تاریخ معاصر
نقش برجستهٔ احمد قوام (قوامالسلطنه - نخست وزیر) در غائلهٔ آذربایجان از دید یک دیپلمات انگلیسی
- تاريخ معاصر
- نمایش از شنبه, 24 آبان 1393 07:43
- بازدید: 5928
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 64، سال نهم، آذر و دی 1389، رویه 7
(جنگ جهانی در ایران – به قلم سرکلار مونث اسکرین سرکنسول انگلیس در مشهد – ترجمه غلامحسین صالحیار – انتشارات اطلاعات – چاپ نخست – قطع جیبی – تهران)
... بعد از بیات [سهامالسلطنه بیات نخستوزیر]، قوامالسلطنه آمد که همه او را میشناختند یا گمان میکردند [که] میشناسند و میگفتند: مثل موم در دست روسهاست...(ص 371)
... او، سرلشگر ارفع رییس مقتدر ستاد ارتش را که با سیاست روسها مخالف بود – و زن انگلیسی داشت – برکنار و از تهران تبعید کرد و به جای او، افسر دیگری را گماشت که به دوستی بریتانیا شهرت نداشت...(همان)
... حتا مخبر [روزنامه] تایمز لندن که ناظری دقیق بود... طبق تلگرافی که روز ششم آوریل [1946/17 فروردین 1325] مخابره کرد... [یادآور شده بود که]، نخستوزیر، رویِ مجلس پانزدهم به عنوان یک مجلس طرفدار شوروی حساب میکرد تا حل قضیهی نفت تامین گردد. در جایی که ظاهرا روسها، بدون اطمینان آشکاری از جانب دولت مرکزی قبول میکنند که قوام رژیم طرفدار آنها را در آذربایجان به رسمیت خواهد شناخت. به طور کلی عقیدهی محافل غربی این بود که «قوام به روسها، جواز عبور فروخته است.» شخصیت مهمی مانند اعلیحضرت همایونی در کتاب ماموریت برای وطنم میگوید که در آن دوران، سخت مظنون بود که قوام دارد دست [برگ] روسها را بازی میکند...(ص 377)
... نتیجهی مذاکرهی قوام و پیشهوری... موافقتنامهای بود که در 13 ماه ژوئن (1946/23 خرداد 1325] دربارهی آذربایجان به امضاء رسید... اعتصاب عمومی کارگران شرکت نفت انگلیس و ایران... در ماه ژوئیه [خرداد – تیر] انجام شد و به دنبال آن نیروی نظامی انگلستان و ناوهای جنگی آن به ...[اروندرود]، اعزام گردید و بالاخره، وزرای تودهای وارد کابینه قوام شدند. سومین واقعه که پایان خوشی داشت و یک ماه طول کشید، شورش قبایل جنوب بود که حل و فصل آن در 17 اکتبر [1946/25 آبان 1325]، موجب شد که سه وزیر حزب توده از کابینه استعفا دهند [کنار گذارده شوند] و مظفر فیروز به مسکو اعزام گردید... (ص328)
... نخستوزیر محیل، منتظر فرصت بود. او میدانست... که تهدید منافع نفتی و منافع سوقالجیشی انگلستان در خلیج [فارس]، دیر یا زود انگلستان را به ایجاد توازن و تعادل برخواهد انگیخت... اعزام نیروی انگلیسی به بصره کاملا بهموقع بود. درست همان [چیزی] بود که قوام میخواست... و به قوام امکان آن را میداد که با گشودن آتش دیپلماتیک بر روی بریتانیا، به روسها نشان دهد که چه ضدغربی سرسختی است. بالاخره این مساله، توجه را از آذربایجان و تدارکاتی را که فرماندهی ارتش و ژاندارمری برای اشغال [آزادسازی] مجدد آذربایجان انجام میداد منحرف میکرد... (ص390)
... فقط بعد از آنکه همهی ماجراها به پایان رسید، متوجه زیبایی کامل بازی این سیاستمدار پیر شدیم که مخلوطی از پوکر و بریج بود و دست خود را استادانه بازی میکرد. البته دستش ضعیف بود اما ورقهای خوبی داشت. یکی از این ورقها... مراجعهی دوباره به شورای امنیت بود که درست به موقع بازی شد. ورق دیگرش، حزب دموکرات ایران بود که در نامگذاری آن، دقت شده بود تا بادِ، بادبان پیشهوری گرفته شود... چنانچه معلوم شد، بهترین ورق او در این بازی که در نیمه سپتامبر [1946 اواخر شهریور 1325]، بیرون کشیده شد و یک ماه بعد بازی شد، شورش ضدتودهای قشقاییها و قبایل متحد آنان در ایالات جنوبی بود. این ورق، چنان موثر بود که قوام، گریبان خود را از چنگ سه وزیر تودهای و مظفر فیروز، خلاص کرد... (ص 91-390)
... اما، در دست آخر بازی بود که قوام مهارت خود را نشان داد... بعد از چک و چانههای فراوان، سادچیکوف از قوام در 24 مارس [1946/4 فروردین 1325]، زیر موافقتنامهی نفت و آذربایجان امضا گرفت... اما... اجرا شدنی نبود مگر آنکه موافقتنامه به وسیله مجلس پانزدهم تصویب شود... وقتی سادچیکوف دربارهی مجلس میپرسید، قوام جواب میداد که طبق قانون... اگر قسمتی از خاک ایران تحت اشغال قوای خارجی باشد، انتخابات نمیتواند انجام گیرد... (ص392)
... قوام، حریف مسکوی خود را در موقعیتی قرار داد که این حریف هر ورقی را بازی میکرد، قوام دست بالایش را میآورد. اگر روی نفت متمرکز میشد، آذربایجان را به عنوان یکی از اقمار احتمالی از دست میداد و اگر آذربایجان را میپایید، نفت را میباخت... (همان)
... سادچیکوف [شوروی]، تصمیم گرفت آذربایجان را رها کند... قوام هم که از دست همکاران تودهایاش خلاص شده بود، نقاب طرفداری از شوروی را از چهره برداشت.