زبان پژوهی
ولنگاری زبانی گزارشگران ورزشی
- زبان پژوهي
- نمایش از دوشنبه, 29 بهمن 1397 20:59
برگرفته از تارنمای ایرانچهر به نقل از پایگاه پارسی انجمن
نوشتۀ : کورش جنتی
تایمینگ، پرس، هایپرس، کات بک، کُرنر، سِیو، کلین شیت، کول، آیتم، فان، شوآف، کام بک، پِلِی آف، فوروارد، هَند، هِد و … . این واژهها مشتی از خروار واژههایی هستند که در چند سال اخیر بر زبان مجریان ورزشی صدا و سیما جاری شده و از این رهگذر رفتهرفته بر زبان تودۀ مردم نیز جاری میشود. مجریان و گزارشگرانی که از به کار بردن واژههای پارسی با بهانههایی چون ناآشنایی و خندهداری و … پرهیز میکنند، سختترین و ناآشناترین واژههای انگلیسی را بهآسانی بر زبان میآورند. افسوسمندانه این ازخودبیگانی زبانی در نوشتار و گفتار رسانههای ورزشی که مخاطب بسیار گستردهای نیز دارند، روز به روز پررنگتر و گستردهتر میشود.
در زبانشناسی اصطلاحی وجود دارد به نام «تفاخر»؛ تفاخر یعنی مردمانی که از نگر فرهنگی، اقتصادی و … احساس فرودستی میکنند میکوشند تا آن جایی که میشود خود را به رنگ هازمانی (جامعهای) فرادست دربیاورند و کنار گذاشتن واژههای خودی و به کاربردن واژههای زبان فرادست یکی از همین راههاست. در گذشته نیز زبان عربی برای بخش بزرگی از مردم ایران نقش زبان فرادست را داشت و از همین رو، به ویژه برخی از سرآمدان و نویسندگان خودباختۀ ایرانی، میکوشیدند ،تا آنجا که میشود ، در نوشتن و گفتن به جای واژههای فارسی از واژههای عربی بهره ببرند. این خودکمبینی هویتی و فرهنگی در پهنۀ زبان نتیجۀ فاجعهباری به همراه داشت. کار به آنجا کشید که در برخی نوشتهها شمار واژههای عربی به هشتاد درصد رسید و آنچه از پارسی به چشم می آمد چند کارواژه (فعل)، پیشواژه و پسواژه (حرف اضافه) و پیوندواژههایی همچون «که» و «و» بود. از میانۀ دورۀ قاجار شماری از ایراندوستان در اندیشه پاسداری از زبان پارسی افتادند. این کوششها در دورۀ مشروطه و به ویژه در دوران پهلوی نخست به اوج خود رسید و با برپایی فرهنگستان نخست در سال ۱۳۱۴ بسیاری از واژههای پارسی جایگزین واژههای عربی شدند و واژههایی چون «شهرداری»، «بهداری»، «آمار»، «بازپرس»، «بخشنامه» و «دماسنج» جایگزین واژههای عربی «بلدیه»، «صحیّه»، «احصائیه»، «مفتّش»، «متحدالمآل»، «میزان الحراره» شدند. با این کوششها بخشی از آب رفته به جوی بازگشت. نکته درخور نگرش و جالب اینکه این نوواژههای پارسی نیز در آغاز مانند هر چیز تازهای بسیار ناآشنا و خندهدار به نگر میآمدند؛ ولی با گذر زمان کاملا در زبان جا افتادند.
با این توضیحات به نگر میرسد امروز بخشی از مجریان و گزارشگران ورزشی همان راه ویرانگری را میروند که روزگاری برخی از نویسندگان و سرامدان ایران رفته بودند، با این دیگرسانی (تفاوت) که امروز جای زبان عربی را زبان انگلیسی گرفته است.
میتوان پذیرفت که فرهنگستان زبان و ادب فارسی (فرهنگستان سوم) و کارشناسان واژهگزینی در زمینۀ برابریابی برای برخی از واژههای ورزشی کمکاری کردهاند. همچنین میتوان پذیرفت که شماری از وامواژهها مانند واژۀ «فوتبال» چندان جاافتاده و پرکاربرد هستند که جایگزینی آنها با واژهای پارسی چندان نیز آسان نیست و چه بسا بتوان آنها را به فرنام (عنوان) وامواژه پذیرفت؛ بااینهمه، این اندازه ولنگاری و بَلبَشوی زبانی در زبان گزارشگران و مجریهای برنامههای ورزشی، به ویژه ورزش پرهواداری چون فوتبال، شگفتآور و مایۀ دریغ و افسوس است.
از واژه های جاافتادۀ «گل، فوتبال و …» هم که بگذریم، «فلان دسته با این گل به بازی برگشت» چه عیبی دارد که به جایش میگویند «فلان تیم با این گل کام بک کرد»؟، «پاس به بیرون» چه اشکالی دارد که به جایش میگویند «پاس کات بک» ؟
بخش بزرگی از این پَرژَن (نقد) به سوی صدا و سیماست. آیا در نهاد بزرگی چون صدا و سیما با آن بودجههای میلیاردی کسی نیست تا بر این ولنگاری زبانی نظارت کند؟ آیا مدیران صدا و سیما نمیتوانند چند کلاس آموزشی ساده برای کارکنانشان برگزار کنند و آنها را از اهمیت کاربرد واژههای پارسی آگاه کنند؟ افسوس بزرگتر به خاطر فرهنگستان سوم است که چرا تا این اندازه در برابر نابسامانیهای زبانی رسانههایی چون صدا و سیما بیتفاوت و خونسرد است؟ چرا کوششهای نهادی که باید بیشترین دلسوزی را برای زبان فارسی داشته باشد، این اندازه کم فروغ و کمهَنایش (کماثر) است؟ چرا باید در کشوری که زبان رسمیاش پارسی است، مجری چنین جملههایی بر زبان بیاورد: «یک کلین شیت دیگه ثبت کرد، بریم یک آیتم فان ببینیم، یک سِیو عالی، ایران میتونه کام بک کنه» و هم صدا و سیما و هم فرهنگستان بدون واکنش از کنار آن بگذرند.
کتاب « فرهنگ واژه های سره » ، نوشتۀ فریده رازی که با پژوهش در متن های فارسی ، برابرنهادهایی برای واژگانی عربی که در زبان فارسی به کار می رود ، شناسانده است .
بر فرهنگستان است که به فرنام (عنوان) نهاد پیونددار (مرتبط) و پاسخدار (مسئول) در این زمینه، در کوتاهترین زمان برابرهایی پارسی و درخور برای این واژهها برگزیند و سپس پیگیر به کاررفتن آنها در رسانههای همگانی باشد. بر رسانههای همگانی و به ویژه نهاد مهمی چون صدا و سیما است که پایش (نظارت) و واپایش (کنترل) بیشتری بر گفتار مجریان و گزارشگران خود داشته باشد. همچنین بایسته است مجریها و گزارشگران به یاد داشته باشند که کاربرد واژههای انگلیسی به جای واژههای پارسی نشانۀ توانمندی آنها در زبان انگلیسی نیست که نشانۀ ناتوانی ناناتوانی آنها در زبان پارسی است .