نامآوران ایرانی
مدیریت و جلوههای آن در آثار سعدی
- بزرگان
- نمایش از جمعه, 02 ارديبهشت 1390 11:23
- بازدید: 9578
برگرفته از روزنامه اطلاعات
به مناسبت اول اردیبهشت، سالروز بزرگداشت سعدی
مدیریت و جلوههای آن در آثار سعدی
عباس رنجبر کلهرودی
مقدمه: دانش مدیریت ،استفاده صحیح از امکانات، نیروی انسانی وقت و جز آن را امکان پذیرمی سازد. از این رو یکی از عناصر مهم درپویایی اجتماع تلقی می شود. مدیریت به منزله ستون فقرات همه تشکیلات ونهادهای اجتماعی نظیرخانواده، دولت، سازمانهای اداری است و هیچ سازمانی، چه کوچک نظیر خانواده و چه بزرگ نظیر دولت، بدون بهره مندی از مدیریت صحیح نخواهد توانست به اهداف خود دست یابد.
کشور پهناور ایران، با توجه به عنایات الهی، منابع سرشاری دارد. و از قدیم کاردانی ایرانیان زبانزد خاص و عام بوده است. لیکن علیرغم داشتن توانایی های مالی و منابع انسانی هوشمند، بامشکلات فراوانی روبه رو می باشد. کما این که بسیاری از کشورها بدون داشتن منابع طبیعی سرشار دارای ثروت و امکانات بهتری هستند و به اصطلاح توسعــه یافتهاند و عدم توسعه کشور جز عدم استفاده از دانش مدیریت و استفاده صحیح از منابع انواع خدادادی دلیل دیگری ندارد.
چرا با وجود منابع فراوان، نیروی انسانی هوشمند و توانا با استعدادهای بالقوه نتوانسته ایم آن گونه که شایسته است به توسعه اقتصادی مناسب برسیم و در ردیف کشورهای توسعه یافته قرار بگیریم؟ به عقیده اغلب دست اندرکاران، دلیل آن این بوده است که به دانش مدیریت بهای لازم داده نشده و فرهنگ مدیریت در کشور اشاعه نیافته است. افرادی که ازفرهنگ ملی و مواریث فرهنگی و علمی کشورمان بی اطلاع اند، چاره گری این نابسامانی را در خارج از کشور و غرب جستجو می کنند. در حالی که کشور ما در اعصارگذشته یکی از امپراطوری های بزرگ جهان بوده است و سالیان متمادی فرمانروایانی مقتدر بر این کشور حکمرانی کرده اند و بی شک این فرمانروایان - اعم از صالح و طالح - بدون داشتن نظام مدیریتی کارآمد، قادر به اداره ی این امپراطوری عظیم نمی بودند. و بدین لحاظ با قاطعیت می توان گفت، اگر چه انتظام علم مدیریت، طبقه بندی و گستردگی آن مربوط به دهه های اخیر است، لیکن دانش مدیریت و علم اداره امور، ریشه در تاریخ بشری دارد و تاریخ آن به تاریخ تشکیل اولین کانون خانواده باز می گردد. و در کشور ما نیز علم مدیریت و اداره امور ریشه در اعماق تاریخ دارد.
ادبیات و اجتماع از دیرباز رابطه تنگاتنگی با هم داشته اند و ادبیات در حقیقت بازتاب تحولات اجتماع است و آثار ادبی تجلیگاه آن تحولات است. دردها،آرزوهای آرمانی، تجارب گرانقیمت بشری و به طور کلی آرمانشهر مردم در آثار ادبی هویداست و آثارادبی به جا مانده از پیشینیان ما حاوی تجربیات ذی قیمتی است که می تواند راه گشای بسیاری از مسائل امروز ما از جمله مشکلات مدیریت باشد.
سعدی اگرچه جامعه پیرامون خود را به دقت می شناسد، باوجوداین به اصطلاح به عنوان جامعه شناس شناخته نمی شود. اما با این وجود، او مسائل اجتماعی و مدیریتی، تربیتی، اقتصادی و ... عصر خود رابا ریزبینی تمام مورد بررسی قرار داده است و به ویژه تجارب مدیریتی پیشنیان را به بهترین صورت ممکن بیان داشته است. و این مقاله در حقیقت ، نظریات و تجربه های عینی سعدی را در باره مدیریت به اجمال بیان کرده است.
ادبیات فارسی و آیین مدیریت
در آثار به جای مانده از دوران قبل از اسلام، بعضی از آثار به صورت مستقیم و غیرمستقیم برای اداره امور و مدیریت توصیهها و فرامینی آورده شده است، که از آن جمله است: کلیله و دمنه، عهدکسری به پسرش، عهداردشیر،کتاب سیرت اردشیر، داستان بهرام چوبین و ...
پس از ظهور دین مبین اسلام و ورودش به ایران، آثار تألیف شده تحت تأثیر دین مقدس اسلام قرار گرفتند. در درجه اول قرآن مجید و سیره حضرت رسول (ص)و ائمه اطهار(ع) و سپس احادیث معصومین تأثیرات بسزایی در شکل گیری اندیشه های مدیریتی به جای گذاشت. بعضی از آثار تألیف شده در قرون اولیه تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قبل ازاسلام بوده است که نمونه بارز آن شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است. با وجود این که در شاهنامه درحقیقت، تاریخ و اسطوره در هم آمیخته است، لیکن در جای جای آن نکات مدیریتی و توصیه هایی برای اداره بهتر امور آمده است. این مطالب، به ویژه در بخشنامه ها در دستورالعمل هایی که تحت عنوان اندرزنامه های شاهان به کارداران و کارگزاران و سرداران در شاهنامه آمده، بیشتر جلوه گر است. زندگی حکّام و فرمانروایان اعصار گذشته تاریخ مدیریت و بیانگر سیر تکوین آن است. به عنوان مثال اندرزنامه زیر که بهرام گور برای کارداران خود صادر کرده است، نمونه یک دستورالعمل کامل مدیریتی است.
اندرزنامه نوشتن بهرام گور به کارداران خود
سوم روز بزم ردان ساختنــــد نویسنده را پیش بنشاختند
به میخوردن اندر چو بگشاد چهر یکی نامه بنوشت شادان به مهر
سرنامه کرد آفرین از نخســت برآن کو روان را به دانش بشست
خرد بر دل خویش پیرایــه کرد به رنج تن از مردمی مایه کرد
همه نیکویی ها زیزدان شناخت خرد جست و با مرد دانا بساخت
زدل کیفر و بدخــوئی دور کرد خرد را به هر کار دستور کرد
بداند که از داد جـز نیکــویی نیاید نکو بد در بد خوئی
هر آن کس که از کـارداران من سرافراز و جنگی سواران من
بنالد نه بیننــد جز چــاه و دار و گر کشته افکنده بر خاک خوار
بکوشید تا رنجهـا کم کنیــد دل غمگنان شاد و بی غم کنید
که گیتی نماند و نماند بــکس بیآزاری و داد جویید و بس ...
به هر کار داری و خود کام های نوشتیم بر پهلویی نام های
که با زیردستان جز از رسم و داد دارند و از بد نگیرند یاد
هر آن کس که درویش باشد به شهر که از روز شادی نیابند بهر
فرستید نزدیــک ما نــامشان برآریم از آن آرزو کامشان
دگر هر که باشنــد مــرد نژاد همی گیرد از رفتن چیز یاد
هم از گنج ما بی نیازی دهیــد خردمند را سرفرازی دهید
کسی را که وامست و دستش تهی است به هرجای بیارج و بی فرّهی است
هم از کنج ماشان بتــوزید وام به دیوان ها بر نویسید نام
زیزدان بخواهیــد تا همچنین دل ما بدارد به آیین دین
بدین عهد ما شــادمانی کنید ابر کهتران مهربانی کنید
همان بندگان را مـدارید خوار که هستند هم بندهی کردگار
کسی کش بود مایه و سنگ آن دهد کودکان را به فرهنگیان
به دانش روان را توانگر کنیـد خرد را بدین بر سرافسر کنید
ز چیز کسان دور دارید دست بی آزار باشید و یزدان پرست
بکوشید و پیمان ما مشکنید پی وبیخ پیمان بد برکنید(1)...
در قرن سوم هجری و بعد از آن، فرهنگ ایرانی تحت تأثیر فرهنگ اسلامی شکوفا گردید و آثاربسیاری در بارۀ اداره امور و کشورداری تألیف شد که حاوی درس ها و تجربیات مدیریتی بوده اند.
کتاب های تاریخی اگرچه به نظر نمی آید که با مدیریت وجه اشتراکی داشته باشند، لیکن درحقیقت سرگذشت مدیریت ها وسرگذشت نامه مدیران هستند؛ زیرا صفحات تاریخ را کسانی رقم زده اند که مصدر امور بوده ومدیریت را به عهده داشته اند. بنابراین کتاب های تاریخی، خود از این دیدگاه، کتاب های مدیریتی نیزهستند.
گذشته از کتاب های تاریخی، کتاب هایی نیز صرفاً جهت آموزش، عبرت آموزی مدیران و حکّام واصلاح امور، اصلاح مدیران به روشهای مختلف و تحت عناوین مختلفی از جمله نصیحةُ الملوک، پندنامه، دستورالوزاره و امثال آن تألیف شده است که هدف آن راهنمایی، ارشاد وتربیت مدیران و یا اصلاح اعمال دست اندرکاران عصر خود بوده است.
در اینجا از دانشمندانی که در این زمینه، بدین روشها به زبان فارسی چیزی نوشته اند، نمونه هایی می آوریم:
1- جاویدان خرد مسکویه رازی، در گذشته به سال 420، در اخلاق، به روش استدلالییونانی آمیخته با روش آزمایشی و پندگویی ایرانی با آوردن سخنان کوتاه بزرگان دین.
2- سراجالملوک طرطوشی ، در گذشته به سال 420، به روش دینی.
3- الاحکام السلطانی ماوردی، در گذشته به سال 450، به روش کلامی و دینی که ازبهترین دفترها در سیاست اسلامی است.
4- قابوس نامه عنصرالمعالی کیکاوس زیاری، در سال 475 به روش پند و اندرز ایرانی.
5- سیرالملوک (سیاستنامه) خواجه نظام الملک طوسی، در سال 484 به روش پند و اندرزایرانی، با گواهها و نمونههای تاریخی.
6- پندیران، از سده 5 به روش داستانی.
7- 9- کیمیای سعادت محمد غزالی و نصیحهًْالملوک و تحفهًْالملوک او، به روش کلامی وعرفانی و دینی با آوردن داستان ها و نمونههای تاریخی ایرانی و اسلامی.
10- کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله شیرازی، در سالهای 540-538، به روش افسانه وداستان و آن ریشه هندویی دارد.
11- داستانهای بیدپای محمد بخاری، در سالهای 544-541، درست مانند کلیله ودمنه شیرازی.
12- بحرالفوائد، گمنام، در سالهای 557-541، درست مانند کلیله و دمنه شیرازی .
13- روضۀالعقول ملطی، در سال 598، به روش افسانه و داستان همانند کلیله و دمنه ولیریشه ایرانی دارد.
14- مرزبان نامه وراوینی در سال های 622-607 به همان روش پیشین.
15- ساز و پیرایه شاهان پرمایه افضل الدین محمدکاشانی، در گذشته به سال 610، بهروش برهانی و استدلال فلسفی.
16- کلیله و دمنه قانعی در سال 658، به روش افسانهای هندویی.
17- جوامع الحکایات و لوامع الروایات سدیدالدین محمد عوفی،از سده 6 و 7 گویا نزدیکبه سال 560، به روش تاریخی و داستانی.
18- لطایف الحکمۀ ارموی، در سال 600، به روش کلامی و دینی در حکمت علمی و عملیو گرفته از امام رازی.
19- فرائد السلوک فی فضائل الملوک سجاسی در سال های 609-610، به روش داستانیبا پیروی از کلیله و دمنه و سندبادنامه، در ده باب.
20- السیاسهًْ العامهًْ و الخاصهًْ ابوعلی حسن اصفهانی، در سال 614، در تدبیر منزل وخانهداری به روش یونانی.
21- حدائق السیرنظام الدین یحیی، در سالهای 616-607 به روش استدلالی ایرانی ویونانی، با آوردن گواههای تاریخی و داستان ها و سخنان بزرگان یونان و ایران، در ده باب است کهنخستین آنها در رفتار پادشاهان و سومی در دادگری و ستمگری و چهارم در سیاست وکشورداری و هفتمین در مشاورت و تدبیراست.
22- مرصادالعباد شیخ نجمالدین دایه رازی، در سال 620، در تصوف به روش عرفانی، باگفتاری در باره کشورداری.
23- آداب الحرب و الشجاعۀ از فخر مدبر، در سالهای 633-626 به روش تاریخیایرانی، با آوردن نمونه و گواهها.
24- 26 اخلاق ناصری خواجه نصیرطوسی، در سالهای 663-633، و اخلاق محتشمی ورساله مالیات او به روش یونانی در نخستین، و دینی در دومی، و تاریخی در سومی.
27- فرج بعد از شدت حسین دهقانی در سالهای 663-651 که سراسر آن داستاناست.
28- فسطاط العدالهًْ فی قواعد السلطنه از محمد خطیب، در سال 683، به روش تاریخیبا بهرهگیری از سیاست نامه خواجه نظام الملوک طوسی، در شش باب، که نخستین آنها در «اموردولت» است.
29- تحفهًْ الملوک علی اصفهانی، از سده 7 و 8 به روش داستانی ایرانی» (2)
30- رساله فی مبادی آراء اهل المدینه الفاضله، ابو نصر فارابی، (متوفی سال 339)
31- دستورالوزراء محمودبن محمدبن الحسین الاصفهانی (متوفی به سال 612)
32- آیین شهرداری در قرن هفتم از محمدبن محمد قرشی، ترجمه دکتر جعفر شعار،بنیاد فرهنگ ایران، 1347
33- دستور الوزراء سلطان حسین استرابادی قرن 11.
34- تذکرۀالملوک قرن 11؛ میرزاسمیعا، بکوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، طهوری، 1350.
35- و ....
آنچه بر شمردیم، نمونه کتاب هایی است که در باره مدیریت واداره امور در کشورمان توسط دانشمندان و ادیبان تألیف شده است و بیانگر وجود پشتوانه های غنی فرهنگی برای دانش مدیریت در کشور است. در مورد آثار سعدی در زمینه مدیریت به طور جداگانه سخن خواهیم گفت.
سعدی به استاد سخن و شاعری و سخن پردازی معروف است، اغلب تحقیقات انجام شده درباره سعدی بر جنبه های زیبایی شناسی آثار شیخ وهمچنین توضیح و تفسیر آن تأکید ورزیده اند. به عبارت دیگر تحقیقات مزبور اغلب از حوزه الفاظ وساخت ظاهری کلام فراتر نرفته است. امّا هنر سعدی فقط در آفرینش اشعار و سخنان زیبا نیست، بلکه هنر او و جذابیت آثار او در این است که او معانی و مضامین عالی را در گلبرگی از واژههای زیباپیچیده و عرضه کرده است. به سخن دیگر، ظاهر و مفهوم کلامش، هر دو زیبا و متعالی است .
شخصیت و بنیاد فکری سعدی برچه اصولی استوار می باشد؟ به طور اجمال می توان گفت: فرهنگ اسلامی دین و مذهب، سفرها، تعلیم و تعلّم در مدرسه ی نظامیه، تجربیات چند دهه زندگی، معاشرت با اقوام و ملل گوناگون و اقشار مختلف مردم بویژه حاکمــان و امیــران در شکل گیری شخصیت و افکارش تأثیرحیاتی داشته اند. سعدی در حقیقت هم آنچه را دیده، شنیده، خوانده و تجربه کرده است و هم آنچه راکه به عنوان ویژگیهای یک جامعه آرمانی و مدینه فاضله در ذهن داشته، در آثارش آورده است.
سعدی به دلیل شهرت بسیارش در شعر و نیز به دلیل این که عالم و عارفی بزرگوار است، بین مردم و مدیران و صاحب منصبان حکومتی دارای اعتبار بسیار بوده است. علاوه بر آن به علت مسافرت های متعدد، شهرت و وجاهت فردی با علما، عُمّال حکومتی، لشگری، بازرگانان و به طور خلاصه با کلیه اقشار جامعه حشر و نشر داشته و با چشمان تیزبین و نقّاد اَعمال آنان را زیر نظر داشته است. و مدیران و شیوه های مدیریتی آنان را در امور سیاسی، نظامی، اقتصادی، آموزشی، اداری و ... مورد بررسی ومطالعه قرار داده است که به آن خواهیم پرداخت. امّا قبل از هر چیز، ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد:
1ـ جامعه امروز با جامعه عصر سعدی تفاوت های بسیاری دارد. حکومت ها، مدیریت ها سازمان های اداری عصر حاضر از حکومت ها، مدیریت ها و سازمان های اداری دوره مذکور پیچیده تر شدهاند. در دوره سعدی کلیه امور حکومتی، اعم از امور نظامی، اداری، سیاسی و حتی قضایی در دست سلطان و یا والی و حاکم قرار داشت. بنابراین بعضی از این امور که امروز تفکیک شده اند، در گذشته تفکیک پذیر نبوده است. و همچنین سعدی روی سخنش با مدیران و کارگزاران حکومتی می باشد و سطوح مدیریت اعم از مدیریت عالی، مدیریت میانی و یا مدیریت سرپرستی را از یکدیگر متمایز نکرده است.
2ـ نظام حکومتی در قرن هفتم ـ عصر سعدی ـ نظام سلطنتی و ملوک الطوائفی بوده است. و از مولین آن نظام ها با عناوین سلطان امیر، مَلِک و ... نام برده شده است که بعضی از این عناوین در حال حاضر مصداق ندارد و یا مصادیق آن منفی و مطرود شناخته می شوند .
3ـ سعدی چون در جامعه اسلامی پرورش یافته است؛ بنابراین افکارش از فرهنگ اسلامی نشأت گرفته است و در حقیقت آثار سعدی تا حدّ زیادی آینه ی تمام نمای فرهنگ اسلامی است. امّا به هر صورت بیان سخنان سعدی به معنی تایید همه ی نظریات او نیست.
آثار مدیریتی سعدی
در واقع می توان گفت آثار سعدی، گنجینه ای از دانش و معارف گوناگون است که شیخ آن را چون زنبور عسل گردآورده است. معمولاً در آثار قدیمی کمتر به طبقه بندی موضوعی برمی خوریم. بنابرایـن به هیچ وجه نباید انتظار داشت که در آثار سعدی نیز مطالب مربوط به مدیریت طبقه بندی گردیده باشد. البته این بدان معنا نیست که نتوان آن آثـار را طبقه بندی موضوعی نمود لیکن این کار بسیارمشکل و شاید برخلاف میل سعدی علیه الرحمه است .
به هر حال با توجه به آنچه در این فصل خواهیم آورد، سعدی درباره مدیریت و انواع آن مطالبی را در آثار خود اعم از گلستان، بوستان، رساله نصیحهًْ الملوک، قصاید و حتی غزلیات آورده است که دراین مقاله سعی شده است آنچه سعدی درباره مدیریت گفته است، طبقه بندی و ارائه شود؛ امّا قبل از آن ضرورت دارد به معرفی آثار سعدی که در آن راجع به مدیریت مطالبی آمده بپردازیم.
1و2ـ گلستان و بوستان
عنوان باب های گلستان و بوستان به شرح زیر است:
باب ها گلستان بوستان
1 در سیرت پادشاهان در عدل و تدبیر و رأی
2 در اخلاق درویشان در احسان
3 در فضیلت قناعت در عشق و مستی
4 در فواید خاموشی در تواضع
5 در عشق و جوانی در رضا
6 در ضعف و پیری در قناعت
7 در تأثیر تربیت در عالم تربیت
8 در آداب صحبت در شکر بر عافیت
9 ـــــ در توبه
10 ــــ مناجات و ختم کتاب
بدان گونه که مشاهده می شود، باب های اوّل گلستان و بوستان درباره کشورداری، اداره امور و مدیریت است. و باب های هفتم گلستان و بوستان درباره تربیت و باب سوم گلستان وباب ششم بوستان درباره قناعت و استفاده بهینه امور مالی آمده است.
با وجود این که هرباب تحت عنوان خاصی آمده است، امّا حکایات و مطالب مطرح شده در هر باب ممکن است با عنوان مناسبتی نداشته باشد. به هر صورت تمام حکایات باب اول گلستان و بوستان درباره مدیریت نیست. و از طرفی در باب های دیگر گلستان و بوستان از جمله احسان، تواضع، ... نیزحکایاتی درباره مدیریت آمده است. بنابراین به نظر می رسد که شاعر به دلایل مختلف نخواسته است بین حکایات یک باب و عنوان آن نظم منطقی ایجاد کند.
3ـ رسالهًْ نصیحهًْ الملوک
رساله نصیحه الملوک که در حدود 18 صفحه است در حقیقت یک دستورالعمل کلی برای مدیریت است که سعدی برای زمام داران عصر خود صادر کرده است و درباره کلیه امورکشورداری توصیه هایی آورده است. رساله مزبور روی سخنش با مدیران عالی است.
4ـ رساله ای تحت عناوین «جواب رساله ملک آباقا»، «در نصیحت سلطان انکیانو» که درکلیات سعدی مورد استفاده تحت عنوان «در تربیت یکی از ملوک گوید» آمده است. این رساله، خلاصه ای از رســالهًْ نصیحهًْ الملوک است و در عبارات و مضامین با آن تفاوتی ندارد و در حدود سه صفحه است .
مدیریت مطلوب سعدی
اندیشه مدیریت، قدمتی به قدمت تاریخ دارد و سعدی اولین کسی نیست درباره مدیریت در کشورمان سخن رانده است. امّا جامعیت سخنش، سادگی گفتار، تسلط او بر علوم اسلامی و آشنایی او به سیاست و کشورداری و اداره ی امور و مدیریت ونیز شجاعت وی در بیان حقایق او را از سایرین ممتاز ساخته است.
همه گویند سخن گفته سعدی دگر است
سعدی در آثار خود درباره مدیریت و اصول حاکم بر آن و مدیریت امور مختلف و به طور کلی آنچه برای اداره ی امور یک کشور برای مدیران لازم است سخن گفته است و شیوه مدیریت صحیح را با استفاده از پشتوانههای غنی فکری و فرهنگی در اکثر امور از قبیل امور سیاسی، نظامی، اداری، آموزشی و ... مشروحاً بیان کرده است. شایسته است پیش از این که به طرح سخنان سعدی درباره مدیریت و مدیریت مطلوب ازدیدگاه او بپردازیم؛ به این سئوال پاسخ دهیم که آیا نظریه های سعدی درباره مدیریت، علیرغم تحقیقات و مطالعات صورت گرفته در دهه های اخیر، هنوز نیز کاربرد دارد یا نه؟
می دانیم مدیریت واداره امور با انسان به عنوان رکن اساسی جامعه و هر سازمان اجتماعی سر و کار دارد. انسان و نیروی انسانی سنگ زیربنای سازمان ها تلقی می گردند. بنابر این هسته اصلی مباحث مدیریت، انسان است. با وجود این که بشر در قرون گذشته و به ویژه دهههای اخیر توانسته است با استفاده ازعلوم به پیشرفته ای شایانی در صنعت، اقتصاد، کشاورزی و ... دست یابد، لیکن انسان و فطرت انسانی همواره ثابت بوده وخواهد بود. بنابراین آنچه از دانش مدیریت به انسان و رفتارها و خصوصیت او باز می گردد، همواره ثابت و نامتغیر است.
اندیشه های سعدی در خصوص مدیریت نیز به همین گونه است و گذر زمان آن را کهنه و فرسوده نساخته است و آن اندیشه ها امروز نیز برای جامعه مدیریت و مدیران کشور قابل استفاده است. و فراتر از آن، چنانچه بخواهند مدیریت بر طبق اصول و موازین اسلامی منطبق باشد، ناگزیر به رعایت آنند. البته حکایات و مصادیقی را که سعدی در آثار خود بدان ها اشاره کرده است، تاریخی است؛ امّا مضمون و پیام هیچگونه ارتباطی به تاریخ و شخصیت ها ندارد. به عنوان مثال در حال حاضرضرب المثلی به این مضمون مشهور است که: «اگر این میز ماندنی بود به تو نمی رسید». سعدی همین مضمون را بسیار زیبا در حکایتی درباره قزل ارسلان آورده است:
قزل ارسلان قلعهای سخت داشت
که گردن به الوند برمیفراشت...
روزی مسافر جهاندیده ای به دیدار قزل ارسلان می آید؛ او از مسافر با تفاخر می پرسد که چنیــن قلعه محکمی در جــای دیگری دیده ای؟ مسافر جهان دیده با جواب خردمندانه ای پاسخ می دهد:
بخندید کین قلعه ای خرّم است ولیکن نپندارمش محکم است
نه پیش از تو گردن کشان داشتند دمی چند بودند و بگذاشتند
نه بعد از تو شاهان دیگر برند درخت امید تو را برخورند...
اگر ملک برجم بماندی و تخت تو راکی میسر شدی تاج و تخت
سعدی در دنباله این حکایت، می آورد:
چو آلب ارسلان جان به جان بخش داد پسر تاج شاهی به سر برنهاد
چنین گفت دیوانۀ هوشیار چو دیدش پسر روز دیگر سوار
زهی ملک و دوران سر در نشیب پدر رفت و پای پسر در رکیب
و نتیجه این که :
نکویی کن امسال چون دِه توراست که سال دگر دیگری دهخداست
اصول و مبانی اندیشه های مدیریتی سعدی
1ـ نظام جهان یک نظام الهی است
همه هستی مخلوق خداوند عزّوجّل است و نظام خلقت نظام احسن است:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
بنابر این در چنین نظامی، انسان ـ به عنوان اشرف مخلوقات ـ حرمت بسیار دارد و در اعمال مدیریت نباید به هیچ فردی کوچکترین ظلمی برود: «میازار عامی به یک خردله»
و حتی به عقیده سعدی، سایر موجودات نیز چون مخلوق خدا هستند نباید بر آنها ظلم روا داشت. در حکایتی آورده است که شبلی موری در غلّه خریداری کـرده می یابد و تا صبح خواب به چشمانش نمی آید و صبح مور را به مأوای خود می آورد و می گوید:
مروت نباشد که این مور ریش پراکنده گردانم از جای خویش
و دیگری سگی تشنه در بیان می یابد و با کلاه و دستار خویش آب از چاه می کشد و سیرابش می کند و نتیجه آن که:
تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت که فردا نگیرد خدا با تو سخت
2ـ توجه به معاد
سعدی چون یک عالم مسلمان است اصل بنیادی اعتقادی معاد را به همۀ مدیران و کارگزاران موکداً گوشزد می کند و توجه به بازگشت به سوی خدا یکی از ارکان تشکیل دهندۀ اندیشه های مدیریتی سعدی است. توجه به معاد و عقاب به نظر او چنان میتواند در اَعمــال مدیــر تأثیر گذار باشد که او مواظب اَعمال خود در مقابل مردم و زیردستان باشد.
«الا گر جفاکاری اندیشه کن»
از آنجایی که مخاطبان سعدی فقط مومنان موحّد نبوده اند، او با آوردن تاریخ گذشتگان و حکایات تلخ و شیرین، مدیران را به عبرت گرفتن از سرانجام آنان فرامی خواند و می گوید که تحولاّت و بازی روزگار را به فراموشی نسپارید و به زیردستان ظلم و جفا مکنید؛ زیرا:
«هرکه به زیردستان نبخشاید به جور زبردستان گرفتار آید.»
مِهـا زور مکـن بــا کهـان که بر یک نمط مینماند جهان
دل زیردستان نباید شکست مبادا که روزی شوی زیر دست
از اینها گذشته، اگر تمام جهان زیردست باشند «دست ملک الموت زبر خواهد بود.»
ستم موجب پراکنده شدن مردم از اطراف مدیر خواهـد شد؛ بنابراین عقل حکم میکند که اگرمدیری به مدیریت خود علاقهمند است و نمی خواهد اقتدار و مدیریتش تضعیف شود، به زیردستان ستم روا ندارد تا به عقوبت تنهایی و بی کسی گرفتار نگردد.
پادشاهی که دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی دشمن زور آورست
دگر کشور آباد بیند به خواب که دارد دل اهل کشور خراب
3ـ رعایت عدالت
سعدی با این که تفکر اشعری دارد، امّا آن قدر از عدل گفته است که به نظر می رسد عدلی مذهب است. او در اغلب حکایات و مواعظ و به ویژه در بوستان همه را در همه حال به عدالت فرا می خواند و رعایت عدل و انصاف نیز یکی دیگر از ارکان اندیشههای مدیریتی سعدی است. و بدان گونه که پیش از این نیز اشاره کردیم، ظلم را اگر به موری باشد، روا نمی داند و احسان را اگرچه به سگی باشد، ارج می نهد و به مدیران توصیه می کند:
الا تا نپیچی سر از عدل و رای که مردم ز دستت نپیچند پای
گریزد رعیت ز بیدادگر کند نام زشتش به گیتی ثمر
بسی برنیاید که بنیاد خود بکند آن که بنهاد بنیاد بد
4ـ اساس مدیریت و حکومتها بر انسانها استوار است
انسان و نیروی انسانی در سازمان و مدیریت نقش محوری دارند. هیچ سازمان و حکومتی بدون انسان معنی و مفهوم ندارد. اگرچه برای سازمانهای اجتماعی غیر از نیروی انسانی ارکانی نظیر: قوانین و مقررات تشکیلات و روشها، آموزش و... قائل هستند، امّا انسان ها به منــزله ستونهای بنای سازمان ومدیریت ها هستند و عدم وجود انسان ها و یا عدم توجه به آنها موجب فرو ریختن بنای مدیریت خواهد بود. مشروعیت، اقتدار و اعمال حکومت و مدیریت بدون پذیرش قلبی و تمکین مردم امکان پذیر نیست. سعدی نیز اساس مدیریت را مردم و زیردستان می داند. زیرا اگر زیردستی نباشد، مدیر بر که مدیریت خواهد کرد؟ سعدی در این باره تشبیه زیبایی دارد.
رعیت چو بیخند و سلطان درخت
درخت ای پسر باشد از بیخ سخت
مردم، زیردستان و مرؤوسان به منزله ریشه و تنه درخت مدیریت اند.
اگر بر آنان ظلمی رود ودر حقشان کوتاهی شود، شاخه و برگ آسیب خواهند دید. و قطع ریشه، نادانی است. مثال مدیریت بد همچون کسی است که بر شاخه ای نشسته و شاخه را می برد.
یکی بر سر شاخ بن می برید خداوند بستان نظر کرد و دید
بگفتا که این مرد بد می کند نه با من که با خود می کند
سعدی در حکایتی دیگر در گلستان چنین آورده است:
« ... وزیر ملک را پرسید هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و ملک و حشم نداشت چگونه مملکت برو مقرر شد. گفت: آنچنان که شنیدی خلقی برو به تعصّب گرد آمدند و تقویت کردند وپادشاهی یافت. گفت ای ملک چو گرد آمدن خلقی موجب پادشاهی ست تو مر خلق را پریشان برای چه می کنی؟ مگر سر پادشاهی نداری؟»
سعدی در مورد کلیه اموری که یک مدیر اعم مدیر عالی یا یک مدیر سرپرست با آن سروکاردارد از قبیل: انتصاب، مشورت، آموزش کارکنان، پرداخت حقوق، ارزشیابی کارکنان، ارتقاء، نظارت، تأمین اجتماعی و بازنشستگی، تنبیه و مجازات کارکنان خاطی و ... نظریات جالبی دارد. او به ویژه درباره انتصاب و به کارگماری کارکنان بسیار سخن رانده است. سعدی، هم درباره مدیریت عمومی و هم درباره مدیریت های تخصصی از جمله: مدیریت امورمالی و اقتصادی، آموزشی و تربیتی، مدیریت در خانواده، مدیریت بروقت (زمان)، مدیریت امور سپاه، مدیریت امور جهانگردی، قضائی و .... سخن گفته است که در این مقال فقط به چند نمونه از تجارب وگفتارهای مدیریتی سعدی که جنبه عام دارد اشاره می شود وعلاقه مندان را به تحقیق اصلی ارجاع می دهیم.(3)
جهان ای برادر نماند به کس کاندر جهان آفرین بند و بس
مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک چه بر تخت مردن چه بر روی خاک
***
.... خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر، زان پیشتر که بانگ برآید فلان نماند.
***
یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده و جور و اذیت آغازکرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند. چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
هرکه فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بندهی حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
باری به مجلس او در، کتاب شاهنامه همی خواندند در زوال مملکت ضحاک و عهد فریدون. وزیرملک را پرسید هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و ملک و حشم نداشت چگونه برو مملکت مقررشد؟ گفت: آنچنان که شنیدی خلقی برو به تعصب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت. گفت: ای ملک چو گرد آمدن خلقی موجب پادشاهی ست تو مر خلق را پریشان برای چه می کنی؟ مگر سرپادشاهی نداری؟.....
پادشاهی کو روا دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی دشمن زور آور است
با رعیت صلح کن و زجنگ خصم ایمن نشین
زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکر است
***
ای زبردست زیر دست آزار گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری مردنت به که مردم آزاری
***
یکی از ملوک را شنیدم که شبی در عشرت روز کرده بود و در پایان مستی همی گفت:
ما را به جهان خوشتر ازین یک دم نیست
کزنیک و بد اندیشه و از کس غم نیست
درویشی به سرما برون خفته بود گفت:
ای آن که به اقبال تو در عالم نیست
گیرم که غمت نیست غم ماهم نیست؟
***
یکی از وزرا معزول شد و به حلقه درویشان درآمد اثر برکت صحبت ایشان درو سرایت کرد وجمعیّت خاطرش دست داد. ملک بار دیگر برو دل خوش کرد و عمل فرمود، قبولش نیامد و گفت: معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی.
آنان که به کنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند
کاغذ بدریدند و قلم بشکستند
وزدست و زبان حرف گیران رستند
ملک گفتا هر آینه ما را خردمندی کافی باید که تدبیر مملکت را بشاید گفت: ای ملک نشان خردمند کافی جز آن نیست که به چنین کارها تن ندهد.
هُمای برهمه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد
***
در میر و وزیر سلطان را بی وسیلت مگرد پیرامون
سگ و دربان چو یافتند غریب این گریبانش گیرد آن دامن
منابع ومآخذ:
1- فردوسی طوسی، ابوالقاسم. شاهنامه فردوسی باهتمام ژول مول، ج5، تهران، انتشارات شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1369، ص345
2- دانش پژوه، محمد تقی. کشورداری و سیاست درنگارش سعدی، ذکر جمیل سعدی،ج1، وزارت ارشاد اسلامی 1366ص374.
3- رنجبر کلهرودی ، عباس. اندیشه های مدیریت ایرانی ،مدیریت و جلوه های آن در آثار سعدی،تهران،انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران 1383.
4- کلیات سعدی ، باهتمام محمد علی فروغی و بهاالدین خرمشاهی ، تهران ، امیرکبیر ،1367.