زبان پژوهی
تاثیر انکار ناپذیر ادبیات فارسی بر لئوتولستوی
- زبان پژوهي
- نمایش از شنبه, 11 تیر 1390 18:16
- بازدید: 5530
برگرفته از فر ایران
لئوتولستوی، اگر نام آورترین نویسنده قرن نوزدهم و بیستم روسیه نباشد، بیتردید یکی از چند ادیب و دانشمند بزرگی است که هم بر افکار هم میهنان خود اثر ژرفی گذاشته و هم بر افکار و اندیشههای مردم دیگر کشورها.
از میان آن همه اثری که خلق کرد، کافی است به رمان جنگ و صلح اشاره کنیم و یادآور شویم این داستان پر جاذبه اثری ژرف بر روشنفکران روسیه گذاشت و حتی برخیها معتقدند این رمان گروهی از خوانندگان روسی زبان را چنان دگرگون کرد که پیش زمینهی گرایش آنها به انقلابیگری شد.
آثار لئو، سرشار از نفرت از زشتی و هم دردی با انسانهای رنجکش است. لئو جنگ، دروغ، فریب و سایر زشتیها را با چنان مهارتی به تصویر کشیده که هر مخاطبی را دگرگون میکند. در یک کلام، آثار او سرشار از هم دردی با انسان و ستایش نیکیها است.
اما تولستوی از چه کسی یا کدام مکتبی بیشتر تاثیر گرفته است. مطلب کوتاه زیر که از دیدارگاه اینترنتی AFTAB.iR برگرفته شده، به این پرسش پاسخ میدهد.
...
لئوتولستوی که 38 آگوست 1828 در روسیه به دنیا آمد، یکی از کلاسیکهای جهان به شمار میآید. او که با رمان «جنگ و صلح» توانست خود را در ادبیات جهان به اثبات برساند، به ادبیات فارسی علاقهای وافر داشت و از گنجینههای آن بهرههای زیادی را اندوخت.
تولستوی هر بار با خواندن حکمتهای فارسی، سعی میکرد آنها را مختصرتر و در عین حال نزدیکتر به اصل ترجمه کند. با مشاهده کتابهای منتشره سالهای مختلف، میبینیم چطور تولستوی روی ترجمه این حکمتها کار کرده و آنها را به اصل فارسیشان نزدیکتر و در عین حال شبیه به ضرب المثلهای روسی کرده است.
تولستوی روی آثار فولکلور فارسی نیز همین کار را انجام داده است. او از ترجمههای انگلیسی به فرانسوی گوناگونی استفاده کرده و با دقت روی آنها کار کرده و آنها را برای خوانندگان روسی جالب ساخته، در حالی که سعی کرده اصالتشان حفظ شود.
به آسانی میشود احساس کرد که تولستوی علاوه بر مسایل و ایدههای اخلاقی برای حکمت آدمی، آزادیخواهی، دشمنی یا بردگی و استهزاء در داستانهای تودهای مردم ایران اهمیت زیادی قائل بوده و این نمونهها را طوری ترجمه کرده که به گوش روسها که به رزق و برق شرقی کمتر عادت کردهاند خوشایند و پندآموز باشند.
تولستوی به موسیقی ایران نیز علاقه زیادی داشت، به اعتقاد او این موسیقی خیلی خوشآهنگ، صمیمی و عامهفهم است. او مینویسد: «من با موسیقی شرقی آشنایی دارم. آهنگهای فارسی با وجود این که ساخت موسیقیاشان فرق دارد. برای من کاملا قابل فهم و دلنشین است. از این رو فکر میکنم که موسیقی ما هم برای آنها کاملا قابل فهم باشد. آهنگ تازه، اول به گوش ناآشناست ولی وقتی انسان آن را فهمید لذت میبرد. موسیقی مردمی را همه مردم خوب درک میکنند. موسیقی فارسی را دهقان روسی خواهد فهمید همانطور که موسیقی مردمی روس را یک نفر ایرانی کاملا درک خواهد کرد.»
تولستوی آثار سعدی را خیلی دوست میداشت. در ایام جوانی وقتی گلستان را مطالعه میکرد. مجذوب این امر شده بود و از همان وقت تا آخر عمر برای نظم و حکمت فارسی ارج فراوان قایل بود. وقتی در سالهای هفتاد قرن 19، تولستوی روی کتاب الفبا و کتابهای روسی برای قرائت کار میکرد، یکی از داستانهای باب سوم گلستان (دو درویش خراسانی ملازم یکدیگر سفر کردندی) را به شکل قصه جداگانهای در آورد. تولستوی در سال 1904 میلادی برای مجموعه دائرهالقرائت بسیاری از حکمتهای سعدی را که از ترجمه روسی گلستان گرفته بود، وارد این کتاب کرد. مقصود از نشر این کتاب آن بود که به مردم درس انسانیت، نیکی، محبت و صلح بیاموزد. از این روی تولستوی به پند و حکمتهای سعدی روی آورده و از جمله از حکمتهای زیرین استفاده کرده است: اندیشه کردن که چه گویم، به از پشیمانی خوردن که چرا گفتم.
به نطق آدمی بهتر است از دواب
دواب از توبه، گرنگویی صواب
گربه شیر است در گرفتن موش
لیک موش است در مصاف پلنگ
نیم نانی گر خورد مرد خدا
بذل درویشان کند نیمی دیگر
ملک و اقلیمی بگیرد پادشاه
همچنان دربند اقلیمی دگر
سرچشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
عاقبت گرگزاده گرگ شود
گر چه با آدمی بزرگ شود
راستی موجب رضای خداست
کس ندیدم که گم شد از ره راست
لئوتولستوی به ادب فارسی اهمیت زیادی میداد. او ادبیات کلاسیک فارسی را مطالعه کرده و به آثار فردوسی، سعدی و حافظ، ارج میگذاشت. تولستوی با تاریخ و ادب فارسی هم به زبان روسی و هم به زبانهای دیگر اروپایی آشنایی پیدا کرد. در کتابخانه شخصی او کتابهایی درباره تاریخ و ادب ایران موجود بود.
تولستوی در جوانی با اشعار حافظ از طریق ترجمههای اشعار او به زبانهای اروپای غربی آشنا شده بود. او در سالهای بعدی ترجمه این غزلها را به زبان روسی که « فت» شاعر معروف روس برایش فرستاده بود، بارها مطالعه کرد. نام حافظ در بسیاری از نامههای تولستوی و « فت» در این دوره آمده است. ایوان تورگنف نویسنده معروف روس در سال 1859، دیوان حافظ چاپ آلمان را به فت هدیه داد و فت به قدری از آن خوشش آمد که خودش شروع به ترجمه روسی آنها کرد. تولستوی باور نمیکرد که غزلهای فلسفی و صوفیانه حافظ را فت که شاعر عاشق پیشه و لیریک بود، بتواند خوب ترجمه کند و به او چنین نیشخند میزد: « اگر شما تا این حد سرگرم این کار شدهاید که بدون آن نمیتوانید زندگی کنید، خدا به شما توفیق بدهد که بتوانید بخوبی حافظ غزلسرایی کنید.» این نامه را تولستوی اوایل اکتبر 1859 به فت نوشته بود. تولستوی در نامه دیگرش میپرسد: «خب، بالاخره حافظ شما چه شد؟ خواهشمندم یکی از بهترین غزلهای حافظ را که ترجمه کردید برایم بفرستید تا دهنم آب بیفتد.» تولستوی به فرانسه مینویسد: « و من برایتان گندم میفرستم».
فت، در ماه نوامبر 1859 چند ترجمه خود از غزلهای حافظ را برای وی فرستاد، ولی تولستوی همانطور که تصورش میرفت این ترجمهها را نپسندید. وی در تاریخ 20 دسامبر 1859، برای باریسوف، یکی از خویشاوندان فت، چنین مینویسد: «به فت بگویید خیلی معذرت میخواهم، اما از غزلسرایی حافظانه او خوشم نیامد. در ترجمههایی که فرستاده معانی عمیق یافت نمیشود و رنگ و شکل فارسی در این ترجمهها دیده نمیشد.» ولی وقتی چندی بعد مجله روسکویه سلوو ترجمه 27 غزل حافظ را به قلم فت منتشر کرد، تولستوی از آشنایی بیشتر با حافظ، این شاعر بزرگ ایرانی، بسیار خوشحال شد.