تاریخ معاصر
برگی کمتر خوانده شده ازغائلهٔ آذربایجان - نقش برجستهٔ سرتیپ زنگنه و سرهنگ نوربخش
- تاريخ معاصر
- نمایش از شنبه, 05 ارديبهشت 1394 10:34
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 84، سال سیزدهم، آذر و دی ماه 1393، رویه 16
روسیان پس از یکسره کردن کار پادگان تبریز و اعلام رسمی حکومت فرقهٔ دموکرات در روز 21 آذر 1324، سخت نگران روز 24 آذر (15 دسامبر 1945) و گشایش کنفرانس وزیران امور خارجهی سه دولت (آمریکا، انگلیس و روس) در مسکو بودند.
روسیان در پی آن بودند که تا آن تاریخ کار آذربایجان را یکسره کنند و در نتیجه آمریکا و انگلیس را برابر کار انجام شده قرار دهند؛ اما پایداری تیپ و هنگ ژاندارمری رضاییه (ارومیه)، رویاهای روسیان را نقش بر آب کرد. تیمسار سرتیپ زنگنه فرمانده تیپ و سرهنگ نوربخش فرمانده هنگ ژاندارمری رضائیه اجازه ندادند که حتا تا 27 آذر 1324 یعنی 3 روز پس از گشایش نشست مسکو، آذربایجان به طور کامل به چنگ فرقهٔ دموکرات بیفتد.
در رضائیه توزیع جنگافزار میان شورشیان از سوی ارتش سرخ، دیرتر از تبریز و اردبیل آغاز شد. به دنبال پخش خبر تسلیم پادگان تبریز، رییسان دوایر دولتی رضائیه (ارومیه) به فرماندهی تیپ که سمتٍ استانداری را نیز داشت، مراجعه کردند. فرمانده تیپ، تصمیم خود را مبنی بر ایستادگی برابر شورشیان اعلام داشت. از سوی دیگر، با توجه به افزایش تحرکات عناصر مسلح فرقه، تیپ رضائیه از روز 15 آذر، در مواضع تدافعی مستقر شده بود و در حالت آماده باش به سر میبرد. با بالا گرفتن حملات عناصر مسلح فرقهی دموکرات و کومله با حمایت آشکار ارتش سرخ، عصر روز 21 آذر، فرمانده تیپ رضائیه به دیدار کنسول شوروی در رضائیه (ارومیه) رفت. در این دیدار، سر تیپ زنگنه به کنسول شوروی گوشزد کرد که عوامل شما با دخالت و تحریکات علنی، اوضاع شهر رضائیه را آشفته نمودهاند. در پاسخ، کنسول شوروی در رضائیه، خیلی صریح به سرتیپ زنگنه گفتـه بود: 1
اگر علاقه دارید که نظم و آرامش برقرار باشد، عقیده دارم به پاسگاههای مدافع شهر دستور ترک مخاصمه بدهید. در داخل شهر نیز تمام سلاحهای تیپ و ژاندارمری را در انبارها و اسلحه خانهها جمع کرده و به تبعیت از لشگر 3 تبریز، تسلیم شوید.
اما بر خلاف تهدیدهای مقامات شوروی، تیپ رضائیه به مقاومت ادامه داد. بدینسان، با پایداری تیپ و هنگ ژاندارمری رضائیه، دولت شوروی نتوانست پیش از گشایش همایش وزیران خارجهی سه کشور بزرگ متفق در مسکو، کار آذربایجان را یکسره کند. در این فرآیند، در آخرین ساعتهای روز 24 آذر، ژنرال اسلان اوف فرمانده ارتش سرخ در رضاییه، از سرتیپ زنگنه فرمانده تیپ و سرهنگ نوربخش فرمانده ژاندارمری، درخواست دیدار کرد. تا ساعت 24 روز 24 آذر، فرمانده تیپ رضائیه همراه با فرمانده ژاندارمری، به ستاد فرمانده ارتش سرخ رفتند. اما به محض ورود احساس میکنند که وضع عادی نیست. «آرایش وضع سالن، بیشتر به یک دادگاه شبیه بود، تا یک جلسهی ملاقات دوستانه». در این جلسه، ژنرال اسلان اوف به سرتیپ زنگنه گفته بود: 2
مگر شما تابع لشگر تبریز نیستید؟ به چه علت به اقدامات خصمانه مبادرت کردید؟ هیچ میدانید چه اعمالی انجام دادهاید؟ بر اثر عملیات شما، چند گلوله توپ به سربازخانه [شوروی]، اصابت کرده و چند نفر از سربازان [شوروی] تلف و چندین نفر زخمی شدهاند. مسئول و جوابگوی اصلی شما هستید؟ عملیات شما در روابط دوستانه دو کشور ایران و شوروی تاثیرات سویی بخشیده و چنان که فوراً از روش خصمانهی خود دست نکشید و بیش از این اقدام به قتل عام کنید، ناگزیر ارتش ما که دارای وظایفی است برای جلوگیری از اقدامات شما، مداخله خواهد کرد.
سرتیپ احمد زنگنه در پاسخ به اظهارات تند و مداخله جویانهی ژنرال اسلاناوف فرمانده ارتش سرخ در رضاییه گفته بود:3
از روزی که لشگر تبریز تسلیم شد، من دستور داشتم که دیگر از لشگر تبریز متابعت نکنم. شما خوب میدانید که ایران کشوری است مستقل و استقلال آن را جهانیان به رسمیت میشناسند و به آن احترام میگذارند. طبق قرار داد سه جانبه، ایران رسماً در جرگهی متفقین قرار گرفت. من یک مامور رسمی دولت ایران هستم و با سمت رسمی، حاضر به ملاقات شما شدهام. من علاوه بر سمت فرماندهی نظامی، استاندار این استان نیز هستم و به حکم وظیفه و مسئولیتی که به عهده دارم، فقط من صلاحیت دارم نظم و امنیت این منطقه را به هر نحوی که ممکن است برقرار کنم... بازخواستهای شما از من، دخالت مستقیم شما در امور داخلی ایران را تایید و ثابت میکند. وظیفه دارم رسماً به شما اخطار کنم که حق دخالت در امور داخلی ایران و بازخواست از من را به هیچ وجه ندارید و چون یک سرباز هستم، از تهدیدات شما هیچ گونه ترس و وحشتی ندارم.
با گفتن این جملات، سرتیپ زنگنه همراه با سرهنگ نور بخش فرمانده ژاندارمری، جلسه را ترک کردند. حملات مداوم عناصر مسلح فرقه و کومله و «مهاجرین قفقازی»، نتوانست پایداری تیپ رضائیه و هنگ ژاندارمری را در هم بشکند. از این رو، از بامداد روز 28 آذر ماه، پاسگاههای اطراف شهر رضائیه «مستقیماً مورد حملهی سواره نظام شوروی [نیروی زرهی] قرار گرفت».
از آن جا که افراد تیپ و هنگ ژاندارمری مورد تعرض مستقیم ارتش سرخ قرار گرفتند، سرتیپ زنگنه ظهر روز 28 آذر، فرماندهان تیپ و هنگ را به ستاد تیپ فرا خواند. در این نشست، وی گفته بود: 4
تا این تاریخ ما وظایف سربازی خود را تا آن جا که مقدور بود در مقابل حملات متجاسرین و پشتیبان خارجی آنها، به نحو احسن انجام دادهایم. در همه جا به حمدالله موفقیت با ما بود و تا کنون متجاسرین و ایادی بیگانه به آرزوی پلید خود نایل نشده و در همه جا با دادن تلفات متواری گشتهاند. ولی متاسفانه از امروز صبح... پاسگاههای ما مورد حمله مستقیم سواره نظام شوروی قرار گرفته... زد و خورد بین نیروهای نظامی و ارتش شوروی ممکن است بعدها مصائب و بدبختی بزرگی برای کشور ما به بار آورد و شورویها ادعا کنند بر خلاف قرار داد سه جانبه، رفتار ارتش ایران خصمانه میباشد... عقیده من این است که مبارزهی مستقیم تیپ، با نیرویهای شوروی که از امروز صبح شروع شده است، علاوه بر این که نتیجه ندارد احتمالا برای کشور ایران زیانآور خواهد بود و مسالهی تخلیه ایران از قوای شوروی را مشکل خواهد ساخت. از طرف دیگر در اثر 12 روز نبرد، یعنی از 15 تا 27 آذر ماه، مهمات و ذخایر موجود با توجه به این که هنگ ژاندارمری نیز در این مدت وسیلهی تیپ، تدارک و تغذیه میشود، به مصرف رسیده و امیدی برای وصول مهمات و تدارکات وجود ندارد... علاوه بر اینها، بی سیم یعنی وسیلهی منحصر به فرد ارتباط مستقیم تیپ با تهران از کار افتاده و ارتباط با تهران قطع شده است. با چنین مشکلاتی ادامه مبارزه، بی نتیجه است. مصلحت این است به مقامات شوروی اطلاع دهیم و اخطار کنیم که تیپ رضائیه و هنگ ژاندارمری، هیچ گونه نظر خصمانهای با آنها ندارد.
نظر فرمانده تیپ به اتفاق آراء تصویب شد. تصمیم مزبور به آگاهی مقامات شوروی رسید. شورویها تعهد کردند که «هیچ گونه خطری برای مامورین نظامی وجود نخواهد داشت».
اما بر خلاف قول داده شده، روسها سرتیپ زنگنه فرمانده تیپ، سرهنگ نور بخش فرمانده ژاندارمری و سرگرد بهاروند رییس ستاد تیپ را دستگیر و زندانی کردند. سپس آنان را به تبریز منتقل کرده و پس از شش ماه زندان، در یک دادگاه صحرایی به اعدام محکوم شدند.اما بعد بر اثر تحولات سیاسی، این حکم یک درجه تخفیف پیدا کرد و سرانجام عملی نشد.
1 و 2 ـ خاطراتی از ماموریت من در آذربایجان ـ ر 68
3 و 4 ـ همان ـ ر 69