زیست بوم
فاجعه نزديک در محيط زيست ايران
- زيست بوم
- نمایش از یکشنبه, 01 فروردين 1395 02:05
دکتر محمدرضا توکلی صابری
سه عنصر مهم در حيات انسان، جانوران و گياهان، عبارتند از هوا، آب، و خاک. تمام جانداران به اين سه عنصر حياتی وابستهاند و آلودگی آنها اثر خطيری بر زندگی آنها دارد.
کشور ايران سرزمين پهناوری است که به جز در حاشيه دريای خزر آب و هوای خشک و کوهستانی دارد. رودخانه های عمده آن نيز در غرب و شمال غرب جريان دارند، و بقيه بخشهای اين سرزمين خشک و بيابانی است. آب يکی از ارکان اساسی ادامه حيات در نواحی خشک ايران است. نياکان ما با کندن چاهها و ابداع شيوه آبياری با قنات در سدههای گذشته توانسته بودند در دل کوير خشک و بی آب گلستان و بوستانهای فراوان به وجود آورده و کشاورزی کنند. اکنون که شهرنشينی به سرعت در ايران دارد گسترش میيابد، و روستاها و کشتزارها به تدريج از ميان میرود، محيط زيست وضعيت شکنندهتری دارد پيدا میکند.
ما که در قرن بيست و يکم زندگی میکنيم و علم و تکنولوژی غربی بر شيوه زندگی ما اثر گذاشته است، و فرآيند صنعتی شدن را داريم تجربه میکنيم، بايد هم از اشتباهات غربيها و هم اشتباهات آن کشورهای شرقی که زودتر از ما علم و تکنولوژی غربی را گرفتند و دچار عوارض آن شدند نيز درس بگيريم. اکثر کشورهای غربی در نيمکره شمالی زندگی میکنند که رودخانه های بزرگ و بارش فراوان دارند و کمتر دچار خشکسالی میشوند. با پذيرش الگوهای صنعتی غرب ما اکنون بيش از پيش در معرض عوارض اين صنعتی شدن هستيم. عوارضی که به علت موقعيت جغرافيائی کشور، به مراتب شديدتر و خطرناکتر از آسيب های وارده به محيط زيست غرب است. امروز با تشديد آلودگی هوا، افزايش روز افزون آلودگی رودخانه ها، نابودی تالاب ها، و کاهش ذخاير دريایی و منابع آبی، فرسايش خاک و کاهش مساحت جنگل ها مواجه هستيم که اگر تک تک هريک از ما در راه حل آن نکوشيم مشکلی به مراتب بزرگتر را برای نسلهای آينده به ميراث خواهيم گذاشت. آسيب پذيری ما بسيار بيشتر از کشورهای غربی است، زيرا مردم ما به خاطر بی اطلاعی، کمتر اصول حفاظت از محيط زيست را رعايت میکنند، و تعداد کمی هم که اطلاع دارند کسی به فريادشان نمی رسد و قدرت اجرائی ندارند. ايران از نظر شاخصهای پايداری محيط زيست در انتهای جدول جهانی قرار گرفته يعنی پس از کشورهايی همچون آنگولا ، بورکينافاسو ، ويتنام ، ليبی ، و چاد جای دارد.
دويست سال پيش که آقا محمد خان قاجار تهران را به عنوان پايتخت انتخاب کرد، اين منطقه روستای سرسبز و خوش آب و هوايی بود که به خاطر چنارهای بسيار بلند و هميشه پربرگش آن را چنارستان میناميدند. تهران امروز چندان شباهتی به چنارستان خوش آب و هوای آن زمان ندارد. تهران اکنون همانند يک هيولای آلوده شده است. اين هيولا در طی پنجاه سال گذشته ظهور کرده است. تهران زمان کودکی من شهری کوچک بود با خانه های يک طبقه و دو طبقه، با زمستانهای پربرف، تابستانهای نه چندان گرم، با کوچه های پردرخت و جويهای پر آب که آب اين جویها به مصرف شست و شو و حتی خوردن میرسيد. در آن جويها اکنون فاضلآب جريان دارد. آب لوله کشی تهران که از گواراترين آبهای جهان بود، اکنون ديگر اين طور نيست و بو و مزه آن تغيير کرده است. تهران اکنون به شهری عظيم با برجهای بلند، بزرگراههای متعدد و اتومبيلهای فراوان تبديل شده است هر روز هزاران تن گازهای مختلف به هوای تنفسی وارد میشود. منابع زيستی مانند هوا و آب مدت زيادی است که از ظرفيت جمعيتی تهران فراتر رفته است. آب آشاميدنی موجود استان تهران به اندازه کافی نيست. از سوی ديگر در زمينه آلودگی هوا و صدا نيز چندين سال است که از ميزان مجاز آن هم عبور کرده است.
وضعيت ابتدائی ترين نيازمندی انسانی، يعنی هوا، در شهرهای ايران از همه وضعيتهای ديگر بدتر است. در شهرهای بزرگ ايران روزانه در حدود هزاران تن منواکسيد کربن، هيدروکربن سوخته، اکسيد ازت، اکسيد گوگرد، ذرات معلق، توليد و به هوا متصاعد می شود. اين آلودگی چندين برابر استاندارد جهانی است. آلودگی هايی که منجر به مشکلات تنفسی، روحی، گوارشی و حتی مرگ می شود. آمارها نشان میدهد ساليانه چندين هزار نفر بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند. هوای آلوده نه تنها بر حيات انسانی، بلکه بر حيات جانوری، و گياهی نيز اثر گذاشته است. گياهان شهرهای ايران ديگر آن سرسبزی و شادابی گياهانی را که در محيطهای آلوده نيستند ندارند. نتايج بررسی ها نشان می دهد که بيش از هفتاد درصد درختان واقع در حاشيه بزرگراههای تهران به دليل انباشت لايه هائی از ذرات زيانبار روی شاخ و برگشان در حالت نيمه مردگی قرار دارند.
آلودگی شديد هوا در تهران و شهرهای ايران چنان شديد است که ديد در اين شهرها بسيار محدود است. وجود ساختمانهای بلند و آلودگی هوا در تهران در بيش از دويست روز در سال آنچنان بالا است که گستره ديد کامل را به کمتر از پانصد متر کاهش می دهد. به همين دليل ساکنان محدوده دو سوم جنوبی شهر اغلب تصوير محو و کدری از توچال را می بينند. قله دماوند که به روشنی از بسياری از نقاط تهران ديده میشد، اکنون در بعضی روزها قابل ديدن است. از يک سوم بالای شهر هم دو سوم جنوبی آن به زحمت ديده میشود، اغلب هم اين بخش از شهر در هاله ای از دود-مه خاکستری غرق است.
البته نمیتوان از آلودگی هوا به عنوان عامل اصلی گريز حيات وحشبومی منطقه تهران نام برد، اما ترديدی نيست که اين پديده دست کم موجب کاهش شمار بسياری از پرندگان بومی منطقه شده است. به طور يقين هيچگاه در تاريخ تهران، شمار پرندگان موجود در اين شهر تا به اين حد کم نبوده است و پرندگان موجود نيز بيشتر از گونه های جان سختی مانند کلاغ، ياکريم و گنجشک هستند. از گونه های کم نظير دامنه های البرز، همچون عقاب طلايی و هما نيز سالهاست که ديگر حتی يک نمونه در حوالی شهر تهران ديده نشده است.
آلودگی هوا نه تنها برجانداران، بلکه بر موجودات غير زنده تاثير زيانباری داشته است. اين اثر مخرب بر روی آثار معماری و تاريخی شهرها نيز کاملا نمايان است، مانند تغيير نمای ساختمانهای تهران از نمونه های سنتی و قديمی آن مانند آجر و گچ به شيشه و سنگ. نماهای آجری که از جمله نمايه های اصلی معماری ملی ايران هستند، در تهران به سرعت کدر و کثيف شده و شست و شوی آنها دشوار و پر هزينه و گاهی نا ممکن است. تمامی آثار معماری مهم و بافت قديمی شهر نيز با همين نما ساخته شده است، به همين دليل نگهداری اين بناها هميشه هزينه های قابل توجهی به دارندگان آنها تحميل میکند. از اين رو، به تدريج شاهد واپس نشينی آجر و پيشروی شيشه و سنگ در تهران بوده ايم.
به آلودگی های محيط زيست در ايران نگرانی ديگری افزوده شده است و آن مسئله تهی شدن لايه ازن و ایجاد حفره در این لايه در قطب جنوب است. لایه اوزون در فاصله ١٦ تا ٤٨ کیلومتری از سطح زمین قرار گرفته و کره زمين را در برابر تابش فرابنفش نور خورشيد محافظت میکند. تابش فرابنفش موجب بروز سرطان پوست در انسان می شود و به گياهان آسيب میرساند. ملکولهای کلروفلوئورکربنها در از بين بردن لايه ازن موثرند. از اين ترکيبات بطور گسترده در دستگاههای سرد کننده و در افشانه ها (اسپریها) استفاده میشود. اين ملکولها به استراتوسفر راه میيابند و در آنجا بر اثر تابش خورشید پيوند بين ملکولی آنها شکسته میشود. اتم کلر حاصل به ملکول ازن حمله میکند و ملکول اوزون را میشکند.
دومين عنصر حياتی يعنی آب نيز از آلودگیها بی نصيب نمانده است. وضعيت آب آشاميدنی شهرها، رودخانه ها، درياچه ها نيز بهتر از وضع هوا نيست. خشکسالی ها و برداشتهای بی رويه و سدبندی ها اثرهای منفی خود را داشته است اما آنچه که از منابع آبی باقی مانده است به علت آلودگيهای متعدد و هدايت فاضلابها و پسماندهای صنعتی، در حال نابودی هستند. برای مثال سفيدرود، آلوده ترين رودخانه کشور از نظر و جود سموم کشاورزی است، و رودخانه های شمالی کشور در وضعيت بحرانی قرار دارند که نشان از آلودگی شديد با ارزشترين اکوسيستم آبی ايران يعنی حوزه دريای خزر است. هشدار متخصصان محيط زيست نسبت به نابودی تالاب های کشور در حالی شدت گرفته که تغذيه آب های زير زمينی، مهار سيلاب ها ، پيیشگيری از نفوذ آب های شور، جلوگيری از فرسايش خاک و حفظ سواحل و رسوب گيری، رونق توريسم و حفظ جمعيت حيات وحش از جمله کارکردهای مهم تالاب ها به شمار می آيد. اما متاسفانه تصميم های غلط و برخوردهای نا مناسب با مشکلات از سوی مسئولان ، به نابودی تالاب های کشور دامن زده است و اين تالاب ها به دليل ورود پساب ها و فاضلاب ها و آلودگی های نفتی، در معرض خشک شدن و يا نابودی قرار گرفته اند.
ساليان ميليونها تن فاضلاب تصفيه نشده به آبهای داخلی، دريای خزر و خليج فارس سرازير می شود. روزانه بيش از دهها هزار تن زباله در شهرهای کشور توليد می شود که اين رقم به جز توليد زباله در روستاها و بخش صنعت کشور است. هر سال چند ميليون بشکه نفت وارد آبهای خليج فارس میشود. وضعيت رودخانه ها نيز نگران کننده است. و بسياری از آنها به شدت آلوده بوده و قابل آشاميدن نيستند.
مقدار کمی از فاضلاب های صنعتی و خانگی در کشور تصفيه می شود و بيشتر فاضلاب های خانگی و صنعتی کشور بدون تصفيه و به صورت خام وارد محيط زيست می شود که اين روند، آلودگی خاک آب های زيرزمينی را در پی دارد که نمونه بارز آن افزايش ميزان نيتراتها در آب چاه هاست. بخش بزرگی از مناطق شهری کشور به دليل نفوذ فاضلاب های صنعتی و خانگی و کودهای شيميايی به سفره های آبهای زيرزمينی آلوده است و نوشيدن آنها مناسب نيست. تعداد کمی از شهرک های صنعتی دارای سيستم تصفيه فاضلاب هستند و فاضلاب های صنعتی بسياری از اين شهرک ها دارای آلودگی های شديدی است و به طور مستقيم به محيط زيست وارد می شود. در برخی از مناطق کشور آلودگی سبزيجات که ناشی از آلودگی خاک بر اثر فاضلاب های صنعتی است منجر به بيماری هايی از جمله سرطان در انسان شده است.
سومين عنصر حياتی محيط زيست، يعنی خاک، علاوه براثر پذيرفتن از آلودگی آب و هوا در اثر فرسايش نيز در حال تخريب است. خاک علاوه بر آن که ممکن است توسط آبها آلوده شود، در اثر فرسايش سبب انهدام محيط گياهی و کاهش محيط جنگلها و مراتع میشود. براساس آمارها، يک دهم فرسايش خاکهای جهان مربوط به ايران است و اگر روند تخريب خاک در کشور به همين شکل ادامه يابد، تا ٣٠ سال آينده، تمام زمينهای حاصلخيز نابود خواهد شد و به وسعت بيابانهای کشور افزوده خواهد شد. سالانه چندين ميليون هکتار از خاکهای مرغوب ايران به بيابان تبديل میشود و يا به صورت مسکونی ضميمه شهرکها وشهرها میشود. يک سانتيمتر از قشر خاک کشاورزی که برای ايجاد آن ٧٠٠ سال زمان لازم است، به سرعت در اثر فقدان پوشش گياهی از بين میرود. فرسايش خاک در ايران در سالهای اخير نسبت به يک دهه پيش از اين افزايش يافته است.
با فرسايش خاک و از ميان رفتن پوشش گياهی يا آلودگی آن غذای جانوران از بين میرود و منجر به يک واکنش زنجيره ای در از بين رفتن حيات وحش میشود. به اين ترتيب روند تخريب مناطق حفاظت شده و انقراض گونه های نادر حيات وحش به سرعت در حال انجام است. نسل برخی از جانوران وحشی نيز در معرض انقراض قرار گرفته و جانورانی مانند شير و ببر که زمانی در اين سرزمين میغريدند اکنون فقط آنها را در باغ وحش و يا فيلمها میتوان ديد. از نسل معدود منحصر به فرد يوزپلنگ ايرانی نيز هر سال کاسته میشود که علت آن، ايجاد شهرکها و جاده های جديد و تصرف سرزمينهای آنان است.
گسترش شهرها، ايجاد جاده ها و حرکت خوروها در اين جاده ها نيز در کاهش حيات وحش موثر بوده است. جانوران بايد در طبيعت وحش زندگی کنند، نه اين که لاشه آنها که در اثر مسموميت، تصادف با اتومبيلها، و کشته شدن به دست آدميان زينت بخش هتل ها، موزه ها، کاخ ها، و فروشگاهها، و خانه ها گردد. آنچه را که عوامل فوق نتوانسته اند انجام دهند. شکار بيرويه حيوانات به انجام آن توفيق يافته است و سبب شده است که جمعيت بسياری از گونه های پستانداران و پرندگان ايران رو به انقراض رود. جمعيت حيات وحش حتی در پارکهای ملی که تحت نظارت و حفاظت سازمانهای دولتی هستند به شدت کاهش يافته است.
مساحت کل جنگلهای ايران در اثر افزايش جمعيت، توسعه شهرها و اراضی کشاورزی، ايجاد تاسيسات و صنايع و همچنين تخريب و تجاوز کاهش قابل توجهی يافته است. جنگلهای حوزه دريای خزر از منحصر به فردترين نوع جنگلها در دنيا هستند که همچون نوار سبزی بر شيبهای شمالی جبال البرز قرار گرفته و سواحل جنوبی دريای خزر را می پوشانند. اين ناحيه از حوالی آستارا در شمال غرب تا حوالی گرگان در شرق ايران ادامه میيابد. اين جنگلها که از چندين ميليون سال پيش به جای مانده اند، هم اکنون به نصف اوليه آن کاهش يافته اند. وجود جنگلها فقط برای لطافت هوا و يا زيبائی محيط نيست، بلکه مهمترين فايده آن اقتصادی است، مانند ارزشهای زيست محيطی و تنوع زيستی، ارزشهای حفاظتی، و درآمدهای بالقوه حاصل از توليد مواد خام مانند چوب، تنظيم جريان آب، و ارزشهای فرهنگی، گردشگری، و بسياری فايده های ديگر.
خدمات گردشگری و کارکردهای اکوسيستمی جنگلهای دريای خزر، بدون هيچ گونه اثر منفی بر عملکرد اکوسيستم، میتواند توليد و به مقدار زيادی نصيب ساکنان مناطق پايين دست يعنی قشر وسيع کشاورزان و شهرنشينان در نواحی اين جنگلها شود، اين در حالی است که درآمد تقريبی ناشی از قطع و فروش درختان که با خسارات فراوان به عملکرد اکوسيستم همراه است، به مراتب کمتر از خدمات و کارکردهای گردشگری است.
هر پنج سال، يک ميليون هکتار از سطح جنگلها و مراتع کشور تخريب میشود که برای کشوری که وسعت کمیاز آن جنگل است و بخش عظيمی از آن بيابان و کوهستان است بسيار نگران کننده است. ايجاد بی رويه صنايع برای ايجاد اشتغال، باعث از بين رفتن باغها، بيشه ها، و کشتزارهای زيادی شده که خود باعث تغيير آب و هوای شهرها و شهرکها شده است. همچنين به دليل آلودگی شديد هوا به تدريج گونه های گياهی سازگار با اقليم تهران از پهن برگ به سوزنی برگ تغيير کرده اند و در واقع چنارستان سابق اکنون به شهر کاجهای نيمه مرده تبديل شده است. تغيير گونه های سازگار از پهن برگ به سوزنی برگ خود عامل ديگری برای افزايش آلودگی هوا بوده است. زيرا توان پالايش هوا توسط سوزنی برگها خيلی کمتر از درختان پهن برگ است.
يکی از مهم ترين مشکلات اقتصادی در کشورهای جهان سوم، از جمله ايران، ناشی از عدم توجه به محيط زيست است. آلودگی خاک در مناطق بسياری باعث از بين رفتن پوشش گياهی و کاهش رشد و نمو گياهان می شود که به مرور زمان اين مسئله باعث فرسايش خاک و بيابان زايی می شود. گسترش بيابانها باعث کاهش بارشها و در نتيجه تغيير آب و هوا میشود و در نهايت از بين رفتن کشاورزی، پائين آمدن در آمد، کاهش وضع اقتصادی، و هجوم روستائيان به شهر ها میشود. درصد عظيمی از فقرای روستايی و شهری کشورهائی که دچار چنين مشکلاتی هستند، در نواحی ای ساکن اند که محيط زيست آنجا به شدت تخريب شده يا خطرات شديد محيطی زندگی آنها را تهديد می کند. کشور ما نيز از اين قاعده مستثنی نيست. فقر در سيستان و بلوچستان که ناشی از تغييرات محيط زيست است تا شهرکهای صنعتی که دچار آلوگی های شديد زيست محيطی و کاهش توليد هستند، نمونه هائی از آن هستند. بسياری از فاضلابهای صنعتی و خانگی بدون تصفيه وارد خاک و سفره های آب می شود و بسياری از مناطق شهری و روستائی ايران بالاترين ميزان آلودگی خاک را دارند. آلودگی خاک باعث از بين رفتن پوشش گياهی و کاهش رشد و نمو گياهان و در نهايت فرسايش خاک و بيابان زايی می شود.
باران های اسيدی در اثر آلودگی و دود کارخانه ها از موارد ديگر آلودگی است که اثر اقتصادی و بهداشتی زيادی دارد. دود و آلاينده های ناشی از فعاليت کارخانه ها وارد هوا می شود و به صورت باران های اسيدی به خاک برمی گردد و به تدريج جذب سفره های آب زيرزمينی می شود. اين پديده در آلودگی های خاک بدترين نوع آلودگی محسوب می شود چرا که در وهله اول باعث از بين رفتن پوشش های جنگلی و در وهله دوم باعث آلودگی منابع آب در حد وسيع می شود. آلودگی خاک به دليل فراگيری اثرهای زيانباری که برای محيط زيست دارد مهم ترين نوع آلودگی محسوب می شود. بسياری از سيلها به علت از بين رفتن پوشش گياهی خاکها و کاهش سطح جنگلها و مراتع و تخريب و فرسايش خاک است.
با پيشرفت تمدن بشری و توسعه فنآوری و افزايش روز افزون جمعيت، در حال حاضر دنیا با مشکلی به نام آلودگی در هوا و آب و خاک روبرو شده است که زندگی ساکنان کره زمين را تهديد می کند. به طوری که در همه کشورها حفاظت محيط زيست مورد توجه جدی دولتمردان است. امروزه وضعيت زيست محيطی به گونه ای شده است که مردم يک شهر يا حتی يک کشور از آثار آلودگی در شهر يا کشور دیگر در امان نيستند. سرنوشت هر روستا، شهر، کشور و قاره به همديگر وابسته است. آلودگی اتمی چرنوبيل گو اين که در روسيه رخ داد، اما عوارض ناشی از آن از لهستان تا سوئد را در برگرفت. برفی که در نروژ می بارد مواد آلاينده ای را به همراه دارد که منشا آن از انگلستان و آلمان است. باران اسيدی در کانادا نتيجه مواد آلاينده ای است که منشا آنها از ايالات متحده است. در همه جایجهان آلودگی درياها، رودخانه ها، درياچه ها و اقيانوسها و جنگلها موضوع بحث جدی است.
مشکلات موجود در محيط زيست کشور در نقص قوانين محيط زيست نيست. زيرا که قوانين خوبی از روی قوانين کشورهای ديگر ترجمه شده اند و اين قوانين به حد کافی حامی سلامت محيط زيست هستند. مشکل اجرای اين قوانين است. بسياری از دستگاههای مسئول اين قوانين را اجرا نمیکنند. مهمترين علت تخريب وسيع محيط زيست بهره برداريهای بیحساب و کتاب از منابع طبيعی است که پس از نزديک به سه دهه، محيط زيست ايران را به نابودی کشانده و کار را به جايی رسانيده که بعضی مسوولان رسمی و دولتی محيط زيست را نيز به فرياد آورده است. اما نقش مردم در نگهداری از محيط زيست چيست؟ آيا بايد تمام تقصيرها اعم از آلودگی های هوا و صوت، رودخانه ها، قطع جنگل ها را به عملکرد نهادها و سازمان های مسئول نسبت داد و مردم را از به وجود آمدن اين آسيب ها مبرا دانست؟ بسياری از مشکلات محيط زيست را مردم به وجود می آورند و خودشان هم می توانند حلش کنند. اگر مردم از مسايل مربوط به محيط زيست بی اطلاع باشند يا اگر مردم از پيروی از اين قوانين طفره بروند، وجود قانون و مجری بی اثر است.
آيا فقط شرح اين مشکلات و دانستن آنها کافی است؟ يا ما هم نقشی در آن داريم و يا میتوانيم داشته باشيم؟ اگر اين مشکل به ما مربوط میشود پس خود ما هم در حل آن نقشی داريم. طبيعت به عنوان امانتی در نزد ما سپرده شده و در سايه حفاظت از آن است که می توان آن را به نسل آینده واگذار کرد. به همين جهت مردم، يعنی تک تک ما، همواره بايد نسبت به حفاظت از محيط زيست احساس مسئوليت کنند. اگر دربيرون از خانه زباله را همان جا که توليد کرديم زير پايمان نريزيم و تا يافتن يک زباله دان همچنان آن را همراه داشته باشيم. کمتر آلودگی توليد کرده ايم. اگر در کجا هستيم درختی و يا گلی بکاريم، و اگر زمينی برای اين کار نداريم، در اتاق و محل کار خويش گلدانی داشته باشيم به حفاظت از طبيعت کمک کرده ايم. اگر در هر قطره آب صرفه جوئی کنيم و آن را به پای گلی و يا گياهی بريزيم ايران سبز تر خواهد شد.
البته نقش مردم در کنار دستگاههای اجرائی و مکمل آن است. جمله ای که در برابر هر مشکلی گفته میشود اين است که : »دولت بايد چنين و يا چنان کند.« پس نقش مردم چيست؟ اگر قرار است کاری جدی، به دور از جنجالهای سياسی و تبليغات صرف و تنها به منظور نجات حقيقی محيط زيست در کشور صورت بگيرد، نخستين قدم و صد البته مهمترين آن راهکارهايی همچون بالابردن سطح آگاهيهای عمومی نسبت به محيط زيست، و به دنبال آن عزم ملی، حفاظت مطلوب، داشتن قوانين و مجريان کارآمد و بهره برداری خردمندانه از سوی مسوولان و دلسوزان محيط زيست است. بايد از تجربه کشورهائی مانند اتحاد جماهير شوروی و نيز چين درس بگيرم که چگونه برای گسترش صنعتی و ايجاد کار محيط زيست را آلوده و يا نابود کردند و به طور غيرمستقيم باعث مشکلات اقتصادی بيشتری شدند.
در پايان اين بخش شعری را که در مسير يک کوهپيمائی در آفريقای جنوبی بر تابلوئی ديدم و بسيار بر دلم نشست میآورم. اميدوارم شما هم از آن لذت ببريد و هربار به دامنه طبيعت میرويد آن را به ياد بياوريد و به ديگران هم ياد آوری کنيد:
دوست من، اگر شايد در يک سال يا ده سال ديگر
ممکن است بخواهی دوباره در اين مسير راه بروی
پس فراموش مکن خرده های هرچيز را
قوطی های حلبی و زباله های ديگر را
پلاستيکی را که هيچ موجود زنده ای نمیتواند بر آن زندگی کند
يا دامی را که ديگران نمیخواهند پا برآن بگذراند، با خود برداری
وگرنه در زمانی که به زودی خواهد آمد
به جای زيبائی خراب آبادی را خواهی يافت، و شايد در آن وقت خواهی فهميد
که چگونه شکوه سرزمين ما
با زباله هائی که از دست تو ريخت از ميان رفت