تاریخ معاصر
ظهور و سقوط فرقه دموکرات از 21 آذر 1324 تا 21 آذر 1325
- تاريخ معاصر
- نمایش از دوشنبه, 23 خرداد 1390 07:08
- بازدید: 7358
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
میرمحمود بنی هاشم (هورپاس)
با عقد قرارداد سه جانبه میان ایران و دولتهای روس و انگلیس در 29 بهمن 1320 (29 ژوئیه 1942) اشغالگران متعهد شدند که حداکثر شش ماه پس از پایان جنگ دوم جهانی، خاک ایران را ترک کنند. از این رو، روسها به فکر آن برآمدند که تا پیش از رفتن، امتیاز اقتصادی یا سیاسی مهمی در ایران به دست اورند. از این رو، در آغاز به ایجاد و تقویت حزب توده پرداختند. اما وقتی به این نتیجه رسیدند که حزب توده نمیتواند آنها را به مقصودشان برساند، دستاندر کار ایجاد فرقهی دموکرات برآمدند. سید جعفر پیشهوری را، نامزد این کار کردند.
«کیانوری» رهبر پیشین حزب توده در شرح حال پیشهوری مینویسد:1
سیدجعفر پیشهوری در سال 1272 شمسی در روستای زاویه خلخال به دنیا آمد. در سال 1284 به باکو رفت و در آن جا به تحصیل و کار پرداخت. در حوالی انقلاب روسیه 1717 میلادی به کمونیزم جلب شد. در سن 25 سالگی به عضویت کمیتهی مرکزی حزب عدالت و بعد به سردبیری روزنامه حریت نایل آمده و در اردیبهشت 1299/ مه 1920 میلادی وقتی ارتش سرخ در جریان جنگ با روسهای سفید وارد خاک ایران شد، به همراه تعدادی از رهبران حزب عدالت وارد گیلان شده و اولین کنگرهی حزب کمونیست ایران را در بند انزلی به پا داشتند که پیشهوری عضو کمیته مرکزی و یکی از چهار رهبر اصلی حزب شد.
در شکست نهضت جنگل، پیشهوری مدتی به باکو رفت، سپس به عنوان دبیر مسئول تشکیلات تهران به ایران آمد. در خرداد 1322 روزنامه آژیر را در تهران منتشر کرد. پیشهوری در دورهی چهارم از تبریز که تحت اشغال سپاهیان شوروی بود به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید. در نتیجهی رد اعتبار نامهاش به تبریز بازگشت و روسها طرح جدایی آذربایجان را به دست او به مورد اجرا گذاردند:2
در طرح و اجرای نقشهای به این شکل، میرجعفر باقراوف، دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان شوروی و «بریا» تاثیر داشتند. باقراوف مدعی تصرف آذربایجان ایران بود و آن را «آذربایجان جنوبی» میخواند و زمانی گفته بود، اگر پنج میلیون «آذربایجان جنوبی» به سه میلیون «آذربایجان شمالی» ملحق گردد، ما دارای جمهوری هشت میلیونی خواهیم بود و مقام موقعیت من (باقراوف) در «پولیت بورو» (هیات سیاسی حزب کمونیست شوروی) تامین است. بریا، وزیر امنیت استالین که ضمنا از باقراوف (در اثر معرفی بریا به استالین در آغاز کارش) ممنون بود، در این کار ذیمدخل بود. زیرا ورود باقراوف در پولیت بورو در دستهبندی این هیات سیاسی به سود او تاثیر میکرد... باری بنابر آن شد که «نهضت ملی»!! در آذربایجان و کردستان (مهاباد) تحقق پذیرد و بدینسان قدرتی در شمال پدید آید که بتوان را تهران را تحت تاثیر قرار دهد. برای رهبری این منظور در آذربایجان پیشهوری نامزد شد. پیشهوری از کمونیستهای قدیمی بود که در دوران جنبش گیلان مقام «کمیسر» یعنی وزیر داشت و بعدها دبیر اول حزب کمونیست ایران شد.
پیشهوری پس از بازگشت به تبریز، فرقهی دموکرات را در تبریز راه انداخت. وی بیانهای در سطح آذربایجان به نام مردم آذربایجان منتشر کرد. وی به قصد خود مختاری یا جداسازی این قطعه از ایران، تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی و تدریس زبان ترکی در مدارس و انتشار روزنامه به این زبان را خواستار شد.
در آن زمان برای مقابله با این بیانیه بسیاری از مهینپرستان صدای اعتراض خود را بلند کردند و از جمله شادروان اسماعیل پیمان صاحب امتیاز و مدیر مسئول روزنامه مهد آزادی در مراغه بیانیهای منتشر کرده و تاکید کرد که آذربایجان عضوی از کشور ایران و هیچگاه ناخن از گوشت جدا نمیشود و ما دعوای زبان نداریم بلکه در تمام سطح کشور بزرگ ایران «عدالت اجتماعی» میخواهیم.3 در شهرهای دیگر آذربایجان نیز مردم به مخالفت با بیانیه فوق دموکرات برخاستند. پیشهوری وقتی دید از راه جلب همکاری مردم به هدف نخواهد رسید، بنای توزیع اسلحه و قیام مسلحانه را به حمایت قوای روس گذاشت.
پیشهوری از 21 آذر 1324 به مدت یک سال به حمایت ارتش شوروی و به زور اسلحه در آذربایجان به نام فرقه دموکرات حکومت کرد و مرتب به مقامات شوروی هم وانمود میکرد که مردم آذربایجان با آنها است. هنگامی که خبر درگذشت آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی به تبریز رسید. مردم شهر به عزاداری پرداختند. سرکنسول روس که از دیدن این صحنهها حیران شده بود، پیشهوری را خواسته پرخاشکنان به وی میگوید:4
این وضعی است که شما به ما وعده دادهاید؟ این هزاران عزادار سیاهپوش که به سر و سینه میزنند، کیستند. شما با این همه فدایی و قشون مسلح و ماموران مخفی، چطور نتوانستید، این حادثه را پیشبینی و از وقوع آن جلوگیری کنید. پیشهوری در پاسخ عاجز ماند. یکی از همکاران به کنسول روس گفته بودند: ... این شخص که فوت کرده، مرجع تقلید شیعیان جهان بود. سرکنسول میگوید: کمونیست این چیزها را قبول ندارد. یک فرد کمونیست، جز به رهبر حزب، به چیزی نمیاندیشد. معلوم میشود. تمام گزارشهایی که به کنسولخانه داده شده، دروغ محض بوده است.
با خروج نیروهای شوروی از ایران، خیزش مردم آذربایجان علیه حکومت فرقه اوج گرفت و سرانجام در روز 21 آذر 1325، مردم تبریز به حکومت یک سالهی فرقهی دموکرات بر آذربایجان پایان دادند.
شادروان استاد «محمد قاضی» در این مورد چه به حق و به جا خطاب به تجزیهطلبان ضد ایرانی از زبان «آذربایجان» و مردم آن گفته است:5
من آن خطه آذر آبادگانم
که ایران زمین را، دل و چشم و جانم
نه ترکم، که پروردهی اردشیرم
نه ترکم، که محبوب نوشیروانم
بزرگان من، فخر ایران زمینند
از امروز و از دورهی باستانم
1ـ خلخال و مشاهیر ـ محمد مسعود نقیب ـ ص 114 ـ 113ـ 112
2ـ گژراهه ـ احسان طبری ـ ص 67 ـ 66
3ـ خاطراتی از مبارزات اسماعیل پیمان (روزنامه مهد آزادی ـ پنجشنبه 20 تیر 1381، شماره 2712)
4ـ همان روزنامه مهد آزادی ـ 24 ـ 20 تیر 1381
5ـ محمد قاضی ـ مترجم سرشناس
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا