یافتههای باستان شناسی
گلنار پارسی در دستان شاهنشاه هخامنشی
- يافتههاي باستان شناسي
- نمایش از دوشنبه, 15 اسفند 1390 08:36
- بازدید: 9506
برگرفته از تارنگار ایران نامه
شاهین سپنتا
در سنگ نگاره معروف به بارعام شاهنشاه هخامنشی در تختجمشید که به «نگاره خزانه» معروف است، شاهنشاه هخامنشی در حال پذیرفتن نمایندگان همه سرزمینهای شاهنشاهی بزرگ ایران هخامنشی به حضور خویش است، در حالی که به نشانه صلح و دوستی، گلی درشت را در دست دارد. این نگاره که اکنون در ساختمان خزانه قرار دارد، نخست در مرکز نگاره بزرگ پلکان شرقی کاخ آپادانا در تختجمشید قرار داشته است و کاخ آپادانا از قدیمیترین کاخهای تخت جمشید است که به فرمان داریوش بزرگ (522- 486 پیش از میلاد) بنا شده است و از آن برای برگزاری جشنهای نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور شاهنشاه استفاده میشده است. برخی از پژوهشگران به پیروی از اشمیت1، باستانشناس آلمانی، تصویر شاهنشاه هخامنشی در این نگاره را مربوط به داریوش بزرگ میدانند. چنان که «هایدماری کخ»2، ایرانشناس آلمانی، نقش کسی که بر تخت شاهی نشسته را مربوط به داریوش بزرگ دانسته و گُلی را که او در این نگاره در دست دارد، «گل نیلوفر» میپندارد. وی در شرح این نگاره چنین مینویسد: «... داریوش در حالی که ولیعهدش را در کنار خویش دارد بر تخت جلوس کرده، پاهایش را روی کرسی مخصوص نهاده، در دست راست دبوسی دارد که به سمت پایین نازک میشود و دستهای گرد در بالا دارد... در دست چپ شاه گل نیلوفری با دو غنچه است. ولیعهد نیز نظیر این گل را که فقط در تصویر این پدر و پسر آمده، در دست دارد. گل نیلوفر در نگارههای تخت جمشید فراوان است ولی نه همراه با دو غنچه...»
اما علیرضا شاپور شهبازی، باستانشناس، نگاه تازهتری به این سنگنگاره دارد. او این نگاره را چنین شرح میدهد: «... در وسط صحنه ... پادشاهی بر تخت فرمانروایی به حالت نیمرخ و روی به سوی راست نشسته است ... پشت سر شاه، شخص دیگری با همان تاج و ریش و جامه ایستاده است و همچون او گل نیلوفر آبی به دست چپ دارد اما دست راستش را با کف باز پیش آورده و به علامت احترام به مقام فرمانروا، نگه داشته است. این شخص مقامی پایینتر از اولی دارد ولی برتر از همه افراد دیگر است. زیرا او را طوری نشان دادهاند که از دیگران بسیار بلندتر است ولی با همه بلندی، همقد شخص اورنگنشین است، به همین جهت و به دلیل نوع تاج و ریشش، او را ولیعهد شاه جلوس کرده دانسته اند ... این صحنه بیگمان آغاز بارعام را نشان میدهد ... تا مدتی همه به پیروی از اشمیت، تاجدار اورنگنشین را داریوش و تاجدار ایستاده را ولیعهدش "خشیارشا" میدانستند اما این عقیده پذیرفتنی نیست چون داریوش همواره تاج کنگرهدار بر سر داشته و این شخص اورنگنشین تاج سادهای دارد که بیشتر به تاج خشیارشا شبیه است و بنا بر مفاد کتیبههایی که خواهد آمد، ایوان شرقی آپادانا و پلکانش را "خشایارشا" ساخته و نه داریوش و ایوان غربی را هم بنا بر کتیبه پارسی باستان آن، خشیارشا به اتمام رسانیده است و نه داریوش. اینها و دلایل دیگر میرساند که شاه اورنگنشین، خشیارشا میباشد و ولیعهدش شاهزاده داریوش دوم است که به شاهی نرسیده، کشته شد. بعدها اردشیر یکم این دو نقش را از جایگاه اصلی خود بیرون آورده، به خزانه سپرده است و به جای آنها نقوشی از سربازان ساخته و کار گذارده است که این نقش اخیر، در جاهایی کامل نشده مانده است...»3
به این ترتیب بر بنیان پژوهشهای تازهتر، روشن است که در این سنگ نگاره، خشاریارشا بر تخت نشسته و پشت سر او ولیعهدش داریوش دوم ایستاده، در حالی که هر دو گلی درشت و پُربرگ را در دست دارند.
بازسازی کامل نگاره خشایارشا بر تخت
گل در دستان خشایارشا از نمای نزدیک
اما آنچه موضوع بحث در این پژوهش است، نوع گلی است شاهنشاه هخامنشی در دست دارد و چنان که نقل شد، تاکنون باستانشناسان این گل را نیلوفر دانستهاند.
در این سنگنگاره، گُلی را میبینیم درشت، با جام گل یا گلبرگهایی که در میان کاسبرگها یا کاسه گل جا دارند و ساقههای مستقیم که در دستان شاهنشاه قرار گرفته و در دو طرف گل، دو غنچه گِرد یا گویمانند، دیده میشود.
نگارنده با بررسی دقیقتر نقش گُل در این سنگ نگاره و مقایسه آن با نمونههای مختلف گل در طبیعت، بر این باور است که گل یادشده نیلوفر نیست و به احتمال زیاد گُلی که خشایارشا و ولیعهدش در دستان خود دارند همانا «گُلنار پارسی» است.
گفتنی است که نیلوفر از خانواده Nymphaeaceae گیاهی آبزی است که گل آن بر روی ساقه باریک و نرم به صورت منفرد است و همراه برگهای دایرهای شکل به طور معمول بر سطح آب شناور است که اگر از آب خارج شود به سرعت پژمرده میشود و غنچهها نیز بر روی ساقههای جداگانه قرار دارند.
بر این پایه، با مقایسه نقش گل مورد نظر و گونههای مختلف گل نیلوفر در طبیعت، به روشنی در مییابیم که گلبرگ، کاسبرگ، غنچه و ساقه گل مورد نظر ما در تخت جمشید، هیچ شباهتی به گل نیلوفر ندارد.
ویژگیهای گیاه شناسی نیلوفر آبی
گل نیلوفر آبی سپید و غنچه آن بر روی ساقه جداگانه
غنچه منفرد نیلوفر آبی
به نظر میرسد که باستانشناسان یاد شده، با مقایسه آثار هنری دوره هخامنشی و نمونههای مشابه از سنگنگاری مصری که شاه مصری گلی مانند نیلوفر یا سوسن آبی را که در مصر باستان و بخشهایی از آسیا مورد ستایش بوده، در دست گرفته، چنین برداشت کردهاند که نمونه هخامنشی نیز عینا از نمونه مصری تقلید شده است.
شاه مصری گلی مانند نیلوفر یا سوسن آبی را در دست دارد
اما از دیدگاه این نگارنده، گرچه تاثیرپذیری سنگنگاری دوره هخامنشی از هنر دیگر ملتها قابل تامل است، اما در هنر هخامنشی همواره ظرافت، هویت و اصالت ایرانی پایدار بوده و حس زیباییشناسی ایرانی، جلوهای متحول، متمایز و برجستهتر از هنر ملتهای دیگر به آن داده است. از این روی، در هنر هخامنشی به کارگیری نمادها و نشانههایی همچون گل در نگارهها، هویت و مفهومی ایرانی دارد و نقش «گلنار پارسی» در دستان شاهنشاه هخامنشی نیز رنگ و بویی ایرانی داشته و ریشه در فرهنگ ایرانیان دارد.
اما در اثبات یکی بودن گل مورد نظر در تخت جمشید با «گلنار پارسی»، در آغاز نگاهی به ریخت شناسی گل انار یا گلنار در طبیعت خواهیم داشت:
گیاه انار، از تیره انار یاPunicaceae است که یک گونه آن با نام علمی Punica granatum واریته pleniflora را «گلنار» یا «انار زینتی» یا «انار پُرپَر» مینامند که به واسطه گلهای درشت زینتیاش شناخته میشود و نمونههایی از آن با نامهای «گلنار»، « خوشهنار» و «پنجه عروس خفری» شناسایی شده که همگی بومی ایران بوده و رویشگاه آنها بیشتر در استان فارس میباشد.
همین گونه Punica granatum دارای واریته بارور دیگری به نام sativa است که همان «انار خوراکی» است و ارقام مختلف میوههای آن در ایران و جهان طرفداران فراوان دارد، و واریته دیگری نیز به نام nana gracilissima موجود است که « مینیاتوری» یا « پاکوتاه» یا «زینتی» یا «بنسای» نامیده میشود.
گلنار یا گل انار، گلی بی بو و به رنگهای سرخ آتشین یا سرخ مایل به نارنجی است. در طبیعت گلهای انار، درشت و به قطر 3 سانتیمتر و طول 3.5 تا 7.5 سانتیمتر و به عرض 3.8 تا 5 سانتیمتر دیده میشود. گلبرگهای گلنار به رنگ سرخ و در میان کاسبرگها یا کاسه گل، جای دارند. گلهای کامل، کشیده و به شکل مخروط هستند.
گلهای انار در واریتههای بارور دو دسته هستند: دسته نخست گلهای زایشی یا بارآور یا مثمر (fruitful) که بزرگتر بوده و کشیده اند و قطرشان در محل اتصال بیشتر از قطرشان در گردن گل میباشد. دسته دوم گلهای ریزشی یا نازا و یا علفیbarren) ) هستند که اندازه آنها کوچکتر است و ریزش خواهند نمود. گاهی گلهای حد فاصل یا حد وسط (intermediate) نیز به وجود میآیند.
چنانچه گفته شد و در تصاویر نیز نمایان است، در سنگنگاره مورد نظر، در کنار گل بزرگ اصلی دو زائده گویمانند دیده می شود که باستان شناسان آنها را غنچه نیلوفر پنداشتهاند.
گلهای شکفته و ناشکوفای انار
اما در بررسیهای میدانی این نگارنده مشاهده شد که در روستاهای مناطق مختلف استان اصفهان به غنچههای ناشکفته انار، «گُلپَس» یا «گلعقب» میگویند و منظور از آن گلی است که از نظر زمان شکوفا شدن، نسبت به گل اصلی پس افتاده یا عقب مانده است و ناشکفته مانده یا نابارآور است. در طبیعت ممکن است روی هر گلآذین درختچه انار از یک تا چند «گلپس» در کنار گلنار درشت و پُربرگ دیده شود.
Punica granatum
بر این پایه، به نظر میرسد که طراحان سنگنگاره خشایارشا، به خاطر حفظ تقارن و توازن در طرح و افزودن زیبایی طبیعی، از دو «گُلپَس» در دو طرف گلنار استفاده نمودهاند تا گلی که در دست شاهنشاه است، شاهانهتر جلوه نماید. البته در دیگر نگارههای تخت جمشید، گلنار را در دست بزرگان و سربازان پارسی نیز میتوان دید اما از روی عمد آن گلها هیچ کدام از نظر درشتی، توازن و ظرافت به گلی که در دست شاهنشاه و ولیعهد است نمی رسد تا از شکوه شاهانه آن نکاهد.
بر این پایه، گلی که خشایارشا در دست دارد، گلی از گونه Punica granatum واریته pleniflora یا «گلنار» یا «انار زینتی» یا «انار پُرپَر» است.
آگاهیهای بیشتر درباره گلنار و ناربُن:
درختچه انار یا «ناربُن» در مناطق نیمه گرمسیری میروید و گلهای آن درشت و به رنگ سرخ اناری ولی بیبو میباشد. انار از گیاهان بومی ایران به شمار میآید و گونه خودروینده آن در کرانههای دریای کاسپیان (مازندران) و نقاط معتدل همچون جنگلهای غرب در لرستان، کردستان، بختیاری و فارس، بلوچستان و در دامنههای جنوبی البرز، در درههای شرق و غرب منجیل و دره لوشان میروید. یکی از مهمترین زیستگاههای طبیعی انار در جهان، جنگلهای انار میانکاله در شمال ایران است که از دیدگاه پژوهشهای گیاهشناسی و ژنتیکی گنجینهای غنی و ارزشمند به شمار میرود.
ساختار گیاهشناسی انار
ایرانیان از دیرباز با کشت مداوم آن در نقاط مختلف و مساعد آن را به صورت اهلی درآورده و با بهگزینیهای فراوان موفق به کشت نمونههای پربارده آن در همه مناطق از جمله در نواحی حاشیه کویر مرکزی ایران شدند. انار ایران، به تدریج در مناطق آسیای مرکزی تا هیمالیا، خاورمیانه، آسیای کوچک و حوزه مدیترانه گسترش یافته است.
تاکنون بیش از 760 رقم انار در ایران شناسایی شده که در مرکز تحقیقات کشاورزی یزد و اصفهان نگهداری میشوند. از عمدهترین ارقام انار ایران میتوان به ملس ساوه، شیرین شهوار یزد، دانه سیاه اصفهان، رباب فارس و ... اشاره کرد.
انار در فرهنگ ایران:
زادگاه انار ایران است و ایرانیان از هزاران سال پیش با کشت انار آشنایی داشتهاند. از دیرباز، درخت انار در فرهنگهای مختلف تقدیس شده است. در فرهنگ ایران، ناربُن به خاطر رنگ سبز تند برگهایش و نیز رنگ سرخ آتشین گل و شکل کاسه گل آن که شبیه آتشدان است، گرامی بوده است. پُردانگی میوه انار، به نشانه باروری ایزدبانو آناهیتا، نماد باروری و فراوانی بوده است و به همین دلیل «گلنار» نامی زیبا، برازنده و فراگیر برای دختران ایرانی بوده است. بر این بنیان، به نوشته «جاحظ» در کتاب «المحاسن و الاضداد» بر سر سفره نوروز و مهرگان چند شاخه از انار مینهادند.
زراتشت فرمود یشتن درون / چو شد سوی برهان دین رهنمون
نهادند بر آن درون چار چیز / می و بوی و شیر و یکی نار نیز
زرتشت بهرام پژدو
میوه انار به عنوان نماد باروری و فراوانی، در آیین گواهگیران و پیوند زناشویی نیز جایگاه ویژهای دارد، چنان که اناری شیرین را به دو نیم میکنند و آن را به نیت فراوانی فرزند به عروس و داماد میدهند. در برخی از مناطق کِشت انار در ایران نیز در جشن عروسی شمعهایی را در انار فرو میکنند و اتاق عروس را با آن روشن و تزئین میکنند و چون عروس به خانه داماد وارد میشود، به نیت باروری و زایایی عروس مراسم «انار اندازی» انجام میشود.
ایرانیان به هنگام نوروز نیز کاسهای پر از آب را در حالی که یک عدد انار در درون آن شناور است به نشانه روشنایی و باروری بر سفره هفتسین میگذارند با این باور که انار پُردانه در سال جدید برکت و روزی فراوان برای خانواده به همراه خواهد داشت. انار یکی از میوههای محبوب در جشن شب چله یا جشن یلداست که چون گوی سرخ، نمادی از خورشید است و در شب زایش مهر نوش جان می شود.
در استورههای ایرانی، انار میوهای معجزهگر و مقدس است. به روایتی، زرتشت دانههای انار را به اسفندیار پسر گشتاسب داد و او را رویینتن کرد. در متون پهلوی، انار در شمار میوههای خوب آمده است.
در اوستا از گیاهی به نام «هَذانئپتا» نام برده شده که در پهلوی «هَدَنپاک» گفته شده و بخور آن را برای خوشبو کردن خانه و زدودن بوی ناخوش و آلودگی به کار میبردهاند و در سنت پارسیان، هَذانئپتا چوب درخت انار است. این گیاه کاربرد دیگری نیز داشته که آمیختن آن با «آب زَور» و درست کردن «پراهوم» بوده و امروز نیز افشره شاخههای درخت انار را به این منظور به کار میبرند.4
نیاکانمان، نارستانهای گسترده برپا میکردند و در آتشکدهها و خانهها نیز چند درخت انار میکاشتند و آیینهای روزانه شاخههای آن را به عنوان «بَرسَم» در دست میگرفتند5. در فرهنگ ایران، واژه بَرسَم (Barsam) همریشه با واژه «بَرز» به معنی رشد و نمو و بالیدن است. برسم، عبارت است از شاخههای باریک، بیگره و بریده از درخت انار که این شاخههای ستوده را به هنگام باژ گفتن و نیایش و سپاس از دادههای اهورایی و باروری زمین و بهرهمندی از گیاهان در دست میگیرند و آفرین میخوانند.
یکی دین دهقان آتش پَرست / که بی باژ بَرسَم نگیرد به دست
فردوسی
آرتور اُپهام پوپ6، باستانشناس، در «شاهکارهای هنر ایران» آنجا که به توصیف نقش بزم نوروزی «سپینود» دختر شاه هند با همسرش «بهرام گور» بر روی جام نقره میپردازد، چنین شرح میدهد که این زن تاجی با دو شاخ بر سر دارد و در میان دو شاخ اناری هست که با گلی که روی جامه زن نقش شده مرتبط و نشانهای از باروری آناهیتا است7.
بهرام گور و همسرش بر آوند سیمین
لویی واندنبرگ در «باستانشناسی ایران باستان» با تاکید بر متداول بودن ساخت اشیاء زینتی به شکل درخت انار کوچک از جنس طلا به یکی از اشیاء گنجینه هخامنشی یافت شده در همدان اشاره نموده و مینویسد: «… در میان تزیینات طلا دو شاخه درخت انار با برگ و میوه های کوچک به چشم می خورد...»
لوح تزئینی مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد
از نمونههای دیگر آثار منقوش به انار، لوحی تزئینی از گِل پخته مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد است که در لرستان یافت شده و در موزه ملی ایران نگهداری میشود و یکی از دایرههای تزئینی حاشیه آن نقش انار است.
همچنین در گنجینه موزه ملی ایران، گوشواره زرین زیبایی نگهداری میشود که در کردستان یافت شده و متعلق به دوره هخامنشی است و آویز آن اناری خوشساخت است.
در «برهان قاطع» از «انار فرهاد» یاد میشود که بر بنیان یک باور کهن، نام درخت اناری در کنار کوه بیستون است و آمده است که چون فرهاد از شنیدن مرگ شیرین تیشه بر سر خود زد، دسته تیشه خون آلود گردید و از کوه بر زمین افتاد و سر آن به زمین نشست و چون دسته تیشه از چوب انار بود به خواست پروردگار سبز شد و درخت اناری از آن پدیدار شد که « انار فرهاد» نام گرفت.
نقش «گل اناری» نیز از نقوش زیبا و زینت بخش قالی ایران است و به نظر میرسد که یادگاری بازمانده از باغهای پردیس ایرانی است. پوست انار را نیز میکوبند و رنگ طبیعی «گلناری» از آن به دست میآورند که در رنگرزی نخ، پشم و پارچه به کار میرود و جلوهای بهشتی به قالی ایرانی میدهد.
از آب انار که دارای ارزشهای خوراکی و درمانی فراوان است «رُب انار» تهیه میشود که در تهیه غذاهای سنتی ایرانی همچون فسنجان و آش انار استفاده میشود.
نام بسیاری از شهرها و روستاهای ایران بزرگ برگرفته از انار است. برای نمونه: نام انار (در اردبیل ، رفسنجان، یزد، قم و...) و یا تزکیبی از آن از قبیل؛ انار دره (افغانستان)، انار دره (سولقان)، انارجان (سمرقند)، انار ران (بم)، انارباد (اصفهان)، انار سرحد (کرمان)، انارستانک (فردوس)، انارستان (زنجان، لاهیجان)، انارک (نایین، ایلام، آباده، جیرفت)، انار کله (تنکابن)، انار کول (رودبار)، انار مرز (قائمشهر)، و بسیاری از آبادیهای دیگر.
در برخی از شهرهای ایران، هنگام چیدن انار از درخت که «انارچین» نام دارد، «جشن انار» برگزار میشود و از شرکتکنندگان در جشن با انار دانشده و آش انار پذیرایی میشود که برای نمونه میتوان از جشن انار شهر بادرود در استان اصفهان، جشن انار در شهر ساوه استان مرکزی، جشن انار شهر تفت در استان یزد، جشن انار در «تنگ سیاب کوهدشت» استان لرستان، جشن انار روستای «انبوه» و روستای «نوده فاراب» در استان گیلان، جشن انار قزوین و ... نام برد.
به واسطه آشنایی ایرانیان با گُل زیبای انار و دلبستگی به آن از دیرباز تاکنون، در زبان فارسی از آن با نامهایی همچون «گُل پارسی»، «گلنار» و «گلنار فارسی» نام بردهاند. گاه نیز آن را «گل صدبرگ» یا «هزاره» نامیدهاند که به معنی گل درشت «پُرپَر» یا «پُربرگ» میباشد. در لغتنامه دهخدا زیر واژه «گُل پارسی» آمده است:
«گل پارسی: نام گلی است به غایت سرخ و خوشرنگ و آن را گل صدبرگ و گلنار فارسی هم میگویند. (برهان ) و (جهانگیری) (آنندراج ) و (الفاظ الادویه).»
در همان منبع در زیر واژه «گلنار فارسی» به زینتی بودن این گل اشاره شده و آمده است:
«گلنار فارسی: قسمی از انار که گل آن صدبرگ و به غایت سرخی و کلانی به مقدار گل صدبرگ باشد. (غیاث) (آنندراج). نوعی از انار است که سوای گل ثمری ندارد مگر گل آن که کلان و صدبرگ میباشد (غیاث).»
در تایید همین مطلب زیر واژه «گلنار» نیز آمده است:
«گلنار: (گل+نار =انار). معرب آن جلنار است. (حاشیه برهان قاطع چ معین). گل انار. (برهان). شکوفه و گل انار است که در سرخی رنگ بینظیر است (آنندراج ) بعضی گویند که آن گل درخت انار بری است و به غیر از گل ثمری ندارد و ثمر وی همان است... جلنار، به فارسی گلنار گویند و او غیر گل انار مثمر است. اگرچه در جمیع افعال مشابه یکدیگرند.(تحفه حکیم مؤمن)...»
گلنار پارسی شکوفا شده
سرایندگان پارسیگو همچون جامی، مولوی، سنایی، عطار نیشابوری، امیر خسرو دهلوی، منوچهری دامغانی، عنصری، فردوسی، قطران تبریزی، لامعی گرگانی، مسعود سعد سلمان، امیر معزی، عسجدی، سوزنی، عبدالواسع جبلی، نظامی، مولوی، صائب تبریزی، سعدی، حافظ، کاتبی، و خاقانی از انار نام بردهاند و یا از گلنار به عنوان گلی سرخ رنگ و درشت یاد کردهاند و چهره گلگون دلبر را به آن تشبیه کردهاند. چنان که فردوسی در داستان مهراب پادشاه کابل، در توصیف چهره زیبای دختر او، رخش را گلگون به رنگ گلنار و لبش را سرخ همچون دانه انار یا «ناردان» توصیف میکند:
رُخانش چو گلنار و لب ناردان / ز سیمین بَرش رسته دو ناروان
دو چشماش به سان دو نرگس به باغ / مژه تیرگی برده از پَر زاغ
*
آراسته گشته ست به تو چهره خوبی/ چون چهره دوشیزه به گلرنگ و به گلنار
خسروی
به گلنار ماند همی چهر تو / ز شادی بخندد دل از مهر تو
فردوسی
عروس پُر نگار و نقش بودی / رخ از گلنار و از لاله دهانت
ناصرخسرو
سپاسگزاری:
از دوستان گرامی آقایان مهندس محمد کثیری، سیاوش آریا و مهندس حبیب بهزادی شهربابکی (پدر انار ایران) که با هماندیشی و تهیه برخی منابع، یاری رسان نگارنده بودند، سپاسگزاری مینمایم.
پینوشت:
1- Erich Friedrich Schmidt (1897-1964).
2- Heidemarie Koch.
3 - متن کامل نوشتار شاپور شهبازی درباره این سنگنگاره چنین است: «...صحنه، محوطه نقشدار مستطیلی است که با قابی از گلهای یاس دوازدهپر آراسته شده است. بارعام در زیر یک شادروان یا بلدرچین انجام می گیرد که جبههاش آراسته به نوار نقشدار شیران غران و حلقه بالدار ( فر ایرانی یا فروهر ) است. در وسط صحنه زیر حلقه بالدار، پادشاهی بر تخت فرمانروایی به حالت نیمرخ و روی به سوی راست نشسته است یعنی به همان طرفی که سربازان و بزرگان ایرانی منقوش بر لوزی شمالی پلکان (پیش بست عقبی که بزرگتر است) مینگرند. تاج فرمانروا، کلاهی استوانهای، بلند، ساده و بدون دندانه است. موهای وی پرپیچ و بسیار مجعد و انبوه است و به خوبی پیداست که به طور مصنوعی فر خورده و بسیار آرایش یافته است. نیمرخ وی متناسب بوده و بینیاش کشیده و اندکی کج، لبان او کوچک و چشمانش درشت است و سبیلش تابی ظریف دارد. ریشش تا میانه سینه میرسد و به حلقههای فراوان آراسته شده و سه تاب بزرگ میخورد که هر سه دارای ردیفهایی از حلقههای نیک آراسته می باشند. جامه وی پیراهن فراخ آستین چین دار و شلوار گشاد پرچین و شکن و نیم چکمه پارسی است. در دست راست، چوب دست یا عصای بلند پادشاهی را گرفته است و یک گل نیلوفر آبی در دست چپ دارد. زیر پایش کرسی کوچکی است که پایههایش مچ پای گاوی را نشان میدهد و بر روی زیرپایههایی که به شکل گلوله خراطی شده جای گرفته است. تخت شاهی یک صندلی مزین است که پشت و پایههای ان خراطی شده و تزیین مارپیچی دارد. پایهها به شکل پاهای شیر و بر روی زیر پایههای خراطی شده کروی متکی میباشند. دو کلاف افقی، در پایین و نیمه پایه ها، آنها را به هم وصل می کند. روی هر دو پایه گل و نوار تزیینی، کنده کاری کنده شده است. یک بالش مکعب شکل زیر نشستگاه تخت دیده میشود که احتمالا با قالیچهای بسیار نفیس که لبه آن از دو سوی آویزان میشده پوشیده میشده است. پشت سر شاه، شخص دیگری با همان تاج و ریش و جامه ایستاده است و همچون او گل نیلوفر آبی به دست چپ دارد اما دست راستش را با کف باز پیش آورده و به علامت احترام به مقام فرمانروا، نگه داشته است. این شخص مقامی پایینتر از اولی دارد ولی برتر از همه افراد دیگر است زیرا او را طوری نشان دادهاند که از دیگران بسیار بلندتر است ولی با همه بلندی، همقد شخص اورنگنشین است به همین جهت و به دلیل نوع تاج و ریشش، او را ولیعهد شاه جلوس کرده دانستهاند. پشت سر ولیعهد و در زیر شادروان، دو نفر دیگر ایستادهاند، یکی در جامه پارسی، اما با سربندی مانند شال که تا خورده و دور گردن وی میپیچد و زیر چانه، روی گونه و گوشهایش را میپوشاند. وی -بر خلاف دیگران- سبیل ندارد و به همین جهت باید او را از خواجگان دربار به شمار آورد. در یک دست وی حولهای تا شده است و دست دیگرش را بر طبق یک عادت درباری مشرق زمینی بر دست دیگر انداخته است. نفر بعدی جامه مادی پوشیده و ترکشی به پشت انداخته و در یک دست کمان دانی گرفته است و در دست دیگرش تبر زینی دیده میشود. کماندان، سری چون سر طوطی دارد و تبرزین، سری چون سر اردکی گشاده دهان، که از دهانش زبانی بزرگو بیضوی -که تیغه تبرزین باشد- بیرون زده است. از روی قرینه این نقش بارعام که اکنون در موزه ملی ایران است و طرف دیگر این مرد را نشان میدهد، در مییابیم که وی تیغی کوتاه بر کمر آویخته است که غلاف آن مزین به ردیفی از بزهای کوهی و حلقههای بسیار دلفریب است و مطمئنا جنس اصلی آن از فلزی گرانبها بوده است. پشت سر این مرد و بیرون از شادروان، دو سرباز در جامه پارسی ولی با کلاه کوتاه ساده و استوانهای ایستادهاند. در جلوی فرمانروا یک جفت بخور سوز مخروطی، با دری به شکل غنچه نیلوفر آبی بر فرازد و پایه بلندخراطی شده با شیارهای افقی و سر پهن قرار دارد. بخورسوزها با زنجیری به پایهها وصلاند و هر یک چند سوراخ پیکانی شکل برای خارج شدن بوی خوش دارند. پشت این بخورسوزها و رو به روی فرمانروا مردی در جامه مادی نقش شده است که بالاتنه را کمی به جلو خم کرده، دست راست را بالا آورده و با دو انگشت، روی چانه و لب پایینی را پوشانیده است. برخی می گویند این عمل برای آن بوده که وی به هنگام سخن گفتن در پیش تاجدار و اورنگ نشین، هوا را با نفس خود آلوده نسازد، پارهای هم بر این عقیدهاند که وی دارد به عنوان درود و سلام انگشت خود را میبوسد. این مرد در دست چپ عصایی دارد که درست مانند عصای پردهدارانی است که گروههای هدیهآور را به پیشگاه پادشاه رهنمون میشوند و از این جهت برخی وی را بارسالار (رییس تشریفات) دانستهاند اما گروهی دیگر او را هزاربد یا فرمانده هزارتن نگهبانان ویژه شاهی میدانند که بنا بر گواهی پلوتارک، مامور بردن افراد به حضور پادشاه بود و عصای پرده داری او هم به همین نشان است. پشت سر او، ولی بیرون از سایه بان، دو مرد در جامه پارسی با کلاه کوتاه استوانهای ایستادهاند که یکی بخوردان و دیگری نیزهای در دست دارد. این صحنه بی گمان آغاز بارعام را نشان میدهد که میتوان آن را اینگونه توصیف کرد، فرمانروا زیر سایهبان شاهی جلوس کرده و ولیعهد و بزرگان درباری پشت سرش ایستادهاند، پس از آنها سه صف از سربازان جاویدان و پشت سر آن ها سه گروه از نجبای مملکت میآیند. در پیش روی فرمانروا، رییس تشریفات گزارش جشن را میدهد و ماموران تشریفات هدیهآوران را - که از سرتاسر ایران آمدهاند - گروه گروه به پیشگاه پادشاه آورده و معرفی میکنند. آن ها که در پشت سر فرمان روا بودهاند بر روی دیوار شمالی پلکان ایوان شرقی و آنان که پیش روی وی صف بسته بودند، بر دیوار جنوبی همان پلکان نقش شده اند. تا مدتی همه به پیروی از اشمیت، تاجدار اورنگ نشین را داریوش و تاجدار ایستاده را ولیعهدش -خشیارشا- میدانستند اما این عقیده پذیرفتنی نیست چون داریوش همواره تاج کنگرهدار بر سر داشته و این شخص اورنگنشین تاج سادهای دارد که بیشتر به تاج خشیارشا شبیه است و بنا بر مفاد کتیبههایی که خواهد آمد، ایوان شرقی آپادانا و پلکانش را خشیارشا ساخته و نه داریوش و ایوان غربی را هم بنابر کتیبه پارسی باستان آن، خشیارشا به اتمام رسانیده است و نه داریوش. اینها و دلایل دیگر میرساند که شاه اورنگنشین، خشیارشا میباشد و ولیعهدش شاهزاده داریوش دوم است که به شاهی نرسیده، کشته شد. بعدها اردشیر یکم این دو نقش را از جایگاه اصلی خود بیرون آورده، به خزانه سپرده است و به جای آن ها نقوشی از سربازان ساخته و کار گذارده است که این نقش اخیر، در جاهایی کامل نشده مانده است...»
4- اوستا، یسنا، هات 62 بند 9 و هات 68 بند یک.
5- از گیاهان هوم یا گز یا بید یا انجیر یا زیتون هم گاه به عنوان برسم استفاده میشده است.
6- Arthur Upham Pope (1881–1969)
7- آوند سیمین، دوره بعد از ساسانی، قطر 23 سانتی متر، موزه هنر والترز، شهر بالتیمور، ایالت مریلند در آمریکا.
خاستگاه :
1- اوستا (کهنترین سرودهای ایرانیان)، گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، 1375 خورشیدی.
2- راهنمای مستند تخت جمشید، پرفسورعلیرضا شاپور شهبازی، بنیاد پژوهشی پارسه- پاسارگاد، تهران، 1384 خورشیدی.
3- شاهکارهای هنر ایران، پرفسور آرتور اپهام پوپ و همکاران، ترجمه: دکتر پرویز ناتل خانلری، ناشر: علمی و فرهنگی، تهران، 1387 خورشیدی.
4- باستان شناسی ایران باستان، لوئی واندنبرگ، ترجمه: عیسی بهنام، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1379 خورشیدی.
5- از زبان داریوش ...، پرفسور هاید ماری کخ، ترجمه: دکتر پرویز رجبی، نشر کارنگ، تهران، 1383 خورشیدی.
6- فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی، خسرو قلی زاده، نشر کتاب پارسه، تهران ، 1387 خورشیدی.
7- فرهنگ رستنی های ایران، دکتر هادی کریمی،انتشارات پرچم ، تهران ، 1381 خورشیدی.
8- لغت نامه، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1372 خورشیدی.
9 – فرهنگ نامهای گیاهان ایران، ولی الله مظفریان، فرهنگ معاصر، تهران، 1386 خورشیدی.
10- گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، دکتر بهرام گرامی، انتشارات سخن، تهران، 1386 خورشیدی.
11- گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی تا ابتدای دوره مغول، دکتر غلامحسین رنگچی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1389 خورشیدی.
12- نمادها و رمزهای گیاهی در شعر فارسی، دکتر حمیرا زمردی، انتشارات زوار، تهران، 1387 خورشیدی.
13- فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، دکتر محمد حعفریاحقی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1369 خورشیدی.
14- برهان قاطع، ابن خلف تبریزی، به تصحیح محمد عباسی، انتشارات فریدون علمی، تهران، بیتا.
15- دانشنامه مزدیسنا، دکتر جهانگیر اوشیدری، ناشر:مرکز، تهران، 1371 خورشیدی.
16- نارستان، انار معماری و طبیعت ساوه، ژاکلین میرصادقی و همکاران، ناشر: کتاب خورشید، تهران، 1384 خورشیدی.
17- راز گل در دستان داریوش بزرگ، خوبچهر کشاورزی، هفتهنامه امرداد، 19 شهریورماه 1390 خورشیدی.
18- انار و تهران، پژوهشی برگرفته از تارنمای داریوش شهبازی.
19- SINO-IRANICA (Chinese contributions to the history of civilization in ancient Iran with special reference to the plants and anthropology ), BERTHOLD LAUFER , FIELD MUSEUM OF NATURAL HISTORY. CHICAGO, 1919.
20- A GUIDE TO THE BABYLONIAN AND ASSYRIAN ANTIQUITIES, BRITISH MUSEUM,1908.
22- http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B1
23- http://www.darioush-shahbazi.com
24- http://art.thewalters.org/detail/20943/plate/
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا