پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی میراث معنوی مردم معماری ایرانی را نمی‌شناسند

مردم معماری ایرانی را نمی‌شناسند

برگرفته از خبرگزاری مهر

 یک پژوهشگر معماری با اشاره به سابقه نسبت فلسفه و معماری تأکید کرد: معماری جریان اجتماعی آگاهی نسبت به فضا است که قوم ایرانی از آن برخوردار بوده اما امروزه به کلی از آن تهی شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه سلسله نشستهای گروه مطالعات علم مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، نشست "مشکل فهم معماری ایران" با حضور مهندس محمدرضا حائری و شبنم اسماعیلی از کارگاه معماری معاصر ایران و مؤسسه فرهنگی پژوهش‌های دانش بومی عصر چهارشنبه 12 خرداد برگزار شد.

در ابتدای این نشست، محمدرضا حائری با اشاره به همکاری 7 ساله خود با شبنم اسماعیلی به عنوان انسان شناس در مورد معماری ایران به سابقه نسبت معماری و فلسفه پرداخت و گفت: آغاز گفتگوی فلسفه و معماری به گفته لاو تسه بر می گردد که فضا را مطرح کرد و گفت آنچه در مورد کوزه و خانه و ظرف اهمیت دارد "خالی" میان آنهاست. همچنین یک قرن پیش از میلاد یک معمار در روم تمام بحث معماری را فرموله کرد و معتقد بود که معماری در تمام دنیا بر سه پایه استحکام، سودمندی و زیبایی(لذت) استوار است.

مهندس حائری تأکید کرد: تا همین اواخر بسیاری از متفکران نسبت میان معماری و فلسفه را رقم زده اند و معتقدند که کار معماری، متجلی کردن جهان است.

وی به تشریح پژوهش چندین ساله خود و همکارانش در حوزه معماری ایرانی پرداخت و گفت: تا سال 1300 هرچه ساخته می شد مبتنی بر دانش معماری ایران بود که در قالب حکمت سرزمینی یا سنت بیان می شد. اما از 1300 تا 1340 بر اثر تحولات مختلف معماری ایران امکان متحول شدن و یا عصریت را پیدا کرد.
 
این پژوهشگر افزود: از سال 1340 به این طرف در ایران ساختن بدون معماری شکل گرف، شهرهای کشورمان مملو از سازه های فاقد معماری است که این مسئله کیفیت زیستن را تقلیل داده است.
 
وی واژه معماری و مهندسی را در ایران دچار تغییر خواند و گفت: امروزه معماری که دلالت بر عمران و آبادانی دارد به هر نوع ساخت و سازی اطلاق می شود و واژه مهندس که به شخصیت صاحب دانشی که اهل تناسبات و هندسه بوده بر کسی که هرچیزی را سرهم کرده اطلاق می شود و سومین مطلب آنکه نقش معماری در ارتقای کیفیت زندگی پایین آمده است.
 
وی با بیان اینکه معماری جریان اجتماعی آگاهی نسبت به فضا است که قوم ایرانی از آن برخوردار بوده و امروزه به کلی تهی شده است، افزود: مفاهیم بنیادین معماری ایران که در درجه اول حریم، صرفه جویی انرژی، احترام به محیط و ترکیب بندی فضا بود به کلی از ساخت و سازهای معاصر رخت بربسته است.
 
حائری تأکید کرد: آگاهی معمارانه که شامل آگاهی بر سرزمین، اشراف بر زندگی و جامعه و فرهنگ بوده به کلی از ساختمانها رفته است به همین دلیل تا سال 1300 آگاهی معمارانه بخشی از شعور و وجدان جامعه بوده است و تا این تاریخ یک اثر بر خلاف این اصول چه کوچک چه بزرگ ساخته نشده است؛ اما از آن سال به بعد این آگاهی معمارانه نزول پیدا کرد.
 
وی عدم زبان مشترک در مورد معماری را یکی از علل مشکل فهم معماری ایران دانست و گفت: دعوای میان معماری مدرن و سنتی فاقد اعتبار است چون ما هیچ شناختی از دو حوزه نداریم.
 
حائری عصریت را مسئله مهم معماری خواند و گفت: ما در هر دوره از تاریخ ایران با عصریت معماری متفاوت روبرو هستیم و معماری مدرن هم معماری عصر خود است و ما دنبال معاصر کردن معماری هستیم به همین دلیل  نام پژوهش خود را " عصریت محقق نشده معماری ایران و گفتگو درباره تحولات سازمان یابی معاصر فضا در ایران" نهادیم.
 
وی به تحقیقات 30 ساله خود درباره شهر کاشان و تهران و تغییرات نیم قرنی این دو شهر اشاره کرد و گفت: معماری قدیمی کاشان با اینکه از اصول معماری مشترکی پیروی می کند یک خانه چه کوچک و چه بزرگ یک شکل نیست.
 
وی از بین رفتن درک مفاهیم اقلیم، سرزمین و زندگی را علت گستردگی شتاب زده کاشان امروزی خواند و گفت: ما امروزه در کاشان با پدیده های جدیدی روبرو می شویم؛ انواع بافتها و دسترسی هایی که وجود نداشته و در عرض چند سال یک توسعه عظیمی راه افتاد که متأسفانه بزرگترین نهادهای مالی ما بزرگترین خطاهای معماری و ساختمانی را مرتکب می شوند و در اینجا تهی شدن آگاهی در معماری را می توان دید.
 
حائری یادآور شد: تا سال 1300 در شهرنشینی آرام انتقال شفاهی دانش و آگاهی معماری صورت می گیرد اما از سال 1340 ، پدیده ای اتفاق می افتد که هرگز در تاریخ چند هزار ساله ایران وجود نداشته و آن هم " ساختن بدون معماری"است.
 
وی با نشان دادن برخی تصاویر باقی مانده از نوع معماری ایرانی افزود: ما در این دوره چهار تجربه درخشان معماری که مبتنی بر سنت، بوم، تاریخ و نوآوری است را داشتیم و این چهار معماری می توانست جلوه و حرکت آینده ما را تعریف کند اما به بن بست می خورد.
 
حائری تأکید کرد: از آنجایی که معماری  در نظریه، هنر، اجرا و زندگی خیمه زده، باعث چندپارگی معماری شده است؛ دانشگاههای ما بیشتر روی هنر و نظریه پافشاری دارند و مهندسان و پیمانکاران عاشق اجرا هستند و ما از طرفی متوجه نیستیم که بهره برداران ناراضی هستند.
 
وی به شناخت شناسی معماری ایران اشاره کرد و گفت: با مطالعه ای که داشتیم و این بحث می تواند تکمیل شود، ادبیات حاکم بر معماری ایران تا کنون از 7 گروه باستان شناسی، اسطوره شناسان، تاریخ و تاریخ هنر، عرفان، انسان شناسی، گوناگونی بناها و فضاهای شهری و ادبیات فارسی نشأت گرفته است.
 
وی مفهوم"فضا" در معماری ایران را اساس معماری ایران دانست و گفت: قوم ایرانی همواره معماری را در قالب فضای باز، پوشیده و بسته به طور همزمان و هم مکان می دیده است. در تمام دوره معماری ایران آنچه پنهان و آشکار است سه محور مکان، زندگی و معنای محور اصلی معماری ایران بوده است که به طور موزون با هم در طول تاریخ تا سال 1300 حرکت کردند و این سه محور به صورت دانش در ذهن معمار و جامعه یک شبکه آگاهی معمارانه را می ساختند.
 
حائری تأکید کرد: اما از سال 1340 با رشد شهرنشینی، انتقال شفاهی آگاهی معماری ایرانی متوقف و در نتیجه شعور عام نسبت به معماری سقوط کرد و اگر شعور عام را ارتقا ندهیم اوضاع به همین شکل باقی می ماند.
 
وی با اشاره به ویژگیهای معماری اصیل ایرانی در مقابل ساخت و سازهای فعلی در کشور تأکید کرد: امروزه به جای آگاهی ایدئولوژی بلوار و...، و به جای معماری ساختمان سازی، به جای سکونت، اسکان و به جای تصور سه بعدی از فضا(حجم) تصور دو بعدی از فضا( سطح) حاکم شده است.
 
وی در پایان رشته های انسان شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی، زبان شناسی را در شناخت معماری بسیار مؤثر خواند و گفت: جای فلسفه در اینجا خالی است و فلسفه می تواند به شناخت معماری کمک کند و اینکه چه راهکاری را انتخاب کنیم تا معماری را به یک جریان اجتماعی تبدیل کنیم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید