یافتههای باستان شناسی
در زیویه چه میگذرد؛ زیویه؛ محوطۀ سوخته باستانشناسی ایران
- يافتههاي باستان شناسي
- نمایش از چهارشنبه, 16 ارديبهشت 1394 04:40
برگرفته از هنرنیوز
بین دانستهها و نتایج حاصل از کاوشهای زیویه که در اختیار باستانشناسان و محققین قرار گرفته است و وسعت و مدت کاوشهای این دژ، هیچ رابطه معقولی وجود ندارد. در چنین شرایطی انتظار تجزیه و تحلیل و نتیجهگیری از یافتههای این کاوشها و اظهارنظرهای باستانشناسان و پژوهشگران مختلف و بروز بحثهای علمی میان آنها به دور از واقعیت است. در واقع کسی از یافتههای این کاوشها چیزی در دست ندارد که بتواند به تحلیل و اظهارنظر بپردازد.
Air Jordan 1 Blue Chill Womens CD0461 401 Release Date 4 | boys nike jordan retro flyknit shoes women High OG Panda - air max 95 cool grey neon yellow - Grailifyحمید اماناللهی - دژ زیویه از بزرگترین و مهمترین محوطههای باستانی در شمالغرب ایران است. این محوطه در ۵۵ کیلومتری جنوبشرقی شهرستان سقز کردستان، در شمال روستایی موسوم به همین نام قرار دارد و در مورخ ۰۴/۱۰/۱۳۴۶ به شماره ۷۶۲ در فهرست آثار ملّی به ثبت رسیده است. سرگذشت بررسیها و کاوشهایی که طی ۳۰ سال اخیر در زیویه صورت گرفته، جداً نیازمند نقد و بررسی میباشد. باید اذعان کرد که طی سه دهۀ گذشته، به هر علت یا بهانهای، این اثر بیبدیل و کمنظیر، در مقام یک محوطه مهم مانایی، مورد بیتوجهی قرار گرفته است. از سویی، زیویه و آثار آن برای باستان-شناسان و پژوهشگران تاریخ و هنر دغدغههای بسیاری بهوجود آورده است؛ اینکه چگونه میتوان این محوطه را درست معرفی و حفظ کرد؟ و چگونه می-توان آنرا برای نسل آینده نگهداری کرد. نکات فوق، اهمیت و ضرورت نوشتن این گزارش را دو چندان میکند زیرا امکان دارد که بتوان از این طریق به مسئولین یادآوری کرد تا نسبت به زیویه و امر پژوهش و حفاظت آن اهتمام ورزند.
نویسنده به انگیزه شناخت این مشکلات و بیتوجهیها، تلاش دارد تا مروری بر آغازین روزهای کشف و شهرت جهانی این محوطه از سال ۱۳۲۵ تاکنون یعنی ۱۳۹۳ داشته باشد. در این راستا، نگاهی خواهیم داشت به پیشنۀ فعالیتهای پژوهشی، وضعیت حفاریهای تجاری صورت گرفته زیویه در پیش از انقلاب از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۲ خورشیدی، وضعیت فعالیتهای پژوهشی ـ حفاظتی هیئت معتمدی/لکپور از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۸۲، ارائه اقدامات پایگاه در زمان تصدی نویسنده بهعنوان مدیر پایگاه از مهر ۱۳۸۶ تا تیرماه ۱۳۸۸ و وضعیت فعالیتهای در حال انجام از مرداد ۱۳۸۸ تاکنون.
موقعیت طبیعی
تپه زیویه قریب به ۴۰ هکتار وسعت و ارتفاع آن از سطح زمینهای مجاور بین ۱۰۰ تا ۱۴۰ متر است. موقعیت خاص طبیعی تپۀ زیویه در چشمانداز اطراف، علت اصلی بنای چنین دژی را مستدل مینماید. به عبارت دیگر، وضعیت تپه نسبت به ارتفاعات مجاور از نظر استراتژیکی دارای اهمیت خاصی است. قسمت شمالی تپه دارای شیب نسبتاً تند و قسمت جنوبی آن نیز در اغلب بخشها صخرهای و بهصورت دیوارهای پرشیب است که دسترسی به تپه را از این جهات مشکل یا غیر ممکن میسازد. تنها در جبهههای غربی و شرقی تپه است که از رهگذر شیبی ملایم دستیابی به قلۀ تپه میسر است. در دامنۀ جنوبی و در زیر صخرهها به ارتفاع ۵۰ متری از زمینهای اطراف غار نسبتاً بزرگی قرار دارد که شاید در گذشته سازندگان و معماران دژ توانسته باشند از درون تأسیسات دژ راهی به آن پیدا کنند.
پیشینۀ تاریخی منطقه
اول بار از زیویه در سالنامههای آشوری سدههای نهم و هشتم قبل از میلاد و در زمینۀ پادشاهی مانا ذکری به میان آمده است. پادشاهی مانا مهم-ترین و در عین حال کمشناختهترین دولتی است که در هزاره اول قبل از میلاد و قبل از تشکیل حکومت ماد در محدودۀ شمالغرب ایران یعنی بخشی از مناطق کُردنشین ایران کنونی شکل گرفته و بیش از سیصد سال به حیات مستقل سیاسی و فرهنگی خود ادامه داده است؛ اما در تاریخ ایران کمتر سخنی از ماناها به میان آمده است. سپاهیان و لشکریان آشوری ضمن لشکرکشی به این منطقه پایتخت ماناها به نام ایـزیـرتـو را به آتش کشیده و ضمن شکست دادن ایـرانـزو پادشاه مقتدر مانایی دو دژ مهم و مرکزی آنها به نام ایزیبیه (زیپیا) و آرمایید را متصرف شده است. اغلب پژوهشگران را عقیده بر این است که زیپیا زیویه فعلی است و آرمایید برابر بررسیهای انجام شده به احتمال در محدوده روستای قپلانتو در پنج کیلومتری شرق زیویه قرار دارد.
اطلاعات ما در خصوص رویدادهایی که در هزارۀ اول قبل از میلاد ایران در این منطقه افتاده، یعنی منطقهای که تقریباً از کردستان در شمال شروع میشود و تا کرمانشاه و لرستان و خوزستان در جنوبغربی ایران، یعنی کل این منطقه زاگرس و لبه غربی فلات ایران پیش از شکلگیری شاهنشاهی هخامنشی امتداد مییابد، در وهلۀ نخست بر متون آشوری استوار است. آشور نو که یک حکومت بسیار قدرتمند و نظامی بود، از منطقهای که الان حوزه اقلیم کردستان عراق در آنجا شکل گرفته، بتدریج به قدرت اول نظامی منطقه تبدیل شد و گسترش به نواحی اطراف، از جمله منطقه کوههای زاگرس را آغاز کرد. آشوریها در این منطقه، از حدود قرن نهم ق. م یعنی از حدود ۸۸۲ ق. م تقریباً با روی کار آمدن آشور نصیرپال دوم یکی از امپراتوران قدرتمند آشوری تا زمان آشوربانیپال آخرین فرمانروای بزرگ آشور در حدود ۶۴۰ ق. م یعنی چیزی حدود ۲۴۰ سال آشوریها مشغول کشورگشایی بودند. از جمله مناطقی که زیاد مورد توجه آشوریها بود قسمت غرب ایران بود. زمانیکه آشوریان به این مناطق لشکرکشی میکنند، در متون خود به حکومتهای جوامع مختلفی که در این سرزمین پراکندهاند، اشاره میکنند. آشوریها متون بسیار زیادی از خودشان به جا گذاشتهاند. در برخی از این متون، ازجمله سالنامههای آشوری، شاهان آشوری در مورد کارهای بزرگی که در طول هر سال سلطنت خودشان انجام میدادند، گزارشهای نسبتاً مختصری مینوشتند. در برخی از این گزارشها، بعضیها نامههایی هستند که به خدایان آشوری مینوشتند و برخیها هم متون تاریخی دیگری است به شکلهای مختلفی چون مکاتبات سلطنتی بین دربار آشور با فرمانروایی آشوریها یا شاهان آشوری با حکام محلی. در داخل این متون از حدود ۸۵۰ ق. م که آشوریها وارد زاگرس (غرب ایران) میشوند میبینیم اینها با مردم گوناگونی در این منطقۀ گسترده مواجه میشوند و با حکومت های ریز و درشت که اینها را به شکلهای مختلف در متون خودشان توصیف میکنند. از جمله به برخی از اینها میگویند قبیله، برخی شاهکنشین و حتی برخی را با عنوان یک فرمانروایی یا پادشاهی قبول دارند، همچنین به اسم شهرها و شهرکهای مختلف نیز اشاره میکنند که به احتمال زیاد دژ باستانی زیویه یکی از این شهرکها یا دژهای نظامی، سلطنتی بوده که آشوریها با آنها برخورد میکنند.
بر اساس فعالیتهای باستانشناختی و نیز با توجه به منابع مکتوب، می-دانیم که احتمالاً از حدود قرن نهم ق. م (حدود ۹۰۰ تا ۸۸۰ ق. م) دژ زیویه ساخته شده و ظاهراً تا اوایل دورۀ هخامنشی یعنی حدود ۵۰۰ ق. م هم مورد استفاده بوده یعنی ما با یک دورۀ ۴۰۰ ساله در این دژ مواجه هستیم. این دژ روی تپهای بلند که در حدود ۱۴۰ متر از زمینهای اطراف ارتفاع دارد ساخته شده است و معماران زیویه از توپوگرافی تپه استفاده کرده چندین سکو ساختهاند که بخشهای مختلف دژ روی این سکوها که بصورت پلهپله از کوه بالا میروند ساخته شده است. احتمالاً سکوی اول بخش باراندازش بوده یعنی کاروانهایی که از را میرسیدند یا میآمدند از زیویه میگذشتند در آنجا میتوانستند استراحت بکنند. سکوی دوم احتمالاً منطقه عمومیترش بوده که مردم عادی در آنجا زندگی میکردند، در نهایت طبقه سوم که بخش سلطنتی بوده که از آن تالار معروف ستوندار زیویه تشکیل شده و یک قسمتهایی اتاقهایی که پشت این تالار ساخته شدهاند.
پیشینه پژوهشی
در دهه ۱۳۲۰ خورشیدی روستائیان محل بهصورت اتفاقی به اشیاء نفیس در محدوده زیویه دست مییابند، آنان این اشیاء را که عمدتاً از موادی گرانبها نظیر طلا، نقره و عاج بوده است میان خود تقسیم میکنند. تقسیم این اشیاء بهگونهای بوده است که برخی از اشیای طلایی را به قطعات کوچکتر بریده و قسمت قسمت کرده بودند. با فروش این اشیاء توسط روستائیان بی-اطلاع به طلافروشان و برخی عتیقهفروشان در شهرهای منطقه توجه سوداگران آثار باستانی به منطقه زیویه جلب میشود و به ناگهان زیویه و گنجینه مکشوفه از آن در میان عتیقهجویان و مجموعهداران و دلالان عتیقه معروف و مشهور میگردد. به این ترتیب بسیاری از این اشیاء سر از موزهها و مجموعههای مختلف در میآورند و در این بین تعدادی از آنها را نیز موزه ایران باستان خریداری میکنند.
در مورد این اشیاء یا گنجینه و چگونگی کشف آن روایتهایی نقل شده است ولی نمیتوان به شکلی قطعی و مطمئن پی برد که این اشیاء در چه وضعیتی بودهاند و چگونه کشف شدهاند. ظاهراً این اشیاء درون تابوت مفرغی بزرگ کشف شدهاند که قطعاتی از این تابوت نیز شناسایی و در موزههای مختلف نگهداری میشود. ولی اینکه این تابوت وسیلهای برای پنهان کردن این اشیاء ارزشمند بوده یا وسیله دفن شخصیتی مهم با هدایا و اشیاء ارزشمند او بوده است، معلوم نیست.
ورود این اشیاء به موزهها و مجموعههای مختلف و شهرت زیویه، توجه بسیاری از باستانشناسان و مورخین هنری را به خود جلب میکند و محققین مختلفی به معرفی و مطالعه بسیاری از این اشیاء میپردازند. نخستین فردی که به معرفی این کشف اتفاقی و اشیاء آن تحت عنوان «گنجینه زیویه» مبادرت میکند، آندرهگدار ـ رئیس وقت تشکیلات باستانشناسی ایران ـ بود (Godard، ۱۹۴۸، ۱۹۴۹، ۱۹۵۰، ۱۹۵۱). در واقع گدار بود که به شکلی رسمی کشف مهم زیویه را به اطلاع جامعه باستانشناسی رسانید و به معرفی خود محوطه زیویه، البته به شکلی کلی و مقدماتی، نیز میپردازد. این تنها آغاز کار بود و از آن پس تا حدود سی سال بعد باستانشناسان و مورخین هنری مختلفی به مطالعه، تاریخگذاری، مقایسه و تشخیص سبک و منشاء اشیاء متعددی که در موزهها و مجموعههای مختلف نگهداری میشدند و منسوب به زیویه بودند، میپردازند.
برخی از سرشناسترین و پرکارترین افراد در این زمینه عبارتند از گیرشمن (Grishman، ۱۹۵۰، ۱۹۶۱، ۱۹۷۳، ۱۹۷۹)، بارنت (Barnett، ۱۹۵۶، ۱۹۶۲)، ویلکینسون (Wilkinson، ۱۹۵۲، ۱۹۶۰، ۱۹۶۳، ۱۹۶۷)، پرادا (پرادا، ۱۳۵۷: ۱۹۱-۱۷۰ و Porada، ۱۹۶۴)، کنتور (Kantor، ۱۹۶۴) و بومر (Boehmer، ۱۹۶۴). علاوه بر این در بسیاری از کتب و مقالات مرتبط با هنر و تاریخ باستانشناسی منطقه در نیمه اول هزاره اول قم به گنجینه زیویه نیز پرداخته شده است.
ویژگی تمامی این کارها توجه به اشیاء متنوع و مختلف منسوب به زیویه است بدون آنکه از وضعیت باستانشناختی و بافت باستانی آنها اطلاعی در دست باشد. البته طبیعی است که به واسطه کشف تصادفی این اشیاء از بافت باستانشناختی آنها اطلاعی در دست نباشد، ولی گویا برای این دسته از پژوهشگران این موضوع چندان مهم نبوده است. آنان بیشتر در پی تشخیص و تعیین سبکهای مختلف در میان این اشیاء گوناگون و انتساب آنها به اقوام و تمدنهای مختلف و همچنین پیشنهاد تاریخهایی برای آنها بودند. در نتیجه تاریخهایی از حدود قرن دهم تا اواخر قرن هفتم برای این اشیاء گوناگون پیشنهاد شد و در میان آنها سبکهای آشور نو، سکایی، اورارتویی، مانایی و مادی و محلی تشخیص داده و تعریف شد. در نتیجه گنجینه زیویه به شکل مجموعهای متنوع از اشیاء ارزشمند و هنرمندانه با منشاءها و سبکهای مختلف شناخته شد که در محلی پنهان یا در گور فردی مهم دفن شده بودند.
در این میان، ماسکارلا در مقالهای با دید انتقادی به بررسی اشیاء متنوع منسوب به زیویه میپردازد و به احتمال، وجود اشتباه در انتساب برخی از اشیاء به زیویه و چگونگی کشف آنها اشاره میکند (Mascarella، ۱۹۷۷). در واقع این مشکل عمومی اشیاء و مجموعههای حاصل از کاوشهای غیر علمی و بدون حضور باستانشناسان است. در این موارد همواره در انتساب صحیح این اشیاء به یک محوطه باستانی تردید باقی میماند و از طرف دیگر نمی-توان از چگونگی حاصل شدن این اشیاء و همچنین وضعیت باستانشناختی آنها مطلع شد. در این بین معروف شدن یک محوطه باستانی به واسطه اشیاء ارزشمند کشف شده از آن همچون زیویه، توجه عتیقهجویان، مجموعهداران و حتی موزهها را جلب میکند و این خود عاملی میشود تا بسیاری از اشیاء مشابه ولی از محوطههای دیگر به این محوطه مشهور نسبت داده شود تا با قیمتی بیشتر به فروش رسد. اتفاقی که بهظاهر در مورد زیویه و اشیاء منسوب به آن نیز رخ داده است و ماسکارلا با دقتی خاص آن را مورد کنکاوش قرار داده است.
از طرف دیگر شهرت زیویه با کشف گنجینه و اشیاء قیمتی توجه حفاران تجارتی را به این محل معطوف کرد و کمی پس از کشف مهم، حفاریهای تجارتی که البته رسمی و قانونی بوده، در زیویه آغاز میشود. این حفاری از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۲خورشیدی ادامه پیدا میکند که در طی آن به شکلی قانونی محوط باستانی زیویه برای بدست آوردن اشیاء عتیقه تخریب می-گردد. این تخریب دامنه وسیعی داشته است و در تمامی مناطق این محوطه باستانی چاهها و تونلهای متعددی حفر میگردد که تأسف هر باستانشناسی را که از محل بازدید کرده در پی داشته است. در این بین اشیایی بدست آمده که البته فاقد اطلاعات باستانشناختی و لایهنگاری میباشند و طبق قانون عتیقات آن زمان میان صاحب امتیاز حفاری و دولت تقسیم میشده و بخشی از آن به موزه ایران باستان منتقل شده است. این اشیاء هر چند ارزشمنداند ولی همچون هر شئ بدست آمده از راههای غیر باستانشناختی فاقد هویت علمی هستند. شاید بتوان حفاریهای تجارتی زیویه را یکی از بزرگترین تخریبهای قانونی آثار باستانی در ایران دانست.
علاوه بر این، رابرت دایسون به مطالعات میدانی محدود و کوتاه مدتی در زیویه میپردازد که بیشتر جنبه بررسی سطحی و برخی کاوشهای محدود داشته است. هیچگاه از این مطالعات گزارش کامل و تفصیلی منتشر نشده است، شاید از آن جهت که این مطالعات محدود و برنامهریزی شده نبوده است، ولی در چند مقاله دایسون به نتایج این فعالیتها میپردازد (Dyson، ۱۹۶۳، ۱۹۶۵). علاوه بر این یانگ نیز در گاهنگاری تطبیقی معروف خود برای عصر آهن ایران به دادههای حاصل از این مطالعات محدود در زیویه استناد میکند و تاریخ پیشنهادی خود را برای این محل مطرح میکند (Young، ۱۹۶۵). در واقع این مطالعات میدانی محدود هیأت باستانشناسی حسنلو، در زیویه، نخستین فعالیتهای باستانشناسی بر روی این محوطه مهم عصر آهن بود که البته هیچگاه ادامه پیدا نمیکند. نتایج محدود این مطالعات هنوز پس از گذشت چند دهه از زمره معدود اطلاعات علمی باستانشناختی قابل استناد از این محوطه مهم است، بطور مثال تنها بر پایه کارهای دایسون از وجود سفال نوع مثلثی در محوطه زیویه آگاهی داریم و نه از حفاریهای تجارتی، نه از کشفیات تصادفی و نه حتی کاوشهای باستانشناختی اخیر در این محوطه هیچ نمونهای از این نوع سفال گزارش نشده است.
کاوشهای باستانشناختی زیویه در حدود ۳۰ سال پس از کشف تصادفی گنجینه زیویه آغاز میگردد، متأسفانه در طی این مدت چنانکه اشاره شد صدمات زیادی بر آثار این محوطه باستانی وارد گردید. این کاوشها به سرپرستی نصرتالله معتمدی از سال ۱۳۵۵ آغاز گردید و در سه فصل و تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت و با وقوع انقلاب اسلامی تا چند سال متوقف گردید. در همین سالهاست که همراه با کاوشهای زیویه، معتمدی در گورستان مجاور آن یعنی چنگبار نیز اقدام به کاوش میکند و چند صد گور را در آن میکاود. گویا این گورستان پیش از آن چندان مورد توجه حفاران تجارتی نبوده است زیرا در غیر اینصورت حداقل بسیاری از گورهای آن مورد حفاری آنان قرار میگرفت و غارت میشد. در حالی معتمدی توانست در این گورستان بیش از یکصد گور سالم را کاوش نماید. البته گورهای غارت شده و مورد حفاری غیر مجاز قرار گرفته نیز وجود داشتهاند ولی معلوم است که تمامی سطح این گورستان حفاری و غارت نشده بوده است. این موضوع از آن جهت اهمیت داشته که دژ زیویه بهشدت مورد تخریب حفاران تجارتی قرار گرفته بود و از اشیاء موجود در این محوطه چیز چندانی بر جای نمانده بود و فقط اشیاء چنگبار هستند که میتوانند نمونههایی با هویت باستانشناختی از مواد فرهنگی محل را بدست دهند.
پس از ۱۵ سال وقفه در کاوشهای باستانشناختی «زیویه» و «چنگبار»، این کاوشها دوباره از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۷ بهمدت ۵ فصل کاوشهای باستانشناختی در زیویه از سر گرفته شد. و دیگر در چنگبار کاوش انجام نمیگیرد و هیأت باستانشناسی که همچنان سرپرست آن معتمدی است، توجه خود را به خاکبرداری از بقایای معماری دژ زیویه معطوف میدارد. پس از چند فصل سرپرستی این کاوشها از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۲ بهمدت ۴ فصل به سیمین لکپور محول گردید. در بیست فصل یاد شده سطوح گستردهای از محوطۀ باستانی زیویه (بیش از ۵۰۰۰ متر مربع) حفاری شد و آثار معماری، اشیای سفالی، فلزی و استخوانی چشمگیری به دست آمد (تصاویر ۱ تا ۵). در طول مدت کاوش چندین واحد معماری شامل ورودی اصلی در شرق تپه، پلههای سنگی، اتاقهای تودرتو و دو طبقه، حیاطهای سنگفرش و غیره که هر یک دارای کاربری خاص خود است بهدست هیأت باستانشناسی شناسایی شد. واحد بنیادین معماری زیویه تالار ستوندار آن با ۱۶ پایه ستون سنگی مدور به قطر حدود ۹۵ تا ۱۰۵ سانتیمتر است که یکی از کهنترین نمونهها در تاریخ معماری ایران به شمار میرود و نمونههای بزرگتر و مجللتر آن را در محوطههای باستانی متأخرتر چون نوشیجان، گودین، باباجان و در نهایت در تالارهای ستوندار هخامنشی شاهدیم؛ دیگر مشخصه جالب توجه این تالار کف آن است که با خشت خام به صورت شطرنجی مفروش شده است.
با وجود کاوشهای گسترده در زیویه که چند هزار متر مربع را شامل میشود متأسفانه مطالب منتشر شدۀ چندانی از این کاوشها در دست نیست فقط دو مقاله مستقیم درباره کاوشهای زیویه منتشر شده است که عمدتاً به توصیف آثار معماری و مرمت آنها و بخشی نیز توصیف و طبقهبندی سفال این محوطه میپردازد (معتمدی ۱۳۷۴ و ۱۳۷۶).
در هر حال دانستهها و نتایج حاصل از کاوشهای زیویه که در اختیار باستانشناسان و محققین قرار گرفته است، و وسعت و مدت کاوشهای این دژ، هیچ رابطه معقولی وجود ندارد. در چنین شرایطی انتظار تجزیه و تحلیل و نتیجهگیری از یافتههای این کاوشها و اظهارنظرهای باستانشناسان و پژوهشگران مختلف و بروز بحثهای علمی میان آنها به دور از واقعیت است. در واقع کسی از یافتههای این کاوشها چیزی در دست ندارد که بتواند به تحلیل و اظهارنظر بپردازد. جالب آن است که دانستههای ما در کشف تصادفی و حفاری تجارتی در زیویه بیش از حفاریهای باستانشناختی مفصل آن است.
از آبان ۱۳۸۶ با تغییر مدیریت پایگاه میراثفرهنگی و گردشگری زیویه و انتخاب نویسنده (حمید اماناللهی) بهعنوان مدیر پایگاه و با همراهی و همفکری شورای راهبردی پایگاه برنامههای فشرده و اضطراری به منظور مقابله با مشکلات حفاظتی، پاکسازی، تعیین حریم، استحکام بخشی قسمتهای در حال ریزش، انجام پژوهشهای باستانشناختی، مطالعات میان رشتهای و معرفی محوطه آغاز شد. مرحله نخست فعالیتهای اضطراری به منظور پیشگیری از تخریب بیشتر در سال ۱۳۸۶ انجام شد. از سال ۱۳۸۷ برای انجام حفاظتهای اضطرای و مرمتهای موضعی دقیق و اصولی فعالیتهای پژوهشی و باستان-شناختی را نیز در برنامۀ کاری خود گنجاند برای این مهم از مردادماه ۱۳۸۷ از دکتر کامیار عبدی دعوت شد تا هم زمان با فعالیتهای حفاظتی و مرمتی فعالیتهای پژوهشی نیز انجام شود.
باستان شناس و مدیر اسبق پایگاه زیویه
منابع و مأخذ
فرای، ریچارد نلسون. ۱۳۸۰، تاریخ باستانی ایران. ترجمۀ: مسعود رجب نیا، (تهران: علمی و فرهنگی).
فرای، ریچارد نلسون. ۱۳۷۷، میراث باستانی ایران. ترجمۀ: مسعود رجب-نیا.] چاپ پنجم [، (تهران: علمی و فرهنگی).
معتمدی، نصرت الله. ۱۳۷۶، «زیویه، کاوشهای سال ۱۳۷۴، معماری و شرح سفال»، گزارشهای باستانشناسی (۱)، تهران، انتشارات سازمان میراثفرهنگی کشور، ص۱۷۰ – ۱۴۳.
دیاکونف، ا. م. ۱۳۷۹، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.
گیرشمن، رْمن.، ۱۳۷۵، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محّمد معین، چاپ یازدهم، تهران: علمی فرهنگی.
گیرشمن، رمن. ۱۳۴۶، هنر ایران در دوران ماد و هخامنشی. ترجمۀ: عیسی بهنام، (تهران: بنگاه ترجمۀ و نشر کتاب).
Amandry، pieere. (۱۹۶۶)، «» a propos du trésor de Ziwiyé «»، Iranica Antiqua vol. ۶، pp. ۱۰۹-۱۳۰.
Barnett، R. D.، (۱۹۵۶)، «the treasure of Ziwiya» IRAQ، vol. XVIII، pp. ۱۱۱-۱۱۶.
Barnett، R. D.، (۱۹۶۲)، «Median Art»، Iranica Antiqua vol. ۲، pp. ۷۷-۹۷.
Brentjes، B. (۱۹۸۶)، «Die Erstenteckung der tagarkultur»، Iranica Antiqua vol. ۲۱، pp. ۱۵۷-۱۶۷.
Dyson، R. H.، (۱۹۶۳)، «Archaeological scrap: Glimpses of history at Ziwiye»، Expedition، ۵، pp. ۳۲-۳۷.
Wilkinson، C. K. (۱۹۶۰)، «More details on Ziwiya»، IRAQ، vol. XXII، pp. ۲۱۳-۲۲۰.
Ghirshman، R، (۱۹۷۹)، Tombeprincière de Ziwiyéet le début de l» artanimalier scythe، paris.
Ghirshman، R، (۱۹۵۰)، le trésor de Ziwiyé، Haarlem.
Godard، Le Tresor de Ziwiye (Kurdistan)، Publications du ser–vice archeologique de l، Iran، Haarlem، ۱۹۵۰.
Hrouda، B. (۱۹۸۳)، «Der schatzfund von Ziwiyah und der ursprung des sog. Skythischentierstils in vorderasien»، Iranica Antiqua vol. ۱۸، pp. ۹۷-۱۰۹.
Maxwell-Hyslop، K. R.، (۱۹۷۱)، Western Asiatic jwellery، C. ۳۰۰۰-۶۱۲ B. C.، London.
Muscarella، O. W.، (۱۹۷۷b)، «Ziwiye and Ziwiye: the forgery of provenience»، jornal of field Archaeology، IV، pp. ۱۹۷-۲۱۹.