یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی زیست بوم فقه محیط زیست - دکتر سید مصطفی محقق داماد

زیست بوم

فقه محیط زیست - دکتر سید مصطفی محقق داماد

برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25880 (شنبه 3 خرداد 1393) و شماره 25881 (یکشنبه 4 خرداد 1393) و شماره 25882 (دوشنبه 5 خرداد 1393) و شماره 25885 (شنبه 10 خرداد 1393) و شماره 25886 (یکشنبه 11 خرداد 1393) و شماره 25887 (دوشنبه 12 خرداد 1393) و شماره 25889 (شنبه 17 خرداد 1393) و شماره 25890 (یکشنبه 18 خرداد 1393) و شماره 25891 (دوشنبه 19 خرداد 1393) به نقل از الهیات محیط‌زیست


آیت‌الله دکتر سید مصطفی محقق داماد


به رغم آنکه منابع اولیه برای طرح بحث مستقل در باب محیط زیست و صدور فتاوای زیست محیطی در منابع اسلامی فراوان وجود داشته، با کمال تأسف در کتب فقهی بابی بدین عنوان اختصاص نیافته و این گونه فتاوا به نحو صریح در ابواب پراکنده بسیار اندک است. شاید علت عمده توجه فردنگرانه به ادله فقهی بوده است. در حالی که هر یک از دلائل را می‌توان با نگاهی دیگر تفسیر نمود. در اینجا می‌خواهیم فقط به عناوینی که لازم است مورد بحث قرار گیرد، اشاره کنیم و در فضایی مستقل به تفسیر آن بپردازیم:

الف) ماهیت فقهی منابع زیست محیطی

منابع زیست محیطی به تمام منابعی اطلاق می‌شود که انسان به طور مستقیم و غیرمستقیم به آن وابسته است و زندگی و فعالیتهای او در ارتباط با آن قرار دارد. بسیاری از این منابع از مصادیق عنوان «اموال» و جزء حقوق اموال انسانهاست و هرچند بسیاری از آنها مال محسوب نمی‌شود؛ ولی بی‌تردید به نحوی از حقوق انسانها هستند و تجاوز به آنها آثار فقهی ـ حقوقی دارد؛ مثلاً داشتن محیط امن صوتی یکی از حقوق مردم است و ایجاد آلودگی صوتی به یقین تجاوز محسوب و در برخی شرایط موجب ضمان و مسئولیت مدنی خواهد بود.

ب) مالکیت منابع زیست محیطی

در قرآن مجید آیات بسیاری مرتبط با محیط زیست وجود دارد و هرچند بسیاری از آنها را نمی‌توان در استنباط احکام مورد استدلال قرار داد و به اصطلاح در زمره آیات‌الاحکام نمی‌باشند، ولی آیاتی که با نگاهی دیگر می‌تواند در این خصوص به کار آیند نیز اندک نیستند. ما آیاتی از قرآن مجید که احکامی را می‌توانیم مرتبط با مسائل زیست محیطی از آنها استنباط کنیم، در زیر مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهیم.

آیات مربوط به مالکیت منابع زیست محیطی

ـ استعینوا بالله و اصبروا إنّ الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین: از خدا یاری جویید و پایداری ورزید، که زمین از آن خداست، آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد، می‌دهد و فرجام [نیک] برای پرهیزگاران است. (الاعراف: 128)

ـ و الارض وضعها للأنام: [خداوند] زمین را برای مردم نهاد. (الرحمن:10)

ـ الله الذی خلق السموات و الارض و أنزل من السماء ماء فأخرج به من الثمرات رزقاً لکم و سخّر لکم الفُلک لتجری فی البحر بأمره و سخّر لکم الأنهار: خداست که آسمانها و زمین را آفرید، و از آسمان آبی فرستاد، و به وسیله آن از میوه‌ها برای شما روزی بیرون آورد، و کشتی را برای شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود، و رودها را برای شما مسخّر کرد. (ابراهیم:32)

ـ الذی جعل لکم الأرض مهداً و سلک لکم فیها سبلاً و أنزل من السماء ماء فاخرجنا به أزواجاً من نبات شتّی: همان کسی که زمین را برایتان گهواره‌ای ساخت، و برای شما در آن، راهها ترسیم کرد و از آسمان آبی فرو آورد، پس به وسیله آن رُستنی‌های گوناگون، جفت جفت بیرون آوردیم. (طه:53)

ـ اُعبدوالله ما لکم من إله غیره هو أنشاکم من الارض و استعمرکم فیها فاستغفروه ثم توبوا إلیه إنّ ربی قریب مجیب: خدا را بپرستید. برای شما هیچ معبودی جز او نیست. او شما را از زمین پدید آورد و در آن شما را استقرار داد. پس، از او آمرزش بخواهید، آنگاه به درگاهش توبه کنید، که پروردگارم نزدیک [و] اجابت‌کننده است. (هود:61)

ـ الله الذی سخّر لکم البحر لتجری الفُلک فیه بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون: خدا همان کسی است که دریا را به سود شما رام گردانید، تا کشتی‌ها در آن به فرمانش روان شوند، و تا از فزون‌بخشی او [روزی خویش را] طلب نمایید، و باشد که سپاس دارید. (جائیه:12)


ـ و سخّر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض جمیعاً منه إنّ فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون: آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، به سود شما رام کرد، همه از اوست. قطعاً در این [امر] برای مردمی که می‌اندیشند نشانه‌هایی است. (جائیه:13)

از مجموع آیات فوق استفاده می‌شود:

1ـ مالکیت حقیقی منابع زیست محیطی متعلق به خداست.

2ـ خداوند آن را در اختیار بشر قرار داده است.

3ـ منظور از بشر، نوع بشر است نه فقط بشر زمان حاضر.

4ـ غرض الهی از این امر حفظ منابع و بهره‌گیری در حد نیاز است.

اقسام مالکیت در حقوق اسلامی

در حقوق اسلامی مالکیت بر سه نوع است:

الف) مالکیت شخصی: عبارت است از کلیه اموالی که برحسب اسباب شرعیه در مالکیت افراد و اشخاص اعم از حقیقی و یا حقوقی قرار دارد و آنان می‌توانند هرگونه تصرفی در آنها بنمایند.

ب) مالکیت دولتی: عبارت است از اموالی که در اختیار مدیریت مشروع برای تمشیت و اداره امور مردم قرار دارد. این اموال برابر مقررات توسط مدیریت نقل و انتقال می‌شود.

ج) مالکیت ملی: عبارت است از اموالی که متعلق به کل ملت است و قابل نقل و انتقال نمی‌باشد. این اموال هم در اختیار مدیریت مشروع است؛ ولی منافع آنها برداشت می‌شود و عین آنها همیشه باید باقی بماند.

منابع زیست محیطی در حقوق اسلامی برخی از قسم دوم و برخی از نوع سوم‌اند. انفال از قسم دوم محسوب‌اند و بسیاری اراضی از قسم سوم.

انفال

در خصوص انفال در قرآن مجید چنین بیان شده است: «یسئلونک عن الأنفال. قل الانفال لله و الرسول فاتقوا الله و أصلحوا ذات بینکم و أطیعوا الله و رسوله إن کنتم مؤمنین: [ای پیامبر،] از تو درباره انفال می‌پرسند، بگو: «انفال اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد. پس، از خدا پروا دارید و با یکدیگر سازش نمایید، و اگر ایمان دارید از خدا و پیامبرش اطاعت کنید.» (انفال:1)

در تعریف انفال روایات زیادی وارده شد که اهل بیت(ع) برای ما بیان فرموده‌اند از جمله روایتهای داوود بن فرقدوحماد از امام صادق(ع)است.1 فقها به استناد روایات چنین برشمرده‌اند: تمام دره‌ها، جنگل‌ها، کوهها، نیزارها، بیشه‌های طبیعی، دریاها، دریاچه‌ها، نهرها و رودخانه‌ها و سواحل آنها و معادن، صحاری و جو (هوا)2«انفال» به نص صریح قرآن مجید متعلق به خدا و رسول(ص) است. به نظر فقیهان اسلامی انفال در زمان حضور معصوم در اختیار معصوم و در زمان غیبت، در اختیار حکومت مشروع می‌باشد.

در قانون اساسی ایران پس از انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی در اصل 45 چنین مقرر گردید: «انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و سایر آبهای عمومی، کوه‌ها، دره‌ها، جنگل‌ها، نیزارها، بیشه‌های طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهول‌المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد می‌شود، در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید. تفصیل و ترتیب استفاده از هر یک را قانون معین می‌کند.»

همان‌طور که ملاحظه می‌کنید، آنچه در قانون اساسی ایران آمده دقیقاً همان است که در منابع فقهی توسط فقیهان تصریح شده جز این‌که معلوم نیست چرا «جو ـ هوا» توسط برخی فقیهان معاصر مطرح شده،3 نادیده گرفته شده، در حالی که به یقین «هوا و فضا» جزء ثروتهای عمومی محسوب می‌شود و اختیارش به دست حاکم است.

حقوق و تکالیف مدیریت با اموال عمومی

نکته قابل توجه اینکه رابطه انفال را با خدا و پیامبر(ص) با رابطه‌ای که حاکمیت و مدیریت مشروع عرفی با این دست از اموال دارد، نباید یکسان دانست. به یقین رابطه اموال عمومی با مدیریتهای عادی رابطه حق و تکلیف است؛ یعنی از طرفی هیچ‌کس جز مدیریت مشروع حق مداخله ندارد و از طرف دیگر مدیریت موظف و مسئول حفظ و صیانت اموال عمومی و هزینه کردن به مورد و به‌جاست. متأسفانه این نکته معمولاً از انظار مغفول می‌گردد. بیشتر نویسندگانی که در زمینه انفال قلم زده‌اند، صرفاً به احصای اقلام بسنده کرده و سپس به این نکته پرداخته‌اند که در قانون اساسی انفال در اختیار حکومت قرار داده شده است، ولی از اینکه حکومت نسبت به حفظ این منابع چه وظیفه‌ای دارد، سخنی به میان نیاورده‌اند.

مدیریت در تصرف در انفال مطلق‌العنان نیست و حدود اختیاراتش در تصرف در انفال و موارد هزینه آن کاملاً محدود است.

مدیریت اولاً موظف به حفظ و صیانت از تجاوز متجاوزان است، ثانیاً مجاز نیست که انفال را به نسل خاصی اختصاص دهد و بیش از نیاز اجازه بهره‌برداری صادر نماید. هیچ‌کس بدون اجازه مدیریت، مجاز به تصرف در هوا و زمین و جنگل و آبهای عمومی و... نیست و متقابلاً مدیریت، در حفظ انفال مسئولیت دارد.

بنا به مراتب اولین مسئول نسبت به منابع زیست‌محیطی قدرتهای مدیریتی هستند که باید در مقابل ملتها پاسخگو باشند. چنانچه در حفظ آنها کوتاهی کرده و یا بالعکس با صدور اجازه بهره‌برداری بی‌رویه و غیرمعقول موجبات تخریب جنگل‌های کشور را فراهم آورده باشد و یا مستقیماً دست به اقداماتی زده که موجب تضییع منابع زیست‌محیطی شده‌اند، در مقابل ملت مسئول خواهد بود. امروزه که حفظ برخی منابع زیست‌محیطی به دست شورای شهرها و شهرداری‌ها سپرده شده، براساس مسئولیتی که دارند، اقتضا می‌کند که همه ساله بیلان صدور اجازه واگذاری هوای شهر تحت عنوان تراکم‌فروشی را در اختیار شهروندان بگذارند و اعتراضات مردم را پاسخگو باشند.

حفظ و صیانت جنگل‌ها و مراتع عمومی

جنگل‌ها و مراتع که از رئوس انفال و ثروتهای عمومی هستند به یقین نقش عمده در محیط‌زیست سالم بشری دارند. این منابع به گونه‌های مختلف مورد آسیب قرار دارند. از سویی اقدامات دولتی برای توسعه‌های شهری و کشوری تماس با این منابع عظیم دارند و از سوی دیگر این منابع همیشه مورد چشم داشت افراد و اشخاصی بوده که به قصد سودجویی و تکاثر ثروت آشکارا و مخفیانه به بریدن درختان دست می‌یازند، گاه جنگل را تبدیل به زمین زراعی و گاه مستقیماً به احداث ساختمان و ویلا مبادرت می‌ورزند.

دولتها اولاً در تصمیمات توسعه‌ای باید کاملاً محتاط باشند و هرگز مصالح ملی را فدای مصلحت‌اندیشی موردی و انفعالی ننمایند و این‌گونه تصمیمات چنان باید حساب شده باشد که همواره خود را آماده پاسخگویی به آحاد ملت ملاحظه کنند و ثانیاً با تمام قوا برای قطع دستان خائنان به زیست انسانها و متجاوزین به منابع زیست‌محیطی ملت بیدار و هوشیار باشند. با کمال تأسف نگاهی هرچند اجمالی، به سرگذشت جنگل‌های کشورمان حیرت‌زا و غم‌انگیز است.

«سازمان جهانی خواروبار و کشاورزی (فائو) در گزارشی اعلام کرد در ایران هر سال 6500 هکتار از مناطق جنگلی بر اثر آتش‌سوزی نابود می‌شود. این رقم معادل 06/0 درصد کل مناطق جنگلی ایران است. بدین ترتیب هر سال 06/0 درصد از مناطق جنگلی ایران بر اثر آتش‌سوزی از بین می‌رود.»4

«در حال حاضر سطح پوشش جنگلی در کشور ایران 7/5 درصد می‌باشد. سرانه جنگل در جهان 8/0 هکتار است؛ ولی در ایران 2/0 هکتار، بنابراین ایران یکی از کشورهایی است که از لحاظ منابع جنگلی بسیار فقیر می‌باشد. سطح جنگل‌های کشور ایران از 40 سال گذشته تا کنون حدود 11 درصد کاهش را نشان می‌دهد و به گفته کارشناسان جنگل، بیشترین تخریب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفته است.»5

در گزارش شماره 145 معاونت پژوهشهای روابط بین‌الملل مرکز مطالعات راهبردی وابسته به مجمع تشخیص مصلحت/ گروه مطالعاتی توسعه پایدار و مــحیــط‌زیســت آمده است: «طبق آمارهای موجود در خلال چند دهه گذشته، جنگل‌های کشور از حدود 18 میلیون هکتار به 2/14 میلیون هکتار و سطح جنگل‌های شمال نیز از حدود 4/3 به 9/1 میلیون هکتار کاهش یافته است. این نکته حائز اهمیت است که ایران بین 56 کشور دارای جنگل در جهان، مقام 45 را داراست.

با توجه به جمعیت کشور در حال حاضر، سهم هر ایرانی 2/0 هکتار می‌باشد و بدیهی است که با توجه به سرانه جهانی جنگل (8/0 هکتار)، این میزان از فقر و کمبود شدید کشور ما در این زمینه حکایت دارد. لازم به توضیح است که ایران به دلیل قرار گرفتن در کمربند خشکی جهان، به لحاظ تراکم پوشش گیاهی بسیار فقیر می‌باشد؛ اما به دلیل تنوع شرایط اقلیمی، جغرافیایی و خاک‌شناسی از تنوع زیستی قابل ملاحظه‌ای برخوردار می‌باشد و از نظر تعداد گونه‌های گیاهی در زمره کشورهای غنی جهان به لحاظ تنوع گیاهی طبقه‌بندی می‌شود.»6

دریاها، سواحل و آبهای عمومی

مالکیت دریاها و سواحل و آبهای عمومی نیز همانند جنگل‌ها از انفال و در اختیار حکومت است؛ ولی واژه «در اختیار بودن» پیام‌آور کوله‌باری از مسئولیت و تکالیف است. زیرا در اینکه آب نه یکی از منابع بلکه منبع اصلی حیات بشری است، هیچ‌کس تردید ندارد و شاید از بدیهیات آگاهیهای بشری به شمار آید. در آرم وزارت نیرو آیه شریفه زیر همواره مقابل چشمان ماست که خدای بزرگ فرموده است: «و جعلنا من الماء كُلّ شیءٍ حيّ». (انبیاء: 30) معمولاً مترجمان قرآن آیه فوق را بدین عبارت ترجمه کرده‌اند: «و هر چیز زنده‌ای را از آب قرار دادیم»7 و یا: «و هر موجود زنده‌ای را از آب آفریدیم.»8 به نظر ما ترجمه بهتر چنین است: «آب را مایه حیات موجودات قرار دادیم.»

در آیه دیگر فرموده است: «و انزلنا من السماء ماءاً فانبتنا فیها من کل زوجٍ کریم: از آسمان آب فرو فرستادیم، سپس در زمین از هر موجودی زوج رویاندیم. (لقمان:10)و در آیه دیگر: «الله الذی من السماء ماءً فأحیا به الارض بعد موتها: اوست خدایی که از آسمانها آب فرو فرستاد، پس زمین را بعد از مرگش زنده کرد). (نمل: 65)

در مقاله «جمعیت، محیط‌زیست، آینده» آمده است: «کره زمین را محیطی آبی به نام هیدروسفر (کره آب) پوشانده است. هیدروسفر شامل اقیانوسها، دریاها و همه منابع آبی دیگر است. آب، محل ظهور و شکل‌گیری زیست و ماده حیاتی تمام ارگانیسم‌های زنده روی زمین است و به طور کلی، مکانیسم پیچیده حیات، بدون آب و به ویژه آب شیرین ممکن نخواهد بود.»9 حفظ دریاها و به طور کلی حفظ آب از چند جهت است:

اولاً: صیانت از تجاوزات مادی به حریم دریاها و آبهای عمومی؛

ثانیاً: جلوگیری از آلودگیهای آنها. آلودگی آب نه فقط مستقیماً مایع آشامیدنی را از انسانها سلب می‌کند، که حیات گیاهان و سیار موجودات ذی‌حیات را به خطر می‌افکند. آلوده شدن گیاهان نیز موجب از دست رفتن منبع دیگری از حیات انسانی است.

ثالثاً: جلوگیری از مصرف بی‌رویه آب.
 

ماده 9 قانون حفاظت و بهسازی محیط‌زیست، آلودگی آب را، آمیختن مواد خارجی به آب به میزانی که برای موجودات و گیاهان زیان‌آور باشد، بیان کرده است. همچنین بند2 ماده 1 آیین نامه جلوگیری از آلودگی آب مصوب 1373 مقرر می‌دارد: «آلودگی آب عبارت است از تغییر مواد محلول و یا معلق و یا تغییر درجه حرارت و دیگر خواص فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی آب در حدی که آن را برای مصرفی که برای آن مقرر است، مضر یا غیرمفید سازد.»

در دستور العمل مصوب 2004 اتحادیه اروپا نیز خسارت به آب این گونه تعریف شده است: «خسارت به آب عبارت است از: هر نوع خسارتی که به طور آشکار بر وضعیت اکولوژیک، شیمیایی و یا کیفی و یا بالقوه اکولوژیک آبهای مندرج در دستورالعمل 2000/60/EC تاثیر نامطلوب و زیانبار می‌گذارد.»10

آلودگی دریاها، آلودگی خلیج‌ها و آلودگی رودخانه‌ها از انوع آلودگیها به شمار می‌روند که آلودگی دریایی از مهمترین آنهاست. آلودگی دریاها در یک تقسیم‌بندی، شامل آلودگیهای هسته‌ای، حرارتی و فاضلابهای شهری و صنعتی می‌گردد. دفع پسماندهای هسته‌ای در اعماق زمین که از سال 1946 معمول شده، روش اطمینان‌بخش نمی‌باشد؛ زیرا پوسیدگی تدریجی و نشت آب از محفظه‌ها و هم چنین سیل و زلزله و آتشفشان‌ها می‌تواند این پسماندها را برروی زمین بیاورد و محیط‌زیست را آلوده و مسموم نماید.

عمر و بقای ترکیبات هسته‌ای در صورت ورود به آب دریا طولانی می‌باشد؛ به عنوان مثال، پلوتونیوم ـ 239 که امروزه در جهان از نظر استراتژیکی بسیار با اهمیت است، دارای عمر 24400 سال می‌باشد و بنابر این قادر است به طور وحشتناکی برای قرنهای متمادی، محیط را آلوده نماید. بنابر این یکی از عناصر رادیو اکتیو بسیار خطرناک، پلوتونیوم می‌باشد. بعد از ورود پلوتونیوم به محیط زیست از جمله دریاها، این عنصر وارد زنجیره غذایی شده و در نهایت می‌تواند وارد بدن انسان شود.

از دیگر آلودگی دریاها که در خشکی واقع شده‌اند، آلودگی ناشی از تأسیسات و نیروگاه‌های فسیلی یا آلودگی حرارتی می‌باشد. احداث این نیروگاهها فسیلی یا آلودگی حرارتی می‌باشد. احداث این نیروگاهها و همچنین نیروگاههای هسته‌ای در امتداد جریانهای آبی و سواحل می‌تواند اکوسیستم آبی را تغییر داده و به خطر بیندازد و موجب گرم شدن آبها و از بین رفتن موجودات دریایی گردد. آلودگی خانگی و صنعتی هم از منابع آلودگی دریاها به شمار می‌رود؛ زیرا تخلیه زباله‌های شهری و انتقال فاضلابهای شهری در دریاها و رودخانه‌ها، محیط زیست را آلوده می‌سازند.

از منابع آلودگی واقع در دریاها، حمل و نقل مواد نفتی و هسته‌ای، اکتشاف و بهره‌برداری از بستر یا ساحل دریا برای استخراج نفت، فوران احتمالی چاههای نفت، برخورد نفتکش‌ها و غرق شدن آنها، حمله نظامی به نفتکش‌ها و سکوهای نفتی، انفجار چاههای نفت بر اثر جنگهای پی درپی و ... می‌باشد. به طوری که بزرگترین آلودگی نفتی در جریان اشغال کویت توسط عراق روی داد که براثر آتش‌زدن چاههای نفت از سوی عراق، روزانه 4 تا 6 میلیون تن نفت سوخت و یا وارد منطقه شد. میزان آلودگیهای خلیج‌فارس 47 برابر بیش از حد متوسط اعلام شده است، به طوری که گفته می‌شود آلودگی نفتی ناشی از اشغال کویت در سال 1991، تا 200 سال دیگر برطرف نخواهد شد.11

بنابر این، ورود مواد زائد صنعتی، کشاورزی، شیمیایی و مسموم کننده به منابع آبی، آلودگی آن را باعث شده است. آب‌هایی که به علل مختلف آلوده می‌شوند، افزون بر این که بهداشت، سلامت و محیط‌زیست انسان‌ها را به خطر می‌اندازند، حیوانات و گیاهان را نیز با مشکلات و مخاطرات زیستی مواجه می‌سازند.12

انسانها با آلوده ساختن آبها، حیات خویش را به صورت جدی تهدید کرده‌اند. در کشور خودمان وضعیت آلودگی دریاها و آبهای عمومی وضعیت اسفباری دارد. در این رابطه کارشناسان ارشد شیلات جهاد کشاورزی مازندران به همشهری چنین گفته است:

«سرازیر شدن انواع پسابهای صنعتی به ویژه نفت و فرآورده‌ها و سموم، با آلوده ساختن آب دریا، حیات آبزیان را نیز به خطر انداخته است. ماهیان خاویاری خزر یکی از با ارزشترین گونه‌های دریایی جهان هستند اما به دلیل وجود مشکلات فراوان ذخایر این مروارید سیاه در حال انقراض است. فسیل ماهی یا بلوگا، تاس ماهی روسی یا چالباشی تاس ماهی ایرانی یا قره برون ماهی، ماهی شیب، ماهی ازن برون یا سورگا گونه‌های اصلی ماهیان خاویاری دریای خزر هستند که در واقع این گونه ماهیان هم عصر دایناسورها محسوب می‌شوند و به فسیل زنده مشهورند که توانسته‌اند تاکنون در دریای مازندران زیست کنند».13

«و انزلنا من السماء ماءاً طهورا: از آسمان آب پاکیزه، فرو فرستادیم.(فرقان:48) واژه طهور را که در صیغه مبالغه آمده، شاید نتوان به فارسی برگردان نمود؛ زیرا یعنی آب ذاتاً پاک و پاک کننده نیز می‌باشد. این واژه می‌رساند که منبع پاکیها آب است. زیاده‌روی در مصرف آب و بهره‌برداری‌های بی‌رویه نیز یکی دیگر از اشکال عدم صیانت از این منبع حیاتی است. این نعمت بزرگ که متعلق به همه بشریت است، نباید با هدر دادن آن، وسایل کفران این نعمت را فراهم آورد.

قرآن کریم در جای دیگر می‌فرماید: «افرایتم الماء الذی تشربون أانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون لو نشاء جعلناه اجاجا فلولا تشکرون: آیا آبی را که می‌نوشید دقت کرده‌اید؟ آیا شما آن را از ابر فرو فرستادید یا ما؟ اگر بخواهیم، آن را شور قرار می‌دهیم؛ پس چرا سپاس نمی‌گویید؟» (واقعه:69)

تفسیر یک آیه قرآن در خصوص تخریب محیط زیست

قرآن مجید در سه آیه به تخریب کنندگان محیط‌زیست اشاره کرده است، به شرح زیر:

ـ و من الناس من يُعجبک قوله فی الحیوه الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الدّ الخصام. (بقره:204)

ـ و اذا تولّی سعی فی الارض ليُفسد فیها و يِهلک الحَرث و النسل و الله لا یحب الفساد. (بقره: 205)

ـ و اذا قیل له اتق الله اخذته العزۀ بالاثم، فحسبه جهنم و لبئس المهاد. (بقره: 206)

دو آیه نخستین را اکثر مترجمان و مفسران چنین تفسیر کرده‌اند که بعضی از انسانها کسانی هستند که چنان سخن می‌گویند که شما از گفتارشان در زندگانی دنیا خوشتان می‌آید و گواه می‌آورند خدا را بر آنچه در دلشان است؛ در حالی که [دروغ می‌گویند]. آنها دشمن‌ترین افراد هستند. [این افراد شعار اصلاح می‌دهند] ولی وقتی از مخاطبان دور می‌شوند، به فساد محیط‌زیست می‌پردازند و حرث و نسل را تباه می‌سازند.

در این ترجمه و تفسیر واژه «تولی» به پشت کردن و منصرف شدن و از مخاطبان دور شدن تفسیر شده است؛ ولی مرحوم محمد جواد مغنیه در تفسیر الکاشف می‌نویسد: 14«مفسران در معنای کلمه تولی اختلاف کرده‌اند که آیا مفهوم آن انصراف و روگردانی است تا معنای جمله چنین شود که آن شخصی که ادعای اصلاح می‌کند، وقتی از نزد مخاطبانش جدا می‌شود، تلاش می‌کند که در زمین فساد کند یا آنکه معنای کلمه تولی ولایت و سلطنت است تا معنای جمله آن شود که: وقتی آن شخص مدعی اصلاح به قدرت می‌رسد و والی مردم می‌گردد، همان کاری را می‌کند که والیان سوء آن می‌کنند. کار والیان سوء هلاک حرث و نسل است.»

نویسنده تفسیر الکاشف پس از طرح دو معنی از قول رشید رضا، نظر مرحوم استادش محمد عبده را نقل می‌کند که ایشان معنی دوم یعنی به قدرت رسیدن را ترجیح داده است و برای نظر خود قرینه‌ای از قرآن آورده که انصافاً قرینۀ جالبی است. آن قرینه آیۀ بعد این آیه می‌باشد که بلافاصله آمده است و می‌فرماید:

«و اذا قیل له اتق الله اخذته العزۀ بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد: هرگاه [از راه پند و اندرز] به او گفته شود: از خدا بترس [فساد و تباهکاری مکن] تکبر و سرکشی، او را به گناه وادار سازد [وکوشش او در فساد بیشتر گردد] پس دوزخ او را کافی است [که کیفر کردارش باشد] و دوزخ بد آرامگاهی است.» (بقره: 206)

محمد عبده می‌گوید: این آیه صراحت دارد که مربوط به حاکمان مستبد و نامشروع است. حاکم مستبد است که از روی تکبر و استکبار هرگز اجازه نمی‌دهد دیگران به او تذکر دهند و او را به راه صلاح بخوانند و از فساد و خطا تحذیر کنند؛ زیرا از نظر روانی قدرت برای او این ذهنیت را فراهم ساخته که فکر می‌کند رأی و نظر او خطا ناپذیر است. فکر می‌کند همان‌طور که بالاترین قدرت از آن اوست، عقل و درایت او نیز از همه بالاتر است. چه برسد به اینکه اجازه دهد کسی به او بگوید: از خدا بترس!

به‌نظر می‌رسد این تفسیر با سیاق آیات و تجربۀ سیاسی بشری بیشتر منطبق است. تاریخ به این امر گواهی می‌دهد که بسیاری از افراد قبل از رسیدن به قدرت برای جلب نظر و رضایت مردم آنان را به احیا، عمران بلاد، اصلاحات زیست محیطی وبهینه ساختن زندگی وعده می‌دهند. وعده‌ها به گونه‌ای غیرمنتظره و امید بخش است که اعجاب و حیرت‌آور و از طرفی موجب سرور و خوشحالی است. مردم از این گونه بیانات خوششان می‌آید. [یعجبک] از مادۀ اعجاب است. «اعجب الشیء فلانا: اذا عجب منه و سر» به عقیدۀ راغب استعمال آن در سرور به‌طور استعاره است. «کمثل غیث اعجب الکفار نباته».(حدید: 20) ممکن است در این اعجاب شادی هم منظور باشد یعنی مانند بارانی که روییدنی یا رویاندن آن زارعان را به تعجب و شادی آورد. به هر حال این افراد از این رهگذر به قدرت می‌رسند؛ ولی پس از رسیدن به قدرت، با کوتاهی در انجام وظیفه نه تنها آبادانی نمی‌کنند بلکه در دوران قدرت آنان فساد و تخریب منابع طبیعی افزون می‌گردد.

نکتۀ جالب این است که در این آیۀ شریفه هلاک نسل عطف به هلاک «حرث» شده است. «حرث» یعنی زراعت.15 هلاک نسل یعنی نسل کشی و ارتباط آن با هلاک حرث و متأخر از آن گویی رساننده آن است که تخریب منابع سبز منتج به هلاکت انسان‌ها خواهد بود و هر دو نتیجۀ فساد در زمین است.

جالبتر اینکه موضوع سخن الهی حیات دنیا یعنی زندگی دنیوی است و شخصی که با سخنان دروغین و مردم پسند جلب توجه و خشنودی مردم را فراهم ساخته، دقیقاً وعده‌های بهینه‌سازی زندگی و ایجاد رفاه و محیط سالم به آنان داده است. در حالی که پس از وصول به قدرت سعی در سرزمین می‌کند (سعی فی الارض). سعی در سرزمین به این معناست که چنین شخصی اصل را گسترش قدرت و توسعۀ سرزمین قرار می‌دهد نه خدمت به مردم. این انگیزه موجب فساد و تباهی منابع ثروت ملی می‌گردد و از این رهگذر زبان به مال و جان انسان‌ها وارد می‌شود، در حالی که فساد مبغوض خداوند است. «والله لايُحب الفساد».

در آیۀ بعدی می‌فرماید: «و إذا قیل له اتق الله اخذته العزه بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد» (بقره: 206) نگارنده برای جملۀ فوق تفسیری دارد که شاید اندکی با سایر تفاسیر متفاوت باشد. در آیه شریفه دو نکته وجود دارد که باید بدان توجه نمود. نکتۀ اول اینکه کلمۀ «اذا قیل» می‌رساند که تخریب محیط زیست توسط مرکز قدرت موجب اعتراض مردم می‌گردد و از او می‌خواهند که چنین کردارهایی را انجام ندهد. نکتۀ دوم نحوۀ برخورد مرکز قدرت با اعتراض مردم است. قرآن مجید این نکته را «اخذته العزۀ بالاثم» بیان فرموده است.

در تفسیر این جمله دو احتمال وجود دارد: یکی اینکه کلمۀ «بالاثم» که همراه حرف جر «ب» می‌باشد، از نظر ادبی متعلق به «اخذته» باشد؛ و دیگر اینکه متعلق به «عزه» باشد. فرض این است که شخص به قدرت رسیده نوعی عزت و هیبت برای خویش می‌پندارد. در معنای دوم مفاد عزت از روی گناه به معنای عزت فراهم شده از طریق نامشروع است، و مفاد جمله آن است که وقتی مردم با اعتراض به چنین شخص مفسد و مخرب منابع زیست محیطی، می‌گویند از خدا پروا کن، غروری که از رهگذر قدرت غیر مشروع برای وی فراهم آمده، او را فرا می‌گیرد و به مردم اعتنا نمی‌کند و سرانجام جهنمی برای خویش تدارک می‌بیند؛ ولی در معنای اول «اخذ بالاثم» یعنی ارتکاب اعمال زشت؛ و مفاد جمله آن است که وقتی مردم به وی اعتراض می‌کنند، با مشت آهنین با آنان برخورد می‌کند و به معترضان آزار و اذیت روا می‌دارد.

درست است که در این آیه حال صاحبان قدرتی بیان شده که با افعال مثبت به تخریب منابع می‌پردازند و واژۀ «سعی» نیز حکایت از آن دارد، ولی ناگفته پیداست که از نظر حقوقی در مسئولیت ـ اعم کیفری و مدنی ـ تفاوتی میان فعل مثبت و منفی وجود ندارد؛ یعنی همان‌طور که چنانچه شخصی که بر اریکۀ قدرت تکیه می‌زند برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم به انگیزۀ مطیع و منقاد ساختن مردم، دست به ویران‌سازی منابع حیاتی بزند، مراتع، جنگل‌ها، و مزراع را به آتش بکشد، دریاها را آلوده سازد و حیوانات را بکشد. چنین شخصی مصداق این آیۀ شریفه و سرانجامش آتش است که بی‌گمان بد جایگاهی است. همچنین اگر شخصی که به مناسبت مسئولیت مدیریت حفظ منابع طبیعی و زیست محیطی ملی به دست وی سپرده شده و ملت به خیال آنکه او بیدار است و با کمال آگاهی و اطلاع منافع ملی را ملحوظ نظر دارد، چنانچه به انگیزه‌های غیرملی مبادرت به اقداماتی کند که موجب تخریب منابع ملی گردد و یا بر اثر کوتاهی و تقصیر چنین موجباتی فراهم شود، هر چند که مباشر امر سود جویان و فرصت طلبان تکاثر طلب باشند، تفاوتی در مسئولیت نمی‌کند و سرانجام «فحسبه جهنم وبئس المهاد» شامل حال اوست. هرگز نباید از این نکته غافل بود که همواره چنین نیست که مباشر مسئول و سبب بی‌گناه باشد؛ زیرا چه بسا در مواردی، و از جمله همین مورد، به یقین سبب اقوای از مباشر است.

حفظ منابع زیست محیطی در روایات

در روایات اسلامی، روایات زیادی در مورد رعایت منابع زیست محیطی و اجتناب از آلوده سازی آنها وارد شده است. به دو نمونه توجه کنید:

1ـ امام صادق(ع) فرمود: «لاتطیب السکنی الا بثلاث: الهواء الطیب، الماء الغزیر العذب و الارض الخواره: محیط زیست بدون سه عامل گوارا نیست: هوای پاک، آب گوارا و زمین حاصل خیز.»16

2ـ امام صادق(ع) فرموده است: «الماء یطهر و لایطه: آب چیزی است که بایست برای پاک کردن از آن بهره‌ گرفت و هرگز نباید آلوده گردد.»17


حفظ منابع زیست محیطی در روایات

در روایات اسلامی، روایات زیادی در مورد رعایت منابع زیست محیطی و اجتناب از آلوده سازی آنها وارد شده است. به دو نمونه توجه کنید:

1ـ امام صادق(ع) فرمود: «لاتطیب السکنی الا بثلاث: الهواء الطیب، الماء الغزیر العذب و الارض الخواره: محیط زیست بدون سه عامل گوارا نیست: هوای پاک، آب گوارا و زمین حاصل خیز.»18

2ـ امام صادق(ع) فرموده است: «الماء یطهر و لایطه: آب چیزی است که بایست برای پاک کردن از آن بهره‌ گرفت و هرگز نباید آلوده گردد.»19

مرحوم صدوق در آغاز کتاب طهارت کتاب «من لایحضره الفقیه» می‌گوید: خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «و انزلنا من السماء ماءً طهورا: ما از آسمان آبی پاک و پاک‌کننده، [یعنی باران را] فرو فرستادیم.» (فرقان 48) و نیز خدای عزّو جلّ می‌فرماید: «و أنزلنا من السّماء ماءً بقدر فأسکنّاهُ فی الأرض و إنّا علی ذهابٍ به لقادرُون» (و ما از آسمان به اندازه معيّن آب‌(باران) را فرو فرستادیم و آن را در زمین جایگیر و جایگزین ساختیم و البتّه ما بر بردن آن نیز تواناییم) (مؤمنون:18). و نیز خدای عزّوجلّ فرماید: «و يُنزّلُ علیكُم من السّماء ماءً ليُطهّركُم به: از آسمان آبی [بارانی]‌ بر شما فرو می‌فرستد تا بدان شما را پاکی و پاکیزگی بخشد.» (انفال:11). پس از آیاتی که مذکور افتاد، روشن می‌شود که اصل و منشأ و منبع آبها جملگی از آسمان است و همگی آنها پاک و پاکی‌بخش، و همین‌گونه است آب دریا(که در سطح زمین است) و آب چاه (که زیر زمین قرار دارد) جملگی پاک و پاکی آفرینند.20

 

منابع زیست محیطی

الف) زمین و خاک: خاک سطحی‌ترین قسمت پوسته زمین است که ادامه‌ حیات گیاهان و حیوانات را ممکن می‌سازد و آلودگی آن، زندگی همه موجودات را به خطر خواهد انداخت. در حدیث نبوی آمده است:‌ «جعلت لی الأرض مسجداً و ترابها طهوراً، فحیث ما أدرکتنی الصلاه صلیت:21 خداوند زمین را برای من سجده‌گاه و خاک آن را پاک‌کننده قرار داده است. بنابراین هرجا هنگام نماز مرا برسد، نماز می‌گزارم.»

این حدیث مورد عمل فقیهان قرار گرفته و به استناد آن در ابواب مختلف فتوا داده‌اند.22 هرچند فتاوای فقیهان در زمینه مسائلی نظیر سجده‌گاه نماز، تیمم، نجاست و طهارت زمین است، ولی چنانچه به نگاهی دیگر بر حدیث نظر افکنیم، بی‌گمان قداست خاک را می‌توانیم استنتاج نماییم و بر آن اساس عدم جواز آلوده ساختن آن را حکم دهیم. آیا با چنین حدیثی می‌توان گفت شرعاً هرکس مجاز است که هرجا دلش بخواهد، بول و غائط کند و یا زباله‌های خود را بریزد و از این رهگذر محیط زندگی دیگران را آلوده سازد؟ هرگز!‌

در ماده 9 قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست، ضمن تعریف انواع آلودگی، معنی آلودگی خاک نیز روشن شده است و آن عبارت است از «آمیختن مواد خارجی به خاک به میزانی که برای انسان و سایر موجودات زنده و گیاهان زیان‌آور باشد». در کشورهای اتحادیه اروپا تعریف واحدی از آلودگی خاک وجود ندارد. در حقوق آلمان، خاک لایه سطحی زمین است به اندازه‌ای که کارکردهای خاک را انجام می‌دهد که شامل آب و مواد سازنده گاز می‌شود، اما آبهای زیرزمینی و خاک پایین آب زیرزمینی را استثنا کرده است.23

در رژیم پیشنهادی اتحادیه اروپا، واژه خاک شامل زیر آبهای زیرزمینی نیز می‌شود؛ به این دلیل که باعث آلودگی خاک می‌شود؛ زیرا لایه پایین زمین یعنی زیر خاک و آبهای زیرزمینی باعث پخش آلاینده‌‌ها می‌شوند. آلودگی لایه زیرزمین، تهدیدی است برای آبهای زیرزمینی و زیرخاک. علاوه بر این، اگر قواعد حاکم بر آلودگی خاک و آبهای زیرزمینی یکسان باشد، از تناقض قواعد مسئولیت اجتناب‌ خواهد شد.24

آبهای سطحی و هوا در تعریف خاک نمی‌گنجد و البته در صورت آلودگی آب یا هوا، می‌توان طبق قواعد رژیم اتحادیه اروپا، برای آن مسئولیت مدنی یا تعهد به تصفیه را مطالبه کرد، اما در تعریف خاک و آلودگی خاک داخل نمی‌شود.25

عنصر کلیدی تعریف آلودگی خاک، این واقعیت است که از فعالیت انسان به وجود آمده باشد. مواد یا ارگانیسم‌هایی که آثار زیانباری بر کیفیت خاک می‌گذارند، ممکن است به خاک وارد شوند یا از طریق ساختمان و تأسیسات و بناها این کار صورت گیرد. بنابراین آلودگی خاک شامل حضور آلاینده‌هایی که تنها بر اثر حادثه طبیعی مانند وجود طبیعی اورانیوم، به وجود می‌آیند نمی‌شود. از این‌رو آلودگی خاک را می‌توان این گونه تعریف کرد: «وارد کردن مستقیم یا غیرمستقیم به وسیله عمل انسانی، مواد، تشعشعات گرما یا صدا به هوا، آب یا خاکی که می‌توان برای سلامت انسان مضر باشد یا کیفیت محیط زیست را تغییر دهد که منجر به خسارت مادی یا لطمه و یا از طریق مداخله در استفاده‌های صلح‌آمیز و شروع به محیط‌ زیست می‌شود.»26

دستورالعمل مصوب 2004 اتحادیه اروپا، خسارت به زمین را این‌گونه تعریف می‌کند: «خسارت به زمین عبارت است از هر نوع آلودگی که بر اثر وارد کردن مستقیم یا غیرمستقیم مواد، فرآورده‌‌ها، ارگانیزمها یا میکروارگانیزمها به سطح یا زیرزمین که خطر بارز تأثیرگذاری زیانبار بر سلامت انسانها دارد.»27

امروزه آلودگی خاک منابع متفاوتی دارد. منابع عمده آلودگی خاک را می‌توان به کارگیری سلاحهای شیمیایی و هسته‌ای، وجود زباله‌های سخت و تجزیه‌ناپذیر و یا کم تجزیه‌پذیر، استفاده از سموم دفع آفات نباتی به ویژه د.د.ت که آثار آن تا 15 سال در محیط باقی می‌ماند،11ذخیره‌سازی و حمل و نقل مواد از طریق لوله‌های انتقال مواد، انبار کردن فاضلاب شهری و فضولات کارخانه‌‌ها و همچنین استفاده از فاضلاب به عنوان مواد خام ثانوی (استفاده از مواد ساختمانی آلوده در پارکها) می‌تواند باعث آلودگی خاک شود؛ به علاوه آلودگی آبهای سطحی نیز می‌تواند منجر به آلودگیهای خاک گردد.28

پس هرگاه آبی را یافتی و در آن پلیدی و ناپاکی سراغ نداشتی، با آن وضو بساز و از آن بیاشام. و برعکس چنانچه در آن چیزی که آن را ناپاک می‌کند یافتی، از آن وضو مساز و میاشام، مگر در حال ناچاری که در این حال می‌توانی فقط از آن بیاشامی؛ ولی از آن وضو مساز، و در این حال تیمّم کن مگر آنکه آب به مقدار کرّ باشد که در این صورت وضو ساختن با آن و آشامیدن از آن اشکالی ندارد. خواه چیزی (از نجاسات) در آن افتاده باشد، یا نه تا جایی که بوی آب دگرگون نشده باشد(یعنی آن نجاست که در آب ریخته یا افتاده، بوی آب را همانند خود نساخته باشد) و اگر تغییر و دگرگونی حاصل کرد، نه از آن بیاشام و نه وضو بساز.

ب) هوا و فضا

همان‌طور که در سطور قبل گفتیم، هوا و فضا نیز از ثروتهای عمومی است و اختیار آن با حکومت و مدیریت است. فقیه معاصر که فضا را جزء انفال آورده، تنها این اثر را مترتب نموده که عبور از فضا باید با اجازه حاکمیت باشد. ایشان می‌نویسند: «بی‌شک دریاها و انهار بزرگ و نیز هوا و فضا جزء انفال است؛ زیرا ملاک در انفال بودن اموالی است که متعلق به اشخاص نمی‌باشد و آنان با کارکرد خود به دست نیاورده باشند. در زمان ما دریاها از اموری هستند که برای کشورها بسیار مهم است، از صیادی در آنها و جواهری که به دست می‌آورند و راههای دریایی بهره‌مند می‌شوند و نیز از نهرهای بزرگ و همچنین از راههای هوایی.»29

آلودگی هوا عبارت است از: «هرجسم خارجی که وارد هوا شود و هر عاملی که نسبت مواد معمولی تشکیل‌دهنده هوا را تغییر دهد به طوری که میزان آن باعث خسارت به حیات انسان، حیوان و گیاه گردد.»30

در تعریف دیگر آمده است: «آلودگی هوا عبارت است از آلوده نمودن هوا توسط گازهای مضر و مواد ریز جامد و مایع به گونه‌ای که برای سلامت خطرناک باشد.»31 در حقوق ایران، ماده 6 و 9 قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست و بند 2 ماده 1 آیین‌نامه جلوگیری از آلوگی هوا مصوب 1354 به تعریف آلودگی می‌پردازد؛ ولی در ماده 2 قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا مصوب 1374، آلودگی هوا با دقت بیشتری تعریف شده و مصادیق آن توسعه یافته است. این تعریف در حال حاضر به عنوان آخرین تعریف قانون‌گذار، ملاک بررسیهای امروزی می‌باشد.

ماده 2 مقرر می‌دارد: «منظور از آلودگی هوا عبارت است از: وجود و پخش یک یا چند آلوده‌کننده اعم از جامد، مایع، گاز، تشعشع پرتوزا و غیر پرتوزا در هوای آزاد، به مقدار و مدتی که کیفیت آن را به طوری که زیان‌آور برای انسان یا سایر موجودات زنده و یا گیاهان و آثار و ابنیه باشد، تغییر دهد.» البته با توجه به قوانین و مقررات دیگر مانند مقررات مربوط به استعمال دخانیات مصوب 1385 و آیین‌نامه کارهای سخت و زیان‌آور مصوب 1371، باید در تعریف آلودگی هوا، فضاهای بسته را نیز جزء تعریف آلودگی هوا آورد.

در اسناد بین‌المللی و اتحادیه اروپا نیز به تعریف آلودگی هوا اشاره شده است. مطابق گزارش 14 سپتامبر 1967 شورای اروپا، آلودگی هوا را این‌گونه تعریف نمود: «آلوگی زمانی است که در هوا یک ماده خارجی وجود داشته باشد و با توجه به شناختهای علمی زمان، موجب اثری زیان‌آور شود یا ایجاد ناراحتی کند.»32

در این تعریف، عبارت «با توجه به شناختهای علمی زمان» آمده است و آن به این معناست که اگر امروز وجود تراکم معینی از یک آلاینده قابل قبول باشد، شاید فردا تحقیقات علمی در مورد همه‌گیری و غیر آن، مواردی را نشان دهد که مورد قبول جامعه علمی نباشد. همچنین بند الف مادۀ 1 کنوانسیون 13 نوامبر 1979 ژنو مربوط به آلودگی هوای فرامرزی از راه دور، تعریف ذیل را از آلودگی هوا ارائه نموده است: «آلودگی هوا به معنای ورود مستقیم یا غیر مستقیم مواد یا انرژی به داخل هوا توسط انسان می‌باشد که منجر به آثار مضر می‌گردد و سلامت انسان را به خطر انداخته و به منابع زنده و اکوسیستم و جنس مواد آسیب می‌رساند و مانع دسترسی به وسایل رفاهی و دیگر استفاده‌های مشروع از محیط زیست می‌شود.»

از دیگر اسناد بین‌المللی که به تعریف آلودگی هوا پرداخته، می‌توان به مقاوله‌نامه شماره 148 مورخ 30 ژوئن 1997 سازمان بین‌المللی کار مربوط به محافظت از کارگران در برابر خطرات شغلی ناشی از آلودگی هوا، آلودگی صوتی و ارتعاشات محیط‌های شغلی اشاره نمود. این مقاوله‌نامه در شصت و سومین جلسه کنفرانس عمومی سازمان بین‌المللی کار تصویب گردید.

در بند الف ماده 3 این کنوانسیون، آلودگی هوا این‌گونه تعریف شده است: «اصطلاح آلودگی هوا اشاره به هوایی می‌نماید که با مواردی که مضر به سلامت بوده،آلوده شده یا برای وضعیت جسمانی افراد خطرناک باشد.» این تعریف بر خطرناک بودن مواد آلاینده نسبت به وضعیت جسمانی و سلامت افراد تأکید دارد.

نکته دیگر اینکه آلودگی هوای ایجاد شده در یک کشور منحصر و محدود به آن کشور نخواهد بود، بلکه این آلودگی می‌تواند مرزهای اعتباری را در نوردیده و کشورهای همجوار را نیز تحت تأثیر قرار دهد. نمونه بارز این مسأله را می‌توان در «قضیه تریل اسملتر»33 مشاهده نمود که هوای آلوده خارج شده از کارخانه ذوب فلزات در کانادا، به آمریکا وارد شد و باعث بروز خساراتی در این کشور گردید.34 به همین جهت، برای جلوگیری از آلودگیهای مرزگذر در سال 1979، «کنوانسیون راجع به آثار برون‌مرزی دوربرد آلودگی هوا» به تصویب رسید و در سال 1983 لازم‌الاجرا گردید.35

اما در خصوص منابع آلودگی هوا، با توجه به قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا مصوب 1374 و آیین‌نامه اجرایی این قانون مصوب 1379، منابع مهم آلودگی هوا عبارتند از: دود ناشی از سوخت وسایل حمل و نقل زمینی، ریلی، هوایی و دریایی؛ دود ناشی از سوخت کارگاهها و کارخانه‌های صنعتی و تولیدی؛ سوزاندن زباله‌ها؛ سوخت منازل و مغازه‌ها؛ آتش‌سوزی‌ها؛ انباشتن مواد زائد و متعفن در هوای آزاد و... این مواد آلاینده به صورت جامد، قطرات ریز مایع و یا گاز دیده می‌شوند. مهمترین آلاینده‌های هوا عبارتند از: منوکسید کربن، هیدروکربن‌ها، اکسیدهای گوگرد، سرب و ذرات معلق. البته آلاینده‌های دیگری نیز به مقدار کمتری در هوا وجود دارند.36

مواد آلاینده‌ای که هم‌اکنون ایجاد می‌شود، علاوه بر اینکه به طورمستقیم و بی‌واسطه، سلامت و حیات انسانها و دیگر موجودات را تهدید می‌کند، به طور غیرمستقیم و باواسطه نیز خطرهایی را برای انسان در پی دارد که در نهایت، ثمره آن تضییع حقوق انسانها در برخورداری از محیط زیست سالم است.37

امروزه مردم اکثر کشورها از این آلودگیها رنج می‌برند. برهم زدن آرامش روحی و روانی و جسمی شهروندان، بر اثر آلوده نمودن محیط زیست به دست اشخاص حقیقی و حقوقی (دولتی یا خصوصی) صورت می‌گیرد. مهمترین آثار آلاینده‌ها بر سلامت جسمانی انسان عبارتند از: مسمومیت، ناراحتی‌های شدید چشمی، سیاتیک، سل، سرطان، روماتیسم، بیماریهای عروقی، اختلالات زایمان، خارش چشم؛ تحریکات سیستم تنفسی، افزایش حساسیت، آسم و تنگی نفس.

در موارد متعددی، استشمام بخارات سمی اطراف کارخانجات، موجب ایجاد مسمومیت در مردم ساکن اطراف آنها شده است؛ مثلاً اگر مردم به مدت طولانی در معرض استنشاق ذرات برلیوم موجود در هوا باشند، مبتلا به نارسایی‌های تنفسی می‌شوند و در ریه‌های آنها غده‌هایی به وجود می‌آید.

در سال 1962 در شهر «آئوستا» در ایتالیا، کودکانی که تا فاصله 500 متری یک مرکز تولید منگنز زندگی می‌کردند، مبتلا به ناهنجاری‌های گوش و حلق و بینی گردیدند. در واقعه «می‌ناتاما» در ژاپن، مواد آلوده‌کننده و مسموم از راه غذا، موجب مسمومیت انسانها گردید. در سالهای 1950 تا 1960 یک بیماری مرموز در این ناحیه، موجب مرگ و میر 43 انسان و از کارافتادگی 75 نفر دیگر گردید. تحقیقات نشان داد که علت آن جیوه‌ای بوده است که از یک کارخانه پلاستیک‌سازی در آن ناحیه خارج شده بود.38

براساس گزارشهای سازمان بهداشت جهانی، 5 درصد از سرطانهای ناشی از برانش ریه،دو درصد مرگ و میرهای ناشی از بیماریهای قلبی و ریوی و یک درصد از مرگ و میرهای ناشی از عفونتهای تنفس بر اثر آلوگی هواست. تحقیقات انجام شده نشان داده است که ارتباط آلودگی هوا با برخی بیماریها مثل آسم تأیید شده و افزایش میزان مونوکسید کربن، ارتباط مستقیمی با حملات قلبی در روزهای آلوده و شرایط اضطرار دارد.

در اروپا نیز آلودگی هوا برای چند دهه است که به مشکل جدی شهروندان تبدیل شده تلاشها تاکنون برای بهبود وضع هوا ظاهراً با شکست رو‌برو شده است. به گزارش شبکه تلویزیونی رویتر، بنا به گفته کارشناسان در هر سال، آلودگی هوا موجب مرگ زودرس 300 هزار نفر در اروپا خواهد شد. براساس تحقیقات محیط زیست اروپا، نارسایی تنفسی در حال حاضر به صورت یک مشکل اساسی برای مردم در آمده است و طی 20 سال گذشته، این نارساییها رو به افزایش بوده است. همچنین سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده: آلودگی هوا در اروپا به طور میانگین 9 ماه تا 2 سال از طول عمر ساکنان این قاره کم می‌کند.39

اینها نمونه‌ای کوچک از اتفاقات ناگواری است که در سده‌های اخیر به علت آلودگی‌های صنعتی برای انسانها و محیط اطراف او به وجود آمده است. این آلاینده‌ها، جدا از این که بر سلامت جسمانی تأثیر دارند، آثار روانی همانند افسردگی، عصبانیت، بی‌حوصلگی، افت ضریب هوشی و... را نیز به دنبال دارند..

ج)پخش امواج مضر در فضا

موضوع پخش امواج به منظور جلوگیری از بهره‌برداری صداها و یا تصاویر رسانه‌های غیر خودی و مضر بودن آنها به سلامت جسمی و روانی شهروندان، امری است که نه در تخصص نگارنده است و نه در سند محکمی آن را یافته تا بتواند به آن ا ستناد نماید. هر چندگاه چیزی بیش از حد مسموعات و مشهورات عامه است؛ چرا که در اظهارات برخی مقامات مسئول طرح می‌شود.

قطع نظر از صحت و سقم و گونه اصلی واقعیت، آنچه صاحب این قلم از نظر حکم شرعی می‌تواند ارائه دهد، آن است که در مدیریت شهری هیچ امری بالاتر و هیچ چیزی مهمتر از سلامت و بهداشت جسمی و روانی شهروندان نیست. بنابراین اگر قاعده فقهی «اهم و مهم» توسط برخی طرح‌ و مورد تمسک بخواهد قرار گیرد، به نظر این جانب به یقین فاقد هرگونه وجاهت شرعی و منطقی است؛ زیرا وقتی اقدامی شهروندان را خدای نکرده مبتلا به انحای بیماریها و سوء رشد جسمی و روانی نماید و نسلی را تبدیل به شبه معلول و عقب‌افتاده ذهنی سازد، چه امری می‌تواند جبران‌کننده آن باشد؟

د‌) فروش بی‌رویه تراکم

وقتی انسان از خیابانهای قدیمی شهرهای تهران، اصفهان، یزد و به طور کلی اغلب شهرهای تاریخی ایران عبور می‌کند، چنان نظمی را در بناها و ساختمانها مشاهده می‌کند که زیبایی خیره‌کننده‌ای دارد. نمای ساختمانهای کنار هم چیده شده و حدود و اندازه آنها آرام‌بخش روح و روان است و آدمی را ناخودآگاه وادار به مقایسه میان آن زیبایی و نظم با معماری و ساخت شهری زمان معاصر می‌سازد. پس از مقایسه‌ای کوتاه، اولین سؤالی که به ذهن می‌آید، این است که: چنان نظم و زیبایی در مقطعی از تاریخ پدید آمده که هنوز اداره‌ای به نام شهرداری و بلدیه نبوده است. هنوز نمی‌بایست برای گرفتن پروانه ساختمان مبالغی پرداخت و به هزاران واسطه دست یازید. اینک که چنین است و با وجود صدها نفر به عنوان مهندس و داشتن مدارک تحصیلی از عالی‌ترین مراکز علمی بر اریکه سمتهای اداری شهرداری‌ها تکیه زده و بدون گذار از هفت‌خوان رستم هرگز کسی نمی‌تواند خشتی بر روی خشت نهد، پس چرا به جای زیبایی، زشتی از در و دیوار هویداست و زندگی شهروندان چنان در ضیق خناق قرار گرفته که توان تنفس از آنان سلب شده است؟

در زمان نگارش این سطور، حدود چهار دهه از شکل‌گیری مباحث شهرسازی و توسعه شهری معاصر در ایران می‌گذرد؛ ولی هنوز جهت‌گیری سیاستهای شهرسازی و توسعه شهری از کاستی‌های فراوان رنج می‌برد و اصول و معیارهای آن مورد غفلت قرار گرفته است. اصول، معیارها، شاخصها و ابزار توسعه شهری درستی در جریان امور مشاهده نمی‌شود.

نکته مهمتر آنکه مسأله تراکم ساختمانی از جمله مباحثی است که شهرسازی و توسعه شهری ایران را در سالهای اخیر به شدت تحت تأثیر قرار داده است. با کمال تأسف در حالی که تراکم ساختمانی صرفاً به عنوان یک ابزار در سیاستهای شهرسازی و طرحهای توسعه شهری باید مطرح باشد، به عنوان یک هدف و موضوع صرفاً اقتصادی به آن نگریسته می‌شود. برخورد انتزاعی به این ابزار، تبعات منفی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی، زیست محیطی و حتی سیاسی ـ مدیریتی را به همراه داشته و خواهد داشت.

آثار و تبعات ناشی از تصمیم درخصوص تراکم ساختمانی در دو مقیاس ملی و محلی قابل بررسی است. در مقیاس ملی، چنانچه هرگونه تصمیم در باره تراکم ساختمانی به صورت کلان اتخاذ شود، آثار عمیقی نظیر موارد فوق‌الذکر برجای می‌گذارد. مورد شهر تهران مثالی از این‌گونه تصمیم‌گیری‌هاست که از تراکم به عنوان صرفاً یک ابزار اقتصادی برای تأمین درآمد شهرداری استفاده گردید. آثار تصمیم در مورد تراکم ساختمانی در مقیاس محلی نیز قابل تأمل است.

هرگونه تغییر در وضعیت تراکم ساختمانی آثار محسوس و کوتاه مدت بر جامعه و کالبد محیط مسکونی بر جای می‌گذارد. عوارض اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی تصمیمات تراکم در مقیاس محلی، کیفیت زندگی ساکنان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد که ایمنی ساختمانها، دسترسی، اشراف، سایه‌اندازی، سد معبرها و سایر مزاحمت‌ها از آن جمله‌اند. پدیده «فروش تراکم» یا فروش تراکم مازاد ساختمانی از بعد نظری می‌تواند عوارض سوئی داشته باشد.

درست است که گفته می‌شود در تحقق نظریه شهر عمودی، شهر فشرده، توجیه اقتصادی در تأمین زیرساختها و تجهیزات شهری، حفظ اراضی کشاورزی، افزایش تولید مسکن و کسب درآمد برای شهرداری از نکات مثبت این پدیده می‌باشد؛ ولی در مقابل، عوارض سوء و تلخ چنین پدیده‌ای نیز نه اندک، که بسیار است. از آن جمله می‌توان برهم زدن نظام تراکم جمعیتی شهر، برهم زدن سازمان فضایی و استخوان‌بندی شهر، نابودی باغها و تخریب فضاهای سبز به عنوان منابع تنفسی شهر در نتیجه بورس‌بازی و سوداگری زمین و مسکن و نیز تشدید معضلات اجتماعی و بروز مسائل فرهنگی ساکنان محلات و واحدهای همسایه را برشمرد.

خسارتهای زیست محیطی

واژه «خسارت زیست محیطی»42 را اولین بار یکی از حقوق‌دانان فرانسه43 به کار برد که بیشتر بر جنبه‌های خسارتهای باواسطه ناشی از محیط زیست اشاره داشت.44 مسأله اصلی در بحث خسارتهای زیست‌محیطی این است که آیا متعلق خسارت،‌ انسان است یا محیط زیست رأساً خسارت‌دیده محسوب می‌شود؟ به عبارت دیگر قربانی خسارت، انسان است یا محیط زیست؟ چنانچه محیط زیست قربانی خسارت و مستقلاً متعلق آن باشد، بدین معنا خواهد بود که منابع زیست محیطی از لحاظ حقوقی مستقلاً مورد حمایت قرار دارد؛ ولی اگر انسان قربانی خسارت باشد، بدین معناست که ورود خسارت بر محیط زیست از جهت اینکه انسان خسارت می‌بیند، مسئولیت‌‌آور است.

در پاسخ به این پرسش، دو گرایش اساسی در بین حقوق‌دانان وجود دارد: یکی اینکه برخی از آنها، محیط زیست را منشأ ورود خسارت به انسان دانسته‌اند.45 به دیگر بیان، برای محیط زیست ارزش ذاتی قائل نیستند، بلکه در نظر آنها، محیط زیست ارزش ابزاری دارد و به خاطر انسان دارای ارزش است.

گرایش دیگر این است که خسارت به خود محیط زیست، صرف‌نظر از بازتابهای آن و نیز قطع نظر از اشخاص صالح برای مطالبه و نحوه مطالبه قابل طرح است؛ یعنی که میحط زیست دارای ارزش ذاتی است. بر این اساس، در این گفتار لازم است مفهوم خسارت زیست محیطی از دیدگاه حقوق‌دانان و همچنین اسناد بین‌المللی و اتحادیه اروپا مورد بررسی قرار گیرد.

در قوانین و مقررات حقوق ایران، تعریف دقیقی از واژه خسارت زیست محیطی وجود ندارد. به گونه‌ای که در کلیه قوانین مرتبط با محیط زیست و آلودگی که در حقوق ایران قابل اعمال است، بدون اینکه تعریفی از خسارت زیست محیطی ارائه شود، تنها از ضرر و خسارت بحث به بیان آمده و در مواردی هم به خسارت زیست محیطی اشاره شده است.46

از مجموع این مقررات چنین بر می‌آید که خسارت زیست محیطی، خسارتهای وارده بر اموال، اشخاص و محیط زیست را در بر می‌گیرد، به نحوی که این خسارتها زیان‌آور باشد. عده‌ای از حقوق‌دانان در تعریف خسارت زیست میحطی معتقدند: «خسارت زیست محیطی عبارت است از خساراتی که به اشخاص و یا اشیای پیرامون زندگی انسان وارد می‌شود.» براساس این تعریف، محیط زیست منبع خسارت است نه قربانی خسارت.47

این مفهوم و استنباط حقوقی به تئوری «مزاحمت برای همسایه» یا «مزاحمت ناشی از همسایگی»48 مربوط بوده و به نظر می‌رسد که از آن الهام گرفته باشد؛ زیرا طبق این نظریه، محیط زیست به عنوان منبع خسارت بوده و قربانی آن به شمار نمی‌رود.49

عده‌ای دیگر از حقوق‌دانان، خسارت به اشیا و پدیده‌های زیست محیطی را در تعریف خسارت زیست محیطی آورده و آلودگی آب، هوا یا خاک را نیز داخل در این تعریف دانسته‌اند، هر چند که آثار غیرمستقیم این خسارتها به انسان برگشت نموده و انسان از تخریب و آلودگی محیط زیست لطمه می‌بیند. بنابراین در تعریف آن گفته‌اند خسارت زیست محیطی عبارت است از: «خسارتی که به طور مستقیم به محیط وارد می‌شود بدون توجه به بازتابهایی که این خسارتها بر اشیا و اموال دارند.»50

بعضی از حقوق‌دانان هم خسارتهای زیست محیطی را شامل خسارتهای وارده به اموال و اشخاص و خسارت به خود محیط زیست می‌دانند که بر اثر آن، تعادل زیست محیطی برهم می‌خورد. بنابراین متولیان و استفاده‌کنندگان عناصر زیست محیطی، قربانیان خسارتهای اکولوژیک محسوب می‌شوند و می‌توانند طرح دعوا نموده و جبران خسارت مطالبه کنند؛51 زیرا هرنوع آلودگی به معنای نقض حقوق موضوعه انسانها تلقی می‌شود و نوعی تقصیر است؛52 چرا که برخی از حقوق‌دانان از حق بر محیط زیست به عنوان یکی از حقوق بنیادین و موضوعه یاد می‌کنند که هرگونه لطمه و خسارت به آن، به هر یک از انسانهای دارای چنین حقی، حق مطالبه خسارت را نیز می‌دهد. در پیش‌طرح سومین میثاق بین‌المللی حقوق همبستگی 1982، حق بر محیط زیست، یکی از مقولات چهارگانه نسل سوم حقوق بشر به شمار آمده است.53 از این رو محیط زیست در چهارچوب مسائل مربوط به حقوق بشر نیز مورد بحث قرار می‌گیرد؛ لذا اعلامیه رسمی کنفرانس بین‌المللی سازمان ملل در خصوص محیط زیست در استکهلم، «حق بر محیط زیست» یعنی «حق داشتن محیط زیستی سالم» را همچون آزادی و برابری از «حقوق بنیادین» انسانها تلقی نموده است.

همچنین در اصلاحیه‌های کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، مسأله محیط زیست به عنوان یک حق و آسیب به محیط زیست، آسیب به یک حق قلمداد شده است. رئیس کمیته حقوق بشر فرانسه در این رابطه می‌گوید: «حقوقی که «اکولوژیست‌ها» سعی دارند از آن محافظت کنند جزء جدانشدنی از حقوق بشر است».54

منابع فقهی خسارات وارده بر منابع زیستی

الف) قرآن

1ـ هو انشأکم من الأرض و استعمرکم فیها: اوست که شما را از زمین پدید آورده و از شما خواسته است که در آن آبادانی کنید. (هود:61)

استعمار، از باب استفعال و به معنای طلب و خواستن عمران و آبادی است؛ یعنی از انسان خواسته شده که زمین را آباد و آماده بهره‌برداری از فواید مطلوب آن کند؛55 چرا که احیا نکردن و مصرف نکردن زمینی در جهتی که برای آن آفریده شده و یا به کار بردن در غیر آن جهت، کفران نعمت‌های خداوند است.56 زمخشری می‌گوید: معنای استعمار، امر به عمران و آبادی است.57

مفاد آیه مبارکه وجوب عمران و آبادانی زمین با کشت و زرع و کاشت درخت و احداث بناها می‌باشد زیرا طلب مطلق از ناحیه خداوند دال بر وجوب است.58 بنابراین عمران و آبادانی زمین و اصلاح و احیای محیط‌زیست انسانی و طبیعی، تنها زمانی محقق می‌شود که کشت و زرع و نهال‌کاری و غرس اشجار و ساختمان‌سازی بر روی آن انجام گیرد و از هرگونه فساد و اخلال و بی‌نظمی اجتناب شود.59 از این رو، آیه کریمه به دلالت منطقی بر لزوم اقدام به عمران و آبادانی و از نظر قواعد اصول فقه با ملازمه عقلی بر نهی از ضد60 آن، یعنی عدم عمران دلالت دارد و چون از عدم عمران نهی شده باشد، به اولویت قطعی تخریب و ویرانی زمین هم متعلق نهی شرعی خواهد بود. نهی شرعی که مفادش حکم تکلیفی است برای استنتاج حکم وضعی مقدمه قرار می‌گیرد. بدین معنا که تخریب و افساد در منابع زمینی موجب ضمان و مسئولیت است.

2ـ ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلّهم یرجعون: فساد و تباهی به واسطه اعمال خود مردم خشکی و دریا را فرا گرفت تا خداوند وزر و وبال برخی از رفتارها و باورهای نادرست مردم را به آنان بچشاند، باشد که بازگردند. (روم:41)


ظاهر الفاظ این آیه عام بوده و مخصوص به یک زمان و یا یک مکان و یا یک واقعه خاص نیست. و منظور از «برّ و بحر» همه کره زمین است و مراد از فساد در زمین، تمامی اشکال فساد است که نظام زندگی بشر را تهدید نموده و آن را در هم می‌ریزد، خواه مستند به سوءتدبیر بعضی از انسانها باشد مانند جنگها و برداشتهای ناصحیح از منابع، و خواه مستند به آن نباشد مثل زلزله و سیل و حوادث طبیعی. و تمام این فسادها که در زمین و در عالم پدید می‌آید، محیط زیست سالم را از بین می‌برد.61

بنابراین تخریب و آلوده نمودن محیط زیست انسانی و طبیعی و عدم پیش‌گیری از آن‌ها، از مصادیق فساد بوده و باعث می‌شود که تعادل و توازن محیط‌زیست به هم خورده و برکات نازل نشده62 و انسان حیات طیب و پاکیزه را از دست بدهد63 و از محبت خداوند به واسطه افساد دور شود.64

3ـ کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحبّ المسرفین: از نعمت‌های خداوند بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید که خداوند اسراف‌کنندگان را دوست نمی‌دارد. (اعراف: 31)

در این آیه، دو امر اباحی و یک نهی تحریمی آورده شده است: به خوردن و آشامیدن اجازه داده و از تعدی در آن دو نهی می‌کند؛65 بنابراین این آیه و آیات دیگری که مربوط به اسراف و نهی از آن در قرآن کریم آمده است (همانند آیه 141 سوره انعام؛ آیه 6 سوره نساء؛ آیه 67 سوره فرقان؛ آیه 27 سوره اسراء؛ آیه 151 سوره شعراء؛ آیه 83 سوره یونس؛ و آیه 43 سوره غافر)، جملگی دلالت بر حرمت اسراف دارند. نراقی در عوائدالایام می‌نویسد: «بحثی در حرمت اسراف نیست و اجماع قطعی، بلکه ضرورت دینی و آیات زیاد و روایات بسیار بر حرمت آن دلالت دارد.»66

سخن در این است که آیا حرمت اسراف صرفاً مربوط است به اموال شخصی یا آنکه شامل اموال عمومی و منابع زیست انسانی که متعلق به جامعه است نیز می‌شود؟ به نظر می‌رسد خطاب در درجه نخست مربوط است به منابع اولیه زیست انسانی، بلکه منابع حیاتی از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا همان‌طور که گفتیم این منابع در دست انسانها به عنوان ودیعه و امانت است و تجاوز در آن خیانت محسوب می‌گردد. از کلمات لغویین و مفسران نیز چنین به دست می‌آید که یکی از معانی اسراف، تجاوز از حد و اعتدال است.67

پس در مقام افساد و تخریب هم باید گفت که اسراف صدق می‌کند؛ چرا که خداوند در سوره شعراء با بیان نعمت‌ها و عناصر زیست محیطی و مسئولیت انسان در برابر آنها و عدم اطاعت از اسراف‌کاران، می‌فرماید: «المسرفین الذین یفسدون و لا یصلحون»؛ به این معنا که اسراف فساد است و اسرافکار مفسد محسوب است. (شعراء: 152) بنابر این تخریب و آلوده‌ساختن منابع و عناصر زیست محیطی، در واقع تجاوز به حق حیات و داشتن محیط‌زیست سالم بوده و خود از مصادیق اسراف محسوب می‌شود که خداوند از‌ آن نهی فرموده است.

حرمت تکلیفی اسراف مقدمه‌ای است برای حکم وضعی یعنی مسئولیت مدنی و ضمان قهری. باید توجه داشت ضمان و مسئولیت در ایجاد خسارت به منابع زیستی صرفاً مرتبط با حقوق خصوصی نیست، بلکه جنبه عمومی دارد. بنابر این هرچند که مثلاً مصرف بی‌رویه آب چنانچه منجر به خسارت دیگران شود، مانند اینکه حیوانات دیگری بر اثر تشنگی تلف شوند و یا درختان باغ دیگری خشک شود، شخص ضامن است، ولی از دلایل ذکر شده چنین استنباط می‌شود که منابع زیستی چنانچه از رهگذر مصرف بی‌رویه، قربانی تضییع و اتلاف گردد مسئولیت دارد، اگرچه مالکیت شخصی نداشته باشد.

حضرت مولی علی(ع) در پاسخ عبدالله بن زمعه، از اصحابش که تقاضای سهم بیشتری از بیت‌المال داشت، فرمودند: «انّ هذا المال لیس لی و لا لک و انّما هو فئی المسلمین و جلب اسیافهم. فان شرکتهم فی حربهم، کان لک مثل حظهم، و الا فجناه ایدیهم لاتکون لغیر افواههم:68 این مال نه از آن توست نه از آن من، بلکه غنیمت مسلمین و اندوخته شمشیرهای ایشان است. پس اگر با آنها در کارزارشان شریک بودی، تو هم مانند آنها نصیب و بهره‌‌برده‌ای، وگرنه تو را بهره‌ای نیست؛ زیرا چیدۀ دست آنها برای دهان دیگران نیست!»

به کارگزارانشان نوشتند: «ادقوا اقلامکم و قاربوا بین سطورکم و احذفوا عنی فضولکم و اقصدوا قصد المعانی و ایاکم و الاکثار فانّ اموال المسلمین لاتحتمل الاضرار:69 نوک قلم‌هایتان را ریز کنید، سطور را به هم نزدیک کنید، کلمات زیادی را نسبت به من [در نوشتن گزارش] حذف کنید. محتوی و مفهوم اصلی را بیان کنید. از زیاد نوشتن بپرهیزید، که اموال مسلمین ضرر را تحمل نمی‌کند.»

زیاده‌روی در مصرف و استفاده از اموال عمومی، بی‌‌توجهی و بی‌دقتی نسبت به آن و استفاده از اموال عمومی و بیت‌المال مسلمین در راه تفرقه، شایعه‌سازی، توهین به افراد، افشاگری اسرار شخصی این و آن و سودجویی شخصی، از فاحش‌ترین اقسام اسراف در اموال عمومی است. اینکه انسان از اموال عمومی و دولتی برای کوبیدن شخصیت دیگران، جوسازی و اشاعه گناه استفاده نماید، بدترین خیانت، آن هم از نوع خیانت به ملت است. امام علی(ع) فرموده‌اند: «الا من اعظم الخیانه خیانه الامه:70 همانا بالاترین خیانت، خیانت به مردم است.»

4ـ آیات مربوط به کفران نعمت در قرآن مجید گاهی در مقابل ایمان آمده و گاهی مقابل شکر. قسم اول راجع است به مباحث قلبی و کاملاً جنبه کلامی دارد و به معنای کفر به وجود خدای تبارک و تعالی است. اما قسم دوم به معنای قدر نعمت نشناختن است؛ یعنی همان تعبیری که در عرف رایج گفته می‌شود «کفران نعمت». این اصطلاح یعنی بهره‌برداری بی‌‌جا از داده‌ها و داشته‌ها و شکر نعمت مقابل آن و به معنای بهره‌وری صحیح و به جا از آنهاست. به موجب آیات متعددی در قرآن مجید نتیجه کفران نعمت، از دست رفتن آن است. البته در قرآن فقدان نعمت را که محصول کفران نعمت است مانند سایر پدیده‌ها به خداوند که عله‌العلل است ،منتسب می‌سازد؛ ولی کاملاً یک سنت مسلم در جهان را نشان می‌دهد که بهره‌وری بی‌جا و بی‌رویه از نعمت‌های طبیعی و داده‌های الهی، نتیجه‌اش سلب نعمت است. به آیه زیر توجه کنید:

«ضرب الله مثلا قربه کانت آمنه مطمئنه یأتیها رزقها رغداً من کل مکان؛ فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون: خداوند [برای آنها که کفران نعمت می‌کنند] مثلی زده است: منطقه آبادی را که امن و آرام و مطمئن بود و همواره روزیش به طور وافر از هر مکانی فرا می‌رسید؛ اما نعمت خدا را کفران کردند و خداوند به خاطر اعمالی که انجام می‌دادند، لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید.» (نحل:112)

در آیه فوق سخن از یک منطقه آباد و پرنعمت به میان آمده که مردمش بر اثر کفران نعمت گرفتار ناامنی و گرسنگی و بدبختی می‌شوند. هرچند فعلهایی که در این آیه ذکر شده به صورت فعل ماضی است و ممکن است در نظر آید که بیانگر وقوع چنین حادثه‌ای در تاریخ است. بسیاری نیز چنین اندیشیده و آن را حادثه‌ای واقع شده در تاریخ گذشتگان تفسیر کرده‌اند.71

ولی به نظر نگارنده، قرآن در این آیه در مقام بیان یک قانون کلی حاکم بر جهان هستی است و به هیچ وجه حکایت از یک واقعه خاص نمی‌کند. کلمه «مثلاً» نیز می‌تواند شاهد همین برداشت باشد. مفاد این حکم حاکم بر هستی آن است که نتیجه شکر نعمت، یعنی بهره‌برداری و به کارگیری صحیح نعمت‌های طبیعی بقا و ازدیاد نعمت‌های‌ست و متقابلاً نتیجه بهره‌گیری غیرصحیح و به جا استفاده نکردن از نعمت‌های الهی، از دست رفتن آن است. در بسیاری موارد نتیجه کفران نعمت را عذاب الهی معرفی نموده است. گویی از دست رفتن نعمت‌های طبیعی مجازاتی است که خدای بزرگ بر گناه کفران نعمت مترتب نموده که عذابی الیم است. در سوره سبأ به داستانی دیگر اشاره شده به شرح زیر:

لقد کان لسبا فی مسکنهم آیه جنتان عن یمین و شمال کلوا من رزق ربکم و اشکروا له بلده طیبه و رب غفور: همانا سبا را در مسکن‌هاشان آیتی بود: دو بوستان از راست و چپ؛ بخورید از روزی پروردگارتان و شکر کنید او را. شهری پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. (سبأ:15)

فاعرضوا فارسلنا علیهم سیل العرم و بدلناهم بجنتیهم جنتین ذواتی اکل خمط و اثل و شیء من سدر قلیل: ولی روی گرداندند، پس سیل عرم را به سویشان سرازیر کردیم، و دو باغستانشان را مبدل به دو زمین خشک کردیم، که جز خوراکی تلخ، و اثل و مختصری سدر نمی‌رویانید. (سبا: 16)

ذلک جزینا هم بما کفروا و هل نُجازی الا الکفور: این کیفر را بدان جهت به آنان دادیم که «کفران» کردند، و مگر ما جز کفران‌گر را کیفر می‌کنیم؟ (سبا:17)

در آیات فوق اشاره به سرگذشت شهری شده که قرآن مجید آن را «بلدۀ طیبه» یعنی شهر پاک نامیده است. در این شهر در جوار منازل مسکونی مردم، باغهای سرسبز میوه‌جات مختلف در دو سوی شهر راست و چپ وجود داشت؛ ولی در پی کفران نعمت، باغهای راست و چپ‌شان همه ویران شد و به جای آن همه درختان خرم و سرسبز، مشتی درخت بیابانی وحشی و بسیار کم ارزش رویید. قرآن به سه نوع درخت بی‌ارزش اشاره می‌کند و ممکن است بیان این سه نوع درخت که در آن سرزمین ویران باقی ماند، اشاره به سه گروه مختلف باشد که بخشی از این درختان زیانبخش بود، و بعضی بی‌مصرف، و بعضی بسیار کم منفعت بود.

در آیه بعد به عنوان یک نتیجه‌گیری با صراحت می‌گوید: «این مجازاتی بود که ما به خاطر کفرانشان قائل شدیم: ذلک جزیناهم بما کفروا»؛ اما برای اینکه تصور نشود این سرنوشت مخصوص به این گروه بود، بلکه عمومیت آن نسبت به همه کسانی که دارای اعمال مشابهی هستند مسلم است، چنین می‌افزاید: « آیا جز کفران کنندگان را به چنین مجازاتی گرفتار می‌سازیم؟»

البته این جانب به هیچ وجه منکر عذابهای الهی نمی‌باشد، ولی در اینکه نتیجه سوء استفاده از منابع طبیعی و به کاربری غیر صحیح نعمت‌های خدادادی توسط بشر نیز به طور طبیعی موجب سلب نعمت از آنها می‌گردد و جامعه را مبتلا به عذابی الیم می‌سازد، تردیدی ندارد. در حقیقت سلب نعمت مجازات اعمالی است که انسانها به دست خودشان برای خویش فراهم ساخته‌اند.

ب)تصرفات تخریبی از نظر قواعد فقهی مالکیت

از نظر قواعد فقهی اسلامی به موجب قاعده «الناس مسلطون علی اموالهم»72 مالکیت دارای سه ویژگی است:

1ـ انحصار، یعنی هیچ کس جز مالک و یا با رضایت وی مجاز نیست، در ملک کسی تصرف کند.

2ـ دوام، یعنی هر ملکی مادام که به موجب اسباب شرعی و قانونی از مالکیت مالک خارج گردد، در مالکیت مالک باقی خواهد بود.

3ـ اطلاق یعنی هر مالکی می‌تواند هرگونه تصرفی در ملک خویش بنماید.

حال سوال این است که: آیا به موجب ویژگی سوم (یعنی اطلاق) مالک می‌تواند در ملک خویش تصرفاتی کند که موجب تخریب محیط زیست گردد؟ پاسخ از نظر قواعد فقهی منفی است؛ زیرا از نظر فقهی قاعده تسلط که در فوق اشاره شد، محکوم قاعده دیگری است که تحت عنوان قاعده «لاضرر و لاضرار فی ‌الاسلام». بحث مستوفی در زمینه قاعده مزبور جای آن نیست و ما خوانندگان ارجمند را به بخش مدنی کتابمان قواعد فقه ارجاع می‌دهیم؛ ولی اجمالاً اینکه این قاعده مشتمل بر دو بخش است. یکی لاضرر و دیگری لاضرار. آنچه مربوط به بحث کنونی ماست، بخش لاضرار است.

این قاعده مشتمل بر دو بخش است: یکی «لاضرر» و دیگری «لاضرار». آنچه مربوط به بحث کنونی ماست، بخش «لاضرار» است. جالب این است که این جمله را رسول‌الله(ص) در یک واقعه قضایی بیان فرموده است. داستان از این قرار بوده که:

در زمان رسول الله(ص) سمره بن جندب در جوار خانه مردی از انصار، درخت خرمایی داشت که راه رسیدن به آن از داخل ملک آن مرد انصاری می‌گذشت. سمره برای سرکشی به آن درخت و انجام امور آن به موجب حق عبوری که داشت، از ملک مرد انصاری عبور می‌کرد و بارها سرزده وارد می‌شد و بدین‌ترتیب باعث مزاحمت خانواده او می‌گردید تا اینکه عرصه بر صاحب خانه تنگ شد و به سمره گفت: «تو بدون اعلام و اطلاع وارد منزل من و حریم خصوصی من می‌شوی، در حالی که ممکن است اعضای خانواده‌ام در وضعیتی باشند که تو نباید آنها را ببینی. از این رو، بعد از این، هنگام عبور اعلام کن و اجازه بخواه، تا اهل خانه‌ام مطلع باشند.» سمره گفت: «من از میان خانه تو به سوی باغ خودم می‌روم و چون حق عبور دارم، لزومی به اعلام و اخذ اجازه نمی‌بینم.»

مرد انصاری مجبور شد به رسول اکرم(ص) شکایت کند. حضرت به سمره گفت: «بعد از این هنگام عبور، حضور خودت را اعلام کن.» سمره گفت: «این کار را نخواهم کرد.» حضرت فرمود: «ز این درخت دست بردار و به ازای آن درخت دیگری با این اوصاف به تو می‌دهم.» سمره قبول نکرد. فرمود: «در مقابل آن درخت، ده درخت بگیر و دست از آن بردار» و سمره باز هم قبول نکرد. حضرت(ص) فرمود: «دست از درخت بردار و به جایش در بهشت یک درخت خرما به تو خواهم داد»؛ اما این بار هم نپذیرفت تا اینکه رسول‌الله(ص) فرمود: «انک رجلٌ مضار، و لا ضرر و لا ضرار فی ‌الاسلام»؛ یعنی تو مرد ضرر زننده‌ای هستی، و در اسلام کسی نباید به دیگری ضرر بزند. بعد از آن دستور داد آن درخت را کندند و نزد سمره انداختند.73 و نیز نقل شده که پیغمبر(ص) به مرد انصاری فرمود: «اذهب فاقلعها و ارم بها الیه، فانّه لاضرر ولاضرار»؛74 یعنی برو و آن را از جا بکن و به نزد او بینداز؛ زیرا ضرر و ضراری در اسلام وجود ندارد.

جالب توجه آنکه در جمله رسول خدا(ص) دو کلمه آمده: یکی «ضرر» و دیگری «ضرار» و به یقین صرفاً برای تکرار کلمات و بدون بار معنایی نخواهد بود؛ لذا فقیهان برای تفاوت میان این دو کلمه سخن بسیار گفته‌اند. ما در این باب نظر خاصی داریم که در جای خود بحث کرده‌ایم. اجمالاً آنکه به نظر ما تفاوت میان ضرر و ضرار آن است که «ضرر» مطلق ورود خسارت به دیگری است و حتی جایی را که کسی با اعمال مجرمانه موجب ضرر دیگری می‌شود نیز شامل می‌گردد؛ ولی «ضرار» جایی است که کسی برای اعمال حق خویش و یا عملی که در شرایط عادی مجاز است، موجبات زیان به دیگری را فراهم می‌سازد؛ مثلاً ساختن مسجد در شرایط عادی کاملاً مجاز بلکه میمون و راجح است، ولی وقتی احداث مسجدی در مدینه موجب ورود زیان به جامعه مؤمنین مدینه و تفرقه آنان شد، قرآن مجید آن را مسجد «ضرار» خواند و با آیه شریفه زیر آن را محکوم و بقای آن را خلاف مصالح اسلام دانست و لذا مسلمانان آن را تخریب و قلع بنا نمودند:

و الذین اتّخذوا مسجداً ضراراً وکفراً و تفریقاً بین المؤمنین و إرصاداً لمن حارب الله و رسوله من قبل ولیحلفن إن أردنا إلا الحُسنی، والله یشهد إنهم لکاذبون: کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان‌رساندن [به مردم] و کفر و اختلاف‌افکندن میان مؤمنان و [ساختن] کمینگاه برای آن ‌کس که از پیش با خداوند و پیامبرش به جنگ برخاسته بود و سوگند می‌خورند که: «ما جز سر نیکی نداریم» و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند.(توبه: 107)

به هر حال با صدور فرمان رسول خدا(ص) در جریان سمره، قاعده «لاضررولاضرار» یکی از قواعد مسلم و اصول بنیادین در روابط مالکانه و زندگی بشری در تمدن اسلامی مدینه شد.

جالب است گفته شود جمله نخستین از این دو جمله «لاضرر و لاضرار» در حقوق روم وجود داشت و در مجموعه‌ای که تحت عنوان «الفقه الرومانیین» از Cod de Justinian ترجمه شده، عیناً همان جمله اول آمده است، ولی جمله دوم وجود ندارد؛ زیرا رومیان برای مالکیت اطلاق قائل بودند و لذا در حقوق اروپا به تبعیت از حقوق روم تا قرن بیستم می‌گفتند: اگر کسی مالک چیزی شد، هرگونه بهره‌برداری برای او مطلقاً وجود دارد. در حقوق کامن‌لا برای نخستین بار سال 1906 میلادی با قضیه Decoy و به‌تدریج نظریه Abusing of Right مطرح شد.

حقوقدانان ایرانی این قاعده را «سوء‌استفاده از حق» و عربها «التعسف من ‌الحق» ترجمه کرده‌اند. مفاد این قاعده دقیقاً همان است که به نظر ما در بخش دوم قاعده لاضرر یعنی واژه ضرار آمده و حضرت رسول‌الله(ص) آن را در اسلام منتفی دانسته است. سمره‌بن جندب می‌خواست به استناد اجرای حق خویش، موجب ورود زیان به مرد انصاری شود که پیامبر اکرم(ص) از این امر جلوگیری فرمود و با صدور این فرمان قاعده‌ای در فقه و زمینه‌ای برای نظریه‌پردازی فقیهان گشت.

به نظر فقیهان اسلامی این قاعده موجب تقیید و محدودشدن اطلاق مالکیت است. بدین معنا که کسی نمی‌تواند برای اعمال حق خویش به دیگری زیان وارد سازد. این قاعده در اصل چهلم قانون اساسی ایران در اصل فوق موضوع قاعده را از روابط فردی و شخصی توسعه داده و تجاوز به منافع عمومی را بر آن عطف نموده و شمول داده‌اند. بنابراین چنانچه تصرفات اشخاص در اموال و املاکشان موجبات زیان بر دیگران و تجاوز به منافع عمومی گردد، تصرفات مزبور ممنوع خواهد بود و توسط حاکمیت بایست جلوگیری شود.

این استنباط از جمله رسول‌الله(ص) کاملاً منطقی و معقول است؛ زیرا ناگفته پیداست وقتی از زیانی که بر مردم انصاری اهل مدینه از رهگذر ورود سرزده بر منزلش وارد می‌گردد، و شخص زیان زننده از هرگونه پیشنهادهای مسالمت‌آمیز برای حل مسأله امتناع می‌ورزد، رسول‌اکرم(ص) می‌خروشد و می‌فرماید درخت او را از بن درآورند و جلویش پرتاب کنند، در مورد تخریبهای زیست‌محیطی زمان ما که موجبات تجاوز به منافع عمومی است و توسط مالکان به بهانه اعمال حق مالکیت صورت می‌گیرد، چگونه داوری می‌فرمودند؟ آیا می‌توان پذیرفت که بی‌اعتنا بودند؟ بی‌گمان هرگز!

وقتی مالک قطعه زمینی در محلات پرجمعیت، به استناد مالکیت و اطلاق آن نسبت به فراز و هوا اقدام به ساختن برج آسمان‌خراشی می‌کند و از این رهگذر هوای محل را به وضعیتی مبدل می‌سازد که راه تنفس به‌تدریج تنگ می‌شود و به تشخیص کارشناسان زیست‌محیطی، موجبات بیماریهای ریوی فراهم می‌گردد، آیا مصداق «انک رجلٌ مضار» (توشخص زیان رسانی) و مشمول ندای حضرت رسول(ص) که «لا ضرار فی ‌الاسلام» نمی‌باشد؟ به یقین آری.

البته به نظر می‌رسد مصداق واقعی «رجال مضار» نه تنها اشخاص حقیقی و مالکان املاک هستند که در واقع مدیران شهری و کسانی مخاطب نخستین خطاب رسول‌الله(ص) می‌باشند که بدون مطالعه و در نظرگرفتن مصالح عمومی مجوز این‌گونه اقدامات را صادر می‌کنند.

قاعده وجوب دفع ضرر محتمل

این قاعده هر چند در علم اصول فقه مطرح شده75 و نه در دانش فقه، ولی به نظر ما می‌توان از آن در مباحث فقهی و حقوقی نیز بهره گرفت. مستند این قاعده کاملاً موازین عقلی است و نیازی به مستندات نقلی ندارد. مفاد این قاعده حکم تکلیفی و وجوب است نه ضمان. به استناد این قاعده، حاکمیت در مسائل زیست محیطی بایست اقدامات پیشگیرانه کند و در کلیه مواردی که ممکن است منجر به آسیبهای زیست محیطی شود، موظف است مبادرت به دفع آن نماید. مفاد این قاعده علاوه بر آثار وضعی، وجوب و تعیین وظیفه برای مقامات است؛ لذا از نظر حقوقی این حق برای کلیه شهروندان وجود دارد که در برخورد به این‌گونه موارد، نخست با درخواست مستقیم و در صورت امتناع از مراجع قضایی، الزام مقامات مسئول را خواستار شوند.

ناگفته روشن است که در فرض کوتاهی و تفصیر شخص مسئول در عدم اقدامات پیشگیرانه، پس از ورود زیان، شخص زیان‌دیده حق دادخواست مطالبه ضرر و زیان را دارد؛ ولی این قاعده در خصوص ایجاد حق نسبت به الزام به اقدامات پیشگیرانه قبل از ورود زیان نیز کاربرد دارد.


نتیجه‌گیریهای فقهی

قواعد فقهی می‌تواند مستند بسیاری از فتاوای زیست محیطی باشد. برای نمونه:

مسأله 1ـ چنانچه کارشناسان و متخصصان، بلندمرتبه‌سازی در مناطق مسکونی را موجب ایجاد مشکلات اقلیمی اعلام دارند، چنین اقداماتی تجاوز به منافع عمومی محسوب و در نتیجه شرعاً‌ حرام خواهد بود.

مسأله 2ـ چنانچه به نظر کارشناسان در منطقه‌ای که منابع زیرزمینی با مشکل کم‌آبی رو بروست، استخراج بی‌رویه آب به منظور بهره‌گیری و استفاده مقاصد شخصی مانند پرکردن استخرهای شنای تفریحی در منازل شخصی، تجاوز به حقوق عمومی محسوب و شرعاً حرام است. پرداخت بهای آب، به اداره آب این مشکل را حل نمی‌کند.

مسأله 3ـ هرچند اصلاح درختان جنگل‌های کشور عملی ضروری و لازم است، ولی قطع آنها به منظور توسعه فضای مسکونی چنانچه به نظر کارشناسان موجب تخریب منابع زیستی و عوامل سالم‌سازی محیط است، تجاوز به منافع عمومی و شرعاً حرام می‌باشد.

مسأله 4ـ سرازیر کردن فاضلاب منازل و نیز فضولات و زباله کارخانجات و سایر اماکن به نهرها، دریاها و نیز به منابع آبهای زیرزمینی شرعاً حرام است.

مسأله 5ـ ایجاد کارخانجات دودزا بدون نصب فیلترهای تصفیه گازهای مضر در مناطقی که موجب تخریب و اضرار به منابع زیستی می‌گردد، از مصادیق تجاوز به منافع عمومی و شرعاً حرام است.

مسأله 6ـ استفاده اشخاص حقیقی و یا حقوقی از وسایط نقلیه دودزا که به نظر کارشناسان موجب آلوده ساختن هوا می‌گردد، حرام و در برخی موارد موجب ضمان شرعی است.

مسأله 7ـ قرار دادن ظروف زباله در اماکنی که موجب ایجاد حشرات ناقل بیماری می‌گردد و فضا را آلوده می‌سازد، حرام و موجب ضمان است.

مسأله 8 ـ ریختن زوائد میوه‌‌جات و غیره در معابر عمومی که امکان فراهم آوردن عوامل زیان‌آور گردد، حرام و در صورت ورود زیان، موجب ضمان است.

مسأله 9ـ ایجاد آلودگیهای صوتی چنانچه در حدی باشد که موجب اضرار به شهروندان باشد، حرام و موجب ضمان است.

مسأله 10ـ دولت موظف است که نسبت به عوامل مخرب محیط زیست اقدامات پیشگیرانه کند و در صورت سهل‌انگاری، شهروندان حق مطالبه دارند.

مسأله 11ـ هنگام درگیری مسلحانه با دشمن، به کار بردن سلاحهایی که موجب تخریب منابع زیست محیطی می‌گردد، حرام و ممنوع است. آلوده نمودن آبها با استفاده از مواد مسموم‌کننده و میکروبی به منظور از بین بردن منابع طبیعی، کشتزارها و مزارع و همچنین حیوانات اهلی و وحشی در بلاد کفر ممنوع است.

از فقهای معاصر آیت‌الله منتظری این سؤال را به نحو مستدل پاسخ داده‌اند. متن پاسخ ایشان به شرح زیر است: «آلوده کردن آبها، زمینها و اتلاف حیوانات ـ هر چند در بلاد کفر ـ جایز نیست،... حتی در موارد جنگ نیز نباید مجاهدان متعرض درختان و حیوانات و... شوند.»76 ایشان برای پاسخ خود به سه دلیل فقه تمسک نموده‌اند:

الف) آیه شریفه «و اذا تولّی، سعی فی ‌الارض‌‌ليُفسد فیها و يُهلک الحرث و النسل و الله لایحب‌الفساد: چون قدرت یابد، در زمین به راه افتد تا در آن فساد کند و کشت و نسل را نابود نماید، و خداوند فساد را دوست ندارد.» (بقره، 205) به نظر ایشان تخریب منابع زیستی مشمول این آیه شریفه می‌باشد.

ب) حدیث زیر: عن ابی‌حمزه الثمالی، عن ابی‌عبدالله(ع) قال: کان رسول‌الله (ص) اذا اراد ان یبعث سریه، دعاهم، فأجلسهم بین یدیهه ثم یقول: سیروا بسم‌الله و بالله و فی‌سبیل ‌الله و علی ملّه رسول‌الله؛ لاتغلوا و لا تمثلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شیخاً فانیاً و لاصبیاً و لا امرأه و لا تقطعوا شجرا.77

ترجمه حدیث: ابی‌حمزۀ ثمالی از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمودند: رويّۀ رسول خدا(ص) این بود که هرگاه می‌خواست گروهی را برای درگیریهای مسلحانه اعزام کند، آنان را جمع می‌کرد و همه را می‌نشانید و می‌فرمود: به نام خدا و با توکل بر او و برای او حرکت کنید و مقید به دین و سنت پیامبر خدا عمل کنید. هرگز کسی را به غل و زنجیر مكِشید، و جنازه‌ها و بدن‌ دشمن را مثله مکنید (قطعه قطعه مکنید)، پیران ناتوان، کودکان و زنان را مکشید و درختی را قطع مکنید.

ج) مسعدۀ بن صدقه از امام صادق(ع) نظیر مضمون روایت نخستین را نقل با مطالبی افزون نقل می‌کند، به شرح زیر: عن مسعدۀ بن صدقه عن أبی عبدالله(ع) قال: إن النبی (ص) کان إذا بعث أمیراً له علی سریه، أمره بتقوی الله عز و جل فی خاصه نفسه، ثم فی أصحابه عامه، ثم یقول: اغز بسم‌الله و فی سبیل‌الله، قاتلوا من کفر بالله؛ لاتغدروا و لاتغلوا و لا تمثلوا و لا تقتلوا ولیداً و لا متبتلاً فی شاهق، و لا تحرقوا النخل و لا تغرقوه بالماء، و لا تقطعوا شجره مثمره و لا تحرقوا زرعا؛ لأنکم لا تدرون لعلکم تحتاجون إلیه و لا تعقروا من البهائم ممّا یؤکل لحمه...78

یعنی: رسول‌الله(ص) امیر لشکر را اولاً شخصاً و ثانیاً نسبت به لشکر رعایت تقوای الهی را گوشزد می‌فرمودند. سپس چنین می‌گفتند: برای خدا بجنگید و در راه او مهاجمان را دفع کنید و هرگز حیله و فریب به کار مبرید، کسی را به غل و زنجیر مکشید و جنازه‌ها مثله مکنید. هرگز درخت خرمایی را مسوزانید و آنها را در آب غرقاب مسازید و هیچ درخت میوه‌داری را قطع مکنید و هیچ زراعتی را به آتش مکشید، اینها مورد نیاز بشریت است و هرگز چهارپایان و حیوانات مأکول اللحم را در هنگام حمله پای نبرّید...

نتیجه‌گیری نهایی

با مطالعه مباحث ارائه شده به این نتیجه می‌رسیم که ممنوعیت تعدی به منابع زیست محیطی و امر به حفظ آنها دقیقاً به منظور ارزش‌دار بودن و قداست آن منابع در فقه اسلامی و نه صرفاً به خاطر تجاوز به اموال و املاک دیگران است. به دیگر سخن نباید چنین پنداشت که امر به حفظ و ممنوعیت اعمال تخریبی، به خاطر تجاوز به اموال و املاک دیگران است تا با رضایت صاحبان آنها مجاز گردد. منابع زیست محیطی از نظر حقوق اسلامی دارای عنوانی مستقل و رأساً از ارزش و قداست برخوردار است. آنچه در این بخش آمد، تلخیصی از رساله‌ای مستقل تحت عنوان «فقه محیط زیست» است که ان‌شاءالله در فرصت مناسب منتشر خواهد شد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. الوسائل: ج6، ص372.

2. ر.ک: حسینعلی منتظری، نظام‌الحکم فی‌الاسلام، ص485، و نیز همو: الخمس و الانفال. 491.

3. منتظری، همان.

4. تارنگار فصل سبز ـ http://sasan11.blogfa.com/post-713.aspx

5. گزارش روزنامه ایران، شماره 3878.

6. تاریخ: مهر 1386 نویسنده: دکتر صدیقه ببران.

7.ترجمه قرآن آیت‌الله مکارم شیرازی.

8. ترجمه قرآن آیت‌الله مشکینی.

9. محمدباقر صدوق، «جمعیت، محیط‌زیست، آینده»، فصلنامه محیط‌زیست، شماره3، 1380، ص10.

10. DIRECTIVE 2004/35/CE of THE EUROPEAN PARLIAMENT AND do THE COUNCILof 21 April2004 on environmental libility with regard to the prevention and remedying of environmental damage, at: official journal of the European union, article z(1) (b),

11. اصغر جعفری ولدانی، ایران و حقوق بین‌الملل، تهران، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، 1380، ص242. نقل از رساله دکتری آقای انتظاری تحت عنوان «مسئولیت مدنی ناشی از خسارات زیست محیطی»، به راهنمایی، سیدمصطفی محقق داماد.

12. سیدمرتضی اعتضاد و زهرا ملک چشم سیاه، «آب و بیماری‌ها» فصلنامه محیط زیست، جلد هشتم، شماره3، 1375، ص73.

13. روزنامه همشهری، شماره 150، بهمن 1392.

14. المغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 1، ص 309.

15. الحرث الزرع (مجمع البحرین).

16. بحار الانوار، ج75، باب 23، ص233.

17. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص5.

18. بحار الانوار، ج75، باب23، ص233.

19. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص5.

20. همان

21. صحیح بخاری87:1 ، و صحیح مسلم 370:1 حدیث 3و4و5، و سنن ابی‌داود 132:1 حدیث 489، و سنن ابن‌ماجه 187:1 صدر حدیث 567، و سنن النسائی 1: 209، و سنن الدارمی 322:1 و 224:2. و مسند أحمدبن حنبل 250:1، 301و 3: 222، 240، 412، 442، 501 و 304:3 و 416:4 و 145:5، 148، 161، 248، 256 با اندکی تفاوت و نیز: حرعاملی، وسائل الشیعه: باب 7 من أبواب التیمم، ح2.

22. ببیند: طوسی، الخلاف، ج1، ص4؛ همو، المبسوط، ج4، ص154؛ ابن‌ادریس حلی، السرائر، ج1، ص58؛ علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج2، ص173 (چاپ آل‌البیت، قم)؛ فحر‌المحققین، ایضاح الفوائد، ج 1، ص79، شهید اول، ذکری الشیعه، ج3، ص80، محقق کرکی، جامع المقاصد، ج2، ص132.

23.Sophie deledore and donatienne ryckbost ,liability for contaminated sites , 1997 , p.4.

24.Ibid , P.4.

25.Ibid , p.4.

26. Ibid , P.5.

27. Directive 2004 , article 2(1)(c).

11. باقر مسگران کریمی، «چگونگی مصرف سم و اثراث سوء آن در محیط زیست»، فصلنامه محیط زیست، جلد ششم، شماره 3، 1373، ص70.

28.Sophie , op. Cit , p.1.

29. منتظری، حسینعلی، همان

30. علی جلیلیان، «آلودگی هوا و گیاهان»، مجله کشاورز جوان، سال دوم، شماره 9، آذر 84، ص1

31. دانیل بوتکین، شناخت محیط زیست، ترجمه، وهاب زاده، عبدالحسین، جهاد دانشگاهی مشهد، 1381، ص 433.

32. پل شوون، آلوگی هوا، ترجمه: کریم کوشا، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1369، صص 2 و 3؛ انتظاری، همان.

33. Trail smelter case

34. دانشگاه هاروارد، حقوق بین‌الملل محیط زیست، تحقیقی از دانشگاه هاروارد، ترجمه: سید فضل‌الله موسوی، تهران، نشر میزان 1380، ص40؛ انتظاری همان.

35. لوتارگوند لینگ، حقوق بین‌الملل محیط زیست: جو، آب شیرین و خاک، در حقوق محیط زیست، ترجمه: محمدحسن حبیبی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1381، ص44. انتظاری، همان

36. انتظاری، همان

37. همان.

38. همان.

39. فرید اجلالی، آلودگی هوا با نگاهی به پالایش هوای تهران، نشر آموزش کشاورزی، 1386، ص20 به بعد.

40. علامه طباطبائی، پیشین، ج10، ص31.

41. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایۀ الفقیه و فقه الدولۀ الاسلامیۀ،

42.Environmental damage.

43.Despax.M.

44. مهدی انصاری، «مسئولیت ناشی از خسارت‌های زیست محیطی»، فصلنامه حقوق، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دوره 38، شماره 2، تابستان 1387، ص 295.

45. مهدی انصاری، همان.

46. از جمله می‌توان به مواد 9 و 10 قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست مصوب 1353؛ ماده 2 قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا مصوب 1374؛ ماده 2 قانون حفاظت دریا و رودخانه‌های مرزی از آلودگی با مواد نفت مصوب 1354 اشاره نمود.

47. انصاری،‌همان.

48. Trouble de voisinage:

بیشتر کشورها، یک نظام خاص مسئولیت را در حقوق خود پذیرفته‌اند که به زیان‌دیدگان از مزاحمت همسایه امکان می‌دهد تا گاهی بر مبنای مقررات صریح قانون و گاهی بر مبنای یک رویه قضایی تثبیت شده، جبران زیان‌هایشان را مطالبه کنند.

در فرانسه، دیوان عالی کشور، خیلی زود، اصل مسئولیت ناشی از مزاحمت همسایه را پذیرفت. مطابق ماده 976 قانون مدنی کبک نیز: «همسایگان باید ضررهای عادی همسایگی را که بر حسب ماهیت یا وضعیت املاکشان یا برحسب کاربردهای محلی، از حدود تسامحی که باید در قبال هم داشته باشند، فراتر نرود، بپذیرند.» (پاتریس ژوردن، تحلیل رویه قضایی در زمینه مسئولیت مدنی، ترجمه و تحقیق: مجید ادیب، چاپ اول، نشر میزان، 1386، صص 351 و 352).

49. prieur, Michel, Droit de leenvironment, dalloz, 3edition, 1996, p. 947.

50. prieur,op.cit,p.947.

51. مهدی انصاری، همان، ص 296.

52. Carbonier, jean, droit civil, 1978,n.54.

53. فیروزی، مهدی، حق‌‌ بر محیط زیست، تهران، سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی، 1385، ص42.

54. انتظاری، همان.

55. علامه طباطبائی، پیشین، ج10، ص31.

56. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، ج4، الطبعه الثانیه، قم، نشر تفکر، 1415ق، ص149.

57. محمودبن عمر الزمخشری، الکشاف، ج2، نشر دارالکتب العربی، 1407 ق. بیروت، ص407.

58. قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1405 ق. ج9، ص55.

59. قرضاوی، یوسف، رعایه البیشه فی شریعه الاسلام، مصر، دارالشروق، 2001 م، ص24.

60. برای آشنایی با این قاعده ر.ک: محقق داماد، سیدمصطفی، اصول فقه، دفتر اول. مرکز نشر علوم انسانی، تهران.

61. علامه طباطبائی، المیزان، ج16، صص 205 و 206.

62. «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض»؛ سوره اعراف، آیه 96.

63. سوره نحل، آیه 97.

64. «و یسعون فی الأرض فسادا والله لا یحب المفسدین»، سوره مائده، آیه 64.

65. سیدعلی‌اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج3، صص 257 و 258.

66. ملا احمد نراقی، عوائد الایام، عائده 61، ص615.

67. ملا احمد نراقی، پیشین، ص625؛ سیدعلی‌اکبر قرشی، پیشین، ص257.

68. نهج‌البلاغه، خطبه232.

69. نهج‌السعاده، ج4، نامه 12، ص30.

70. نهج‌البلاغه، نامه26، ص383، دکتر صبحی صالح.

71. المیزان، ج12، ص363.

72. ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، قواعد فقه بخش مدنی1، مرکز نشر علوم اسلامی، تهران.

73. ر.ک: کافی، ج5، کتاب المعیشه، باب ضرار، حدیث 2.

74. ر.ک: همان، ج5، کتاب المعیشه، باب ضرار، حدیث 8 و وسائل الشیعه، (20 جلدی) ج 17، ص 340، کتاب احیاء موات، باب 12، حدیث 3.

75. ر.ک:‌انصاری، مرتضی، فرائدالصول ]رسائل[، دفتر نشر اسلامی، قم، چاپ اول، 1407ق؛ مبحث اصول عملیه؛ خراسانی، محمدکاظم [آخوند]، کفایه‌الاصول، محشی ابوالحسن مشکینی، کتابفروشی اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1366ش؛ ج2 مبحث اصول عملیه؛ حایری یزدی، عبدالکریم، دررالفوائد، قم، انتشارات اسماعیلی، چاپ اول، بی‌تا؛ ج2 مبحث اصول عملیه.
 
76ـ حسینعلی منتظری، گنجینه استفتائات قضایی، مؤسسه قضا، ش 7368

77. حر عاملی، وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، جهاد العدو، باب 15؛ کلینی، کافی، ج 5، صص 27 و 29.

78. همان منابع.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه