گردشگری
ایران دورت بگردم - تهران، توپخانه گردی
- گردشگری
- نمایش از چهارشنبه, 24 آبان 1396 10:28
نیکو گرشاسبی نیا
در گذر از تهران، ما معمولا به وقایع روزمره توجه می کنیم. از راهبندان و ساخت و سازهای بیرویه نالانیم و به هنگام گذر از خیابانهای شهر به فکر آنیم که زودتر به مقصد برسیم و در ذهنمان برنامههای روز را پیگیریم. بدین صورت معمولا فراغ بالی نداریم که به خیابانهای شهر به دید گردشگری نگاه کنیم.
توپخانه یا میدان امام خمینی یکی از آن میادینی است که داستانی بسیار دارد. از خود میدان و نحوه ساختنش گرفته تا تمام خیابانهای منتهی به میدان که هر کدام تاریخی هستند و بسیار در کتابهای تاریخی از آنها یاد شده و وقایعی که در آنها اتفاق افتاده ذکر شده است.
در تهراننامههایی قصد دارم که مقاصد گردشگری تهران را معرفی کنم و کمابیش از مسیرهایی بگویم که حرفهایی برای گفتن دارند.
میدان امام خمینی کنونی و توپخانه سابق را نمیشود در یکروز بازدید کرد و در یک متن درباره همه آنها شنید. بنابراین گذری بر توپخانه را به چند قسمت تقسیم کرده و در چند مقاله بازتاب خواهم داد.
ایستگاه اول
میدان توپخانه
می شود براحتی توپخانه را مسیری بر دسترسی به اکثر خیابانهای مهم شهر دانست و هزار بار از آن گذر کرد و هیچ به جنبه زیبای تاریخی آن فکر نکرد پس در ایستگاه اول بد نیست که از توپخانه بگوییم.
تهران قریه خوش آب و هوایی بود که هوای خوب و درختان میوه و انهار و اشجار بسیار داشت. گفته شده که خانه های زیرزمینی داشت که به هنگام حمله دشمن، ساکنان به داخل آنها پناه گرفته و چون مدت زیادی از آن خارج نمی شدند دشمن به این باور می رسید که روستا متروکه است و بدین شکل روستا را ترک می کرد. در متون تهران آمده که قناتهای بسیار داشت و رودهای پرآبش برای صید ماهی عالی بود.
شاه طهماسب صفوی در گذر از تهران بدین نتیجه رسید که بارویی بر گرد روستا بکشد و امنیت آنرا تا حدی تضمین کند و بدین شکل روستای تهران دارای حصار و خندق شهری شد. این حصارها که به حصارهای صفوی معروف شد دارای چهار دروازه و 114 برج بود.
به عهد ناصری قلعه ارگ مرمت شد و از آن زمان است که نام میدان توپخانه در کتابها آورده شده است. توپخانه نام گذرگاهی پر رفت و آمد در ارگ بود که به زمان مرمت ارگ بازسازی شده و به نظافت آن پرداخته شده و حجراتی در آن برای توپچی ها ساخته شد و نام توپخانه گرفت.
به عهد ناصری شهر بزرگ شد و باروی جدیدی برای شهر ساخته شد. آن زمان توپخانه قدیم کارایی خود را از دست داد و میدان کنونی که زمین بایری بود به دست معماران سپرده شد و سازههایی دو اشکوبه در آن ساخته شد که محل اسکان و نگهداری توپها و توپچی ها باشد.
در شرح حال میدان نیز گفتهاند که تزیینات خاص خود را داشت و در آنها از توپها و اسلحههای از کار افتاده استفاده شده بود.
این میدان از همان زمان میدانگاهی تاریخی بوده و وقایع بسیاری را به خود دیده. امروز هم اگر به چشم دقیق به آن نگاه کنیم هنوز آثاری از آن طهران قدیم را در گوشه کنارش خواهیم یافت.
موزه صنعتی
موزه صنعتی واقع در ضلع شمال غربی میدان توپخانه یکی از بناهایی است که از دوره قاجار بجای مانده. بنا در دو طبقه طراحی شده. ستونهای گچبری زیبا و درب و پنجره هایی هلالی شکل و ضربی شکل دارد. در تزییناتش از کاشی های هفت رنگ استفاده شده است.
موزه صنعتی به سال 1325 به همت پسر استاد علی اکبر صنعتی راه اندازی شد. از زمان پهلوی که این بنا در مجموعه شیر و خورشید قرار داشت، استاد صنعتی کارهای گچی و حجیمی در آن ساختند که در سالن پایین کار گذاشته شد با بازگشایی موزه صنعتی کارگاه استاد به میدان راه آهن منتقل شد که بعدها به دلایلی آن کارگاه و آثارش از میان رفت.
شاید اگر به عنوان یک شهروند به این مکان دقت کرده باشید، اغلب ایام درب آن را بسته یافتهاید. این موزه در سالهای زیادی به دلایل مختلف از جمله متروکشی میدان توپخانه تعطیل بود. بنا به سال 1385 ثبت ملی شد اما باز کار بازگشایی و مرمت بنا و رسیدگی به آثار صورت نپذیرفت تا اینکه به سال 95 بنا مرمت شده و امروز درب آن بر روی همگان باز است با اینکه هنوز کارهای موزه به اتمام نرسیده است. امروز می توانید در طبقه اول آثار مجسمه سازیها و در طبقه دوم نقاشیهای استاد را ببینید.
ایستگاه دوم خیابان فردوسی
خیابانها اطراف توپخانه بسیار داستان دارند. میتوان درباره هر کدام چندین صفحه نگاشت و همه هم بر پایه مطالبی که در کتب معتبر تاریخی ذکر شده است. اینجا به ذکر چند نکته کوتاه بسنده می کنم. خیابان فردوسی در واقع باغ ایلخانی نام داشت. ایلخانی لقب الله قلی خان قاجار بود که در این خیابان دم و دستگاهی داشت. وی که همدوره محمد شاه بود بسیار به کار سلطنت توطئه می کرد و همین موضوع در نهایت باعث تبعید شدنش از تهران شد. بعدها این خیابان به نام خیابان علاالدوله نامیده شد که حاکم تهران بود و در این خیابان منزل و عمارت داشت. خیابان فردوسی به نام امین السلطان نیز معروف بود زیرا که امین السطان نیز در این خیابان باغات و عماراتی بنا کرد. امروز هم اگر آهسته و قدم زنان در خیابان فردوسی قدم بزنید می توانید مسجدی را به نام امین السطان بیابید که مربوط به همان دوران است. در برنامه های هزاره فردوسی قرار بر این شد که خیابانی در تهران به نام فردوسی شود که قرعه به نام خیابان علاالدوله افتاد. پس از تعریض و رسیدگی به خیابان در عرض یکسال این خیابان به سال 1313 به نام فردوسی تغییر یافت و تا امروز نیز این اسم باقیست. از عمارات زیبای این خیابان می توان به موزه بانک ملی و بانک جواهرات و خانه های قدیمی مانند خانه اسد الله اعلم اشاره کرد.
ایستگاه سوم خیابان لاله زار
در مدح این خیابان بسیار داستانها آمده. از سالن های سینما و قهوه خانه ها و عکسخانه ها تا مردمانی که بدان رفت و آمد می کردند. در ذکر این خیابان همین بس که بگویم که سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ، وی را بر آن داشت که خیابانهای زیبایی چون شانزه لیزه در تهران احداث کند و دستور داد که باغ لاله زار را خیابان کشی کنند و بعدها این خیابان مرکز سینماها و سالن تاترها شد و جمیت بسیاری در آن رفت و آمد میکردند که اغلب به قصد تماشای فیلمها و گذراندن ساعات به خوشی بود. امروز این خیابان بورس فروش چراغها و لوسترهاست و سینماهای زیبایش جمع شدند و مغازه ها نوسازی شدند اما باز در گوشه و کنار میشود اثراتی هر چند کمرنگ از روزگاران قدیمش دید.
ایستگاه چهارم بانک شاهی
در گوشه شرقی میدان، بنایی بس زیبا با طاقهای بلند و کاشیکاریهای زیبا می بینید که بادگیرهای متعددش و فرم خاصش معرف میدان توپخانه است و یکی از بناهایی است که از اصالت میدان بجای مانده است. این مکان امروز بانک تجارت است و بازدید عموم ندارد. اینجا توسط بانک شاهی که یک بانک انگلیسی بود از امین لشکر خریداری شد و این ساختمان زیبا در آن ساخته شد. داخل بنا سالنی بزرگ دارد که طاقهای بلند و گچبری ها و ستونها و طاقهای ضربی و سقف چوبین اش چشم نواز است. بنا دو طبقه است و طبقه بالا شبه حجراتی دارد که بر طبقه پایین مشرف است. این بانک اولین متدهای بانکداری را به ایران وارد کرد و اولین اسکناس را چاپ کرد ولی بعدها این امتیاز از آن خریداری شده و به بانک ملی سپرده شد.
ایستگاه پنجم خیابان چراغ برق
از خیابان چراغ برق یا امیرکبیر امروزی هم بسیار می توان گفت. از ایستگاههای گاری تا تعمیرگاههای ماشینش و از وقایعی که به خود دیده می توان نوشت. نام این خیابان از ورود نوعی چراغ به تهران گرفته شد. چراغی که با گاز کار می کرد و تمام تجهیزاتش به دست سپهسالار به ایران وارد شد و کارخانه اش سر این خیابان به کار افتاد. در توصیف چراغ گاز همان بس که بگوییم که منبعی بود پر از گاز که منتهی می شد به لوله هایی که به روشنایی ها متصل بود. شیر منبع که باز می شد گاز به لوله ها راه می یافت و مشعل دارانی چراغها را روشن می کردند و محدوده ای از شهر روشن می گشت اما همین که شیر منبع گاز بسته می شد تمامی چراغها خاموش می گردید.
ایستگاه ششم خیابان ناصرخسرو
خیابان ناصرخسرو به عهد ناصرالدین شاه ساخته شد. این خیابان که جزو خنادق برج و باروی صفوی بود به عهد ناصری پر شد و به نام بانی اش ناصرالدین شاه، خیابان ناصری نام گرفت
ایستگاه هفتم دارالفنون
همه از دارالفنون زیاد شنیده ایم. مدرسه ای که به عهد ناصرالدین شاه و بر اساس ایده های مدرسه سازی امیرکبیر ساخته شد. امیرکبیر که به کشورهای دیگر سفر داشت و نحوه تحصیل و آموزش را دیده بود و همچنین از ساخت دارالفنونهایی در کشورهای دیگر مطلع بود، دستور ساخت مدرسه ای را داد که در آن علم و فنون روز تدریس گردد. او هیاتی را از اتریش برای کار دعوت کرد اما وقتی این هیات وارد ایران شد، امیرکبیر گرفتار تبعید در کاشان بود. مدرسه سیزده روز قبل از به قتل رسیدن امیرکبیر بازگشایی شد. دارالفنون شامل یک حیاط مرکزی بود با حدود 50 کلاس که ایوانهایی مشرف به حیاط داشتند. بنا دارای عکاسخانه، کتابخانه، چاپخانه، سالن تاتر و غیره بود. فرم داخلی بنا گچ است و هیچ تزییناتی ندارد و از طاقهای مخصوص آن دوران خبری نیست. داخل بنا درمرمت ها و ساخت های بعد شکل اصلی اش را تا حدودی از دست داده. حیاط مرکزی هنوز وجود دارد و سازه های اطرافش خوب مرمت شدند. می توانید کلاسها را دیدن کنید و عکسهای معلمین و مسوولین دارالفنون را به دوره های مختلف ببنید. این بنا جایی بسیار زیباست که هنوز ظرفیت رسیدگی بیش از این را دارد.
امروز می توانید در طی هفته و در ساعات اداری سری به بنا بزنید و داخل دارالفنون را ببینید.
ایستگاه هشتم مسجد مادرشاه
در راستای خیابان ناصرخسرو می توانید به خیابان صوراسرافیل بروید و در اواسط آن مسجد توحید را ببینید. اگرچه ظاهر مسجد بسیار جدید است و نام توحید دارد اما اینجا دقیقا همانجاست که به دستور جهان خانم مادر ناصرالدین شاه مسجدی بنا شد به نام مسجد مادرشاه که زنان دربار در آن نماز می گذاشتند. از بیرون که نگاه کنید می توانید گنبد قدیمی اش را ببینید. پنجره های شبستان زیر گنبد نیز گویای یک دوره تاریخی است. این بنا امروز در حال ساخت و ساز است و متاسفانه شبستان زنانه اش بسته است اما با کمی صبر و حوصله می توانید به وقتش سری به مسجد بزنید و در خلال معماری های تازه اش عناصر قدیمی مسجد را هم بیابید و از دیدن آن حظ ببرید.
ایستگاه نهم باب همایون
در وصف باب همایون نیز بسیار در کتب تاریخی گفته اند. خیابانی که سردر الماسیه را داشت که کاخ را از قسمت شهری جدا می کرد. کافه لقانطه را داشت که از صبح زود تا دیر وقت باز بود و محل رفت و آمد اعیان واشراف بود و به وقت خود گرانتر از هر قهوه خانه دیگری بود. خیابانی که در وصف زیبایی اش گفته اند که درختان هلو و بوته های گل سرخ داشت و انهارش به قاعده بود. خیابانی که از شمال دروازه دولت را داشت همان دروازه ای چدنی که در قورخانه ریخته گری شده بود.
ایستگاه دهم امامزاده روح الله
در گذر از میدان توپخانه بنایی می بینید که به هیچ وجه ظاهری تاریخی ندارد. پوشش گنبدش هنوز کامل نیست. تمام ظاهر بنا نو است و هیچ قسمتش تداعی کننده تهران قدیم نیست اما به واقع این امامزادة ابتدای باب همایون نیز گوشه ای از تاریخ است. امامزاده روح الله ابن موسی الکاظم در اینجا دفن است. در کتاب تاریخی اشاراتی بدان شده است. مزاری که نزدیک ضلع جنوبی تلگرافخانه و ابتدای باب همایون قرار گرفتهاست.در شرح حال این امامزاده نوشته اند که به سال ساخت بنای مخابرات این بقعه خراب شد اما سرداب آن باقی ماند و بعد انقلاب در دهه 70 پذیرای زائرانش بود. امروز این بنا در حال بازسازی است و از سال 93 بقعه و ضریح جدید قابل بازدید و زیارت شده است.
ایستگاه دهم قورخانه
کمی بالاتر از مسجد مادرشاه و نرسیده به میدان توپخانه، خیابانی هست که جایگاه اتوبوسهاست اما نام عجیبی دارد. نام خیابان قورخانه (اسلحه خانه) است. به عهد ناصرالدین شاه کارخانه اسلحه سازی در این قسمت ساخته شد و نامش را قورخانه نهادند. هنوز دیوارهای اصلی آن و سردرش باقیست. سردر قورخانه که در خیابان خیام قرار دارد ثبت ملی است و یکی از خروجی های مترو شده است. هنوز می توانید تصویر اسلحه را بر درب قورخانه ببنید. هنوز طرح درب گویای آن زمان و آن قورخانه ای است که اسلحه های لازم را می ساخت. دیوارهای آجرکاری و ازاره های سنگی بلندش هنوز چشمگیر است. این بنا که به عهد رضاشاه بخاطر ساخت کارخانه های متعدد اسلحه سازی کارایی خود را از دست داد بعد از انقلاب به شهرداری واگذار شد و در پروژه مترو افتاد و امروز جز یادی و سردری و دیواری از آن چیزی نمانده.
در دیدن توپخانه می شود هزار راه برگزید. می توان به سمت خیابان امام خمینی رفت و از بناهای موجود در این خیابان دیدن کرد. می شود به سمت میدان مشق رفت و از بناهای آن دیدن کرد. می شود سری به سی تیر زد واز موزهها و آتشکدهها و کنیسههای آن دیدن کرد. می شود هر کدام از خیابانها را گشت و دید و بسیار از آنها دانست. در مقالات بعد به بررسی مسیرهایی دیگر از سطح شهر تهران خواهم پرداخت.
توپخانه گردی
تهرانامه شماره یک گرشاگشت
نیکو گرشاسبی نیا