کتاب
تأملی در دیدگاههای دکتر دینانی در کتاب «هستی ومستی»؛ نگاه جدید به زندگی
- كتاب
- نمایش از دوشنبه, 13 آبان 1392 16:53
- بازدید: 6863
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25730، دوشنبه 13 آبان 1392
دکتر محمد جعفر محمدزاده
کتاب «هستی و مستی» روایت استاد فلسفه، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی از اندیشههای بلند حکیم عمر خیام نیشابوری در هستیشناسی و حاصل تفرّج حکیمانۀ وی در گلشن جادویی رباعیات اوست. این کتاب به همت درخور اغتنام آقای کریم فیضی در قالب اندیشهگستر گفتگو سامان گرفته و از سوی انتشارات مؤسسه اطلاعات از سال 1388 تا کنون چندین نوبت زیور طبع یافته و هر بار با استقبال علاقهمندان روبرو شده است.
دکتر دینانی در این کتاب دربارۀ موضوعاتی چون هستی و مستی، عشق و عقل، پیدایی و ناپیدایی و زیبایی اخلاق از منظر خیام سخن گفته است.
صاحب این سطور گرچه پیشتر تلخیص روشمندی از کتاب هستی و مستی را در قالب کتاب «گفتار حکیم» از سوی مؤسسه انتشارات اطلاعات منتشر نموده است؛ اما با توجه به اعتبار خیام نیشابوری و دیدگاههای دکتر دینانی دربارۀ این شاعر فیلسوف و دانشمند برجسته ایرانی که آوازۀ نامش بیش از سایر نامداران این سرزمین مرزهای شرق و غرب را درنوردیده، معرفی مجدد کتاب «هستی و مستی» را در این مجال ضروری و درخور اعتنا دانست.
آشنایی عمیق با مبانی نظام فلسفی مشّاء و اشراق
اعتبار کتاب هستی و مستی بیش از هر چیز مربوط به آشنایی عمیق مؤلف با مبانی دو نظام فلسفی مشاء و اشراق و نظر محققانهای است که وی از رهگذر شناخت به فلسفه مشائی و رویۀ اشراق خیام ارائه نموده است.
آنچه مسلم است، خیام هرچند بیشتر به سبب تبحرش در ریاضیات، نجوم و نیز سرودن شعر شهرت دارد، اما پیش از آنها فیلسوفی ژرفاندیش و دارای فلسفهای خاص است. از این روست که برخی نویسندگان اهل حکمت او را تالی و جانشین ابن سینا، پهلوان حکمت یونانی و آموزگار بی بدیل فلسفه دانستهاند.
خیام از شاگردان مکتب سینوی بوده و با فلسفۀ شیخالرئیس ابوعلی سینا آشنایی کامل داشته است؛ چنان که رساله فلسفه او با نام «الکون و التکلیف» حاوی نظریات عمیق هستیشناسی است. بررسی برخی دیگر از آثار خیام به ویژه رباعیات او نیز نشان میدهد که وی فیلسوفی فلکسیر بوده و با حکمای بزرگ عصر خویش گفتگوها و مباحثات فراوان داشته است. پایه اصلی تفکر خیامی، اندیشه در راز هستی و نیستی، چرایی زندگی و سرنوشت آدمی است.
خیام بر این عقیده است که اگر زندگی اندیشیده نشود، ارزش زیستن ندارد و اندیشه در معنی زندگی نیز جز با درک غایت و هدف آن میسر نمیشود؛ زیرا اگر زندگی را ماهیتی در نظر آوریم که در جهان واقعی و نفسالامری تحقق دارد، ناگزیر از قبول این حقیقت خواهیم بود که زندگی نیز همچون دیگر ماهيّات بدون علت فاعلی و نهایی نمیتوان صورت تحقق بپذیرد. پس بی درنگ خواهم پرسید: غایت و هدف زندگی چیست؟
بی شک خیام با پرسش از معنای زندگی و غایت آن در قلمرو فلسفه گام مینهد، چه پاسخ به پرسشهایی از این دست جز از طریق فلسفه امکانپذیر نخواهد بود.
از سوی دیگر پرسشهای بنیادین خیام نه تنها به ماهيّت زندگی که در فرجام، به هستی آن باز میگردد؛ زیرا دایرۀ عموميّت و عليّت سؤالات وی حتی در رباعیات، چندان گسترده است که اغلب هستی را به مثابه موضوعی واحد برای پرسش و تأمل بر میگزیند و از خلال اندیشه زندگی و مرگ و وجود و عدم به عوارض موجود راه میگشاید.
خیام در رباعیات خود گنجخانهای از معارف عقلی که هماهنگ با شأن فلسفی اوست، بارها و بارها پرسیده است که آغاز چیست؟ انجام کجاست؟ کیستم و چرا زندگی میکنم؟ چرا کاینات به وجود آمده و چرا از میان میروند؟ پرسشهایی از این دست که قرنهاست فکر بشر را به خود مشغول داشته است، نخستین و واپسین دغدغه خیام است.
در این میان آنچه بدیهی و مسلم به نظر میرسد هستی و حیات و سپس سرنوشت محتوم وی، مرگ است. ناگزیر زندگی ، فرصتی کوتاه و ناپایدار و البته مغتنم و دوستداشتنی است. تأکید خیام بر اغتنام فرصت و تأسف وی بر نیست شدن زیباییهای طبعیت نیز از رهگذر مرگ اندیشی او حاصل میشود. مشاهده دگرگونیهای همیشگی و پایان ناپذیر عالم برای خیام انگیزهای در درک حضور دائمی مرگ است. دقت وی در جریان بی وقفه استحاله اجساد و پیگیری آنها ـ از قبیل گرَدی که امروز بر رخسار مینشیند و خود غبار رخ نازنینی است که در خاک شده است ـ نمودار نگاه حکیمانه و ژرفبین اوست.
در یک کلام انعکاس مرگ در شعر خیام حاصل تأملات فلسفی او در وجود و عدم، واحد کثیر و جبر و اختیار است. در این رباعیات، حتی اگر از باده سخن میرود، حاکی از تأمل در ناپایداری زندگی و نموداری از تمتع از حیات است نه باده نوشی.
اندیشه مرگ و پرسش از آن
از سوی دیگر اندیشه مرگ و پرسش از آن، روی دیگر سکه زندگی شناسی خیام است؛ چه، انسان غالباً تنها هنگامی با دغدغۀ معنی و غایت زندگی مواجه میشود که به مرگ اندیشیده باشد. از این رو آنچه خیام دربارۀ سرنوشت محتوم مرگ آدمی ابراز داشته، بیش از هر چیز، از تأملات وی در مسئله بغرنج زندگی و معنی و غایت آن حکایت دارد. خیام برای دست یافتن به معنی زندگی ناگزیر از تعریف آن است.
آنچه کتاب هستی و مستی به ما میبخشد، این نکتۀ ارزشمند است که روایت خیام و اندیشههای او به ویژه تعریف جدید او از زندگی از زبان یک استاد فلسفه که از سرچشمههای اندیشۀ وی در هر دو حوزۀ فلسفه مشاء و اشراق و نیز آبشخورهای حکمت خسروانی او آگاه است بی تردید راهگشا و معرف افزا خواهد بود.
همین ویژگی است که گفتگوهای کتاب هستی و مستی را از دیگر تحقیقات و نظراتی که پیرامون خیام ارائه شده است، امتیاز میبخشد.
شاخصۀ تفکر خیامی
در نظر دکتر دینانی دو مسئله بنیادین در اندیشۀ خیام «زمان» و «مرگ» است که بروز جوانب هر یک را در منظومه فکری وی فراوان میتوان یافت. مسئله زمان که دیر زمانی ابن سینا فیلسوف سلف خیام را به خود مشغول داشته بود، در آثار خیام چندان نمود دارد که میتوان از آن به عنوان شاخصۀ تفکر خیامی یاد کرد.
دکتر دینانی در پاسخ به کسانی که ناپایداری جهان در نظر خیام را ناشی از اباحی گری و تخدیر دانستهاند، معتقد است که این نگاه نتیجه عدم درک درست از اندیشه خیام است.
او خیام را هستیشناسی همواره در سلوک معرفی میکند که با پرسشها و تردیدهای دائمی خود بتهای برساخته از مشهورات را میشکند و به وادی کرانه ناپیدای تحيّر قدم میگذارد و از نظر این فیلسوف معاصر هر چند خیام همچون شمس تبریزی از گذرگاه تحیرّ به منزلگاه امن نمیرسد، اما در جای خود پرسشگری بی بدیل است که صدای دعوتش به تفکر و تذکر در گوش عالم امکان همواره طنین خواهد داشت.
خیامی که دکتر دینانی در «هستی و مستی» معرفی میکند، همانند ابن سینا و سهروردی و عطار و مولوی به فرهنگ دیرین ایران و اندیشههای توحیدی ایران باستان که در حکمت خسروانی و پس از آن در عرفان اسلامی شکوفا شده است، پشتگرم است.
بر خلاف آنچه عدهای پنداشتهاند، دکتر دینانی معتقد است که خیام از بی غایتی جهان سخن نمیگوید، بلکه فارغ از اندرزگوییهای رایج، ما را به تأمل در این پرسش بنیادین فرا میخواند که: جهان را غایت چیست؟
این استاد فلسفه معتقد است که خیام به تأسی از مکتب سینوی در آغاز به سبک فلسفه مشاء مینویسد؛ اما در مشائیت محبوس نمیماند و سرانجام در رباعیات خود رو به حکمت اشراق مینهد.
«هستی و مستی» با رویکردی دقیق و استوار میکوشد مسائل بنیادین مربوط به تفکر خیام را در دو بخش تبیین کند: در بخش اول با پرسشهایی که از استاد میشود، اندیشههای خیام به ویژه اندیشههای کلیدی این حکیم خردمند واکاوی و شناسایی میشود.
دکتر دینانی در جای جای این گفتگو نظرگاه خود را در رموز پیرامون درک و دریافت شعر خیام بیان میکند و بر آن است که برای پی بردن به اندیشه خیام باید همه آثار وی ـ اعم از نوشتههای فلسفی و اشعار اوـ را به دقت خواند تا به نظری کارشناسی درباره خیام دست یافت. او در فصل اول کتاب آنچنان دقیق و عمیق ظرافتهای اندیشۀ خیام را بازگو میکند که با شناخت حاصل از این گفتگو ابهامی در فهم اشعار خیام باقی نمیگذارد.
دکتر دینانی رمز توفیق «فیتز جرالد» انگلیسی را در ترجمه اشعار خیام همین نکته با اهميّت میداند که به اندیشههای خیام پی برده و ترجمه آزادی که از رباعیات خیام صورت داده بود، برگردان بخشی از فلسفه و اندیشه خیام بود و هم از این رو توانست اثری ارزشمند به جامعه جهانی تقدیم کند؛ چه، در ترجمه محض ظرفيّت انتقال اندیشه وجود ندارد.
بخش دوم کتاب شامل سخن دربارۀ بیش از یکصد رباعی خیام میشود که در چندین موضوع طبقهبندی شده و استاد دینانی ضمن آن که درباره هر کدام از رباعیات سخن میگوید در خلال بحث، رباعیات سست و الحاقی و منسوب به خیام را گوشزد کرده است.
گنجینه معارف عقلی
دکتر دینانی در مقدمهای که بر «هستی و مستی» نوشته می گوید: «آنچه در رباعیات خیام مطرح شده، گنجینه ای از معارف عقلی است که به زیباترین شکل به زیور سخن آراسته شده و در طول قرون در معرض افکار مردم قرار گرفته است. با کمال تأسف باید گفت در طول این مدت تفسیرهای ناپخته و نسنجیدهای از این رباعیات به منصه بروز و ظهور رسیده است که با شأن عقلانی خیام مناسبت ندارد.»
وی در پایان مقدمه انگیزه خود را از گفتگوی مفصلی که در باب خیام انجام داده چنین بیان میکند: «راقم این سطور کوشیده است تا به اندازه توان خود زنگار کجفهمی را از چهره سخنان خیام بزداید و دین خود را به این اندیشمند بزرگ در حد مقدور ادا نماید.»
بخش نخست کتاب «هستی و مستی» شامل موضوعاتی همچون رابطه میان فلسفه و ادبیات، روش تحقیق در باب خیام، خیام و شمس تبریزی خیام و نیچه، خیام و فرهنگ ایرانی و نگاهی انتقادی به خیام است و در بخش دوم نیز کریم فیضی در ابتدای هر گفتگو، نخست رباعیات خیام را که موضوعی واحد دارند، میآورد و سپس درباره هر موضوع با استاد به گفتگو میپردازد. برخی عناوین موضوعاتی که کریم فیضی برای بخش دوم برگزیده است، عبارتند از : جهان و اندیشه، پیدایی و ناپیدایی، جهان و جهانیان، بهشت و جهنم، خردمند و زمانۀ عشق و عقل و ...
نگاه خیام به زندگی
وی درباره نوع نگاه خیام به زندگی میگوید: «او واقعاً معنای زندگی را خوب فهمیده، خوب هم زندگی کرده است. چیزی که میتوان گفت این است که خیام در معنای زندگی میاندیشده و شعرهایی هم میگفته است.»
دکتر دینانی در بخشی از گفتگوی خود به تشریح خیام فیلسوف و خیام ادیب میپردازد و میگوید: میان آنچه در رباعیات خیام آمده، با آنچه در کتابهای فلسفی خیام وجود دارد، فاصله بسیار است؛ یعنی در واقع خیام دو جلوه وبروز دارد؛ خیام فیلسوف که دارای نظام و سیستم فکری منظم است، به عالم بدبین نیست، سعی میکند به جهان خوش بینانه نگاه کند، نظام عالم را میپذیرد و هر چیزی را در جای خودش نیکو میدادند.
اما خیام دوم که در رباعیات ظاهر میشود، فردی است با نگاهی تردیدآمیز، برایش سؤال مطرح است و در هستی به گونهای دیگر میاندیشد. این خیام میخواهد به یک جهان دیگر برسد، جهانی غیر از عالمی که پیشتر به آن رسیده بود.
دکتر دینانی در بخشی از گفتگوی خود به این شبهۀ قدیمی که خیام را به الحاد و کفر نسبت دادهاند، پاسخ میگوید و اظهار میدارد: «او یک متفکر دردمند است و نه تنها ملحد نیست، بلکه یک موحد تمام عیار است.»
وی اضافه میکند عوام تفسیرهای ملحدانه از خیام ندارند و این تفسیرها از آن عدهای است که خودشان را برای عوام مقبول ساختهاند و خودشان دیدگاهی الحادی داشتهاند و خواستهاند مؤیدی برای خودشان پیدا کنند تا بگویند خیام نیز مثل ما بوده است.
راز هستی
در نظر دکتر دینانی خیام با اعتباریات و قوانین اجتماعی برخوردی متعارف داشته است. او با راز هستی و زبان معما سخن میگوید. معلوم است که چنین فردی اسیر اعتباریات و رسوم زمان خود نمیشود، ولی در تاریخ زندگی او کار غیر متعارفی گزارش نشده است و او به قوانین احترام میگذاشته است.
در گفتگوی مفصل دکتر دینانی گاهی پیش میآید که به فراخور، از موضوعات و یا اندیشمندان دیگری سخن به میان میآید و استاد دینانی با بیان خود حقایقی را مطرح میکند که تا کنون یا شنیده نشده و یا کمتر بدان پرداخته شده است.
در «هستی و مستی» در رد نظریۀ دو خیامی، تفاوت ابوالعلاء و خیام، تفاوت زکریای رازی و خیام و شباهت و تفاوت اوبا نیچه نیز سخن میرود و در این باره اخیر دکتر دینانی میگوید:
«خیام و نیچه تفاوتهای عظیمی با یکدیگر دارند که گویا هیچ شباهتی به همدیگر ندارند، در عین حال نهایت شباهت را با همدیگر دارند و این تناقضی است که باید پذیرفت. بی شباهت هستند؛ چون نمیتوانیم روی نظرات آن دو دست بگذاریم و بگوییم این نظر خیام است، نیچه هم این نظر را داده است. با این حال یک قدر مشترک دارند که میتواند آن دو را چنان به هم نزدیک کند که خیام بشود نیچۀ اول و نیچه هم خیام دوم به شمار آید!»
در همین مجال دکتر دینانی ادعای «خدا مرده است» نیچه را این گونه تفسیر میکند که: خدای موهومی که با آن مردم را سرگرم کردهاند و به گمراهی کشیدهاند، این خدا البته مرده است! در واقع نیچه موت خدایی را که کلیسا معرفی کرده، اعلام میکند و مسلّم میداند . سپس توضیح میدهد که نه تنها نمی توان او را ملحد دانست، بلکه آثار نیچه بوی توحید میدهد.
معرفت ناب
دکتر دینانی پس از بحثهای مفصلی که در باب ابعاد فکری و اندیشهای خیام میکند، در نهایت بابی را در سخن خود تحت عنوان «معرفت ناب» خیام میگشاید و میگوید: معرفت ناب معرفت بی غل و غش است و معرفت خالی از شوائب اوهام و معرفت درنیامیخته با تخیلات و وهميّات، معرفت ناب که به «می ناب» تعبیر شده است، واقعاً بهترین چیز در جهان هستی است. از این روست که از ازل تا روزی که خیام این سخن را میگفته و به نظر من تا ابد، «می ناب» از همه چیز اشرف است و هیچ چیز در عظمت و ارزش به پای آن نمیرسد؛ از این روست که خیام میگوید:
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز میناب کسی هیـــچ ندید
من در عجبم ز میفروشان کایشان
به زانکه فروشند چه خواهند خرید
در هر حال باید اعتراف نمود که سخن دکتر دینانی، سخن جدید و نگاهی دوباره به حکیم عمر خیام نیشابوری است که با آنچه تا قبل گفته شده، تفاوت اساسی دارد. به نظر میرسد بدون توجه به سخنان دکتر دینانی دربارۀ خیام و بدون اعتنا به خیامی که وی معرفی کرده است، سخن دربارۀ این حکیم فیلسوف فرزانه و دانشمند برجسته نه تنها راه به جایی نخواهد برد، بلکه جوینده را به خطا رهنمون خواهد ساخت.