی ، شال کشمیری ببافیم ! سدها آن قدر هزینه بر هستند که باید به هر روش ممکن ، ورودی سیل را به آن ها کم کرد تا از حجم مفیدشان به علت رسوب های سیلابی کم نشود .  سیل های ویران گر سال های اخیر در ایران ( و بسیاری کشورهای دیگر) ناشی از تخریب جنگل ها و دیگر پوشش های گیاهی  طبیعی زمین و تاثیر دیگر عامل های انسانی است . اگر جلوی این عامل ها گرفته نشود ، سیل های مخرب بیشتر وبیشتر ، و عمر سدها کمتر وکمتر می شود، حتی ممکن است که براثر سیل های ناگهانی ، سدها خراب شود و کشتار راه بیفتد .

 

* " سدها به پیشرفت گردش‌گری کمک می کنند " ! ؛ در ویژه نامه ی مدیر یت منابع آب (13) آمده است : « سدها می توانند به عنوان مناطق ویژه ی گردش گری توسط سازمان میراث فرهنگی شناخته شده و به ثبت برسند » و نویسنده افزوده است که می توان با ایجاد مجتمع های گردش گری و هتل داری ، راه اندازی ورزش های آبی ، و برگزاری تورهای علمی و فنی ... گردش گران را جذب کرد . از همه جالب تر این که در یادداشت دیگری  با عنوان « نگاه کارشناس » در همین صفحه از ویژه نامه ، آمده است که با استفاده از سدها می توان در جهت « توسعه ی اکوتوریسم » استفاده کرد . بیچاره اکوتوریسم که گویا جدیدترین قربانی روند قلب واژه ها و مفهوم ها در ایران است !

این گفته های " کارشناسانه " ، جایی آمده است که درست در یک صفحه پیش از آن ، می خوانیم : « ... متاسفانه طی سال های اخیر به دلیل عملکرد انفعالی متولیان میراث فرهنگی آثاری [تاریخی] از میان رفتند ... به عنوان نمونه با اجرای پروژه ی [سد] کارون 3 بسیاری از آثار باستانی ایذه به زیر آب رفتند . این آثار در دل کهن شهر ایذه در شمال خاوری خوزستان ، با ویژگی های سحرآمیز طبیعی و تاریخی قرار داشتند . به گفته ی جعفر مهرکیان – مدیر پایگاه پژوهشی ایذه – در حوزه ی آب گیری کارون 3 آثاری ارزشمند از نخستین دوره های کوچ گری و استقرار آدمی به زیر آب رفتند . از جمله ی این آثار می توان به کاروانسرای هفتصد ساله ی خارسیاه دون اشاره داشت که به شکل کامل غرق شد ... » . ناگفته نماند که به گفته ی مسعود آذرنوش رییس پژوهشکده ی باستان شناسی ، در حوزه ی آب گیری کارون 3 آثار پر شماری از « دوران عصر سنگ تا دوران اسلامی ... شامل غارها ، پناهگاه های عصر فراپارینه سنگی ... گورستان های دوران عیلامی ... و بقایای تمدن آپاپیر » (14) وجود داشته که بیشتر آن ها به طور کامل به زیر آب رفته است . در یادداشت  ویژه نامه ی یادشده ، نویسنده گناه این بی توجهی را به گردن سازمان میراث فرهنگی انداخته است تا در نشریه ای که به تقدیس سدها اختصاص دارد ، مسوولیتی متوجه سد سازان نشود . اما ، نکته ی مهم تر این است که نویسنده ( در واقع : سد سازان ) تقریبا همیشه و همه جا آثار فرهنگی بی همتا و جاذبه های گردش گری بسیار با ارزش و موجود را نابود کرده ، و هم زمان ادعا کرده اند که جاذبه هایی خلق کرده یا آماده خواهند کرد . جای پرسش است که کدام عقل سلیمی می پذیرد که جاذبه های کهن و کم مانند به نفع « جاذبه » های دروغین نو ازمیان بروند ؟! واقعیت این است که " پروژه بگیران " حرفه ای ، بنا به "طبیعت" خود ، در مورد جاذبه های گردش گری هم فقط  به فکر ساخت و ساز هستند ، نه حفاظت میراث طبیعی و تاریخی که به ویژه در کشوری مانند ایران ، می تواند بزرگ ترین جاذبه و یکی از مهم ترین منابع درآمد باشد . و شگفت آن که قانون کنونی ، پیمانکار سد سازی را که ذینفع ادامه ی پروژه ی ساخت است ، مکلف می داند که درصورت برخورد با آثار فرهنگی ، کار را متوقف کند ، و در این مورد سازوکار دیده بانی از سوی سازمان های فرادست و به ویژه غیردولتی ها پیش بینی نشده است .
ساخت و ساز در حریم دریاچه ی سدها ، گذشته از هزینه بر بودن و ریختن پول به جیب شرکت های بزرگ غیر بومی ( به جای اهالی ضعیف و متوسط محلی ) ، این اشکال بزرگ را دارد که آلودگی آب مخزن سد را افزایش می دهد . چنان که برای مثال ، چند سال پیش مجبور شدند برای جلوگیری از آلوده تر شدن آب سد امیرکبیر کرج ، هتل واریان را که در مجاورت دریاچه ی این سد ساخته شده بود ، خراب کنند . و سال ها است که سازمان آب در تلاش است تا رستوران های نزدیک به رودخانه ی کرج را هم خراب کند که به علت هزینه ی سنگین این کار، چندان موفق نبوده است . به علاوه ، دریاچه ی سدها به دلیل عمق زیاد ، شیب تند کناره ها ، جریان خطرناک آب در نزدیکی دیواره به هنگام باز بودن دریچه ها ، بالا و پایین شدن زیاد سطح آب برای تنظیم میزان آب دهی و تولید برق ... به طور کلی جای مناسبی نه برای حیات وحش و نه برای ورزش های آبی و تفریح است . جاذبه هایی به مراتب باارزش تر ، در چم وخم های طبیعی رودخانه های پرخروش ( نه آب مرده ی پشت سد ) و در تالاب های طبیعی و مصب های رودخانه هست که در بیشتر مواقع با سد سازی از میان می روند .
دیدگاه سد سازان و طرفداران شان – به ویژه در کشورهای پیرامونی مانند ایران – گونه ای مدرن گرایی پرخطا است که به مثابه سرپوشی بر کهنه پرستی در امور سیاسی و اجتماعی به کار می رود ؛ تقی زاده ی خامسی ، مدیر عامل شرکت آب منطقه ای تهران ، در سرمقاله ی ویژه نامه ی طرح های مهار آب در سال 1382 پس از اشاره به پیشینه ی کهن بند و سد سازی در ایران ، می نویسد : « از نقشه ی ژنوم مدرنیته ، لااقل یک ژن آن از دیرباز نصیب ما ایرانیان شده بود . ما طبیعت را مهار می کردیم و می خواستیم بر آن مسلط شویم ...  هفتصد سال پیش در جنوب شرقی ساوه بند بزرگی ... ساخته شد . هفتصد سال بعد که مهندسان خواستند سد ساوه را بسازند جایی بهتر از آن جا را پیدا نکردند و هم اکنون بند قدیم در زیر دریاچه ی سد جدید ساوه آرمیده است » (15) . آن نحله ی فکری که در جاهای دیگر ، از پاره ای ابعاد مدرنیته مانند اصالت فرد ، احترام به آزادی های شخصی ، پاسخ گو بودن حکومت به مردم ، رعایت حقوق مالکیت ، و مانند این ها تبری می جوید ، در جایی مانند این ، چنین تعریف خودساخته ای از مدرنیته ارایه می دهد . در عین حال ، در این چند جمله ، تقی زاده خامسی میزان دل بستگی سدسازان را به میراث های فرهنگی و جاذبه های اصیل گردش گری نشان می دهد ؛ سدی تاریخی که برای « آرمیدن » به زیر آب برده می شود !
اگر ایوب ربنو ی تاجرپیشه ، یا دمورگان و گیرشمن و دیگر باستان شناسان خارجی در طول یکصد و چند سال گذشته  با کند و کاو تپه ها و محوطه های تاریخی ما ، آثار بسیار با ارزشی یافتند و بخش بزرگی از آن ها را به خارج بردند ، اکنون چند دهه است که بولدوزرهای سدسازان خودی و دریاچه های دست سازشان ، این تپه ها و آثار را تخریب و مغروق می سازد . در زیر به چند مورد از این دست ( به جز مورد بزرگ کارون 3 و سد ساوه که در بالا از آن ها گفتیم ) اشاره می کنیم :
در سال 1361 تیغه ی بولدوزری که برای ساخت سد تنظیمی شهدا روی رودخانه ی مارون ، محدوده ی شهر باستانی ارجان در نزدیکی بهبهان را حفاری می کرد ، به یک تابوت منحصر به فرد فلزی برخورد کرد . این تابوت که بعدا معلوم شد متعلق به یکی از پادشاهان عیلامی بوده ، نشانه ای قطعی از آثاری گسترده تر بوده است . اما ، عملیات حفاری و سد سازی  ادامه یافت و از این رهگذر آسیب زیادی به محدوده ی شهر باستانی ارجان که مربوط به دوره ی عیلام قدیم است ، وارد آمد (16) . با آب گیری سد ملاصدرا که توسط سازمان آب منطقه ای فارس و بدون استعلام از سازمان میراث فرهنگی ساخته شده ، دهکده ای هفت هزار ساله در تپه ی مهرعلی فارسی به زیر آب رفت (17) . در جریان ساخت سد سهند ، پل گوچینلو مربوط به دوره ی ایلخانی تخریب شد . عملیات ساخت سد شیان در استان کرمانشاه ، چند محوطه ی اشکانی و ساسانی را تهدید کرده است . با تکمیل سد رامهرمز ، سد 1700 ساله ی جره که با نوزده متر ارتفاع و طول تاج 80 متر از شاهکارهای مهندسی ایران باستان به شمار می رود ، غرق خواهد شد ( و شاید شده است که نگارنده اطلاع ندارد ) . سد های در دست ساخت گیلان ، مانند سد بیجار ( در بخش رحمت آباد ) و سد شفارود ، محوطه های باستانی بی شماری را به زیرآب خواهد برد . سد سیوند ، بخش بزرگی از تنگه ی بلاغی را که در برگیرنده ی آثار بسیار با ارزش باستانی و طبیعی بود ، به زیر آب برد . در مورد سیوند ، اگرچه اعتراض های پردامنه ی دوستداران میراث فرهنگی توانست حدود دو سال آب گیری را به تاخیر اندازد و در این فاصله ، کارهای نجات بخشی زیادی به دست باستان شناسان ایرانی و خارجی انجام شد ، اما سرانجام دولت به شکلی ناگهانی دستور آب گیری را صادر کرد ؛ در حالی که امیر رضا خادم عضو کمیسیون فرهنگی مجلس در روز 24 فروردین 1386 گفته بود سازمان میراث فرهنگی باید بر پایه ی توافق قبلی ، ابتدا گزارش نهایی کاوش ها در محدوده ی سد سیوند را به کمیسیون بدهد و بعد موافقت با آب گیری اعلام شود (18)، اما در اواخر فروردین عملیات آب گیری آغاز شد . در محوطه ی باستانی پشت سد سلمان فارسی ، بقایای شهر باستانی یرج قرار داشت که مربوط به دوران فراهخامنشی تا دوران اسلامی بود ، اما وزارت نیرو و سازمان آب منطقه ای فارس بدون توجه به اخطار سازمان میراث فرهنگی ، از نیمه ی اسفند 85 آب گیری سد را آغاز کردند (19) .

این سیاهه را همچنان می توان ادامه داد ، چرا که به گفته ی حسن فاضلی نشلی ، رییس پژوهشکده ی باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی ، « دویست سد در کشور در حال ساخت است ... که مطالعات آن قبل از انقلاب انجانم شده ... [و برای آن ها] مطالعات امکان سنجی دیگر معنی ندارد » (20) . جای تاسف است که مسوولان میراث فرهنگی کشور، چنین منفعلانه  دنباله رو و مطیع دستگاه های دیگر هستند و حداکثر ، برای توجیه خود ، اشکال کار را مربوط به دوره ی رژیم گذشته می کنند .

آن چه که در بالا به آن اشاره شد ، فقط مربوط به آسیب های جبران ناشدنی است که سد سازی به آثار تاریخی زده است ، و در این جا از پرداختن به آسیب هایی که سد ها به چشم اندازها و آثار بی مانند طبیعی مانند تالاب ها وارد کرده اند ، خودداری می کنیم .

* "نیروگاه های آبی تشکیلات اقتصادی کاملا پاکی هستند که با تکیه بر انرژی تجدید پذیر آب ، انرژی الکتریکی تولید می کنند " !(21) . سد سازان با مغالطه ای آشکار و با این توجیه که جریان رودخانه ها همیشگی است و در تولید برق آبی هیچ سوخت فسیلی مصرف نمی شود ، این گونه انرژی را پاک قلمداد می کنند . در صورتی که نخست به دلیل زیر آب بردن جنگل ها و دیگر پوشش های گیاهی که جذب کننده ی دی اکسید کربن هستند  و به دلیل تجزیه ی بقایای گیاهی در آب که سبب تولید متان می شوند ، سدها را نمی توان بی زیان برای محیط زیست دانست  (22) . دوم آن که در ساخت سدها و نیروگاه های آبی ، حجم عظیمی از سوخت ، فلز، ماشین آلات  و بتن مصرف می شود که به هیچ روی " تجدید پذیر " یا پایدار نیستند و تولید و به کارگیری شان مقدار بسیار زیادی گاز گلخانه ای وارد جو می کند . در ضمن ، سد سازان معمولا نمی گویند که این سازه های عظیم و پرمصرف ، عمر مفیدی کوتاه ( در قیاس با عمر نسل ها و طبیعت ) دارند که معمولا  حدود 50 تا 100 سال است (23) . بنابراین ، برق نیروگاه های آبی به هیچ وجه برقی پایدار و پاک نیست . در مواردی ، سدها ممکن است به دلیل نیاز به پمپاژ آب برای رساندن آب به شبکه های آبیاری یا حوضچه های بالادست ، تقریبا تمام برق تولیدی خود را مصرف کنند . و از این بدتر  ، نیروگاه های تنظیمی ( مانند آن چه که در سیابیشه در دست ساخت است ) ممکن است به دلیل نیاز فراوان به برق برای بالا کشیدن آبی که قرار است در ساعت های " پیک مصرف " برق تولید کند ، بیشتر از تولید خود ، برق مصرف کنند .
بیشتر سدسازان و طرفداران سدسازی ، چندان نیازی هم به این نمی بینند که خود را دوست محیط زیست بدانند . آنان ، بیشتر از یک روش قدیمی و عامه پسند استفاده می کنند و " منافع " مردم را مقدم بر منافع طبیعت می خوانند . دکتر رضا اردکانیان ، از چهره های  برجسته و "جهانی" وزارت نیرو ، با پیروی از نگاهی که تقریبا همه ی مدیران کشور دارند – به ویژه سازی شرایط ایران می پردازد . او می گوید : « ... این انسان در مرکز و در شرق ایران هم یک عنصر اصلی از محیط زیست است که باید حفظ شود و برای حفاظت آن باید به طبیعت اش توجه کرد ، و از جمله توجه به طبیعت آن و سیراب نگه داشتن وی است . بحث حفظ محیط زیست در این جا با موضوع دست نزدن به رژیم طبیعی یک رودخانه تفاوت دارد . وقتی ما توانستیم با تغییراتی در اقلیم ، به یک قاره ی سبز تبدیل شویم ، در آن زمان بحث حفاظت محیط زیست اشکال دیگری پیدا می کند و دست زدن به طبیعت تعاریف دیگری پیدا می کند » (24) . ایشان خیلی ساده ، منافع مردم را در مقابل محیط زیست قرار می دهند و به علاوه شرایط ایران را چنان می دانند که دست کاری در طبیعت  آن ضروری و مفید است . از همه ی این ها گذشته ، ایشان و دوستان شان می خواهند با جادوی سد و کانال ، ایران را نه به یک کشور سبز بلکه به قاره ای سبز بدل کنند ! خوب ، چه کسی است که با این معامله ی پر سود مخالف باشد ، جز مشتی طبیعت گرای افراطی و احساساتی ؟! و البته این که در پنجاه سال اخیر نزدیک به دویست سد ساخته شده و کشور به جای آن که سبزتر شود ، خاکستری شده لابد ریشه در علت های دیگری دارد .
نیروی برق آبی پاکیزه نیست ، همچنین به این علت که سدها سبب تخریب شدید تالاب ها و گسترش بیابان و شوره زار در پایین دست می شوند ؛ خشک شدن هامون در سیستان ، خشک شدن گاه به گاه دریاچه ی بختگان ، رو به  خشکی رفتن دریاچه ی اورمیه ، محتضر شدن تالاب گاوخونی ، و مانند این ها ...  تصور "پاک" بودن دامن انرژی برق آبی از آسیب رسانی به محیط زیست را ناممکن می سازد .

* " سدسازی به خودکفایی کشور کمک می کند" ! ؛ شعار خودکفایی ، در حدود سه دهه است که ورد زبان مدیران ارشد کشور از جمله وزیران نیرو و سدسازان است . صرفنظر از این که اساسا طرح این شعار درست است یا نه ، و در جهان امروز  خودکفایی کشورها لازم و دست یافتنی است یا نه ، می توان گفت که نه تنها اتکای کشور به واردات کم نشده بلکه به ابعادی بی سابقه در تاریخ کشور رسیده است . چند دهه است که واردات کشور ، چند برابر صادرات غیرنفتی است و بخش کشاورزی که حدود سی درصد جمعیت کشور در آن شاغل هستند و حدود پانزده درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد ، فقط حدود 2.5 میلیارد دلار در سال صادرات دارد ، و بسیار بیشتر از این ، صرف واردات محصولات کشاورزی می شود . چنان که در بیشتر سال های گذشته ، ایران جزو بزرگ ترین واردکنندگان گندم جهان بوده است . در بالا گفتیم که تاثیر سدها در تولید کشاورزی ایران ، با توجه به سطح ناچیزی که  با شبکه های آب رسانی سدها آبیاری می شوند ( و دلیل سهم کشاورزی آبی در کل تولید ) ، کم تر از ده درصد است . با توجه به این نکته ها ، سدها اصلا کمکی به خوداتکایی اقتصاد کشور نداشته اند ، و برعکس با اتکایی که این صنعت به دانش وارداتی ، مصالح ساختمانی خاص ، ماشین ها و توربین های پیشرفته ، و از همه مهم تر به درآمدهای نفتی دارد ، می توان آن را یک فعالیت کاملا  ارزبر دانست .
نکته ی دیگر این که در دو سه سال اخیر ، با مطرح شدن بحث جذب سرمایه گذاران خارجی ، گرفتن کمک ( پول بهره ای ) مستقیم از شرکت های خارجی هم در دستور کار سد سازان قرار گرفته است . چند ماه پیش ، رسول زرگر معاون وزیر نیرو  گفت که « طرح احداث سد بختیاری به عنوان بلندترین سد بتونی دنیا در مرحله ی مذاکره است [و] پیش بینی شده که اعتبارات [و تکنولوژی] مورد نیاز این طرح از طریق جذب سرمایه ی سرمایه گذاران خارجی [آلمانی] تامین شود » (25) . در دولت خاتمی هم معاون وزیر نیرو (رضا اردکانیان که از چهره های شاخص آب و سد ایران است) گفته بود که « اگر ما از درآمد نفت هم برخوردار نبودیم ، حتی اگر شده زیر بار قرض برویم ، می بایست طرح های مهار آب را زودتر اجرا کنیم ... چون این طرح ها دیربازده هستند ... و شما در عمل نسل های آینده را از این سرمایه گذاری منتفع می کنید » (26) . آشفته گویی بیش از این از سوی یک شخصیت آکادمیک ، ناممکن به نظر می رسد . چرا که اولا نفت ، درآمد نیست و سرمایه ای است برگشت ناپذیر ، و درثانی سدها چنان عمری ندارند که « نسل ها » از آن بهره مند شوند ،  و ثالثا هیچ پول قرضی بدون بهره نیست و این بهره  ( به اضافه ی هزینه ی زیست محیطی ) باید در برآورد هزینه های سدسازی به حساب آید .  مهندس صابرپور ، مدیر کل منابع طبیعی خوزستان گفته است : « در ایران ، سالانه در هر هکتار 20 تا 25 تن فرسایش خاک داریم ؛ 10 تا 12 از این مقدار ، وارد سدها می شود . با این روند ، سد دز تا 20 سال دیگر قابلیت آب گیری خواه داشت ، و اگر طرح های آبخیزداری اجرا شود ، تا 50 سال دیگر می توانیم سد دز را آب گیری کنیم » (27) . با توجه به این که هیچ نشانی از این که وضع آبخیزهای ایران در آینده ی قابل پیش بینی بهتر شود ، باید از آقای اردکانیان پرسید که به نظر ایشان چند نسل از ایرانیان خواهند توانست در مقابل سوخته شدن سرمایه های خدادادی شان ( نفت و گاز ) از سدها بهره مند شوند ؟!

* " سد سازی ، سودهای دیگری هم دارد " ! ؛ برای مثال ، سد سازان می گویند که با انتقال آب به حوزه های دیگر می توانیم دشت های خشک را آباد کنیم یا به کشورهای همسایه آب بفروشیم .
 صادرات آب  برای کشوری مانند ایران هیچ توجیهی ندارد ، چرا که در پر آب ترین استان کشور (خوزستان) هم مشکل کم آبی – نه تنها برای محیط زیست ، شامل کرانه ی رودها ، تالاب ها و مصب ها – بلکه برای کشاورزی و آشامیدن نیز وجود دارد . به همین دلیل ، طرح ساخت لوله ی انتقال آب به کویت ، اعتراض سید ناصر موسوی نماینده ی رامهرمز و رامشیر در مجلس هفتم را سبب شد . او در یک نطق گفت : « جای تعجب است که با توجه به کمبود آب شرب در شهرهای استان خوزستان شنیده می شود که مسوولان و دست اندرکاران تصمیم بر عقد قرارداد فروش آب از خوزستان به کویت گرفته اند » (28) . از این گذشته ، صدور آب خام از سوی کشور ما ، حداکثر ادامه ی همان سیاست فروش نفت است : صادرات مواد اولیه ، و واردات محصولات ساخته شده . در حالی که می توان با تولید محصول کشاورزی ، یا دست کم با صدور آب بسته بندی شده ، چندین برابر قیمت آب خام ، پول به دست آورد . به نظر می آید که این طرح ، گذشته از آن که در راستای دیگر طرح های "جذب و هزینه کردن بودجه " است ، همچنین یک گونه بازی سیاسی و امتیازدهی به «کشور دوست و برادر» نیز باشد .
در طرح های انتقال داخلی نیز کمبود آب حوزه هایی که عرفا مصرف کننده ی آب رودخانه ها بوده اند ، در نظر گرفته نشده است . یکی از پر سر وصدا ترین این طرح ها ، طرح انتقال آب چشمه لنگان (از سرشاخه های دز) به کاشان و اردکان بود که در زمان ریاست جمهوری خاتمی به اجرا درآمد . طرح دیگر (در دست مطالعه) ، انتقال آب از سرشاخه های کارون به رفسنجان است که هر دوی این ها  اعتراض های زیادی را از سوی خوزستانی ها در پی داشته است ، چرا که نیاز به آب در استان خوزستان حدود 46 میلیارد مترمکعب برآورد می شود ، اما میانگین آب ورودی استان در 42 سال گذشته 32 میلیارد مترمکعب بوده است (29) . انتقال سالانه چیزی در حدود پانصد میلیون مترمکعب آب از رودخانه ی شاهرود به تهران ، پس از آب گیری سد طالقان ، موجب کم آبی سفیدرود شده که به ویژه در شرایط خشک سالی مانند امسال ، آسیب های سختی را به کشاورزان گیلان وارد می سازد . تهران ، نمونه ای است از یک شهر با توسعه ی به شدت ناپایدار که در زمینه ی آب ، به جای هرگونه مدیریت تقاضای آب ، در آن پی درپی طرح های مدیریت عرضه ارایه و اجرا می شود . این شهر ، اکنون علاوه بر تمامی آب حوزه ی خود ، بخش مهمی از آب هایی را که طبیعتا سهم استان های مرکزی ، مازندران ، گیلان و قزوین بوده است به مصرف می رساند . جای تاسف است که تهران ، در این زمینه نیز الگویی شده است برای دیگر شهرها و منطقه های کشور . انتقال آب از خوزستان به کویر مرکزی ، الگوی صرفه جویانه ای را که طی قرن ها در جامعه های کویری شکل گرفته ، برهم می زند و توقع هایی را پایه می ریزد که برای مثال ، هر شخصی برای حمام کردن – مانند تهرانی ها – چند صد لیتر آب را هدر می دهد ، یا در کشاورزی به جای استفاده از روش های کوزه ای و قطره ای ، روش غرقابی یا جوی و پشته ای به کار گرفته می شود . از این ها گذشته ، انتقال آب از یک حوزه به حوزه ای دیگر ، سرنوشت جامعه ی انتقال گیرنده را به وضع جوی و شرایط منطقه ی دیگر پیوند می زند که این ، خلاف اصول " توسعه ی درون زا " و پایدار است .

چرا سد می سازند ؟!

حدی از دست کاری در طبیعت و مهار آن ( از جمله ، مهار رودخانه ها با سد سازی ) را به دلیل رشد جمعیت و الزام های زندگی انسانی چاره ای نیست . ساخت " بند " بر روی رودها ، برای کمک به آبیاری کشتزارها از چند هزار سال پیش در ایران و جاهای دیگر ، رواج داشته و این کار آسیب های کاری بر حیات وحش و زیست انسان ها وارد نکرده بود . اشکال از آن جا آغاز شد که انسان ، توان غلبه بر تمام زمین و پدیده هایش را یافت و پنداشت که این سیاره ی کوچک ، توان پاسخ گویی به تمام جاه طلبی های او را دارد .

دیدگاه زیست محیطی ، بر پایه ی نوعی خویشتن داری یا ملاحظه کاری استوار است . به این معنا که انسان باید به گونه ای بزید و مصرف کند که امکان زیست و مصرف نسل های آینده ی انسانی و حیات وحش را ازمیان نبرد . سد سازی های بی شمار کشورهای شمال در چند دهه ی گذشته که مشابه آن ، امروزه در چین و ترکیه و ایران (سه کشور رتبه ی اول در سد سازی) دیده می شود ، نمونه های بارز بی ملاحظگی نسبت به طبیعت است که البته پیامدهای پرآسیب برای گونه ی انسان نیز داشته و باز هم خواهد داشت . سدهای بزرگ چین ، به قیمت جابه جا کردن میلیون ها نفر ، به زیر آب بردن میلیون ها هکتار مرتع و جنگل و زمین کشاورزی ، و ازمیان بردن چشم اندازهای بی مانند طبیعی و تاریخی ، نیاز سیرناشدنی " تولید کالایی " به  آب ، در فرایند تسخیر بازارهای جهانی را برآورده می سازد . سامانه ی مدیریتی متمرکز و دولتی ، تصمیم گیری برای ساخت سد  بدون کم ترین نظرخواهی از جامعه های تاثیر پذیر از سد را ممکن می سازد . یک چنین ساختار حکومتی در ترکیه هم وجود دارد ؛ در این کشور تصمیم سازی ها در نهایت به دست نظامیان صورت می گیرد . درعین حال ، بزرگ ترین پروژه های سد سازی ترکیه در جنوب غربی این کشور اجرا شده که سرزمین میلیون ها کرد محروم از بسیاری حقوق اولیه است . ترک ها همچنین پنهان نکرده اند که یک هدف شان ، کنترل کردن آب های دجله و فرات و از این راه به دست گرفتن گلوگاه حیاتی کشورهای عراق و سوریه – و شاید صدور آب به اسراییل – است .

در ایران ، شروع به ساخت سدهای بزرگ ، هم زمان بوده است با گسترش فرهنگ سرمایه داری آزمندانه و باز شدن پای کارتل های صنعتی و کشاورزی به کشور . سدهای " باشکوه " دز و شاه عباس  و مانند آن ، هم غرور مدیرانی را که شیفته ی دادن آمار کارهای بزرگ بودند  ارضا می کرد ، و هم شیوه های کشاورزی نسخه ی آمریکایی  (کشت و صنعت ) را به دست شرکت های جان دیر و چیس منهاتان بانک و ... رواج می داد . در این میان ، جامعه ی مهندسی و کارشناسی کشور با آمیزه ای از تحسین و اطاعت دنباله روانه ، همکار یا مجری و نظاره گر این شیوه ها بود . و شگفتا که پس از انقلاب ، با آن همه انتقادی که به رژیم گذشته بود ، جامعه ی مهندسی ایران هرجا و هرقدر که توانست همان گونه نسخه ها را پی گرفت .
 در سال 1357 ، سیزده سد در دست بهره برداری بوده که حجم مخزن های آن ها 13 میلیارد و 200 میلیون مترمکعب بوده است . در سال 1383 تعداد سدهای در دست بهره برداری به 157 و حجم مخزن های آن ها به 25 میلیارد مترمکعب رسید (30) . به عبارت دیگر ، تعداد سد ها یازده برابر شد تا حجم آب کنترل شده به حدود دو برابر برسد . در واقع ، می توان گفت که با دو برابر کردن ضریب بهره وری از آب (که با ریخت و پاش زیاد آب در ایران ، دستیابی به آن بالقوه ممکن است) می شد از این همه ساخت وساز و سرمایه سوزی و  تخریب محیط زیست و نابودسازی میراث فرهنگی جلوگیری کرد . این ، نشان از آن است که انگیزه ای قوی برای ساخت وساز وجود دارد که ذینفعان آن با لابی در لایه های مدیریتی کشور، طرح ریزی برای ساخت سد را به تصویب می رسانند  . در این میان ، سود سدها بیش از واقع ، آورد رودخانه ها با مبالغه ، امکان تولید برق بسیار بیشتر از ممکن ،  و نیاز مردم به آب وبرق  به شکلی تحریف شده ، ارزیابی  و طرح می شود تا " ضرورت " ساختن سد اثبات شود . هر ویژه نامه و گزارشی را که از وزارت نیرو و شرکت های سد سازی بینیم ، سراسر شکوه از کمبود " اعتبار" برای شروع و ادامه ی طرح های سد سازی و انتقال آب است . معلوم نیست که اگر این طرح ها تا این حد برای اقتصاد کشور مفید هستند ، چرا همچنان برای اجرا شان نیاز به هزینه کردن از محل سرمایه های نفتی است ، و چه زمان قرار است درآمد شرکت ها ی سد سازی و سدها ، هزینه شان را پوشش دهد ؟!
 در ایران ، بسیار کم تراز آن چه که صرف سد سازی می شود ، صرف آبخیزداری ، آبخوان داری ، آموزش صرفه جویی در مصرف آب ، ارتقای شیوه های آبیاری ، و احیای قنات ها می شود . این گونه کارها ، جذابیتی برای مدیران دولتی که شیفته ی درست کردن کارنامه های مملو از آمار خیره کننده ی ساخت و ساز اند  ، و اشخاصی که راه بساز و بفروشی های کلان را بلد هستند ندارد . در این کشور ، گزاره ی « سود در ساخت و ساز است » تا مغز استخوان همه نفوذ کرده است و تا این نظام بودجه بندی دولتی ، و تمرکز درآمدها در دست دولت ، و دور بودن اسناد توافق های بزرگ از چشم مردم و سازمان های مردم نهاد هست ، در بر همین پاشنه خواهد چرخید .
امروزه در ایران ، 250 شرکت فعال در زمینه ی مطالعه و ساخت سد وجود دارد (31) ؛ آیا به راستی کشور ما به این همه شرکت سد سازی نیاز دارد ؟ آیا این شرکت ها به عامل فشار برای سد سازی بدل نشده اند ؟ درهرصورت ، آشکار است که در این مورد هم مانند بسیاری از موارد دیگر، ما به جای افزایش کیفیت ، به سوی کمی شدن رفته ایم . کار به جایی رسیده است که رضا اردکانیان ، معاون وزیر نیرو در دولت خاتمی ،  گفته است : « امروز ما به دنبال بازار کار برای نیروی متخصص ، پیمانکار ، و برای مشاورین خود در کشورهای منطقه و همسایه می گردیم » (32) . شاید که شرکت های وطنی ، در این سودا هستند که چنان همتایان چندملیتی خود ، از تجارت سد سازی که سالانه در جهان حدود بیست میلیارد دلار ارزش دارد ، سهم بیشتری بگیرند ، و البته در راه کسب این پول های گزاف ، ملاحظه های مردم مدارانه معمولا جایگاهی ندارد ، و " ارزیابی های زیست محیطی "  فقط آرایه ای خواهد بود برای یک پروژه ی خوب نوشته شده ی سد سازی و خود ، بخشی از آن .  ساخت وساز نه تنها در ایران ، بلکه حتی در کشورهایی که رسانه ها آزادانه تر هستند ، بسیار مستعد فساد است ؛  « صنعت سازه در قلب یک جریان رسوایی بزرگ در اوایل دهه ی 1990 قرار گرفت که دربرگیرنده ی پرداخت های غیرقانونی به سیاست مداران دربرابر عقد قراردادها به ویژه در ژاپن ، تایلند ، کره ، برزیل ، ایتالیا ، اسپانیا ، فرانسه ، و پرتقال بود » (33) .

به جز نگاه اقتصادی به مقوله ی آب و سد ، موضوع قدرت نمایی  و تمایل به متمایز ساختن خود ، محرک دیگری است که دولت مردان را در اجرای طرح های سد سازی به پیش می راند . کشور ما ، با مشکلات بسیاری در سطح جهان و در داخل کشور ، دست به گریبان است که بخش مهمی از این مشکلات ناشی از بی کفایتی های خود ما است . در این وضع ، بنا کردن سازه های غول آسا ، گونه ای تفاخر است که گویا راه را بر « یاوه گویی و سیاه نمایی » بدخواهان بیگانه می بندد ! با چنین دیدگاهی است که مرتب گفته می شود که ایران سومین کشور سد ساز جهان است ، و در اجرای این سیاست است که می خواهند بلندترین سد بتنی جهان را در ایران (منطقه ی بختیاری) بسازند ؛ به راستی ما چقدر رودخانه و چه میزان آورد آب داریم که می خواهیم چنین سدی بسازیم ؟!


چه می توان کرد ؟

افزایش جمعیت انسانی ، عامل اولیه ی افزایش نیاز به آب است . با اطمینان می توان گفت که در کشور ما ، جمعیت به حداکثر توان زیست بوم رسیده ( و از آن برگذشته است ) و چه به لحاظ حفظ محیط زیست و چه برای حفظ و ارتقای کیفیت زندگی انسان ها ، باید به جای طرح ریزی برای تامین و عرضه ی آب بیشتر ، رشد جمعیت را متوقف و تقاضا برای آب را مدیریت کرد . در کتابی که با عنوان "هشدار"  از سوی سازمان جنگل ها و مراتع کشور تا سال 1386 پنج بار چاپ شده ، آمده است : « چنانچه جمعیت کشور را 65 میلیون نفر در نظر بگیریم ، با توجه به مجموع آب قابل استحصال (حدود 125 میلیارد مترمکعب) به هر نفر ایرانی حدود 1930 مترمکعب آب در سال می رسد . درحالی که متوسط جهانی سرانه ی آب ... نزدیک به 7500 مترمکعب است ... به این ترتیب بحران افزایش جمعیت را باید به عنوان یکی از عمده ترین موانع سد راه حرکت به سمت بهره برداری پایدار از منابع آب جدی گرفت » (34) . اکنون که جمعیت کشور از 75 میلیون نفر نیز فراتر رفته است ، جای تعجب است که عالی ترین مقام اجرایی کشور مخالفت خود را با سیاست کنترل جمعیت اعلام می کند .
در دو بخش اصلی که سدها مدعی خدمت هستند ، یعنی تامین آب و تولید برق ، آن قدر ریخت و پاش در ایران هست که با اندکی تدبیر و کاهش مصرف و سرمایه گذاری های حساب شده تر و اصلاح رابطه ی سیاسی با کشورهای جهان ، می توان تمامی پروژه های در دست اجرا و مطالعه ی سدسازی را متوقف کرد و هیچ اتفاقی هم نیفتد . در مورد انرژی ، دکتر محمد علی ایزدی رییس کمیسیون انرژی مجمع تشخیص مصلحت نظام می گوید : « میزان اتلاف انرژی در کشور سالانه به چهل میلیارد دلار می رسد » (35) . ایزدی می گوید که گاز سوخت قرن بیست ویکم است و ما که دارای بزرگ ترین منابع گازی دنیا بعد از روسیه هستیم ، در حوزه ای که با قطر مشترک ایم تنها چهار میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده ایم و در این محدوده حتی یک پالایشگاه گاز نداریم . در حالی که قطر در همان حوزه ، چهارصد میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده ، هفت پالایشگاه گاز ساخته و جند برابر ما ، از حوزه ای که 70 درصد آن متعلق به ایران است ، برداشت می کند .

در مورد آب ، دکتر فرود شریفی رییس سازمان جنگل ها و مراتع می گوید : « در صورتی که اعتبارات مورد نیاز سازمان جنگل ها و مراتع و آبخیزداری تامین شود ، این سازمان قادر خواهد بود با اجرایی کردن برنامه های خود ، 100 میلیلرد مترمکعب آب به چرخه ی تولید وارد کند . این ، ده برابر میزان آبی است که وزارت نیرو از طریق سدها در اختیار بخش کشاورزی قرار می دهد » (36) . حتی اگر این اظهار را گزافه گویانه و در راستای کشاکش های مدیران دولتی برای سهم خواهی از « اعتبارات » (بودجه ی ملی) بدانیم ، باز جای هیچ شکی نیست که راه های جایگزین برای تامین آب کاملا در دسترس است ، به ویژه از آن جهت که شریفی می گوید« ما می توانیم  با به کارگیری الگوی مناسب ، تولید به ازای هر متر مکعب آب را تا بیست برابر مقدار کنونی که شش دهم کیلوگرم است ، افزایش دهیم .»
به جز اظهارات دو مقام رسمی ایران که در بالا به آن ها اشاره شد ، تحقیقات و دستاورد های جهانی در دو سه دهه ی اخیر ، جایگزین های کم هزینه تر و موثری را در زمینه ی تامین آب و برق در مقابل گزینه ی سد سازی قرار می دهد . مدیریت تقاضا ( به جای مدیریت عرضه ی آب ) و کاربرد روش های آبیاری موثر، کاشت واریته های گیاهی کم مصرف ، آموزش صرفه جویی در مصرف آب ، و هزینه دار کردن مصرف بی رویه ، مهم ترین وظیفه ی مدیران بخش آب است که تا کنون بسیار کم به آن توجه شده است . در بخش مدیریت عرضه نیز به جای سد سازی های پیاپی ، باید به روش های بازیافت و بازچرخانی آب ، و احیا و ارتقای روش های سنتی تامین آب توجه کرد (37) .

رویارویی با سد سازی در ایران

می دانیم که موضوع محیط زیست ، به ویژه در کشورهایی مانند ایران ، بیش از آن که امری فنی (مربوط به مسایل پیچیده ی علمی ) باشد ، امری است اجتماعی . یعنی در تخریب و آلوده سازی محیط زیست ، عامل هایی نقش دارند که سر آن ها به مسایلی مانند بدمدیریتی در سطح کلان ، فقر ، همه شمول نبودن قانون ، اجرا نشدن قانون ، ضعف قانون (در مواردی) ، و وجود محفل های رانت خوار مربوط می شود . به این دلیل ، تلاش برای حفاظت محیط زیست به طور کلی و رویارویی با جریان سد سازی به طور خاص ، کارزاری است اجتماعی که در آن ، سازمان های غیردولتی ، روزنامه نگاران ، مقاله نویسان و به طور کلی روشنفکران نقشی برجسته دارند . اینان می توانند با افشاگری در مورد کسانی که آگاهانه به نابود سازی محیط زیست می پردازند ، و با آگاه سازی کسانی که ناخواسته طبیعت را تخریب می کنند ، و با آشنا سازی مردم به حقوق زیست محیطی شان ، یک نیروی اجتماعی موثر در حفظ محیط زیست پدید آورند .

" حقانیت "  سد سازی که سال هاست با سنگین ترین تبلیغات به خورد مردم داده شده ، در سه چهار سال اخیر از سوی روشنفکران و گروه هایی از عموم مردم  ایران به چالش کشیده شده است . به یمن مطالبی که بر ضد سد سازی در چند سال اخیر نوشته شده ، اکنون خیلی ها می دانند که سد سازی در هیچ یک از عرصه های مورد ادعایش نه بهترین گزینه و نه گزینه ی ناگزیر ، بلکه گزینه ی مطلوب ساخت و سازگرایان  است ، و مشخص شده که سد سازی ، در کشور ما به راه افراط رفته است .

تا کنون ، اعتراض های مردم محلی ، سازمان های مردم نهاد ، شوراهای شهر و روستا و پاره ای گروه های اجتماعی دیگر ، توانسته مانع اجرای چند پروژه ی سد سازی یا اصلاح آن ها گردد . آگاهی در این مورد ، می تواند سبب افزایش اعتماد به خود ، و دل گرمی کسانی باشد که منتقد پروژه های سد سازی هستند ؛

* وزارت نیرو ، ارتفاع سد استور در منطقه ی میانه را درپی اعتراض های مردم ، به مقدار 23 متر کاهش داد که  در نتیجه ، خسارت این سد به گفته ی رحیم میدانی مدیر عامل آب منطقه ای آذربایجان شرقی و اردبیل ، 84 درصد کاهش یافت (38) .
* اعتراض های کشاورزان منطقه ی آمل و ... در سال های 83 و 84 مانع ساخته شدن سد در منطقه ی جنگلی بلیران شد .
* مخالفت های سازمان محیط زیست و گروه هایی از مردم ، ساخت سد منگل در منطقه ی آمل را به تاخیر انداخت ( تا این که به تازگی در دولت نهم به تصویب هیات وزیران رسیده است .)
* طرح ساخت سد در منطقه ی ونداربن کلاردشت ، با مخالفت های مردم و اداره ی محیط زیست چالوس تا کنوون معوق مانده است . 
* اعتراض های گسترده ی  سازمان های مردم نهاد ، گروه های دانشجویی ، و محافل دوستدار میراث فرهنگی کشور ، تکمیل و آب گیری سد سیوند را برای مدت حدود دو سال به تعویق انداخت و موجب اجرای بزرگ ترین عملیات نجات بخشی آثار فرهنگی در تاریخ ایران شد .
* در مورد طرح احداث نیروگاه برقابی ارس ، که گفته می شد در محدوده ی پناهگاه حیات وحش کیامکی داغ اجرا خواهد شد ، نامه نگاری "گروه دیده بان کوهستان" به این نتیجه رسید که دفتر ارزیابی زیست محیطی و دفتر زیستگاه ها و امور مناطق سازمان محیط زیست ، پاسخ دهند که نیروگاه در داخل پناهگاه حیات وحش ساخته نخواهد شد و هیچ گونه تجاوز دیگری هم به این پناهگاه صورت نخواهد گرفت و « هرگونه طرح توسعه ای و ساخت و ساز در ارتباط با پروژه در فاصله ی 42 کیلومتری طرح ... ممنوع اعلام شده است .»

بدیهی است که جریان مبارزه با سد سازی ، در ایران هنوز در ابتدای راه است و جا دارد که همه ی دل سوزان اقتصاد ، محیط زیست ، و میراث فرهنگی کشور با جدیت بیشتری آن را پی بگیرند .

 


  پی‌نوشت:

1) مک کالی ، پاتریک . رودهای خاموش ، برگردان : فاطمه ظفرنژاد ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1386 ، ص 403
2) همان ، ص 423
3) ویژه نامه ی مدیریت منابع آب ، ضمیمه ی  روزنامه ی ایران ، 1384 ، ص 23
4) ویژه نامه ی طرح های مهار آب در سال 1382 ، ضمیمه ی روزنامه ی ایران ، انتشار : 1383 ص 37
5) روزنامه ی کیهان 16/12/86
6) اطلاعات 9/8/85
7) میراث خبر 12/5/84
8) روزنامه ی ایران 2/11/84
9) منبع 3 ، ص 23
10) روزنامه ی سرمایه 6/6/86
11) همان
12) گزارش مرکز پژوهش های مجلس ، منبع 3 ، ص23
13) منبع 3 ، ص42
14) روزنامه ی اعتماد ملی 17/1/87
15) منبع4 ص2
16) میراث خبر 4/9/85
17) میراث خبر 13/8/85
18) روزنامه ی ایران 25/1/86
19) همشهری 22/1/86
20) همشهری 23/1/86
21) منبع 3 ، ص37 
22) پاتریک مک کالی (منبع 1) در فصل 5 کتاب خود ، مبحث دقیقی را در این زمینه طرح کرده است .
23) این رقم را محمد علی تابان ، یکی از مدیران شرکت سدسازی مهاب قدس گفته است ( منبع 4 ، ص21)
24) منبع 4 ، ص8
25) کیهان 16/12/86
26) منبع 4 ، ص4
27) روزنامه ی ایران 11/2/86
28) روزنامه ی شرق 28/4/85
29) مطابق یادداشت شهرزاد صبا ، روزنامه ی اعتماد 4/6/86
30) منبع 4 ، ص16
31) منبع 4 ، ص 19
32) منبع 4 ، ص 5
33) مک کالی ، همان ، ص323 . در فصل 9 این کتاب ، مطالب قابل اعتنایی در مورد « اقتصاد سد سازی » آمده است .
34) خسروشاهی ، محمد  و  قوامی ، شهاب الدین . هشدار ، منابع طبیعی بستر حیات است ، انتشارات سازمان جنگل ها و مراتع ، چاپ پنجم ، 1386 ، صص 128 و 129
35) روزنامه ی کارگزاران ، 4/3/1387
36) همشهری 26/3/1387
37) در فصل پنجم کتاب  سدها و توسعه  که « کمیسیون جهانی سدها » آن را منتشر کرده و با مدیریت دکتر محمد سعید کدیور به فارسی ترجمه شده است ( موسسه ی عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی ، 1386 ) ، همچنین در بخش های 6 و 7 و 8 کتاب رودهای خاموش  ، و مقاله ی  « مدیریت پایدار آب » نوشته ی فاطمه ظفرنژاد ( روزنامه ی اعتماد 28/3/87 ) گزینه های مناسبی در برابر سد سازی مطرح شده اند .
38) منبع 3 ، ص 30

دیدگاه‌ها   

0 #1 Guest 1389-07-02 18:29
با درود به شما دست اندر کاران ایران بوم،به درستی آگاهی رسانی در باره پیامدهای مخرب سد سازی کاری بایسته و شایسته می باشد. انجمن ماهم با همکاری چند انجمن دیگر در خوزستان در حد توان پیگیری و آگاهی رسانی می نماییم.پیروز و برقرار باشید
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه