جمعه, 02ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی میراث معنوی قصه و افسانه، ظرفیت پنهان گردشگری

قصه و افسانه، ظرفیت پنهان گردشگری

خبرگزاری میراث فرهنگی- گروه فرهنگ و هنر- «فرهادتراش» در بیستون و «تاق شیرین و فرهاد» در ایلام؛ تخت سلیمان و زندان سلیمان و کوه بلقیس، قصر شیرین و قصر بهرام و تخت جمشید؛ اسوره ارش بر فراز دماوند و دهها قصه و اسطوره و افسانه دیگر که می‌تواند برای گردشگران جالب و جذاب باشد اما گردشگری ما تا چه اندازه با قصه و اسطوره همراه است؟ چه تعداد از گردشگران به دماوند می‌روند تا با اسطوره آرش آشنا شوند همان‌که جان خود را در چله کمان نهاد تا مرز ایران را مشخص کند و بگسترد؟ آیا مسافرانی که به شیراز و تخت جمشید می‌روند، داستان جمشید جم را می‌شناسند؟ راهنمایان گردشگری، داستان هر بنایی را برای گردشگران خود تعریف می‌کنند یا به گفتن پاره‌ای اطلاعات خشک و اندک، دلخوش می‌شوند؟

سارا جلالی، راهنمای گردشگری، هم گردشگران و هم راهنمایان را بی اطلاع از اسطوره‌ها و افسانه ها می‌داند و می گوید: گردشگران اطلاع چندانی از نمادهای به کار رفته در نقش‌برجسته‌ها ندارند؛ فلسفه رنگ ها را نمی‌شناسند و با اسطوره‌ها آشنا نیستند به همین خاطر وقتی به تخت جمشید می‌روند، نمادهای به کاررفته در این بنا را نمی‌شناسند؛ اسطوره‌های مربوط به دماوند یا علت نامگذاری تخت سلیمان را نمی‌دانند حتا راهنماهای گردشگری هم، اسطوره‌ها و افسانه‌ها را نمی‌شناسند از این‌رو به بیان یک‌سری اطلاعات اولیه و کلی درباره هر بنا یا مجموعه تاریخی می‌پردازند.

او مخاطب اسطوره را مخاطب خاص می‌داند و می‌گوید: نمی‌توان انتظار داشت همه راهنمایان گردشگری، اسطوره‌ها را بشناسند یا مسافران دلشان بخواهد برپایه آشنایی با اساطیر، به سفر بروند بی گمان اسطوره ها، مخاطبان خاص خود را دارند. مخاطبان اندکی که باید مورد توجه قرار گیرند. در هر حال می‌توان تورهای ویژه‌ای برگزار کرد؛ تورهایی که جنبه اسطوره شناختی آن، پررنگ‌تر از سایر بخش‌ها باشد و از راهنمایانی که اسطوره و افسانه را می شناسند خواست که با این دسته از گردشگران همراه شوند اما مشکل این‌جاست که برگزارکنندگان تور در درجه نخست به سود بیشتر خود می‌اندیشند و از اجرای تورهایی این‌چنین، طفره می روند.

اما مساله این‌جاست که تورهای تخصصی چه جایی دارند و گردشگران ایرانی تا چه اندازه هدفمند و تخصصی سفر می کنند؟ برای مثال چند درصد گردشگران، تنها و تنها به خاطر آشنا شدن با اداب و رسوم و فرهنگ‌های مختلف به نواحی مختلف ایران سفر می کنند یا به کردستان و لرستان می‌روند تا موسیقی کردی و لری بشنوند یا سفر به سیستان و بلوچستان را انتخاب می‌کنند تا زادگاه رستم را ببینند و به دیدار شیرمحمد اسپندار، تنها دونلی‌نواز ایران روند؟

سارا جلالی تعداد گردشگران تخصصی را بسیار اندک می‌داند به باور او گردشگری تخصصی در ایران معنی ندارد چراکه ایرانیان، چند سالی است متوجه شده‌اند می‌توان به‌گونه‌ای دیگر سفر کرد. آن‌گونه که این استاد دانشگاه و راهنمای گردشگری می‌گوید: خارجی‌ها می‌دانند چه می‌خواهند به کجا سفر کرده‌اند هدفشان از سفر کردن کدام است در نتیجه راهنماها می‌دانند که باید چه کنند و چه اطلاعاتی را در اختیارشان بگذارند اما برای گردشگران ایرانی، هنوز زمان برگزاری تورهای تخصصی نرسیده؛ بهتر است به‌جای آن‌که توری برگزار شود درباره موسیقی کردستان ابتدا مردم را با این خطه از ایران و طبیعت و مردم و آداب و رسومشان آشنا کرد سپس به بررسی موسیقی آن پرداخت.

این راهنمای گردشگری براین باور است که کیفیت تورها بالا رفته. آژانس‌ها از راهنمایانی دعوت به همکاری می‌کنند که دوره‌هایی را گذرانده و تجربه و دانشی کسب کرده‌اند از سوی دیگر تعدادی از مسافران به درجه‌ای رسیده‌اند که تنها به دانستن یک‌سری اطلاعات اندک که کامل‌ترش را می‌توان در اینترنت جست‌وجو کرد و یافت، بسنده نمی کنند و وجه تسمیه هر مکان و قصه مربوط به آن را از راهنماها می‌پرسند و این اتفاق خوشایندی است.

گردشگری می‌تواند با قصه همراه شود. می‌توان داستان شیرین و فرهاد و عشق‌ بی‌مانندشان به یکدیگر را برای گردشگرانی که به کرمانشاه و بیستون می‌روند تعریف کرد. می‌توان از آناهیتا، الهه نگهدارنده آب برای کسانی گفت که سفر به کنگاور و معبد آناهیتا را انتخاب می‌کنند و گردشگری اگر با قصه‌گویی همراه شود بی‌گمان، دلنشین‌تر و به‌یادماندنی‌تر است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه