جهان ایرانی
قفقاز و دیرینه سیاسی و تاریخی آن و نقش عوامل پانترکسیم و مارکسیسم در تحریف تـاریخ
- جهان ايراني
- نمایش از جمعه, 05 مهر 1392 12:23
- بازدید: 5512
برگرفته از تارنمای آذریها
افشین جعفرزاده
استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران
پیشینه تاریخی آذربایجان و ناحیهای که اکنون به نام آذربایجان شوروی سابق یا جمهوری آذربایجان در قفقاز نامیده میشود، برای کارشناسان و دانشمندان ژئوپولتیک به روشنی آشکار بوده و اهل خرد و پژوهش را در این مقوله اختلاف چندانی نیست.
سرچشمههای ادبی و متنهای معتبر تاریخی و نقشههای جغرافیای بجا مانده از گذر سالها، چنان فراوانند که محافل آکادمیک و نظریهپردازان برجسته در کلیات قضیه اختلاف چندانی نداشته و فقط پارهای از تفاوتها در آرای دانشمندان در مسایل جزیی یافت میشود.
قفقاز
بـا بررسی و پژوهش، درصدها، کتاب و مقاله و نقشه و نظریه، به سهولت میتوان یافتههای زیر را به گونهی سرخطوار و مجمل ارائه کرد :
1ـ سرزمینی که پس از انقلاب اکتبر 1917 شوروی و تشکیل دولت به دست حزب مساوات در باکو، به رهبری محمد امینرسولزاده «جمهوری مستقل آذربایجان» نامیده شد، به گواهی منابع معتبر ادبی و تاریخی و.. هرگز در گذشته بدیننام از آن یاد نشده و تـا آن زمان در روزگار باستان «آلبانیا و یا آلبان» و پس از حمله اعراب «اران یا البران» و نیز پس از پذیرش اسلام، بخش مسلماننشین ماوراء قفقاز نامیده میشد.
محمد امین رسولزاده خود یکی از اندیشه ورزان مشرب دموکراسی اجتماعی یا «سوسیال دمکراسی» در اثنای خیزش مشروطه بود که پس از پیروزی جنبش مشروطیت ایـران در کنار تلاشهای اجتماعی و سیاسی و هموندی «حزب دمکرات ایـران» روزنامه «ایـران نو» را در تهـران منتشر مینمود. وی پس از شرایطی که به انحلال حزب دموکرات ایـران در آن زمان انجامید، تلاشهای فکری و عملی خود را در راستای اتحاد ترک زبانها در شمال رود ارس و بخش مسلماننشین قفقاز متمرکز نمود واین در شرایطی بود که سران جنبش ترکهای جوان یا «ژون ترکها» بـا یک روند شبه کودتایی به رهبری انور پاشا در عثمانی به قدرت رسیده بودند.
تلاشهای پان تورانسیتی که پایهی فکری آن را میتوان در عبارت «همه ترک زبانان جهان در ملی واحد» خلاصه نمود، در سالهای 1908 که دومین جنبش مشروطه عثمانی قوت یافت و به دنبال ارتباطهای پیگیر مابین پان تورانیستهای عثمانی و قفقاز، در سال 1911 «حزب دمکراتیک اسلامی»، «مساوات» در شهر باکو پیریزی شد. حزب مزبور که سرانجام به «حزب مساوات» موسوم گشت، کوششهای درخوری را در سیر جنبشهای ضد امپراتوری روسیه تزاری انجام داد و بـا توجه به این که بـا شروع جنگ جهانگیر یکم در سال 1914 امپراتوریهای عثمانی و روسیه تزاری در دو جبهه مخالف قرار داشتند، سرزمین قفقاز پس از سقوط دولت امپراتوری تزاری در اکتبر 1917، مقارن سپتامبر سال 1918 به اشغال سپاهیان عثمانی درآمد.
در همین زمان «حزب مساوات» بـا حمایت تلویحی سپاه عثمانی در ژوئن 1918 استقلال بخش مسلماننشین قفقاز را زیر عنوان «جمهوری آذربایجان» اعلام نمود. و محمد امین رسولزاده خود عهدهدار پست ریاست جمهوری شد. بـا پیروزی بلشویکها در نبردهای داخلی و اشغال این سرزمین در 28 آوریل 1920، دولت مساواتیها ساقط گشته و حکومت وقت اتحاد شـوروی نـام آذربـایجان را کماکـان بـا عنوان «جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان» نگاه داشت.
این دگرگونیها و جایگزینی نام این سرزمین از اسامی پیشین به آذربایجان، گفتوگو و انحرافهای گروه زیادی از ایرانیان را به ویژه در آذربایجان ] ایـران[ برانگیخت و مبارزان مشهوری همچون شیخ محمد خیابانی و اسماعیل امیرخیزی برای آن که ناخشنودی خود را از این اقدام نشان دهند، بر آن شدند تا نام آذربایجان واقعی در ایـران را با «آزادی ستان» جایگزین سازند.
اکنون شاید این نکته بر کمتر کسی آشکار است که سرزمین ترکی زبانان قفقاز پیش از سال 1918 نامی جز آذربایجان داشته و هرگز در هیچ سند و نوشتار و نقشه معتبری پیش از آن به این نام، از آن یاد نمیشده است.
با مرسوم شدن نام آذربایجان بر بخش مسلماننشین قفقاز، پندار تازهای رشد یافت که گویا «آذربایجان سرزمینی است که دو نیم گشته و بخشی در شمال و بخش دیگر در جنوب رود ارس نهاده شده است و از آنجا واژههای مجعولی همچون «آذربایجان جنوبی» برای آذربایجان واقعی و تاریخی واقع در ایـران و «آذربایجان شمالی» یعنی جمهوری آذربایجان شوروی به کار رفت.
پندار فوق که از سوی منابع مجعول تاریخساز و اندیشه پردازان سیاست باز مسکو و آنکارا و استانبول، حمایت میشد سعی داشت تا با نفی پیشینه ایرانی آذربایجان و نقش آفرینی آن در رویدادهای تاریخی ایـران، همه را به فراموشی سپرده و تلاشهای مردمان این سرزمین را از زمان آتروپات سردار ایرانی این ناحیه در زمان حمله اسکندر مقدونی تا خیزش بابک خرمدین نفی نماید و تلاشهای مشروطه خواهی را فقط در قفس تنگ تفکرات قومی و زبانی محصور سازد.
بر این اساس، کار به جایی رسید که ادیبان و شاعرانی همچون مولوی و نظامی گنجوی و خاقانی شروانی و همام تبریزی و... (صدها نمونه دیگر)، به زعم اندیشهپردازان پان تورانیستی چون میناگوگ آلپ، از هویت ایرانی مبری شده و حتی دانشمندانی چون ابنسینا، در کتابهای درسی اتحاد شوروی، اهل شوروی و در کتابهای تـاریخ ترکیه، ترک معرفی شدند ؟!
استراتژی بلشویکها و استالین، با برجسته کردن پندار آن بود که زمینههای ادغام آذربایجان ایـران را به شوروی فراهم آورند که نقطه اوج این استراتژی در سال 1324 شمسی با پیریزی دولت فرقه دمکرات آذربایجان در تبریز به ریاست سید جعفر پیشهوری اجرا شد.
استالین که فکر ایجاد کمربند سرخ را پیرامون اتحاد شوروی در سر میپروراند، آذربایجان ایـران را در آن زمان چون میوه نارسی میدانست که با رسیدن در دامان او خواهد افتاد. با شروع جنگ جهانگیر دوم و به دنبال القای پارهای تفکرات تفرقهآمیز و افراطی، زمینهای فراهم شد تا پارهای احساسات خصومتآمیز در آذربایجان رشد یابد. دولت شوروی پس از شهریور 1320 و اشغال آذربایجان ایـران توسط نیروهای ارتش سرخ بر آن شد تا از این تنشها استفاده نمود و با پیافکنی فرقه دموکرات و همیاری پارهای از شخصیتهای مهاجر قفقاز مقدمههای تجزیه آذربایجان را از ایـران فراهم نماید.
این پندار با مقاومت مردمی و تلاشهای میهنپرستانه مردمان این ناحیه و دیگر مـردم ایـران، شکست خورد و نیروهای شوروی سرانجام مجبور به ترک خاک ایـران شدند. در این میان نباید از تلاشهای خردورزانه افرادی چون قوامالسطنه نخست وزیر وقت ایران در سال 1324 و حسین علا و سیدحسن تقیزاده بیتفاوت گذشت.
با خروج نیروهای ارتش سرخ از آذربایجان ایـران، حکومت فرقه دمکرات آذربایجان در تبریز بیپشتوانه مانده و سرانجام با فزودن مجاهدتهای مردمی در رخدادهای آذر 1325 با فرار سران فرقه به شوروی و فروپاشی حکومت خود خوانده فرقه، غائلهای که میرفت سبب تجزیه آذربایجان از ایران شود پایان یافت.
2ـ شرایط کنونی جمهوری آذربایجان
پس از غائله فرقه دمکرات و شکست سیاست شوروی در ایـران مقارن سالهای پس از شهریور 20، هـزاران نفر از هموندان این فرقه به آذربایجان شوروی گریخته و اتحاد دو آذربایجان را که از سوی مسکو تقویت و همراهی میشد، به زعم خود به عنوان یک ایدهآل ملی و آمال استراتژیک مطرح نمودند.
از دیگر سو، پان تورانیستهای ترکیه که با پندار یک سرزمین و یک کشور برای ترکی زبانان، اندیشه کشور بزرگ ترک را از بالکان تا چین در سر میپروراندند، سعی داشتند تا با جعل تـاریخ و اشاره به شواهد ساختگی، آذربایجان شوروی و آذربایجان ایـران را با تکیه بر میراث حزب مساوات و زبان ترکی رایج در این ناحیه، به منزلهی قلمرو فرهنگی و زبانی خویش معرفی نمایند.
اشخاص متعددی در شوروی و ترکیه بر این امر پافشاری مینمودند که معروفترین آنها را میتوان میرجعفر باقراف دبیر کل حزب کمونیست شوروی آذربایجان در سالهای 1935 تا 1945 و جانشینان او در آذربایجان شوروی و آلب ارسلان ترکش رهبر حزب حرکت ملی و گروه پان تورانیستی گرگهای خاکستری در ترکیه ذکر نمود.
پس از فروکش نمودن بحرانهای سیاسی در ایـران، مقارن سالهای 30 و 40، و استقرار حکومت محمدرضا پهلوی، سیاستهای شوروی در آذربایجان ایـران تا حد زیادی تضعیف شد.
از سوی دیگر، ترکیه در بحرانهای سیاسی دهههای 60 تا 80 میلادی گرفتار آمد که به سه کودتا در سالهای 60 و 71 و 80 میلادی منجر شد. در این برهه تاریخی، اقتدار ایـران و شوروی مانع میشد تا ترکیه پندارهای فکری خود را حول محور پان تورانیسم در آسیای مرکزی و قفقاز و آذربایجان ایـران ادامه دهد. اگر چه در زمینههای تـاریخسازی و جعل نقشههای دروغین تلاشهای نظری منسجمی اعمال میشد.
با فروپاشی نظام شوروی در سال 1991 و شروع خیزش استقلال طلبی در آذربایجان شوروی، زمان برای پیگیری تفکرات پان تورانیستی از سوی آنکارا فرا رسید. زیرا از طرفی رقیب قدرتمندی چون مسکو از معادله توزیع قدرت در منطقه تا حد زیادی حذف شده بود و از سوی دیگر بحران ارمنستان و رویداد قره باغ کوهستانی و درگیری بین آذربایجان شوروی و ارمنستان و پیشینه نفرت بین ارمنه و ترکیه که ریشه در رویدادهای خونین آوریل 1915 داشت، شرایط را به گونهای کرده بـود که همگامی و همدلی تـرکیه و بـاکو گریزناپذیر مینمود.
به واقع باید بر این نکته اذعان نمود که بیتدبیری مجریان سیاست خارجی در ایـران مقارن سالهای 90 و 91 موجب آن گشت تا ترکیه با توانمندی سیاستمداران خویش، خلاء روانی و اجتماعی پس از فروپاشی شوروی را در جمهوری فقیر آذربایجان شوروی پر نموده و با زنده داشت رخدادهای حزب مساوات در سالهای 1918 تا 1920 و تاکید شرایط دوستی آن سالها با عثمانی، اقتدار سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خود را بر این کشور فراگیر نماید.
براین اساس، محور استراتژیک سیاستگذاری در این جمهوری بر مبنای زنده داشت تفکرات پان تورانیستی محمد امینرسولزاده و اتحاد دو بخش آذربایجان شمالی و آذربایجان جنوبی و تشکیل کشوری واحد پایهگذاری و نقشه آذربایجان متحد در هزاران قطعه چاپ شد.
نقشهای که با شعار 30 میلیون زیر یک پرچم طراحی شده و کشوری را نشان میدهد که پایتخت آن تبریز بوده و تهران و رشت و کرمانشاه و بخش عمدهای از شمال عراق و ارمنستان و گرجستان در پیرامون آن قرار دارند. جالب آن که شهرهای مهم کشورهای عراق و ارمنستان و گرجستان در این نقشه دیده میشوند، ولی در مرز با ترکیه هیچ تغییری اعمال نشده است.
در شرایط جدید سیاسی حاکم بر جهان پس از فروپاشی شوروی، شرایط منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به گونهای است که کشورهای این ناحیه نیازمند دسترسی به یک مسیر مطمئن برای ایجاد ارتباط با سایر کشورها هستند. بر این اساس رقابت بین ایـران و ترکیه در این مقوله واکشنی طبیعی در قبال این موضوع است.
اما این همه در شرایطی است که به نظر میرسد، ترکیه با ایجاد ارتباط سریع با کشورهای آسیای مرکزی و جمهوری آذربایجان بر آن است تا در این رقابت بر ایـران پیشی گیرد. طبق آمارهای رسمی، پس از فروپاشی شوروی فقط 10000 دانشجوی آسیای مرکزی و آذربایجان با ارائه بورسهای تحصیلی رایگان و بسیار ارزان در ترکیه به تحصیل مشغولند و در آینده قرار است در راستای تحکیم ارتباطات بین ترکیه و این جمهوریها بکوشند. ولی با کمال تاسف ایـران در این زمینه بسیار ضعیف عمل کرده است.