سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی ایران پژوهی خودباوری و میهن‌پرستی بهتر است یا خودباختگی و بیگانه‌پرستی - بخش 1

ایران پژوهی

خودباوری و میهن‌پرستی بهتر است یا خودباختگی و بیگانه‌پرستی - بخش 1

مهرداد ایران‌مهر*

به راستی ‌اندر نکوهشِ‌‌کدامیک باید سخن‌گفت،
خودباختگی و بیگانه‌پرستی
یا
خودباوری  و  میهن‌پرستی؟!

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش            باز  جوید   روزگار   وصل   خویش

«بخش یکم»

ما در این نوشتار، به دنبالِ پیشنهاد روش و راهکارهایی ‌نو هستیم، برای انجام پژوهش‌ پیرامونِ دانش ژرف و‌گسترده‌ی زبان‌شناسی و نیز واشکافی ریشة برداشت‌های‌‌ گونا‌گون از یک بخش یکسان در ‌گستره‌ای این‌چنین پهناور،‌ که در اینجا بدان خواهیم پرداخت.

برخی دوستان درین‌باره، پژوهش‌های نوآورانة جوانانِ نوخاستة ایرانی‌‌‌که بر پژوهش‌های یکسویه و سودجویانه‌ی مُشتی سوداگر بیگانه و به ویژه غربی تاخته‌اند را یکسره به‌کناری نهاده و تلاش‌های این هم‌میهنانِ پژوهنده و تلاشگر را بی‌ارزش و ساختگی جلوه می‌دهند،‌ که ناگفته پیداست این خود،‌ ‌‌کاری‌است بس نسنجیده و نابخردانه. پس می‌بایست بکاویم و بیابیم‌ که به چالش‌کشیدنِ چنین جُستارهای نوگرایانه‌ای، آن‌هم از سوی برخی هم‌میهنانِ‌ گرامیمان از‌ کجا سرچشمه‌‌می‌گیرد.

برای نمونه، بسیار دیده‌ایم‌که در برابر پژوهش‌هایی ازین دست،‌ گاه چنین نکوهش‌نامه‌هایی(!)‌ به چشم می‌خورد ‌که: "(فلانی)... در هنگام بحث‌های عمومی زبان‌شناختی، از اصطلاحات و تعریف‌های ساختگی و غیرعلمی بهره برده است". به هر روی باید ‌گفت‌، به‌ کار‌ بردنِ واژگانی چون «عمومی»، «ساختگی» و «غیرعلمی» درین‌باره، شاید‌ که تنها نشانگرِ‌ گونه‌ای بدبینی باشد و بس. زیرا ‌آنچه در اینجا «بحث‌های عمومی زبان‌شناختی» نام ‌گرفته؛ بنیان‌هایی است سُست،‌ که غربی‌ها خود را شایسته آن دانسته‌اند تا درباره‌ی فرهنگ و زبانِ‌کهن مردم خاور‌زمین و به ویژه ایرانیان بنا نهاده و آنرا چنان‌که خود می‌پسندند، به دیگران بنمایانند. هم‌چنین اگر‌ که نوشته‌های یک پژوهشگر‌ ایرانی در این زمینه، «ساختگی و غیرعلمی» نامیده شده، تنها از این‌روست‌که تراز سنجشِ دوستانِ نگارنده‌مان برای بررسی یافته‌های نوین در ‌دانش زبان‌شناسی، سنجه‌ای است برساخته از باورهای‌ کهنه، سنگی و پُر از رَشک و آزِ همان باختر‌زمینیان.

بسیار نیز دیده شده‌ که ‌گفته‌اند: "(فلان) نوشته... بدون هرگونه مرجع و سرچشمه‌ای است". تو‌ گویی‌که سرچشمه همة دانش‌های جهان، نوشته‌هایی است به زبان لاتین و آن‌هم نگاشته شده به دست یک اروپایی و یا آمریکایی!، و چنین ‌گمان شده ‌که آنان‌ کانون و بنگاهِ همة دانش‌های دیروز و امروز در جهانند و بس(!). و باز بسیار می‌خوانیم «دانشِ‌‌کنونی زبان‌شناسی»، و روشن‌است‌ که این‌بار نیز همان قانونِ پی‌ریزی شده از سوی غربیان است‌ که دیدگاه نگارندگانِ‌‌ گرامی بوده است. و بر پایة همین دانش و قانون من‌در‌آوردیِ غربیان است ‌که این‌ گرامیان،‌ گاه در سرتاسر نگاشته‌های خویش، بر یکسان نبودنِ دو واژه‌ی«آریایی» و «هند و اروپایی» پای می‌فشارند.

در برخی از نوشته‌های این شیفتگانِ غرب، واژه‌ی ساختگیِ «هند و اروپایی» با پاژنام‌هایی هم‌چون «درست، رسمی و فراگیر» ستوده شده، و چنین آمد ‌که از همان «آغاز!»، این زبان از هند تا اروپا گسترده بوده است!!! اکنون پرسش اینجاست‌که این «آغاز»‌ کجاست و‌ کدامست؟ مگر می‌شود ‌که یک زبان، به یک‌آن، در جایی پدید آمده و به یک‌باره نیز در پهنه‌ای به گستردگیِ هزاران‌هزار فرسنگ‌‌ گسترش یابد؟! امروزه این را هر‌ کودک دبستانی نیز می‌داند‌ که یک زبان، نخست در ‌گستره‌ای نه‌چندان پهناور پدیدار‌ گشته، و هم‌زمان با پروردگیِ بیشتر، رفته رفته پراکنده شده و همگام با این پراکندگی،‌ گونه‌گون نیز می‌گردد. اما به هر روی ناگزیر، بیشتر ویژگی‌ها و نشانه‌های آن خاستگاهِ نخستین را‌ در نهادش نهان داشته و نمود می‌دهد.   

در اینجا خوبست یادآور شویم، این «ویلیام جونز» انگلیسی بود‌ که در سال‌های پایانیِ سده‌ی هجدهم میلادی، نام ساختگیِ «هند و اروپایی» را بر زبان «ایرانیِ‌کهن» نهاد، و سپس از سوی «آنکتیل‌دو پرون» و «وُلتر»‌که میانه خوبی هم با آنان نداشت، تنها به پاس زدودنِ نام ایران از این زبانِ‌کهن، بسیار نیز ستوده شد. در اینجا و پیش از پرداختن به چگونگی پیدایشِ زمینه‌های نیاز به دادنِ چنین پیشنهادی از سوی جونز و غربی‌ها، به نکته‌ای می‌پردازیم؛ و آن اینکه، بر پایة دیدگاه‌های بی‌سامانِ غربی، ناچاریم بپذیریم‌ که این زبانِ «هند و اروپایی»، در یک آغاز ِ‌گُنگ و ناپیدا(!) و آن‌هم در‌ گستره‌ای فراخ -از هند تا اروپا-‌ گسترده بوده و بدان سخن‌گفته می‌شده است. اما نکتة پرسش‌برانگیز نیز همین‌جاست،‌ چرا که با یک نگاه ساده به نقشه جهان می‌توان دریافت، سرزمینِ ایران نیز در میان همین پهنه جای‌ گرفته، پس این زبانِ به‌ گفتة ایشان «آریایی»، چگونه می‌تواند‌ تافته‌ای جدا بافته از آن زبانِ‌ «هند و اروپایی»، بوده و ریشه‌ای جدا از آن داشته باشد؟! و این‌گونه است‌ که پافشاری‌های این‌ گرامیان و نیز انگاره‌های آموزگاران غربی‌شان بر یکی نبودنِ این زبان‌ها، پرسش برانگیزتر از پیش جلوه خواهد‌کرد. درین‌باره، «دکتر اردشیر خورشیدیان» در پاسخِ «پروفسور ریچارد نلسون فرای»‌ که بر نام ناهمگونِ «هند و اروپایی» پای می‌فشرد، به‌ کنایه چنین پاسخ گفته بود: "... پس شاید بهتر باشد، بیاییم و این زبان را‌ که اینک در همه‌ی جهان ‌گسترده شده، به جای هند و اروپایی، اینک دیگر «استرالیایی – آمریکایی» بنامیم!!!".

به هر روی با در دست داشتن چنین دستمایه‌ای، اکنون نوبت‌ کسانی بود ‌که راستی‌ها را نا‌راست نشان داده و از‌ آنگونه، نام بلندِ «ایران» را از هر دانشِ‌‌ کهن و نوینی بزدایند. به راستی آیا می‌توان پذیرفت،‌ مردمانی در آغاز از هند به ایران و سپس اروپا کوچیده باشند؟ و یا اینکه وارونه بر آن، از اروپا به ایران و آنگاه هند روان‌گشته باشند؟! و آیا می‌توان پذیرفت‌ که این مردمان در آن هزاره‌های دور، از هند به اروپا و یا وا‍ژگونه بر آن به پرواز(!) درآمده و در میانه راه، «ایران»ی هم در‌ کار نبوده باشد؟! آیا ‌کسی می‌تواند پاسخ دهد‌که این واژه‌ی ساختگیِ «هند و اروپایی» به چه معناست و بر چه پایه‌ای پیشنهاد شده است؟ شگفت‌تر‌ آنکه، اینان می‌گویند،‌" زبانِ آریایی-ایرانی-، هیچ پیوندی نیز با زبانی‌ که از هند تا اروپا گسترده بوده، نداشته و‌ ندارد!!!!! بی‌گمان هر‌ کس این‌را می‌داندکه بخشی از آریایی-ایرانی‌-ها؛ در دو شاخه، از یک سو به هند و از سوی دیگر به اروپا روان‌ گشته و فرهنگ ‌کهن و پرورده‌ی خویش را‌ که خط و زبان و بسیاری دیگر از داشته‌هاشان در آن بود، با خود به آن سرزمین‌ها برده و در گسترش و پرورشش، تلاش نموده و‌‌ کوشیدند.

باز در همان‌گونه نوشتارهای آمیخته به غربزدگی(!) چنین آمده‌ که، "زبان‌آریایی-ایرانی-، نه ریشه و مادر زبانِ «هند و اروپایی» است و نه برابر با آن(!)". اگرچه‌ که ‌گاه بزرگواری نموده و این زبانِ دست‌ساختة غرب -آریایی- را، زیر‌شاخه‌ای از زبانِ «هند و اروپایی» دانسته‌اند.

به هر روی در این‌جای از نگاشته‌هامان و برای نمونه، به برخی ‌آسیب‌هایی نیز‌که برخی از دوستانِ میهن‌گرا‌ گرفتارش هستند، می‌پردازیم. از آنگونه، برین باوریم‌که «زبانِ‌اوستایی» خود‌ کهن‌ترین زبان از خانواده‌ی زبان‌هایی ‌که «هند و اروپایی» نامیده شده، نبوده؛ و این زبان، خود شاخه‌ای از زیرشاخه‌های زبانِ «ایرانی‌کهن» می‌باشد. این زبان، آغاز پیدایش‌اَش به درستی روشن نیست و دستکم تا زمانی‌که «بلاش‌یکم اشکانی» و «اردشیر بابکان» فرمان به‌ گردآوری دوباره اوستا دادند (پس از یورش اسکندر مقدونی و سوزاندن 21 نسکِ اوستا بر روی 12هزار پوستِ ‌‌گاو)، و تا نیم‌هزاره پس از آن، در میان ایرانیان روایی داشته است.

در پاره‌ای از نوشته‌های با همین‌گونه‌ گرایش، آمده‌ که نام‌واژه‌ی «هند و اروپایی»، یک نامِ «قراردادی!» است. اکنون پرسش اینجاست‌ که این قرار و پیمان را چه ‌کسی‌ گذاشته و چه کسی آن را پذیرفته است؟!‌ که پاسخ روشن است. این قرارداد(!) را خود غربی‌ها گذارده و خودشان نیز آن را پذیرفته‌اند. و در این میان، خداوندگارانِ این زبان‌کهن‌ که ما ایرانیان باشیم، به هیچ انگاشته شده‌ایم!!!

این‌ غربزدگانِ‌(!)گرامی، نوشته‌های غربیان را «اصول و بنیان دانش زبان‌شناسی و دیگردانش‌ها» دانسته و نیز به‌هم‌ریختن و انکارِ دست‌ساخته‌های ساختگیِ غرب را «حاصل اصطلاحاتی من در‌آوردی (از سوی ما ایرانیان)!» نامیده و فرنود(دلیل) آن ‌را نیز «داشتن شوق‌ِ‌کور میهن‌پرستانه» نزد ما برمی‌شمارند!!! هم‌چنین در دنباله، واژه‌ی ساختگیِ «باستان پرست» راکه ساخته و پرداختة اندیشه بیمار صهیونیست‌ها است، درخورِ مردم بزرگوار ایران برمی¬شمارند! ایشان هم‌چنین دلسوزانه(!)، بازگو‌ کردنِ یافته‌های ایرانیان، در مجامع جهانی -یا بهتر بگوییم غربی- را دور از خرد دانسته(!) و سرانجام نیز، ما ایرانیان را «شعارزده و احساسات‌گرا» و از دیگرسو، غربی‌ها را «مردمانی در وادی دانش و پژوهش و خردورزی» می‌دانند!!!

این‌گونه دوستان،‌ در پایانِ بیشترِ نوشته‌هایشان، برای نشان دادنِ یاری‌نامه و بُن‌نوشت‌ خویش، چند خط واژگان انگلیسی و از آن میان نام چند اروپایی و آمریکایی را به سانِ فرنودی(دلیلی) راست‌آزما(!)، می‌آورند. اما کاش‌ ایشان، در میان این‌همه نام‌های بیگانه، دستکم نامِ چند دانشمند نام‌آشنای ایرانی را نیز می‌گنجاندند، تا‌ چشم ما در‌ اینگونه نوشته‌ها، به دیدن نام چند زبان‌شناس و دانشمند بزرگ ایرانی نیز روشن می‌گردید.

در اینجا سخن را ‌کوتاه ‌کرده و از‌ کردگارِ هستی می‌خواهیم تا هر چه زودتر، این‌ گروه از هم‌میهنانمان را‌ از بند بیماریِ مُدهش و سخت هولناکِ «خودزنیِ‌فرهنگی»، رها سازد.

*پژوهشگر در فرهنگ ایران

دیدگاه‌ها   

-1 #1 Guest 1389-06-03 12:50
درود بر شما

گوشزدی به جا و شایسته است. باشد که که همگان پند گیریم.

با سپاس
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه