شعر
کجا رفتند ایران پرستان؟
- شعر
- نمایش از پنج شنبه, 12 خرداد 1390 08:48
- بازدید: 12680
به نام خداوند جان و خرد
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نقش و نگار تخت جمشید قسم
که ایران همی قلب و خون من است
گرفته ز جان از وجود من است
بخوانیم این جمله در گوش باد
چو ایران نباشد تن من مباد
کجا رفتند ایران پرستان؟
خوش آن روزگار همایون ما ............ ......... خوش آن بخت پیروز و میمون ما
کجا رفت هوشنگ و کو زرتشت؟ ............ . کجا رفت جمشید فرخ سرشت؟
کجا رفت آن کاویانی درفش؟ ............ ...... کجا رفت آن تیغهای بنفش؟
کجا رفت آن کاوه نامدار؟ ............ ......... .. کجا شد فریدون والا تبار؟
کجا شد هخامنی کجا شد مدی؟ .......... کجا رفت آن فره ایزدی؟
کجا رفت آن کوروش دادگر؟ ............ ....... کجا رفت کمبوجی نامور؟
کجا رفت آن داریوش دلیر؟ ............ ........ کجا رفت دارای بن اردشیر؟
دلیران ایران کجا رفته اند؟ ............ ........ که آرایش ملک بنهفته اند
بزرگان که در زیر خاک اندر اند ............ ... بیایند و بر خاک ما بگذرند
بپرسند از ایندر که ایران کجاست؟ ........ همان مرز و بوم دلیران کجاست؟
بینند که اینجای مانده تهی ............ ..... ز اورنگ و دیهیم شاهنشاهی
ملک الشعرای بهار
که ایران چو باغی است خرم بهار
که ایران چو باغی است خرم بهار
شکفته همیشه گل کامکار
اگر بفکنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفکنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی
کز آن پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کین آختن
زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشه بد منه در میان
هوا خوشگوار و زمین پر زدار
تو گفتی به تیر اندر آمد بهار
همه سر به سر دست نیکی بریم
جهان جهان را به بد نسپریم
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
حکیم ابوالقاسم فردوسی
دیدگاهها
بود که به چشم خود دیدیم
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا