شنبه, 03ام آذر

نام‌آوران ایرانی

پاسارگاد را دریابیم

برگرفته از روزنامه اعتماد ملی

می‌توان سیر بود، لباس فاخر بر تن داشت، مغرور و پرسواد بود، رویا و آرمان داشت اما نمی‌توان نام نداشت، از هویت بی‌بهره بود و به سرزمینی نامتعلق! نام، هویت و نماد آدمی و هر موجودی است. ملت‌ها نیز پیکره‌ای هستند واحد همچون ابدان و کالبدها. ‌ نمی‌توانند بی‌نام و نماد باشند. سرزمینی که امروز به گربه زیبای آسیایی بدل شده است، نام، نهاد و هویتی دارد که هزارگانش پی اندر پی هم بدان معنا بخشیده‌اند.


چه سرزمین کهن و بزرگ ما و چه آنها که تاریخ استقلا‌ل دارند و وسعت سرزمینشان به فراخناکی برخی از شهرهایمان و جمعیت‌شان به شلوغی ولا‌یاتمان است، نیز چنین‌اند؛ نام دارند، هویت دارند و نشانی. ‌ پاسارگاد نام و بخشی از هویت ایران است زیرا ملت‌های بدون نام و هویت دچار سرگشتگی، بی‌هویتی و عسرت می‌شوند. ‌ پاسارگاد به قول راویان راستگو، آرامگاه یکی از بزرگ‌ترین فرمانروایان ایران است؛ آرامگاه کورش کبیر. او آنقدر بزرگ است که علا‌مه طباطبایی در جلد 23 تفسیر المیزان بدون اینکه اندک واهمه‌ای از ملا‌مت ناشکیبایان داشته باشد وی را همان ذوالقرنین و عبد صالح خدا که قرآن وصفش را در شکوه و بزرگی آورده، می‌داند. ‌ ایران سرزمینی که بیش از هزار سالش در پیش و بیش از هزار سال دیگرش در پس از اسلا‌م شکل یافته، ترکیبی است مشترک از میراث ملی و دینی‌مان. رنج بیهوده برده‌اند آنهایی که خواسته بودند بگویند ایرانیان تنها میراث‌خواران هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان‌اند و چه بیراهه‌تر رفته بودند بی‌حوصلگانی که تمدن اسلا‌می را بیش از آنکه وامدار تمدن و فرهنگ و دانش ایرانیان بدانند، میراث‌بر سنت و فرهنگ عربی دانسته‌اند.نه گروه اول به صواب بودند و نه گروه دوم بر انصاف، چه ایرانی هم میراث‌خوار ایرانشهر کهن است و هم و البته دلتنگ هویت اسلا‌م. ‌


ایرانیان حس و حالی مشترک در تلا‌قی دین و هویت ملی داشته‌اند. با همان لذتی به پیشواز نوروز و کرامت آن می‌رفتند که با وصفی پرشورتر سحرگاهان به سروش سحرگاهی رمضان رتل قرآن می‌کردند. به همین جهت است که از آغاز پدران و مادران ما مسلمان شدند و دین جدید را به آغوش کشیدند اما عرب نشدند. زبان خود را فانی نساختند و تاریخ و هویت خود را منکر نشدند.این است که ایرانی مسلمان با مصری و تونسی و مراکشی و دیگر بلا‌د اسلا‌م متفاوت است.اما این طنز را به که باید گفت که پادشاهی خردمند که هیچگاه ملل ضعیف را تحقیر نکرد، باورهایشان را به سخره نگرفت، دردهایشان را به فراموشی نسپرد و برای ساختن ایران و گسترش آن جان خویش بر کف نهاد امروز آرامگاهش در معرض تهدید واقع شده است.این در حالی است که در بسیاری از نقاط این سرزمین تعدادی از بقعه‌های مجهول‌النسب مورد اکرام قرار می‌گیرند ولی مرقد عبد صالح خدا ذوالقرنین در معرض تهدید قرار گرفته است.این طنز تلخی است که آرامگاه مصلح بزرگی در معرض تهدید واقع شده که خود اولین سازنده سد در ماورای خزر برای حفاظت از کشور ایران بوده است. هم او و هم بسیاری دیگر از حاکمان تاریخ ایران غم اصلا‌ح و سازندگی ایران را داشته‌اند. امروز نیز حتما چنین است. سد سیوند را می‌سازند تا خدمتی به مردم آن سامان نمایند.اما آیا پیدا کردن راهی برای کاهش خطر و حفظ میراث تاریخی‌مان کاری سترگ و سخت بوده یا آنکه ذهنیت برخی از مدیران محتاج اصلا‌ح و هدایت است؟ایران هم به سد، نیروگاه، راه، پل، پالا‌یشگاه، انرژی هسته‌ای و... نیاز دارد اما اول از همه این سرزمین به نام، نماد و هویت و تاریخ خود وابسته است. این سرزمین اهورایی را از هویت تاریخی آن محروم نسازیم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه