یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست کتاب‌شناخت کتاب‌ معرفی کتاب سفر برگذشتنى (پابه‌پاى ناصرخسرو بر جادهٔ ابريشم به مناسبت هزارمين زاد روز او)

کتاب‌

معرفی کتاب سفر برگذشتنى (پابه‌پاى ناصرخسرو بر جادهٔ ابريشم به مناسبت هزارمين زاد روز او)

سفر برگذشتنى (پابه‌پاى ناصرخسرو بر جادهٔ ابريشم به مناسبت هزارمين زاد روز او)
محمدرضا توكلى صابرى
جلد ١ و ٢ نشر قطره،  تهران ١٣٩٣

سفربرگذشتنى شرح سفر دكتر توكلى صابرى در سال١٣٨٢ به مناسبت هزارمين سالگرد تولد ناصرخسرو است. دكتر توكلى صابرى براى اولين بار مسير سفر ناصرخسرو را به تدريج در طى هفت سال رفته و از روستاها، شهرها و كشورهايى كه ناصرخسرو گذر كرده و از مزارها، مساجد، كليساها، كاخها، قلعه‌ها، دژها و زيارتگاه‌هايى كه ناصرخسرو بازديد كرده، عكس و فيلم گرفته و گزارش خود را از اين ديدارها نوشته است.

ناصرخسرو اولين كسى است كه سفرنامه حج نوشته است. و در هزاره پس از وى كسان بسيارى چه از كشورهاى اسلامى و چه از اروپا، آمريكا، آسيا، و استراليا به حج رفته و گزارش سفر خود را نوشته‌اند، اما نه تنها ناصرخسرو در اين كار پيشرو بوده است، بلكه سفرنامه او از هر نظر برجسته تر از همه اين  سفرنامه ها است.

ناصرخسرو آثار گوناگونى در زمينه شعر، فلسفه، اخلاق، و دين دارد، اما مهمترين اثر ناصر خسرو سفرنامه وى است كه در آن سفر خود را از مرو به مكه و سپس به قاهره و سرانجام بازگشت خويش را به بلخ شرح مى‌دهد. او با برادرش و غلامى هندو از بيش از صد شهر عبور مى كند و از شرايط و اوضاع و احوال سفر يادداشت‌هائى بر مى‌دارد. علت سفر نيز خوابى است كه وى در سن چهل و دو سالگى مى بيند و تصميم مى گيرد كه از شغل دبيرى در دستگاه سلجوقيان استعفا دهد وبه حج برود.

در مدت سه سالى كه ناصرخسرو در قاهره بوده است براى بار دوم و سوم باكشتى به حج مى رود. در سفر چهارم به  مكه، ناصرخسرو چند ماه در آنجا مى‌ماند سپس به بلخ بر مى‌گردد. سفر او شش سال و هفت ماه و بيست و دو روز طول مى‌كشد و با حساب مسيرهاى فرعى شامل سه هزار فرسنگ مى‌شود.

سفرنامه نتيجه يادداشتهاى روزانه ناصرخسرو در هنگام سفر است. وى به هنگام سفر آنچه را مى ديده و مى شنيده است، همانند يك گزارشگر امروزى، بر كاغذى مى نوشته است و قصد عمده او ثبت وقايع و رويدادها و مشاهدات خود براى هموطنانش بوده است.

توكلى صابرى  پس از هزار سال  گزارشى از اين سفر در اين مسير را مى دهد و نشان مى دهد كه  جهان در اين هزاره چه دگرگونى هائى پيداكرده است و مردمان چگونه زندگى مى كنند. از آنچه ناصرخسرو ديد چه چيزهائى بر جاى مانده و چه چيزهائى از بين رفته، و چه چيزهاى نوين ديگرى به جاى آنها آمده است.  

نويسنده مى نويسد: «مسيرى را كه ناصرخسرو طى كرد اكنون در قلمرو ده كشور قرار دارد كه ميان برخى از اين كشورها جنگ در جريان بود، برخى با همسايگان خود در جنگ بودند، دو كشور افغانستان و عراق هم اكنون تحت سلطه نيروهاى آمريكا هستند و فلسطين نيز در اشغال اسرائيل است. براى طى اين مسير مى بايست از همه اين كشورها رواديد گرفت. بعضى از اين كشورها اگر مهر ورودى كشور ديگر را روى گذرنامه مى ديدند آن  مسافر را به كشور خود راه نمى دادند.

توكلى صابرى به شرح مشكلات سفر خود مى‌پردازد كه به كلى با مشكلات سفر ناصرخسرو متفاوت بوده است.

وى مى نويسد: «مشكلات سفر من با مشكلات سفر ناصرخسرو بسيار متفاوت بود. در زمان او ناامنى راهها به علت وجود راهزنان بى‌شمار و تهيه آب و غذا مهمترين دغدغه يك مسافر بود. من اين مشكلات را نداشتم، اما در عوض گرفتن رواديد از كشورها ومزاحمت  ماموران امنيتى درون اين كشورها مشكل بزرگ من بود. جهانى كه من ديدم سريعتر حركت مى كرد. در زمان ناصرخسرو سفر حج پياده و يا با اسب وشتر انجام مى‌گرفت. چند سده بعد افراد ثروتمند مى توانستند در كجاوه و هودج و تخت روان به حج بروند، اما هنوز سفر حج كارى بسيار مشكل،  طاقت فرسا، و خطرناك بود. سپس كشتى هاى بخارى مسافرين را به حج مى بردند. با ورود اتوموبيل به سرزمين عربستان سرعت سفر بيشتر شد. كمى بعد سفر سرعت بيشترى گرفت زيرا هواپيماى جت مسافران را به حج مى برد.

عصر من همه امكانات مادى و رفاهى پيشين را بسيار بهترو بيشتر داشت و مسافرت سريعتر بود. اگر از زمان ناصرخسرو زنگوله شتران و آواى ساربانان سكوت صحراى حجاز را مى شكست و فضولات چهارپايان ردپا و نشانه عبور كاروانيان بود، اكنون سرو صداى موتورهاى جت و خودروهاى مختلف و گازهاى خفه كننده آنها، و زباله حاصل از مصرف بيش از حد جاى آنها را گرفته بود. اگر زبان بين المللى در زمان او زبان عربى بود، و حتى تا قرن ها بعد صحبت كردن به زبان هاى اروپائى در عربستان خطرناك بود، در زمان من حتى در سرزمين عربستان زبان انگليسى زبان بين المللى شده بود و زبان مشترك مسلمانان بود. در ابتداى ورود به جده قران، كتاب دعا، و مناسك حج به انگيسى و زبانهاى ديگر، از جمله عربى، به زائران داده مى شد. علايم راهنمايى در جاده ها و دستورها در خانه خدا به انگليسى هم بود. اگر در زمان او لباس و معمارى و فرهنگ اسلامى در سرزمينهاى مسير او حاكم بود، اكنون همه فرهنگ هاى جهان تحت تاثير فرهنگ غربى بود و بخش عظيمى از مسلمانان همانند غربيان لباس مى پوشيدند، غذا مى خورند، زندگى و حتى فكر مى كردند. نه تنها   بيشترمساجد و مكانهاى عمومى مسلمان را غربيان مى ساختند، بلكه معمارى آنها متاثر از معمارى غربى بود.

اما عصر من فرق ديگرى نيز با عصر آنها داشت. آمدن به حج آسانتر و ارزانتر شده و با آسايش بيشترى همراه بود و آن نيروى جسمانى و طاقت فرسا را نمى خواست. به همين جهت تعداد حاجيان از صدها نفر در زمان ناصرخسرو به ميليونها رسيده بود. حج هم از اين رو عمومى‌تر و مردمى تر شده بود. طيف هاى وسيعى از جمله مردان و كودكان و زنان، كه بعضى نيز باردار بودند، به حج آمده بودند. اگر ناصرخسرو درعربستان از شير شترنوشيدن و سوسمار خوردن شكايت داشت و مجبور بود گرسنگى بكشد، خوشبختانه من چنين نگرانى نداشتم چون آب و غذا فراوان و ارزان بود و دور تا دور خانه خدا غذافروشى هاى آمريكائى مانند هارديز، پيتزا هات، و برگركينك وجود داشت. راهها نيز بسيار هموار بود و خودروها مسافرين را با سرعتى بسيار بيشتر از زمانهاى گذشته به مقصد مى رساندند. حتى در عربستان اتوبوسهاى داراى تهويه زائران را از طريق بزرگراهها از شهرى به شهرى ديگر منتقل مى كرد. در منى و عرفات زايرين در چادرهاى داراى تهويه به سر مى بردند و در آن جا هم غذا و آب فراوان بود. اگر ناصرخسرو در سراسر سفر مجبور بود از شهرى به شهرى و در حمايت اميرى و يا شاهزاده اى سفر كند و ازكمك مالى آنها برخوردار شود من اين مشكل را نداشتم.

كتاب سفر برگذشتنى،  سفرنامه اى در سفرنامه است، زيرا نه تنها شرح مفصلى بر سفرنامهٔ ناصرخسرو است، سفرنامهٔ حج نويسنده را نيز در بر دارد. در اين كتاب بخشهاى مبهم سفرنامهٔ ناصرخسرو روشن شده و براى اولين بار نكات مهمى در مورد سفرنامهٔ ناصرخسرو گزارش شده است. در اين كتاب خواننده با تغييراتى كه پس از هزار سال در اين مسير رخ داده است، آشنا مي‌شود. اين کتاب پرتو تازه‌اي بر سفرنامهٔ ناصرخسرو مي‌اندازد. براى كسانى كه مى خواهند ناصرخسرو را بشناسند و يا سفر نامه ناصرخسرو را بهتر بفهمند، كتاب بسيار مفيدى است.  برخى از اين عكسها براى اولين بار منتشر مي شوند.
دكتر توكلى صابرى در پايان اين مسير دراز سرانجام به ديدار مزار ناصرخسرو در يمگان در كوهستانهاى بدخشان رفته است كه آن نيز سفرنامه ديگرى است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه