سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان موقوفه‌ ایران‌شناسی - درباره استاد ایرج افشار

نام‌آوران ایرانی

موقوفه‌ ایران‌شناسی - درباره استاد ایرج افشار

برگرفته از روطنامه شرق

 

سید ‌فرید قاسمی

نگارش و تدوین و نشر مجله توسط استاد ایرج افشار یک بحث است و مجموعه‌سازی، ساماندهی، فهرست‌نگاری مقاله‌ها و اشاعه اطلاعات مجله‌ها سخن دیگری است. افشار مجله‌آفرین مجله‌پرداز بود، حیات مجله‌نگارانه، مجله‌پژوهانه و مجله‌شناسانه او را باید ذیل دو سرفصل دید. تلاشگری در مجله و کوشش‌گری درباره مجله، که هر یک عمری 66ساله دارند و در این مجال اندک نمی‌توان به همه کارنامه‌اش پرداخت، چرا که اگر بخواهیم برای هر سال خدمت او در این دو زمینه یک دقیقه وقت اختصاص دهیم به 132 دقیقه زمان نیازمندیم.

استاد ایرج افشار 85 سال و پنج ماه و دو روز و هشت ساعت در این جهان زیست. به سخن دیگر 31198 روز. این عدد فقط با شمار صفحه‌های مجله‌های راهنمای کتاب و آینده در دوران مدیریت او برابری دارد. یادآوری تعداد صفحه‌های همه ادواری‌ که افشار انتشار داد شاید ملال‌آور باشد. فقط یک نمونه دیگر را عرض می‌کنم. دوره نامواره و پژوهش‌های ایران‌شناسی در 20 مجلد 13360 صفحه است.
عمر گردانندگی افشار در مجله‌ها و مجموعه‌های مهر (دو سال)، فرهنگ ایران‌زمین (52 سال)، سخن (سه سال)، کتاب‌شناسی ایران (13 سال) کتاب‌های ماه (شش سال)، راهنمای کتاب (21 سال)، نسخه‌های خطی (9 سال)، ایران‌شناسی (هشت سال)، کتابداری (12 سال)، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (سه سال)، آینده (17 سال، دو سال مدیر داخلی و 15 سال مدیریت و سردبیری)، نامواره و پژوهش‌های ایران‌شناسی (25 سال)، دفتر تاریخ (هشت سال)، در مجموع حدود 180 سال است.

اردیبهشت 1390، پیشینه مطبوعات در ایران، از 175 سال خورشیدی درگذشت. برای اینکه با عدد و رقم و مستند صحبت کنم که افشار وجود عزیز و بی‌نظیری در تاریخ مطبوعات ایران بوده، کارنامه همه فعالان این عرصه را در کل تاریخ مرور کردم. از میرزا صالح شروع شد به اعتضادالسلطنه و اعتمادالسلطنه رسید. حیات مطبوعاتی ادیب‌الممالک فراهانی، مجدالاسلام کرمانی تا علی‌اکبر دهخدا و محمدتقی بهار و سعید نفیسی و دیگران را بررسی کردم. عدد عمر مجله‌هایی که بنیادگذاران دو موسسه بزرگ مطبوعاتی کشور که در زمان مدیریت‌شان انتشار داده‌اند، جمع زدم. عمر مجله‌ها و مجموعه‌های زیرنظر هیچ‌کدام به عدد 180 سال نرسید. باز هم مشغول بررسی‌ام تا ببینم فردی را می‌توانم بیابم که عمر مدیریت او بر ادوار زیر نظرش به افشار برسد یا خیر؟ بعید می‌دانم مانندی پیدا کنم.
این کارنامه مجله‌نگاری افشار از حیث کمیت است و اما از نظر کیفیت؛ همه بزرگان حاضر در این مجلس مستحضرند که در چهار، پنج دهه پیش از این اگر فردی در مقاله خود برای دایره‌المعارف‌ها ارجاع به مطبوعات می‌داد به طور طبیعی مقاله‌اش رد می‌شد و به دانشنامه‌ها راه نمی‌یافت و نوشته او را نازل می‌پنداشتند. اکنون اما میزان استناد و ارجاع به مجله‌های جهان زبان فارسی در آثار و از جمله مراجع و به خصوص در دانشنامه‌ها رو به فزونی است. آیا از خود پرسیده‌ایم که این توجه و به رسمیت شناخته شدن مجله‌ها به عنوان منبع، برای نگارش آثار علمی مرهون و مدیون چه کسانی است؟ بی‌تردید اگر بخواهیم چند نفر را به عنوان پیشگامان این عرصه نام ببریم، به یقین یکی از نام‌ها ایرج افشار است. او در زمره کسانی است که در نیم‌قرن اخیر نگاه اهل علم و پژوهش را به مجله و مجله‌نگاری با انتشار فهرست مقاله‌های فارسی و نگارش‌های خود و چاپ آثار دیگران تصحیح کرد.

افشار از مجله‌داران و مجله‌نگاران آبروآور برای جهان مجله‌نویسی فارسی است. او پیام‌آفرین نشرگستری بود که به یک محمل اکتفا نکرد و با هر وسیله سعی در اطلاع‌رسانی داشت. شاهد این مدعا حدود 300 تالیف و تصحیح و نگارش، نویسندگی 1626 نکته از تازه‌ها و پاره‌های ایران‌شناسی و دوهزار مقاله و گزارش کوتاه و بلند به زبان فارسی، تدوین حدود 77 مقاله به زبان غیرفارسی، مقدمه‌نگاری به بیش از 162 اثر دیگران، حدود 66‌هزار عنوان نامه‌نویسی، 60 سال کتاب‌آفرینی فردی و جمعی با به کار گماری بیش از 80 نفر، همکاری با 117 ناشر، نظارت بر 21 مجموعه انتشارات، عضویت در 32 شورا و انجمن ایرانی و جهانی، 66 سال تلاش مطبوعاتی، اداره چهار کتابخانه معتبر و یک مرکز پژوهشی، مدیریت پنج مرکز انتشارات و یک نشر خصوصی، 66 سال نگارندگی برای 272 عنوان چاپ‌کرده فارسی (151 عنوان ادواری و 121 مجموعه غیرادواری) بخشی از کارنامه زندگی اوست. این کارنامه باید برگ‌شماری شود تا ما به درستی بدانیم که او در 31198 روز عمر پرثمر و پراثر خود یا 748760 ساعت زندگی این‌جهانی به طور متوسط روزی چند صفحه نوشته و از نظر گذرانده است تا بهره عام پیدا کند. از روزی که کتاب‌های ایران‌شناس مجله‌نگار و کتاب‌ورز اطلاع‌رسان را نوشته‌ام به طور دایم عددهای کارنامه افشار با نویافته‌هایی تغییر کرده است و دور نیست که باز هم رقم‌های یادشده که نشانگر خدمات بی‌مانند اوست تغییر یابد. او آفریننده‌ای بود که لحظه‌ای عمر به بطالت نگذراند. از کدام افشار باید سخن گفت: مرجع‌نگار، مجله‌نویس، کتاب‌شناس، مصحح، نسخه‌پژوه، سندپرداز، متن‌شناس، مجموعه‌ساز، کاشف و احیاگر، فهرست‌نویس، گردشگر، کتابدار، نویاب، تاریخ‌نویس، سفرنامه‌نگار، نهادساز، کتاب‌آفرین، مقاله‌نگار، پایه‌گذار یا افشار در حوزه‌ها و حیطه‌های دیگر. افشارشناسان مسوولیت سنگینی بر دوش دارند و باید با نگارش‌های به موقع خود زمینه شناخت درست افشارپژوهان را فراهم آورند. هر کسی باید به قدر وسع خود بکوشد. آنچه تاکنون نوشته شده پی‌ریزی برای یک اساسی و تحلیلی به وسیله صاحب همت یا دردآشنایان باانصاف و اشراف است. کتاب‌شناسی آثار افشار یک کتاب‌شناسی پایان‌ناپذیر است و در هر جست‌وجوی گذشته‌نگرانه و با چاپ‌ها و ویرایش‌های نو امروز و فردا بر آن افزوده خواهد شد. بنابراین هیچ‌کس نمی‌تواند با ارایه کارنامه‌ای از افشار مدعی باشد که این است و جز این نیست. مثالی بزنم. اخیرا به دلیل کاری دیگر مشغول بررسی کارنامه نشر سال 1335 بودم که به مقدمه‌نگاری افشار بر یک کتاب برخوردم که نه در فهرست چاپ‌کرده‌های او وجود دارد و نه در جای دیگر به آن اشارت رفته است. ارایه کارنامه پربرگ و بار و سترگ و تحسین‌برانگیز افشار نسل‌پروری به دنبال دارد. جوانان باید متوجه شوند چگونه او خود را وقف کتاب و کتابخانه و مطبوعات و به طور کلی همه عمر خود را بی‌وقفه صرف ایران‌شناسی کرد. چگونه صاحب این کارنامه بی‌مثل و مانند شد. حاصل زندگی او را نمی‌توانند به هیچ چیز جز توانمندی و درایت شخصی‌اش منتسب کنند. اگر بخواهند بگویند ریاست او را به این جایگاه رسانده، کذب است. همه عمر ریاست افشار به 16 سال نمی‌رسد. 16/1 از 66 کسر کنند تا دریابند 50 سال دیگر چگونه توانست کار کند. از تاثیرگذاری او در دوران ریاستش بر کتابخانه ملی سخن به میان می‌آید اما باید دانست که افشار فقط هفت ماه و سه روز از 14 خرداد تا 17 دی 1341 رییس کتابخانه ملی بود. اگر موفقیت‌های افشار را مدیون خاستگاه خانوادگی برشمرند، درست نیست. فرزندان هزاران خانواده همچون خانواده او در تاریخ معاصر بودند، اما حاصل عمرشان چه بود. اگر بخواهند به تمکن شخصی نسبت بدهند در حق او جفا کرده‌اند. دوستان افشار نگاه پدر روانشادش را درباره دارندگی مالی فرزندانش به نیکی می‌دانند. حتی بخشی از دیدگاه او را در وقف‌نامه‌هایش می‌توانند بخوانند. افشار هم همچون خیل بی‌شمار جوانان ایرانی با مستاجری با همسر خود زندگی مشترک را آغاز کرد. کافی است شما داستان خرید نخستین خودرو شخصی او را در 34‌سالگی بخوانید تا به بخشی از رنج مالی‌اش پی ببرید. افشار هم با قرض از این و آن و وام خانه‌دار شد و پس از چند جابه‌جایی به کامرانیه رفت. رنج‌ها کشید و با کار شبانه‌روزی توانست زندگی خود را به سامان برساند. کسانی که می‌خواهند نسبت به نگاه پدرش به ارث و میراث برای فرزندان خود آگاهی بیشتری پیدا کنند به وقف‌نامه‌های او بنگرند، آنجا که می‌نویسد: «..‌اصلا صلاح وراث و هم جامعه است که جوانان کشور از لحاظ مالی با شرایط مساوی وارد میدان زندگانی شوند. نه اینکه یکی میلیونر باشد و دیگری ندار و راه آن هم همین است که پولدارها مال خود را وقف کنند...» ثروت ایرج افشار جنم شخصی و انرژی فردی‌اش بود. اگر گروهی بگویند افشار آرامش داشت و توانست چنین کارنامه‌ای بر جای نهد این آرامش نتیجه رفتار افشار بود. او به جای اینکه به دنبال تفحص در احوال دیگران باشد، سر در کار خود داشت. به درستی می‌دانست که نمی‌توان هم در متن بود و هم در حاشیه. اهل حاشیه‌ها و اتلاف اوقات نبود. بداندیش و نامهربان و ناسازگار و افزون‌طلب و بی‌انصاف و آزاررسان در زندگی حرفه‌ای افشار کم نبودند اما افشار مدارا و مدیریت می‌کرد. از هیجان‌های روزمره خود را نگه می‌داشت و سعی می‌کرد آرامش خود را به هر نحو ممکن حفظ کند. خودش می‌گفت: «من ریگ ته جو هستم و جنس کارم نیاز به آسودگی دارد. برای حرف‌های دیگران نباید زندگی کرد. آسودگی‌ام برای انجام کارهایی که در پیش گرفته‌ام از بین نرود بقیه‌اش مهم نیست.»

تاریخ‌پژوهی و فراز و فرودهای روزگار نکته‌هایی به او آموخته بود و از او هوشمندی ساخته بود که بی‌تکلف و معتدل سعی داشت جز کار به هیچ چیز فکر نکند.
به یاد دارم روزی سازمان نشر یکی از کتاب‌هایش در مرکز دیگری ادغام شده بود و افشار بارها تلفن زد اما نتیجه‌ای نداشت. در اوج عصبانیت فقط یک جمله گفت: «گاهی ما به روزگار غالبیم و گاه روزگار بر ما، در صورت اول نباید زیاد دلخوش باشیم و در شکل دوم نیز اصلا ناراحت نشویم.» و بلافاصله به نمونه‌خوانی یکی از کتاب‌هایش پرداخت. گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است. افشار با تدبیر به رویارویی تقدیر می‌رفت. جوانان باید بدانند که کارنامه افشار با پایداری و استواری پدید آمد. نمونه‌ای دیگر عرض کنم، افشار می‌شنید که به او «مرده‌نگار» می‌گویند و گرایش‌ها و حرف‌هایی برای او می‌سازند که به‌ هیچ‌وجه هیچ‌کدام صحت نداشت. واکنش‌اش به این گفته‌ها چنین بود: «در کشور ما هر کسی که بخواهد بی‌حاشیه کار کند و همه هم‌وغم خود را صرف کار کند عده‌ای تنبل و بیکار برای اینکه او را از کار بیندازند برای او حرف‌های کذب درست می‌کنند تا با شایعه‌سازی او را از گردونه کار خارج کنند. باید پایدار بود و گوش به حرف ناکس نداد.» افشار درست می‌گفت. امروز آن افراد باید از خود بپرسند چرا همان مطالبی که به تعبیر بی‌انصافانه‌یشان «مرده‌نگارانه» بود امروز تنها مرجع شناخت بسیاری از بزرگان تاریخ معاصر است. ده‌ها پرونده علمی دانشنامه‌های ایران فقط دربردارنده یک منبع و آن هم نوشته‌ای از ایرج افشار است. حقیقت مثل آب است راه خود را پیدا می‌کند. جوانان بدانند که زحمت و خدمت هیچ‌کس برای این خاک و زبان گم نخواهد شد. فقط باید صبوری افشار را فراموش نکنند.
او به آن دلیل صاحب این کارنامه شد که همیشه و همواره دم‌سردی روزگار را به هیچ می‌گرفت و معتقد بود آنچه می‌‌ماند کار است و می‌پنداشت بقیه امور «باد هوا» است. افشار الگوی قابل ارایه‌ای از حیث مجله‌نگاری تاریخ‌نگارانه و کتاب‌شناسانه و به‌طور کلی ایران‌شناسانه و همچنین سرمشق خوبی برای پژوهشگران و کتاب‌آفرینان و مدیران کتابخانه‌هاست. اگر فردی فقط از نظم و انضباط آهنین افشار بهره‌ای ببرد بخشی از راه وی را خواهد پیمود. مثل و مانند افشار پیدا نخواهد شد اما باید دانست تجلیل از او برکت‌خیز است. یکی از برکت‌هایش نسل‌پروری است. امروز نه تنها جوانان بلکه جامعه مطبوعاتی و پژوهشی‌مان نیازمند نگاه او به هستی است. گذشته‌ای که در خدمت امروز و فردا نباشد به درد نمی‌خورد. این گذشته‌گویی‌ها و پیشینه‌نگاری‌ها برای امروز و فرداست. سخن گفتن درست درباره افشار، اعتماد به نفس را در جوانان بالا می‌برد و سبب پرور‌ش‌شان خواهد شد. جوانان باید بدانند که افشار در زندگی سختی‌‌ها کشید و دم برنیاورد. به کار و کوه پناه برد اما باز نایستاد. افشار از غم روزگار به کاردرمانی و کوه‌درمانی می‌پرداخت. او حق‌گذار و حق‌شناس بود. به سکوت بیش از سخن گفتن بها می‌داد و به کار می‌بست. سعی داشت حبابی را لباس بحر نپوشاند. هر چه سنش فزونی می‌گرفت بیشتر مشوق جوانان و نوآمدگان مستعد عرصه پژوهش می‌شد. افشار پل بود نه دیوار. سفیر سیار فرهنگی و حلقه وصل ایران‌پژوهان و ایران‌شناسان در سراسر گیتی و در عین حال با اینکه ناموری فراملی بود متواضعانه هم‌صحبت محلی‌نویسان کوره‌ده‌‌های ایران می‌شد و از راهنمایی آنان دریغ نداشت. دوستدار جای جای ایران بود. به ریگ‌زار و کویر، دریا و دشت و همه زیبایی‌های ایران می‌بالید. نام و یادش هماره گرامی که پاکیزه زیست و سربلند رفت. در همه عمرش جز به خواندن و نوشتن و گردش علمی و پژوهشی به هیچ چیز فکر نمی‌کرد. نامهربانی‌ها را برمی‌تابید تا کدورت پدید نیاید. دشنام می‌شنید اما لب فرو می‌بست. بی‌سبب از حاسدان آزار می‌دید اما نادیده می‌گرفت. به رفتار و گفتار و شیوه‌های حرفه‌ای درس‌آموز او باید دقت کرد و باید دانست که اگر پدرش موقوفه‌ای برپا کرد، ایرج افشار به وقف بی‌وقفه خود همت گمارد. افشار خود را موقوفه کرد. موقوفه ایران‌شناسی و گسترش زبان فارسی. یاد و نامش را همیشه گرامی خواهیم داشت.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه