سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ معاصر دو دیدگاه - دو یادداشت مختلف و منتقد یکدیگر - کودتای 28 امرداد و نقش آمریکا و انگلیس

تاریخ معاصر

دو دیدگاه - دو یادداشت مختلف و منتقد یکدیگر - کودتای 28 امرداد و نقش آمریکا و انگلیس

برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 24648، پنجشنبه 3دی 1388

کودتای 28 امرداد و نقش آمریکا و انگلیس

* اشاره: چندی پیش، جناب آقای عبدالرّشیدی در یادداشت خویش (هشتم آذر 1388، روزنامه اطلاعات)، برخی از نظریات جناب آقای دکتر مجتهدزاده را در باب کودتای 28 مرداد 1332 و نقش دولت‌های آمریکا و انگلیس (سوم آذر ماه جاری، مصاحبه با روزنامه اعتماد)، مورد نقد و انتقاد قرار داده بود. دکتر مجتهدزاده متن یادداشت خود را که در جواب یادداشت آقای عبدالرّشیدی است برای روزنامه اطلاعات فرستاد و در شماره 24648 در روز پنجشنبه 3دی 1388 به چاپ رسید. جناب آقای بهروز طیرانی، نامة دکتر مجتهدزاده را مطالعه کرده و با تکیه بر اسناد تاریخی و استدلال منطقی به نقد و نظر ایشان پاسخ داده‌اند. روزنامه اطلاعات ضمن تأکید دوباره بر ناروایی دخالت دولت‌های آمریکا و انگلیس در کودتای نظامی 28 مرداد 32 و سقوط دولت ملّی و ضدّاستعماری دکتر محمد مصدق، دو دیدگاه مختلف و منتقدِ یکدیگر را ذیلاً به‌صورت همراه و همزمان به نظر خوانندگان به چاپ‌رساند. یادداشت جناب آقای طیرانی را در دنباله خواهید خواند:

در تاریخ 3 آذرماه 1388 مصاحبه‌ای از آقای دکتر مجتهدزاده رئیس موسسه «یوروسویک» لندن در روزنامه اعتماد به چاپ رسید که حاوی مطالبی پیرامون مسائل سیاسی روز کشور و نقش دولت انگلستان در مسائل داخلی و تحولات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران بود. دکتر مجتهدزاده علاوه بر آن نگاهی هم به مسائل تاریخی در ایران معاصر افکنده و نکاتی را بویژه راجع به نقش دکتر مصدق بیان کرده بودند. در 8 آذرماه، آقای «علی‌اکبر عبدالرشیدی» در پاسخ به مسائل مطروحه، مطالبی را در روزنامه اطلاعات عنوان کردند. صرف‌نظر از نوع استدلال طرفین که در جای خودش قابل تأمل است، لحن آقای عبدالرشیدی در پاسخ به آقای مجتهدزاده لحنی تند بود. و همین لحن موجب پاسخی تند از جانب آقای دکتر مجتهدزاده شد که در همین شماره روزنامه در معرض مطالعه خوانندگان قرار گرفته است. اینکه لحن به کار رفته در مقاله آقای عبدالرشیدی توجیهی برای لحن استاد مجتهدزاده هست یا نه، شاید به مصداق «چیزی که عوض داردگله ندارد» قابل پذیرش باشد، اما شاید برای کسانی که از قدیم‌الایام، شهروندان «بریتانیای کبیر!» را به آداب‌دانی و رعایت اصول در رفتار شناخته‌اند، چندان قابل پذیرش نباشد. ایرادات آقای مجتهدزاده به لحن و عبارات آقای عبدالرشیدی در یادداشت ایشان آمده و قابل مطالعه است، ولی پاره‌ای از نکاتی که در نامه آقای مجتهدزاده برای اینجانب و امثال من جالب است در ذیل ذکر می‌شود:

«این اقدام توطئه‌آمیز»، «این کسان آمریکایی که همیشه طرفدار به قدرت رسیدن مصدقی‌ها در ایران بوده و هستند»، «در غیاب هرگونه صلاحیت علمی، قانونی تاریخ‌دانان معاصر»، «در یک خودفریبی حیرت‌انگیز»، «پاسخ کوردلانه سیاسی»، «تعصبات کوردلانه»، وارونه نویسی تاریخ به دلیل انگیزه‌های فردی و خانوادگی، سرمقاله‌نویس اطلاعات و مزدبگیر صدا و سیمای جمهوری اسلامی، برای قانع کردن عوام، «پیش از استفاده از جمله خباثت‌بار»، «در صورت توان مطالعه». این قبیل جملات در یک یادداشت شش صفحه‌ای آن هم از قلم یک استاد دانشگاه و رئیس موسسه تحقیقاتی که در لندن اقامت دارد و شهروند بریتانیای کبیر محسوب می‌شود، برای بنده نگارنده کمی تعجب‌انگیز است. قصد من آن نیست که به مجادلات آن دو بزرگوار داخل شوم، ولی از آنجا که علاقه اینجانب به مسائل تاریخی است و مصاحبه جناب مجتهدزاده و یادداشت آقای عبدالرشیدی و پاسخ آقای مجتهدزاده حاوی نکاتی در باب مسائل تاریخ معاصر ایران است، تلاش می‌کنم تا در حد بضاعت خود توضیحاتی را در این خصوص به خوانندگان گرامی عرضه دارم.
1ـ جناب مجتهدزاده در بخشی از مصاحبه خود پیرامون سلسله قاجار می‌گویند: «هرچند اکثریت قاجارها به عنوان آحاد وفادار و وطن‌دوست ایران عمل کردند.» این قضاوت تاریخی درباره سلسله قاجار کمی با اذهان آشنایان با تاریخ معاصر ایران نامأنوس است. باید به این نکته توجه داشت وقتی که ما درباره قوم و قبیله‌ای که مدت زمانی قریب به 200 سال در کشوری حکمرانی کرده‌اند سخن می‌گوییم افراد آن قبیله و زنان و کودکان و پیرمردان موردنظر ما قرار ندارند، بلکه عملکرد سران و سیاستمداران و شاهان آن قوم مورد قضاوت و داوری قرار می‌گیرند.و لذا باید یادآوری کرد که از جانب سران «این قوم و سلسلة وفادار و وطن‌دوست» چه مصائبی بر سر ایران و ایرانی به لحاظ مادی و معنوی و حیثیتی رفته است. از آنجا که بیان تاریخ دوره قاجار در اینجا امکان‌پذیر نیست، به عنوان نمونه تیترهای بخشی از آنچه را در آن دوران بر ایران گذشته است مرور می‌کنیم:

1ـ عقد قراردادهای گلستان و ترکمان‌چای میان ایران و روسیه تزاری.
2ـ عقدنامه هرات میان ایران و انگلیس.
3ـ عقد قرارداد رژی.
4ـ انعقاد قرارداد رویتر.
5ـ انعقار قرارداد دارسی.
6ـ انعقاد قراداد کشتیرانی در رود کارون.
7ـ پناهندگی محمدعلی شاه به سفارت روسیه در زرگنده.
8ـ عقد قرارداد 1919.
9ـ مقابله با مشروطه‌خواهی مردم و به توپ بستن مجلس.
10ـ به دار کشیدن آزادیخواهان و از جمله میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، ملک‌المتکلمین ـ سید جمال‌الدین واعظ.
11ـ همراهی با روسیه تزاری برای سرکوب قیام‌های شیخ محمد خیابانی و ثقه‌الاسلام تبریزی.
12ـ سرکوب آزادیخواهان در پارک اتابک و سرکوب قیام میرزا کوچک‌خان.

به موجب این قراردادها، در دوران آن «سلسله وطن‌دوست» بخش‌های مهمی از قفقاز و آذربایجان و ترکمنستان و افغانستان از خاک ایران جدا شد. به نظر می‌رسد اگر به هنگام بیان نظر و قضاوت درباره سلسله قاجار موارد فوق را در نظر داشته باشیم، از منظر منافع ملی منصفانه‌تر سخن خواهیم گفت.
2ـ اظهار نظر دیگری که در بیانات جناب آقای مجتهدزاده جالب و تعجب‌برانگیز است این جمله است: «انتقام‌جویی قبیله‌یی علیه پهلوی که به رغم وجود قاجار روی کار آمده بود، زیربنای سیاست در ایران را تشکیل داد و زیربنای سیاست شد بر داشتن پهلوی با هدف انتقام‌جویی. معتقدم حرکت‌های دموکراسی‌خواهانه و ملی‌گرایانه‌ای که شکل می‌گیرد ریشه در چنین اندیشه‌ای دارد... حزب توده هم برای اینکه به قدرت برسد با ملی‌گراها و قاجارگراها ائتلاف می‌کند. یعنی کمونیسم هم به رغم آنکه با پهلوی‌ها همکاری می‌کند وارد انتقام‌جویی قاجار می‌شود...»
اولاً نکته‌ای که با مطالعه این جملات به ذهن می‌آید ‌آن است که بحث بر سر چیست؟ بحث بر سر نفس موضوع انتقام‌جویی است و یا انتقام‌جویی علیه پهلوی و انتقام‌جویی علیه قاجار؟ اینکه جناب ‌آقای مجتهدزاده چگونه نیت همه مبارزان را از صدر مشروطیت تا پایان دوران پهلوی، از درون دل‌های آنها خوانده‌اند، بر ما پوشیده است. از جملات استاد والامقام چنین برمی‌آید: هرکه با قاجارها یا پهلوی‌ها به مقابله برخاسته است اعم از مقابله نظری یا عملی، مسأله‌ای شخصی با آنان داشته است و قصد آن داشته تا ارث پدری به یغما برده شده از سوی شاهان قاجار یا پهلوی را از آنان بستاند.
در ذیل نام پاره‌ای از سران «انتقام گیر از دو سلسله پهلوی و قاجار» را که علیه آنان به مقابله برخاسته‌اند، ذکر می‌کنیم: 1ـ سیدعبدالله بهبهانی. 2ـ سیدمحمد طباطبایی. 3ـ آخوند ملامحمد کاظم خراسانی. 4ـ شیخ محمد خیابانی. 5ـ ثقة الاسلام تبریزی. 6ـ میرزا کوچک‌خان جنگلی. 7ـ سیدحسن مدرس. 8ـ تقی ارانی. 9ـ سیدمجتبی نواب صفوی. 10ـ خلیل طهماسبی. 11ـ آیت‌الله کاشانی. 12ـ محمد مصدق. 13ـ دکتر سیدحسین فاطمی. 14ـ مهندس مهدی بازرگان. 15ـ آیت‌الله سیدمحمود طالقانی. 16ـ آیت‌الله سید غلامرضا سعیدی. 17ـ آیت‌الله حسین‌علی غفاری. 18ـ خسرو گلسرخی. 19ـ محمد بخارایی. 20ـ حاج مهدی عراقی. 21ـ صدها تن شهدایی که در شکنجه‌گاه‌های رژیم پهلوی یا محبس‌های دژخیمان قاجار به دیدار معبود شتافتند. و سرانجام نیز آیت‌الله‌‌العظمی امام خمینی که منتقد بنیادی هر دو رژیم قاجار و پهلوی بود.آیا افرادی که در بالا تنها به عنوان نمونه نام آنها را آوردیم همگی به منظور «انتقام» از رژیم حاکم در مقابل ظلم و استبداد قیام کردند؟ آیا احزاب و سازمان‌هایی که در دوران یکصدساله اخیر تشکیل شده‌اند، یعنی از انجمن‌های مخفی مشروطیت تا جبهه ملی و نهضت آزادی و سازمان‌های چریکی و جامعه روحانیت مبارز و...، همه و همه به منظور «انتقام‌گیری» وارد عرصه سیاست ایران شده‌‌اند یا آنکه اهداف دیگری در سر می‌پرورانده‌اند؟
3ـ سومین نکته بارز در مصاحبه آقای دکتر مجتهدزاده با روزنامه اعتماد، موضوعی است که تیتر آن مصاحبه را نیز از آن اخذ کرده‌اند و آن به مسأله نقش انگلیس در تحولات سیاسی ایران بازمی‌گردد. جناب مجتهدزاده در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامه اعتماد درباره نقش انگلیس در کودتای 28 مرداد علیه دولت ملی دکتر مصدق می‌گویند: «نه چرچیل در رأس دولت انگلیس با مصدق درگیری های نفتی و... داشت... ولی در چیزی به نام کودتا شرکت نداشت». و در ادامه: «انگلیس هیچ نقشی نداشت. انگلیس سرگرم مسأله نفت بود و در این کار دخالتی نداشت». در ادامه مطلب، برای آنکه تأثیرات حضور انگلستان بر اوضاع سیاسی ایران، غارت منابع نفتی از زمان کشف نفت تا پایان حکومت پهلوی و به ویژه پیش از ملی شدن نفت و... کتمان شود مسأله استعمار به عنوان مسأله روز همه جهان مطرح می‌شود. تو گویی که دولت فخیمه انگلستان از سر ناچاری و بدبختی به استعمار می‌پرداخته است. «اما مسأله این است که انگلیس ایران را استثمار کرده بود و خون ملت ایران را خورده بود. اینها شعارهایی است که مصدقی‌ها مطرح کردند تا مردم به این نیندیشند که استعمار کارش آشامیدن خون همه ملت‌ها است. آن عصر، عصر استعمار بود. منظور من این است که مسلماً استعمارگر و خون‌آشام بود اما برنامه خاصی علیه ما نداشت بلکه برای تمام کشورها برنامه داشت و عصر عصر استعمار بود.»

بعد هم ایشان برای آنکه نکته‌ای از قلم نیفتد می‌گوید: «از زمان مصدق این مسأله وارد تفکر و فرهنگ سیاسی ما می‌شود». نخست به آخرین جمله اشارتی بکنیم که برخلاف اظهارنظر استاد گرامی، مخالفت با استعمار و انگلستان و دخالت‌های انگلستان در امور داخلی ایران به دوران مصدق مربوط نمی‌شود. اگر فرصتی باشد و خوانندگان محترم به تاریخ دوران قاجار نگاهی بیافکنند، رقابت روسیه و انگلستان را برسر نفوذ در ایران و کسب امتیازات مطالعه کنند، درباره زندگی و برکناری میرزا تقی‌خان امیرکبیر تأمل کنند، تلاش برای تقسیم ایران میان روسیه و انگلیس و انعقاد قرارداد 1907 و 1915 و پس از آن قرارداد 1919 و قرارداد نفت دارسی و سپس قرارداد تجدیدنظر یافتة نفت (قرارداد 1933م) را مطالعه کنند، حتماً به این نتیجه خواهند رسید که اولاً مخالفت با انگلیسها اولاً برخلاف نظر آقای مجتهدزاده سابقه 50ـ60 ساله ندارد و به سالهای پیش از آن بازمی‌گردد. ثانیاً موضوع فقط به دکتر مصدق باز نمی‌گردد، بلکه دکتر مصدق فقط در مقطعی از تاریخ مبارزات مردم ایران پرچم مبارزه علیه انگلیس را در دست گرفت.
اما موضوع‌ دخالت انگلیس در کودتای 28 مرداد را که دکتر مجتهدزاده تلاش کرده‌اند تا ساحت دولت فخیمه را از آن گناه مبرّا سازند، ذیل موضوع کودتا در بحث ایشان پی خواهیم گرفت. در اینجا به نتیجه‌گیری استاد پیرامون دخالت دولت انگلستان می‌پردازیم و گذر می‌کنیم.

دکتر مجتهدزاده پس از طرح مباحث تاریخی چنین نتیجه‌گیری می‌کنند که: «اما امروز انگلیس دیگر کاره‌ای نیست و به ما علاقه خاصی ندارد.» دلیل این امر را عدم وجود شرکت نفت و به پایان رسیدن دوران یکّه‌تازی خودروی پیکان در ایران عنوان کرده‌اند. آیا این دلایل صرف، برای عدم چشم‌داشت یک قدرت جهانی ولو به قول آقای مجتهدزاده «قدرت دست دوم» کافی است، یا به نظر محل تامل می‌نماید؟ به ویژه از منظر کسی همچون دکتر مجتهدزاده که استاد «ژئوپولتیک سیاسی» است و قاعدتاً در بررسی مسائل علاوه برجنبه‌های اقتصادی، نکات دیگری را هم مدنظر و دخیل در تحلیل می‌دانند.

4ـ دکتر مصدق: جناب آقای دکتر مجتهدزاده ظاهراً علاقه ویژه‌ای به نقد شخص دکتر مصدق دارند و در هر مقوله‌ای که وارد شده و می‌شوند زیر و بم‌هایی از شخصیت ایشان را مورد واکاوی و نقد قرار می‌دهند. دکتر مجتهدزاده در برخورد با شخصیت دکتر مصدق از چند واژه نظیر «پدیده حیرت‌انگیز»، «پوپولیست»، «عوامفریب»، کسی که قانون اساسی را لگدمال کرده و... سودجسته است. سوای آنکه چنین برخورد غیرعلمی از استاد دانشگاه صحیح است یا خیر، با غمض عین می‌توان گفت: ایرادی بر این برخورد و اطلاق این عناوین و تهمت‌ها وارد نیست و اگر پای صحبت آقای مجتهدزاده بنشینیم، حتماً دلایلی برای این اتهامات ارائه خواهند کرد. ایراد ما بر سخنان آقای مجتهدزاده پیرامون دکتر مصدق، در اینجاست که ایشان اطلاعات غلطی از زندگی و سوابق دکتر مصدق به خواننده ارائه می‌دهند که این مسأله موجب گمراهی خواننده می‌شود. به چند مورد که در این دو مقوله یعنی مصاحبه و پاسخ دکتر مجتهدزاده آمده است اشاره می‌شود. ایشان جزو سوابق دکتر مصدق می‌نویسند: «نایب‌التولیه آستان قدس رضوی». لازم به ذکر است که دکتر مصدق در سال‌های پیش از انقلاب مشروطیت در استان خراسان متصدی منصب استیفا بوده است و هیچگاه تولیت آستان قدس را نداشته است.

دومین اشتباه ایشان در مورد سوابق دکتر مصدق آن است که می‌نویسند: مصدق در زمان قاجار مشاغل مهمی را در اختیار داشته از جمله نایب‌التولیه آستان قدس، استاندار خراسان و فارس هم بوده اما در سیاست اسمی نداشته است. هنگامی که قرار می‌شود سلطنت از قاجار به پهلوی منتقل شود، مصدق هم یکباره در سیاست پیدا و وارد مجلس مؤسسان شد.

این در حالی است که دکتر مصدق پس از بازگشت از خراسان به تهران آمد. وی پس از اقامت در تهران مدتی به تحصیل پرداخت سپس در انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی شرکت جست و از اصفهان به نمایندگی مجلس برگزیده شد ولی چون سنش به حدنصاب لازم نرسیده بود اعتبارنامه‌اش در مجلس رد شد و او نیز برای ادامه تحصیلات به سوئیس رفت. مصدق در سال 1332 هـ .ق از سوییس به ایران بازگشت و از زمان بازگشت تا ورود به مجلس مؤسسان متصدی مشاغل و مناصب ذیل بود: استاد مدرسه عالی علوم سیاسی، عضو کمیسیون تطبیق حوالجات مجلس، معاون وزارت مالیه، والی فارس در 15/7/1299 هـ .ش. وزیر مالیه در دولت احمد قوام 14/3/1300، استاندار آذربایجان 28/11/1300، وزیر خارجه در دولت مشیرالدوله 24/3/1302 هـ .ش، انتخاب به عنوان نماینده تهران در مجلس شورای ملی 22/11/1302، عضویت در کمیسیون مشورتی دولت به همراه مستوفی‌الممالک، مشیرالدوله، ذکاءالملک، مخبرالسلطنه و تقی‌زاده، عضویت در هیأت نمایندگان مجلس برای بازگرداندن رضاخان سردار سپه به تهران به همراه سلیمان میرزا، سردار فاخر حکمت، مستوفی‌الممالک و مشیرالدوله و تدیّن. در ضمن در دورانی که از سوییس بازگشته بود چندین کتاب از وی چاپ و منتشر شد که از آن جمله است جزوه کاپیتولاسیون در ایران، جزوه شرکت سهامی در اروپا و کتاب دستور در محاکم حقوقی. اینها را برای آن نقل کردیم که بگوییم اظهارات دکتر مجتهدزاده مبنی بر حضور یکباره مصدق در سیاست از اصل بی‌پایه است.

نکته دیگر بیان این ادعاست: «دولت ایالات متحده آمریکا هرگز مایل نبود علیه مصدق اقدامی کند زیرا آنها همیشه طرفدار مصدق بودند و هنوز هم طرفدار هواداران مصدقند، چون الان هم اگر برای دولت آینده ایران تجویزی داشته باشند این است که مصدقی‌ها سرکار باشند». اینکه دولت آمریکا هرگز مایل به اقدام علیه مصدق نبوده است را در بخش کودتا بیشتر خواهیم شکافت. اما در مورد بخش دوم اظهارات آقای دکتر یعنی: «تجویز فعلی دولت آمریکا هم روی کار آمدن مصدقی‌ها است» فکر می‌کنم ضروری است که آقای دکتر اسناد و مدارک خود را ارائه کنند تا ما هم آنها را باور کنیم. در غیر این صورت چاره‌ای نیست جز آنکه داوری ایشان را در ابتدای مصاحبه که یکی از عمده‌ترین مشکلات جامعه ایرانی شایعه‌پرست بودن و حقیقت‌طلب نبودن است، در مورد خود ایشان هم صادق بدانیم.

5ـ‌ کودتا: اما درباره کودتا، استاد گرامی جناب آقای مجتهدزاده در مصاحبه با روزنامه اعتماد و نیز در نامه به روزنامه اطلاعات با اصرار فراوان تأکید دارند که اثبات کنند آنکه دست به کودتا زد خود مصدق بود که علیه نظام حاکم کودتا کرد و نه شاه و آمریکا و بویژه انگلیس. اکنون تلاش می‌کنیم که در این خصوص کمی موضوع را باز کرده و نظریات استادمان را مرور کنیم.

الف: درباره نفس کودتا:
بجز رژیم شاه و دولت‌های آمریکا و انگلیس البته آن هم تا چند سال پیش، هیچ فردی تحولات منجربه سقوط دولت دکتر مصدق را قیام ملی و تلاش برای بازگرداندن حکومت ملی و قانونی ذکر نکرده بود. حتی جناب آقای مجتهدزاده هم که در نامه به اطلاعات می‌نویسند: پرسش من این بوده و هست که چگونه آن اقدامات حساب شده برای واژگون کردن ارکان حکومت، کودتا نیست [منظور، اقدامات دکتر مصدق علیه شاه و دربار است] ولی حرکات قانونی «کودتا» خوانده می‌شود برای پایان دادن به عمر دولتی که... [منظور، اقدامات علیه دکتر مصدق است]. ایشان گویا از خاطر برده‌اند که 18 روز پیش از نگارش این مطالب، در مصاحبه با روزنامه اعتماد، نفس وقوع کودتا علیه دکتر مصدق را تأیید کرده‌اند. ایشان در آن مصاحبه می‌گویند: «نه. شما به عرایض من توجه کنید، عاملان کودتا ایرانی بودند».
ایشان در آن مصاحبه در نفس وقوع کودتا تردید نکرده‌اند و فقط در باب اینکه عاملان آن ایرانی بوده‌اند یا آمریکایی و انگلیسی بحث کرده‌اند. البته ناگفته نماند که ایشان در چند سطر بعد از نقل قول فوق می‌گویند: «نمی‌توانم با خواندن این تاریخ قاطعانه بگویم 28 مرداد کودتا بود.»

ایشان در نامه به روزنامه اطلاعات ابتدا به اصل موضوع کودتا پرداخته‌اند و با ارائه تعریفی از دایرةالمعارف بریتانیکا، آقای عبدالرشیدی و خوانندگان اطلاعات را با معنای دقیق کلمه کودتا (Coup)آشنا می‌سازند. سپس با ذکر اقدامات دکتر مصدق نتیجه‌ گرفته‌اند که این مصدق بود که با اقدامات غیرقانونی علیه نظام قانونی مملکت کودتا کرد، نه شاه. به نظر نگارنده، این تغییر موضع استاد از «کودتا توسط عاملان ایرانی علیه مصدق تا کودتای مصدق علیه شاه» کمی عجیب به نظر می‌رسد. لذا ما تلاش می‌کنیم تا به اثبات نظر گذشته استاد یعنی «کودتا علیه مصدق» بپردازیم و نظر جدید استاد را که اصولاً کودتایی رخ نداده است، با غمض عین برخورد کنیم. البته دیدگاه ما با دیدگاه پیشین استاد در پذیرش کودتا علیه مصدق مشترک است، اما با این نظر ایشان که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها را مبّرا از دخالت می‌دانند متفاوت است.
جناب مجتهدزاده در مصاحبه خود با اعتماد از تلاش چرچیل نخست‌وزیر وقت انگلیس برای جلب رضایت دولت آمریکا در جهت دخالت در امور ایران یاد کرده‌اند و در پاسخ به سؤال خبرنگار اعتماد که چرا آمریکایی‌ها با انگلیسی‌ها برای کودتای 28 مرداد همکاری کردند، می‌گویند: ابتدا آنها [آمریکایی‌ها] تمایل به همکاری نداشتند اما چرچیل شخصاً به آمریکا سفر کرد. مادر چرچیل آمریکایی و نزد آمریکایی‌ها بسیار محبوب بود. براین اساس وی شخصاً با آیزنهاور صحبت کرد و آیزنهاور هم این مسأله را موکول کرد به تصمیم سیا که اگر مایل هستید بروید دخالت کنید. سیا هم پاسخ داد ما در این مورد برنامه‌یی نخواهیم داشت، اما کرمیت روزولت خودش منفرداً برای این کار داوطلب شد و با 100 هزار دلار به ایران آمد. الان می‌گویند هیأت کودتا با 200 میلیارد دلار به ایران آمد».

اولاً در این بخش از سخنان، دکتر مجتهدزاده بار دیگر نفس کودتا را پذیرفته‌اند. ولی پذیرش آن را از سوی آمریکایی‌ها به دلیل محبوبیت مادر چرچیل در نزد آمریکایی‌ها قلمداد کرده‌اند. گرچه در ادامه آن را تصمیم شخصی کرمیت روزولت عنوان می‌کند و نه برای سیا و دولت آمریکا. از این سخنان چنین نتیجه‌ می‌شود که مادر چرچیل نه در نزد همه آمریکایی‌ها بلکه در نزد شخص کرمیت روزولت بسیار محبوب بوده است که شخص آقای روزولت آن همه رنج و خطر را برخود هموار کرده‌اند و از آمریکا برای علمیات علیه دکتر مصدق به ایران آمده‌اند.

ایشان که در نامه خود به اطلاعات می‌نویسند: «منکر حضور کرمیت روزولت در حوادث روز 28 مرداد» نیستند، می‌باید برای خوانندگان و پیش از آن برای خود روشن نمایند که مامور «سیا» در ایران مشغول به انجام چه کاری بوده است؟ فرضاً که دکتر مصدق علیه «شاه محبوب و وطن‌دوست» اقدام کرده باشد، به دول خارجی چه مربوط بود که در امور داخلی یک کشور دیگر دخالت کنند؟ حالا با 100 هزار دلار یا 200 میلیارددلار. (این 200 میلیارد دلار نخستین بار توسط دکتر مجتهدزاده عنوان شده است و من پیش از این در هیچ یک از منابع داخلی و خارجی، آن را ندیده بودم.)

جناب آقای مجتهدزاده، شما آقای عبدالرشیدی را به مطالعه اسناد آزاد شده از سوی CIA که در ایران نیز ترجمه شده است (البته نه از سوی انتشارات علمی بلکه از سوی انتشارات قلم) توصیه کرده‌اید. من قصد دارم در اینجا متن یکی از اسناد آن کتاب را که برخلاف قضاوت جدید شما لفظ کودتا توسط آمریکایی‌ها به اقدامات علیه مصدق اطلاق شده است، بیاورم. در تاریخ 18 اوت 1953 مطابق با 28 مرداد 1332 اسمیت کفیل وزارت امور خارجه آمریکا در یادداشتی برای رئیس جمهوری آمریکا درباره حوادث سه روز و منتهی به 28 مرداد می‌نویسد: «اقدام به عمل آمده به مناسبت سه روز تأخیر و تردید و دودلی ژنرال‌های ایرانی دست‌اندرکار، با شکست و ناکامی روبرو گردید و طی آن زمان، مصدق ظاهراً از همه آنچه که در شرف انجام یافتن بود، آگاه گردید. در واقع یک ضدّکودتا صورت گرفت. (تلگراف 1653 ـ 8 ـ 8/78800 به نقل از اسناد سخن می‌گویند ج2 سند شماره 346 ص 1182.

«هنگامی که در هفته قبل به وی پیشنهاد شد که هدایت یک کودتای نظامی را به عهده بگیرد او این فکر را پذیرفت. با این وصف با مطالعه بیشتر تصمیم گرفت که اقدامی که وی بدان دست می‌زند بایستی در چارچوب اختیارات قانون اساسی وی باشد نه مبادرت به یک کودتا... شاه اظهار نمود که به هیچ وجه نمی‌تواند درک کند که چگونه نقشه ناکام ماند... ماموران مورد اعتماد کاخ کاملاً به موفقیت آن اطمینان داشتند. اینک وی نیازمند اطلاعات و رهنمود برای اقدام بعدی خویش است...» (بدی سفیر آمریکا در عراق به وزارت امور خارجه آمریکا ـ تاریخ 17 اوت 1953 [27 مرداد 1332] شماره تلگراف 1753 ـ 8/78800 به نقل از اسناد سخن می‌گویند ص 1182 ـ 1181).

در این تلگراف سفیر آمریکا از دو موضوع مهم پرده برمی‌دارد: نخست پیشنهاد دولت آمریکا به شاه مبنی بر هدایت کودتای نظامی علیه مصدق و اینکه شاه ترجیح می‌دهد که از روش‌های قانونی برای سرنگونی مصدق سود جوید. و دوم آنکه پس از شکست اقدام اول (در 25 مرداد 32)، درخواست اطلاعات و رهنمود برای اقدام بعدی می‌کند.

استاد مجتهدزاده در پایان نامه خود اشاره‌ای هم به نام دونالد ویلبر کرده‌اند و می‌نویسد: «در این اثر هم هیچ جا اشاره به کودتا در 28 مرداد 32 نشده است. برای روشن شدن اذهان خوانندگان اشاره می‌شود که آقای دونالد ویلبر از جمله دست اندرکاران عملیات «TPAJAX» بودند. ایشان در مارس 1954 م طی گزارش مکتوبی از عملیات مزبور، جزییات عملیات را برای سازمان متبوع خود (CIA) ذکر کرده‌اند.
سند مذکور در سال 2000 میلادی توسط روزنامه «نیویورک تایمز» منتشر شد. این مکتوب شامل یک گزارش عملیات و 4 پیوست است. آن گزارش و پیوست‌های آن در سال 1379 توسط دکتر غلامرضا وطن‌دوست چاپ و در 176 صفحه به چاپ رسید. از آنجا که نقل تمام گزارش در این جا امکان‌پذیر نیست، تنها فهرست مطالب پیوست ب و نیز مقدمه آن گزارش تحت عنوان «طرح مقدماتی لندن برای عملیات تی.پی.آژاکس» را در اینجا نقل می‌کنیم:

فهرست مطالب
عنوان................................................................................. صفحه
اول. مقدمه........................................................................... 177
دوم. برنامه عملیاتی
الف. پشتیبانی مقدماتی از مخالفان دولت مصدق................ 178
ب . نقش شاه همچون کانون مرکزی مخالفت................... 179
1. مرحله نخست.............................................................. 180
2. مرحله دوم.................................................................... 180
3. مرحله سوم................................................................... 182
ج. توافق با زاهدی............................................................ 183
د. سازماندهی جهت اجرای سرنگونی.............................. 184
1. سازماندهی برای اجرای کودتا..................................... 185
1ـ1 دبیرخانه نظامی........................................................ 185
2ـ1 وظایف دبیرخانه...................................................... 185
3ـ1 اقدام در روز کودتا................................................... 186
2. سـازماندهی برای برانگیختن حداکثر مخالفت عمومی با مصدق پیش از کودتا..............................188
1ـ 2 برنامه‌های کلی............................................................ 188
2ـ2 وظایف عناصر خاص................................................. 188
1ـ2ـ2 مطبوعات و تبلیغات............................................... 188
2ـ2ـ2 مجلس................................................................... 190
3ـ2ـ2 عناصر سیاسی غیر از حزب توده........................... 191
4ـ2ـ2 رهبران مذهبی ...................................................... 191
5ـ2ـ2 تجار بازار.............................................................. 192
3ـ2 آخرین اقدام پیش از کودتا........................................ 193
سوم. ارزیابی احتمال کامیابی برنامه عملیاتی ................... 195
چهارم. پیوست‌ها............................................................. 196

اول ـ مقدمه
سیاست هر دو دولت ایالات متحده و بریتانیا ایجاب می‌کند تا همچون راهکاری برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی ایران و سرانجام فروافتادن آن در مدار شوروی، فرد دیگری را جایگزین مصدق کنند. تنها از راه یک جایگزینی برنامه‌ریزی شده است که می‌توان یکپارچگی و استقلال این کشور را تضمین کرد.سرلشکر زاهدی، هم اکنون تنها فردی است که قدرت راهبری یک دولت جدید را دارد و برای سرکوبی نفوذ کمونیست‌های شوروی و انجام اصلاحات بنیادین، شایان اعتماد است.
برنامه زیر، سه مرحله پی در پی را در بر می‌گیرد. دو مرحله نخست، مقدم بر عملیات نظامی است. این دو، شامل دوره پشتیبانی مقدماتی کنونی و اقدامات گسترده تبلیغاتی است (بندهای زیر را نگاه کنید). این مراحل، برای منافع متقابل ایالات متحده و بریتانیا ارزشی واقعی خواهند داشت و حتی اگر اقدام نظامی نهایی در آن انجام نپذیرد، جایگاه مصدق را آسیب‌پذیر و متزلزل خواهند ساخت.
هزینه برآورد شده کلی مورد نیاز برای اجرای این برنامه، رقمی معادل 000/285 دلار خواهد بود که ایالات متحده 500/147 و بریتانیا 500/137 دلار آن را فراهم می‌کنند.
مطالعه کامل اسناد مذکور و نیز خاطرات افرادی همچون کرمیت روزولت که تحت عنوان کودتا و ضدکودتا به چاپ رسیده است، سی.ام. وود هاوس که تحت عنوان عملیات چکمه منتشر شده است، اثر تحقیقی مارک گازیوروسکی که تحت عنوان سیاست خارجی آمریکا و شاه به فارسی ترجمه شده است، بخش‌هایی از واقعیت ماجرا راروشن می‌سازد. همچنین «نیجل وست» در اثر تحقیقاتی خود تحت عنوان «جاسوس فابر» به طور مبسوط به نقش آقای «جرج کندی یانگ» قائم مقام MI6 در سال 1332 و نیز نقش اینتیلجنت سرویس در مسائل داخلی ایران و نیز کودتای 28 مرداد اشاره کرده‌اند.
اما نکته آخر با استاد گرامی جناب آقای مجتهدزاده.
استاد گرامی، گیریم آن چنان که شما عنوان می‌کنید ‌«محمد مصدق» اشتباهات فراوان مرتکب شد و تخلفات ویژه‌ای از قانون اساسی داشت. اولاً این اشتباهات و تخلفات همچون انحلال مجلس و نپذیرفتن حکم شاه مبنی بر عزل از منصب نخست وزیری، به ماه‌های آخر حکومت مصدق مربوط می‌شود. درحالی که بنا به اسناد موجود همچون گزارش «ویلبر» که خود شما آن را قبول دارید برنامه‌ریزی برای سرنگونی مصدق از ماههای پیش از آن آغاز شده بود.
ثانیاً ما نیز با شما بر سر بیماری «قهرمان پرستی» که بلایی است خانمان‌سوز هم عقیده‌ایم و اشتراک نظر داریم. اما علاوه بر آن و ضمن مذموم شمردن «قهرمان پرستی»، معتقدیم که آدم‌ها با بیماری‌های دیگری نیز روبرو هستند: بیماری‌هایی نظیر: «تطهیر دخالت بیگانگان در امور داخلی میهن».
در پایان، چون در نامه آقای مجتهدزاده، نامی هم از «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه اسبق آمریکا به میان آمده است بی‌مناسبت نیست تا آن بخش از سخنان خانم آلبرایت را که مورد اشاره ایشان بوده است، در اینجا نقل کنیم. خانم آلبرایت در سخنرانی مورخ 17 مارس 2000م خود ضمن استفاده از کلمه «Coup» یا همان کودتا، صراحتاً از دخالت آمریکا در سرنگون ساختن حکومت مردمی محمد مصدق یادکرده و آن را عاملی در جهت نوع نگاه و نگرش ایرانیان به آمریکا و غرب عنوان کرده است:

In 1953, the United States played a significant role in orchestrating the overthrow of Iran's popular prime minister, Mohammed Mossadegh. The Eisenhower administration believed its actions were justified for strategic reasons, but the coup was clearly a setback for Iran's political development and it is easy to see now why many Iranians continue to resent this intervention by America in their internal affairs. Moreover, during the next quarter centurey the United States and the West gave sustained backing to the Shah's regime. Although it did much to develop the country economically, the Shah's government also brutally repressed political dissent. As President Clinton has said, the United States musn bear its fair share of responsibility for the problems that have arisen in U.S. Iranian relations

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه