شاهنامه
سـاز و آواز در شاهنامه
- شاهنامه
- نمایش از دوشنبه, 04 مرداد 1389 11:27
- بازدید: 7393
قاسم طالبزاده
سـاز و آواز در شاهنامه نام نوشتاری از هنرمند ارزنده و سرپرست پیشین کارگاه موسیقی ایران، قاسم طالب زاده است ک در سال 2000 ترسایی برای نخستین بار در دو دفتر (شماره ی 1 و 2) ،"بامدادان، دفتر تاریخ و فرهنگ ایران"، که در کشور سوئد و با کوشش مازیار قویدل به چاپ رسیدند در دسترس دوستداران فر و فرهنگِ پشته ی ایران گذاشته شد و در پی آن و در سال 2004 و برای بار دوم در همین تارنمای "شاهنامه و ایران"،از آن پس تارنماها و رسانه های فراوانی از این کار ارزنده بهره گرفته اند و می گیرند.
بخش 1: خنیا یا موسیقی در دوره ی ساسانیان
بهرام برای سرگرم کردنِ مردم ده هزار لولی را از هند به ایران آورد تا مردم پس از رهایی از کار روزانه، بتوانند به شادی بپردازند. فردوسی در این زمینه مینویسد:
موسیقی در دوره ساسانیان
یکی از شکوهمندترین دورههای تاریخ موسیقی ایران باستان، موسیقی دوره ساسانی است. به راستی میتوان گفت آنچه که در موسیقی کنونیِ ما ایرانیان برجای مانده است، بازمانده هنر " باربد" ها و "سرکش"ها و خواستگاهِ هنرپرور آن زمان می باشد.
پایه ریزی هنرها و به ویژه موسیقی ـ یا خنیاـ بطوری کهاز کتابهای دوران پس از اسلام بر میآید، به اندازهای پر بار و بنیادین بودهاست که تا چهارسدسال پس از یورش اعراب و سپری شدن دوره ساسانی نیز، فرهنگ آن برجای مانده بود و آوازهای خنیاگران گذشته، سینه به سینه نقل و انگیزه ای برای برجای ماندنِ گنجینههای شعر، ادب و موسیقی برای زمانهای آینده و آیندگان گردید.
به گونه ای که از کتابهای نویسندگان خارجی و به ویژه عرب زبانان بر میآید. هنرِ خنیا یا موسیقی در نزدِ پادشاهانِ ساسانی از ارزش بسیار زیادی برخوردار بودهاست.
مسعودی در کتابِ "مروجالذهب" مینویسد که خنیاگران دربار شاهپورِ اول که از بهترین و زبردستترین نوازندگانِ زمان بشمار میرفتند، در جایِ ویژه ای که برایِ آنان برگزیده شدهبود به نوازندگی می پرداختند. نامبرده همچنین میافزاید، هنگامی که اردشیـرِ بابکان نخستین پادشاه ساسانی، درباریان و سرانِ لشگری و کشوری را که هر یک از مقام ویژهای نیز برخوردار بودند به بارگاه میپذیرفت، دستور میداد تا خنیاگران نیز که در رده ی برگزیدگان او در دربار به شمار میرفتند در دربار و در کنارِ دیگر میهمانان جای گیرند.
در زمان اردشیر، ارزش موسیقیدان دوچندان بود. او افزون بر پشتیبانیش از موسیقی و موسیقی دانان، خود نوازند بود و تنبور مینواخت. در این باره و در کتابِ "کارنامه اردشیر بابکان"، آمدهاست:
"روزی اردشیرِ جوان به ستورگاه نشسته و تنبور مینواخت، کنیزکی او را دید و بر او عاشق شد."
در رساله دیگر بنامِ "خسرو گواتانوریدک"، یا خسرو قبادان وریدک، آمده است که انوشیروان در باره خنیاگری از "ریدک" پرسشهایی میکند و "ریدک" در پاسخ انوشیروان اشاره به سازهای گوناگون مانندِ تنبور، بربط و نای میکند. انوشیروان میگوید:
"از همه بهتر چنگ سـرای است که کنیزکی در شبستان با آوایِ تیز چنگ آوازی را همراهی کند."
موسیقیدانان در نزد مانویان و مزدکیان از ارزشِوالایی برخوردار بودند و موسیقی یکی ازچهار پایه ی بنیادین باور ِ مانی به شمار میرفته است.
مسعودی درباره چگونگی بارعام دادن و نشستهای پادشاهان ساسانی مینویسد:
"هنگامی که پادشاه به طرب مینشست، ندیمها هرکدام در مکان خود جای میگرفتند و ساکت و بیحرکت میماندند. آنگاه پرده دار متوجه حضار میشد و خوانندگان را میگفت که فلان آواز را بخوانند و یا بهمان سخن را بگویند و یا مطربان فلان پرده و فلان راه از راههای موسیقی را بنوازبد."
نامبرده در باره جشنهای خسرو انوشیروان میگوید:
"نگهبان پرده، که تختِ شاه در پس آن قرار دارد، خدمتگزار عالیرتبهایاست و خرمباش نام دارد. هنگامی که شاه درباریان خودر را بار میداد، خرمباش به یکی از گماشتگان امر می کرد بر بالای ساختمان رود و با صدایی که به گوش همگان برسد، فریاد برمیآورد که گفتار خود را بسنجید زیرا امروز شما در حضور پادشاه هستید".
همین روایت از زبانِ "آرتور کریستنسن" بدین شکل آمدهاست که:
"پادشاهان ساسانی همیشه از ندیمانی که در دربار حضور دارند بیست زرع دورتر مینشستند و در فاصله ده زرعی، پردهای میآویختند و پردهداریِ شاه با شخصی از ابناء اساوره بود(سیران)، موسوم به "خرمباش". کار خرمباش این بود که مردی را امر میداد تا بر بلندترین نقطه بارگاه برود. مردبه مکان معین بالامیرفت وبا صدای بلند و خوش که همه حضار بشنوند میگفت:
"ایزبان، سرِ صاحبت را حفظ کن که اینک همنشین پادشاهی."
فردوسی درباره ی بزم ِ انوشیروان با دختر خاقانِ چین میگوید:
"همه یالِ اسبان پر از مشگ و می
شـِکر با دِرَم ریختـه زیـرِ پی
ز بس نالهیِ نای و چنگ رُبـاب
نَبُـد بر زمین جایِ آرام و خواب"
از سازهایی که ایرانیان در هنگام شادمانی و جشنهای خود به کار میبردند می توان از، چنگ ونی، دف، دایره، بربط، زنگوله، دایره زنگی، کمانچه، سورنا، رباب، نبید را میتوان نام برد.
فردوسی در شاهنامه، بیشتر از چنگ و نی، دف، رباب، نبید، ورود و عود یاد کرده است.
فردوسی در داستان بیژن و منیژه میآورد:
"در آن خانه سیصد پَـرستنـده بود
همـه با رباب و نبیـد و سـرود"
و هنگامیکه رستم برای آوردنِ کیقباد به البـرز کوه میرود، اینچنین مینویسد:
"بــرآمد خـروش از دلِ (زیروبم)
فـراوان شده شـادی، انـدوه کم
نشستنـد خـوبـان ِ بَـربط نـواز
یکی عـودسوز و یکی عـودساز
سـرایندهای این غـزل ساز کرد
دف و چنگ و نی را هماواز کرد
که امـروز روزیست با فَـر و داد
که رستـم نشستهاست با کی قبـاد
ز ابـریشم و چنـگ آوای رود
سـراینده این بیتها میســرود"
اگر فردوسی از زیر و بم سخن میگوید منظور دوسیم "زیر" و "بم" تنبورهای اولیه است که یک سیم آوای ِ "زیر" و سیمِ دیگر آوایِ بم" داشتهاند ولی در زمانهای پس از آن تنبور، دارای سیمهای بیشتری شد.
فردوسی از سویی مینمایاند عودسازان که همان بربط سازان بودند، نوازندگانی زبردست نیز بودهاند. از سویی یادآور میشود که سیمهای چنگ از جنسِ ابریشم بودهاست و آنرا "وتر" نیز مینامیدهاند.
بهرامِ گور از پادشاهانی بود که به موسیقی و خنیاگری و خنیاگران ارزش والایی بخشید و مقام و مرتبه آنان را چندین برابر گذشته بالا برد. حمداله مستوفی مینویسد:
"در زمانِ بهرام گور کار مطربان بالا گرفت، چنانچه مطربی به روزی سد دِرم قانع نمیشد."
در زمانِ این پادشاه، مردم از آسایش کافی برخوردار بودند چون به دستور او مردم باید نیمی از روز را کار و نیمِ دیگر را به شادی بگذرانند.
بهرامِ گور همچنین دستور داد تا نگهبانان رسیدگیکنند که مردم در تنگدستی زندگی نکنند. مشهور است که در زمانِ پادشاهیِ او هیچکس در سختی زندگی نمیکرد. فردوسی در اینباره مینویسد:
"که آزاد بینیــم رویِ زمیــن
بهـر جای پیوسته شـد آفـرین
مگـر مـرد درویش کز شهریار
ننـالد همـی از بـدِ روزگـار
که چون می گسارد توانگر همی
به سر بر ز گل دارد افسر همی
به آواز رامشگـران می خورند
چو ما مردمان را به کس نشمرند"
"به نزدیکِ شَنگل فرستاد کس
چنین گفت کای شاه فریادرس
از آن لولیان برگزین ده هزار
نر و ماده بر زخم بربط سوار
که استـاد بر زخم دستان بود
وز آواز او رامـشِ ِ جان بود
چو نامه بهنزدیکِ شَنگل رسید
سرِ فخر بر چرخِ کیوان کشید
هم آنگاه شَنگل گزین کرد زود
ز لوری کجا شاه فرموده بود