زیست بوم
ویلاهای رنگارنگ هر روز جای بیشتری از رنگهای طبیعت را میگیرد
- زيست بوم
- نمایش از جمعه, 16 اسفند 1392 07:57
- بازدید: 4587
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25822 (شنبه 10 اسفند 1392) و 25823 (یکشنبه 11 اسفند 1392)
ع.درویشی
«کوهجنگلها» در محاصره ویلاهای شخصی
تنها استانهای شمالی ایران خوشآبوهوا نیست؛ افرادی میتوانند در کویر لوت هم ویلا بسازند و با تبلیغات، آنجا را دارای آب و هوای مدیترانهای معرفی کنند و سازههایشان را به بهترین بهای ممکن بفروشند.
شاید برخی پولداران بدشان نیاید که در بام ایران(چهارمحال و بختیاری) هم ویلا داشته باشند. اگرچه آن قلمرو زیرساخت مناسبی ندارد، ولی به جایش دارای آبوهوای چهاراقلیم و نیز رودخانه است. این آرزو را نیز ویلاسازان و بنگاههای معاملات املاک برآورده ساختهاند و در نزدیکی پل «زمان خان سامان» نیز - بیتوجه به پیامدهای زیانبار برای طبیعت بکر دور وبر- برای دارامندان ویلا برپا داشتهاند. یک ویلا تبدیل به چندصد ویلا شده است و همچنان میگسترد و با گذر از پیکر بیجانِ بریده درختان، از دامنه کوهها بالا میرود. این در حالی است که در این قلمروها زیرساختهایی برای جذب طبیعتگردها و امکاناتی برای عموم گردشگران وجود ندارد.
تا فراز قلهها
بسنده است کمی از دور بنگری تا ویلاها را بر قلهها ببینی؛کرج(میوه شهرگذشته) در قدیم ییلاق مردم تهران بود و اینک به بهای سوزاندن درختان میوه و دگردیسکردن باغها به زمین مسکونی، سرریز از ویلاهای رنگ به رنگ شده است.
یکزمانی قلمروهای طبیعی پیرامون جادههای چالوس، طالقان، اورازان و بروغان، به دور از سازههای ناهماهنگ با فرهنگ بومی- چشمنواز مردم طبیعت دوست و گردشگر بود و اینک به سازههای خصوصیای بر میخوریم که انگار بر جنازه طبیعت چنبره زدهاند.
هنگام ورود به شهر رشت، با دیدن کاجهایی بلند -که اینک در خیابان ها سر برافراشتهاند- شک می کنی که وارد گیلان شدهای. با دیدن کاشانههای چندمرتبه و سازههای مدرن غربی، دیگر از آن سرسبزی و بافت سنتی خبری نیست و این شهر نیز میرود تا شبیه تهران شود.
همه چیز در حال تغییر است و در کنار این پسرفت، گواهِ گونهای وارونگی نیز هستیم؛ یعنی دارامندان به سوی روستاها رو آوردهاند و روستاییان با فروش تکهزمینهای خود، به شهر میکوچند.
دیگر نقطهای در گیلان نمییابی که بکر مانده باشد. در عرصههای طبیعی کمکم سایه همان جنگلهای اندک نیز محو میشود و بهجایش سایهِ بتونيِ ویلاهای دارامندان میگسترد. روستاییان گرفتار نیز برای رهایی از تنگناهای اقتصادی در برابر پول پاسست (تطمیع) میشوند و با تغییر کاربری زمین، داروندار خود را میفروشند و به شهرها میکوچند.
دلسوزان محیطزیست، ویلاهای ارسباران (آذربایجان شرقی) را مانند بولدزرهایی میبینند که سینه جنگل را میشکافند و پیش میروند.
انگار رشکی در مخالفان طبیعت دیده میشود. گویی آنان چشمِ دیدنِ درختان اِیستاده و سترگ را ندارند که مدام آنها را سرنگون میکنند، تا بافت طبیعی را از میان بردارند و جایشان ویلا بکارند!
شگفتی و حیرت
دوستداران طبیعت این روزها در حیراناند که چگونه قدرت پول، میتواند هرچه را بخواهد -حتی قلمروهایی که نه به یک دهک که متعلق به همه مردم است- از آنِ خود کند. رنجی جانگداست هنگامی که دوستدار طبیعت، خسته و رمیده از غوغای شهر، برای تماشای نمادهای طبیعی به طبیعت پناه میبرد، ولی در کمال شگفتی در آنجا نیز نمادها و مظاهر شهری را میبیند!
هنگامی که از اردبیل نام برده میشود، رایحه طبیعتی یکسره سبز و تا اندازهای دستنخورده در خاطرهها میپیچد. تنها چنین یاد وخاطرهای اردبیل را اردبیل کرده است؛ وگرنه این شهر نیز با شهرهایی که در چنبرهای از ساخت وسازها، هویت طبیعی خود را از دست دادهاند، تفاوتی نخواهد داشت.
ماشین پرشتاب ویلاسازی در جایجای کشور -از شمار اردبیل- به راه افتاده است و اگر قوانین سختگیرانهای به وجود نیاید که پیش از همه، شهرداریها را موظف کند که برای کسب درآمد مجوز ویلاسازی ندهند، این شهر نیز قربانی پولهای بادآوردهای میشود که خود را صاحب خودروهای آخرین مدل، پنتهاوسهای پایتخت و هرجای دیگر از شمار طبیعت میدانند و آنگونه که میلشان میکشد، آن را دگردیس میکنند. شگفتتر از همه آن که زمینخواران، نخست طبیعت را با خاک یکسان میکنند و پس از ساخت ویلا، در حیاط خود یکی دو نهال کاج میکارند!برخی ادعا میکنند به هوای پاکیزگی آب وهوا به کوهستان آمدهاند؛ اگر اینگونه است و استنشاق هوای پاک اینان را به کوهستان میکشاند، باید به یک کلبه چوبی قانع باشند و دیگر نیازی به ساخت کوشک نیست! آیا ساخت کوشک به این معنا نیست که بر تراس آن بایستند و احساس کنند کوه و طبیعت و جنگل را به تسخیر خود در آوردهاند؟
ابزارهای تمدن در دل طبیعت
شگفت آن که حتی در کوهستان نیز سعی نمیشود برای جلوگیری از آلودگی بیشتر محیط زیست، برای ساخت همین کوشکها دستکم از مصالح بومی مانند چوب و آجر استفاده شود.
دیگر مناسبتی ندارد که بگویی به روستای «جواهرده» رامسر می روی؛ چون دیگر روستایی وجود ندارد. شیوه کارشناسان هند ، کاستن ابزارهای تمدن در دل طبیعت است. دولت هند در برخی از قلمروهای گردشگری آن کشور، دکل و تیر برق نصب نکرده و کابل، گذر نداده است و حتی اجازه به کارگیری موتوربرق سیار هم نمیدهد که مبادا آرامش چرندگان و پرندگان به هم بخورد و آلاییدگی به گیاهان سرایت کند. گردشگران شبها در چادرهاشان تنها میتوانند شمع روشن کنند و در رودخانه فقط قایقهای پارویی درآمد و شد است.
اما جواهرده مازندران در مظاهر تمدن گم شده است. سخت است یافتن آن در میان آهن و بتنهایی که دورهاش کردهاند و تازه اگر «جواهرده» را در آن میان بیابی، دیگر آرامشی در آن نمییابی؛ که امروز بیشتر به یک شهرک پوشیده از آپارتمان و ویلا میماند تا یک روستای پوشیده از گیاه. جواهرهایش هم دستنیافتنی و شاید هم سمی شده است. در گذشته، راه رفتن بر سنگفرش این روستا و تماشای خانههای کاهگلی و رسیدن به جواهرهایش(جویبار، آبشار، پارک جنگلی، آبهای گرم درمانگر و چشمهها) صفایی داشت؛ ولی اینک برای رسیدن به اینها انگار باید دیوارهای بتونی آپارتمانها و ویلاها را بشکافی و پیش بروی؛و تازه به دور است جواهرده و فرهنگ بومیاش را بیابی یا نه!
خوردن و مصرف انسان امروزی تنها محدود به 3 وعده غذا در پشت میزغذاخوری نمیشود و به 6 وعده و بیشتر کشیده شده است. برخی هنگام راهرفتن هم غذا میخورند و به دور است برای انداختن پاکت چیپس، پوست شکلات، ته سیگار، چوب بستنی و بطری و قوطی نوشابه و ظروف یکبار مصرف و پلیاتیلینهای تجزیهنشدنی، پيِ جاآشغالی بگردند. برپایه برآوردها در پیكِ گردشگری در روستاهایی که مورد تاختوتاز پولدارها و بساز وبفروشهاست، هر روز نزدیک به 10 تن زباله تولید میشود که نه امکان بیرونبردن اینهمه از روستا وجود دارد و نه امکان خاک کردن آنها در زمین پرآب شمال. چون بسنده است که تنها یک متر زمین را بکنی تا آب فوران کند. پس این زبالهها چه میشود؟
استوانههای زمین
یکی از دوستاران طبیعت با مثالی -که هرروز در واقعیت ما به گونهای تلختر، اما بیآوا و در خاموشی جریان دارد و بسیاری از مردم را به تدریج به کام مرگ میفرستد- به پرسشهای از این دست پاسخ میدهد.حسین معینی لشکاجانی میگوید: دو ماهی یکی از بالای رودخانه به سوی پایین میرفت و دیگری از دریا به سوی بالا میآمد. میان راه به هم رسیدند، هر دو همزمان گفتند: با این شتاب کجا؟ اولی گفت چشمه آلوده شده است، به سوی دریا می روم. دومی گفت: دریا آلوده شده است، به سوی چشمه میروم. سپس هر دو ساکت شدند و به حرفهای هم اندیشیدند. لحظهای دیگر سکوت آنان را صدایی در هم شکست. چشم که چرخاندند، خود را در تور دیدند. بامداد فردا دردرمانگاه ده از ماهیگیر پرسش شد:«چه خوردی، مسموم شدی؟» گفت:«ماهی!»
این دوستدار طبیعت در برابر پرسش دیگر که با از دستدادن«کوهجنگلها» چه به دست میآوریم، پاسخ میدهد: اگر این حقیقت را از زبان علم که کوههای جنگلی استوانههای زمیناند و همهسویه، تعادل کره خاکی را بر دوش دارند، بپذیریم، زیان نکردهایم. «جنگلکوهها» هوا را پاکیزه و لطیف میکنند و البته تنها برای انسان نیستند بلکه پناهگاه جانوران و پرندگاناند. نگاه جانوران هم به جنگل و کوه، برعکس ما انسانها تفننی نیست که در قلب آن ویلا بسازیم و سالی فقط یک ماه در آن به سر ببریم.
از سوی دیگر زبالههای تولیدی جانوران و پرندگان، کود درختان و زمین است؛ در حالی که امروز جنگلها در «کوه زبالههای» انسانی در حال دفن شدناند. دیگر این که برخلاف ما شهریها، جانوران در شبانه/روز و در 12 ماه سال به جنگل و کوه نیاز دارند، چون مانند انسانها در شهر آپارتمان و خانه ندارند؛ آنها تنها یک خانه دارند و آن جنگل است!
معینی میافزاید: بنابراین راه استفاده از هوای کوهستان، ویرانی جنگل و ویلاسازی شخصی برای دارامندان نیست، بلکه ایجاد زیرساختها برای بهرهمندی همگان است. اما چرا بخش خصوصی را ملزم نمیکنند که تنها اجازه ساخت امکاناتی برای استفاده همگان بسازند، روشن نیست.
حسین معینی در ادامه گفت وشنود با روزنامه اطلاعات میافزاید: پیش از آن که زمینخواران با تطمیع بومیان، زمین را از دست آنان درآورند و برای دارامندان ویلاسازی کنند؛ با حمایت از بومیان تنگدست، یاریشان دهیم که به جای بریدن درختان جنگلی و تراشیدن زمین، به درختکاری صنعتی بپردازند؛ اینگونه به وسعت جنگلها نیز افزوده میشود. پرورش درخت، کارآفرین، با صرفه اقتصادی، کمهزینه و همساز با محیط زیست است.
وی سفارش میکند: سازمان محیطزیست برای حفظ زمینهای کوهستانی و دامنهها باید خیز بردارد و برای پشتیبانی از جنگلهای طبیعی، با تشویق دولت برای جذب سرمایهگذاری و دادن وام به بخش خصوصی، برای ایجاد جنگلهای دستساز بشتابد تا طمع زمینخواران نیز فروکش کند. اگر برنامهریزی اساسی باشد، تولید چوب(پرورش درخت صنعتی یا کاشت درخت) میتواند بخشی از برنامه اشتغالزایی و پیشگیری از کوچ بیشتر روستاییان شود. همانگونه که در این سالها در مناطق«فومن » و دور وبر «لاهیجان »، چنین برنامهای پی گرفته شده است.
سرگذشت چای
به گفته حسین معینی، اینک با مشاهده تغییر کاربری زمینها و قطع درختان برای ویلاسازی، انسان به یاد قدیم میافتد که برای ایجاد باغهای چای، جنگلها نابود میشد و میلیونها درخت صنعتی -که عمرشان در کار ساختمان، تضمین چند صدساله داشت- به درهها فرستاده میشد؛ با نابودی درختان، بارشهای سیلآسا نیز خاکها را به دره و رودخانهها کشاند و در نتیجه عرض رودخانهها کم و بسترشان از گل انباشت شد.
- اما امروز هم چای موقعیت خوبی ندارد!؟
معینی پاسخ میدهد:"وقتی با هدف رسیدن به محصول چای، به جنگل خیانت شد و همه کوهپایهها را باغهای چای پوشاند و محصول فراوان شد، کارخانهای برای خشککردن آن همه برگ سبز چای نبود. امروز اما همه امکانات هست، ولی کسی در روستا نیست که در باغهای چای کار کند، همه به شهرها کوچیدهاند و تنها مردم کهنسال در روستاها ماندهاند.
- چرا کشاورزان زمینهای چای را تغییر کاربری میدهند و میفروشند؟
این دوستدار طبیعت میگوید: آنچه امروز در روستاها قابل مشاهده است کشاورزان اندک پا به سن گذاشتهای هستند که توانایی ادامه کار ندارند. استخدام کارگران روزمزد نیز گران و به صرفه نیست و این روند برای کاشت/داشت و برداشت چای توجیه اقتصادی ندارد. از سوی دیگر تغییر کاربری زمین نیز از وضع بد به بهتر نیست. این تغییر کاربری اگر برای کاشت درختان صنعتی بود، باز یک حرفی!
تاختوتاز زمینبازان
مدیر گروه شهرسازی و معماری دفتر فنی استانداری اصفهان در گفت وشنود با محمدرضا کلاهدوزان- خبرنگار روزنامه اطلاعات در اصفهان، با بیان این که بیشتر ویلاسازیهای انجام شده در محدوده استان اصفهان در حاشیه رودخانه زایندهرود انجام شده است، میگوید: این ویلاسازیها بیشتر در شهرستان «چادگان» و در شهر «باغ بهادران» و همچنین به شکلی محدود در مدیسه (شهرستان لنجان) انجام شده است.
محمد یوسفزاده میافزاید: بیشتر این ویلاها به شکل مجتمع و بر پایه مجوزهای پیشین صادر شده است.وی ساخت ویلا در حاشیه زایندهرود را نیازمند دریافت استعلامهای لازم از وزارت جهاد کشاورزی و همچنین سازمان آب منطقهای میداند و معتقد است: ویلاسازیها باید در زمینهایی انجام شود که ارزش کشاورزی نداشته باشد. ولی ویلاهایی وجود دارد که حتی در حریم رودخانه زایندهرود ساخته شده است که پیشینه ساخت آنها به 50 سال قبل بر میگردد. مدیر گروه شهرسازی و معماری دفتر فنی استانداری اصفهان با این گفته که ویلاسازیهای غیرمجاز بیتردید مشکلات زیستمحیطی و پیامدهای دیگر به دنبال خواهد داشت، میگوید: توسعه ویلاسازیهای غیرمجاز سبب میشود تا باغها و بیشهزارهای حاشیه زایندهرود که متعلق به عموم مردم است، دستخوش تغییرات شود.یوسفزاده میافزاید: با توسعه ویلاسازیها، قیمت زمین افزایش مییابد و کشاورزان دیگر رغبتی به کشاورزی نخواهند داشت و افزون بر این، سبب ایجاد رانتخواری و دلالگری میشود.وی به ویلاسازیهای انجامشده در دهکده تفریحی شهرستان چادگان نیز اشاره میکند:"این ویلاها قانونی ساخته شده و تمهیدات لازم برای پیشگیری از مشکلات زیستمحیطی مانند ساخت تصفیهخانه فاضلاب، در آن پیشبینی شده است."مدیر گروه شهرسازی و معماری اصفهان یادآور میشود: مشکلات زیستمحیطی ویلاهایی که به صورت قانونی و با مجوز ساخته میشود، قابل کنترل است و این که دولت اینک هیچگونه مجوز ویلاسازی در حاشیه زایندهرود را به متقاضیان نمیدهد و اگر ویلایی ساخته میشود، غیرمجاز است.
... و ما همچنان طبیعت را نابود می کنیم
روستاییان مدام در حال عقبنشینی در برابر پیشنهادهای وسوسهانگیز دلالان و زمینبازان و بسازو بفروشها هستند.
دیگر شبها از آرامش خروشنده رودخانهها خبری نیست و خواب پرندگان و جانوران و گیاهان جنگل را اینک یک سیاهيِ بیانتها همراه با آوای قیژقیژ، دگردیس به کابوس کرده است. آنها بامدادان که از خواب بر میخیزند، جادهای نه خاکی، بلکه سیاه در میانه جنگل میبینند که راه به کوشکها و ویلاها و آپارتمانها میبرد. هر جاده با خود هیاهویی ماشینی به همراه میآورد که جانوران و پرندگان را فراری میدهد. افزون بر این، جادهها اکوسیستم جنگل را برهم میزند و راه آبی و راه ارتباط طبیعی جنگل و جنگلیان را قطع میکند.
از سویی کمربندیها جا را بر دشت و صحرا و جنگل و جانوران تنگ کردهاند و از دیگر سو جادهها سینه جنگل را میشکافند و پیش میروند.
در جنگلها چشمداشت این است که مناظر طبیعی دیده شود، اما اینک ویلاهای شهرنشینان دیده میشود و یا برجهایی(بلندتر از درختان) که خط افق را قطع کرده است.
این مجوز است که امکان میدهد درختان پایین کشیده شوند و دیوارهای بتونی ویلاها بالا رود. این که روستاییان کمتر از شهریها بیمار میشوند، حقیقتی است برخاسته از این که محیط روستا پاکیزهتر از شهر است. آیا برای اینهمه شهریها که رهسپار روستا شدهاند و میشوند، کلاسهای آموزشی برای رعایت بهداشت فردی و عمومی گذاشته شده است؟
جواهرهای گمشده جواهرده!
نه حفظ بافت روستایی و نه زیرساختهای مناسب و نه امکاناتی برای عموم مردم و گردشگران! ولی تا بخواهی انبوهی از ویلاهای شخصی میبینی که در اختیار پولداران است. اینجا روستا است ولی ردیف خودروهای مدل بالا را میتوانی ببینی. دستفروشها هم غوغایی بپا داشتهاند و از سوی دیگر جوانان موتور سوار، ویراژ میدهند.
در گذشته، هنگامی که دل از شهر بتونی میکندی و پا به سنگفرش روستا میگذاشتی، احساس میکردی وارد جهان دیگری شدهای که از جنسی دیگر است. خانههای روستایی دیوار و دروازه نداشت، اما اینک با ویلاهای شهریها، روستاها خط خطی و شطرنجی شده است. شهریها با خود هم دیوار به روستاها آوردهاند، هم دروازه و هم فرهنگ شهری و پایتختنشینی را!
یک کارشناس میگوید، قرار است که برای بافت گمشده روستا کاری انجام شود. وی سفارش میکند که اجرای بافت روستا باید با برنامه سنگفرشکردن گذرگاهها و ترمیم سقفها و پلکانهای چوبی و کاهگلی و یا سنگچینه کردن دیوارها دنبال شود.
وی این را کافی نمیداند و بر این باور است که باید تغییری در صدور مجوزهای ساخت و ساز از خصوصی به سمت همگانی انجام گیرد که در غیر این صورت، هر کاری هم برای روستا انجام گیرد، در نهایت، نه بومیان روستایی، بلکه دارامندان صاحبان اصلی روستا خواهند بود.
همیاری گیلان و اردبیل
«گردنه حیران یکی از زیباترین گردنهها به لحاظ دارابودن جنگلهای زیبا و دلنشین است که هرسال هزاران گردشگر از آن دیدن میکنند. ضروری است این منطقه از سوی ماموران منابع طبیعی و سازمان گردشگری حفاظت شود.»
کمال سیدی ـ شهروند اردبیلی با بیان بند بالا میافزاید: باید مسئولان منابع طبیعی و آبخیزداری استان اردبیل و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی، جلوی ویرانيِ منابع طبیعی از سوی فرصتطلبان و سودجویان را بگیرند.
وی با این گفته که یک بخش از «گردنه حیران» در خاک گیلان قرار دارد، معتقد است: از اینرو برای حفظ قلمروهای گردشگری حیران، نیاز به هماهنگی مسئولان استانهای گیلان و اردبیل است، تا حیران بیش از این زیبایی و طراوت خود را از دست ندهد. در گذشته صحنههای چشمنوازی از طبیعت بکر و آلاچیقهای چوبی و چوپانهای بومی و گوسفندانشان در گردنه حیران پیدا بود که اینک همه محو و خلوت کوهها و درهها از آنها گرفته شده است و زیباییهای کمرنگ طبیعی کوهستان به روی گردشگران لبخند نمیزند.
وی میافزاید: گردشگر در ورود خود به کوهپایه، به چه سلام کند؟ به ویلا و بتون و آهن، همانها را که در شهر هرروز میبیند! رنگهای طبیعت کمفروغ شده است و جای برگهای رنگارنگ درختانِ سر به ابرها ساییده را، رنگ آهن و آجر و سیمان و ویلاهای شخصی گرفته است.
گفتههای مسئولان
به گفته مسئولان، جلوی ویلاسازی در گردنه حیران(حوزه استحفاظی اردبیل) گرفته شده است.
به گزارش یعقوب شادل-خبرنگار روزنامه اطلاعات در اردبیل، روند ویلاسازی در این استان در سالهای گذشته شتاب داشت، اما امروز شاهد کاهش این روند در گردنه حیران(میانبخش گیلان و اردبیل) هستیم.
اسدالله محسنزاده ـ مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان اردبیل هم در این باره میگوید: روند ویلاسازی در این مناطق در سالهای گذشته اتفاق افتاده است. البته مسئولان اردبیل کوشیدهاند تا آنجا که میتوانند، جلوی ویرانی بیشتر گردنه حیران در بخش اردبیل را بگیرند. برای نمونه در منطقه مغان، ساخت و سازهای غیرمجاز توسط ساکنان آن منطقه انجام شده بود که توانستیم با همکاری مراجع قضایی و ماموران منابع طبیعی، آنها را تخریب کنیم.
مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان اردبیل، ویلاسازی در جنگل «فندقلو» را رد میکند و میگوید: در جنگل فندقلو، ویلاسازی انجام نگرفته است. البته متقاضی ویلاسازی زیاد است، اما ما اجازه چنین کاری را نمیدهیم و به جای آن در نظر داریم طرح جامع «فندقلو» را اجرا کنیم، که اینک بررسیهای لازم به پایان رسیده است و پس از تامین اعتبار، این طرح راهاندازی خواهد شد.
نقیزاده ـ مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان اردبیل هم در این باره میگوید: قلمرو «فندقلو» یکی از زیباترین مناطق گردشگری در کشور محسوب میشود که حفاظت آن توسط مسئولان انجام میگیرد و جزو مناطق حفاظت شده منابع طبیعی است.
ویلاها و زبالهها
درختان نادر (گونههای ارزشمند جنگلی) با هجوم زمینخواران، در آستانه نابودی بیشتر قرار میگیرند. همچنین ساخت جاده و راههای ارتباطی در دل جنگلها یا تغییرکاربریهای غیرکارشناسی زمین و نیز ساخت وسازها در کنار آتشسوزیهای هولناک، سبب ویرانی بیشتر جنگلها میشود.
جنگلهای «واز» با درختان کمیاباش در جوار رشته کوههای البرز با آب و هوای خوش و مناظر چشم نواز، باقیماندهای از جنگلهای بسیار است که نابود شدهاند و خطر این که سرمایهگذاران شهری به این نقطه نیز هجوم بیاورند، بسیار زیاد است. کسانی کارشان و همه فکرشان، دستدرازی به سوی منابع طبیعی است؛ جا دارد ـ تا دیرنشده ـ این قلمروها بیش از پیش حفظ شود.
بسازوبفروشها در مازندران نیز دست از ویلاسازی نگه نداشتهاند و بدینسان «میانکاله» نیز دستخوش امیال کسانی قرار گرفته است که میپندارند مالک همهچیز و همه جایند. اما به کنار از «میانکاله» از دیگر قلمروهای مازندارن چه خبر؟
یکی از مسئولان که نخواست ناماش در گزارش آورده شود در گفت و شنود با شکری ـ خبرنگار روزنامه اطلاعات در ساری میگوید:
ـ مازندران به دلیل دارا بودن مواهب خدادادی از قبیل جنگل، دریا، دشت و مراتع، همیشه مورد توجه بوده است و به همین دلیل ویلاسازی را در تمامی این مناطق مشاهده میکنیم. معمولا در شهرهای ساحلی در نزدیک ساحل و در مناطق جنگلی در دامنه جنگل و علاوه بر آنها در بیشتر روستاهای مازندران، ویلاسازی انجام میگیرد.
این مسئول شهری در برابر این پرسش که بیشتر ویلاها به شکل مجتمع و آپارتمانی است یا یک طبقه، پاسخ میدهد: در مازندران انواع ویلاها با شکل و شمایل متفاوت و اندازههای متنوع است و معمولا به هر 3 شکل دیده میشود. برای نمونه در بیشتر نوار ساحلی مازندران، زمینهای نزدیک ساحل ارزش بالایی دارند که سرمایهگذاران به ساخت انواع ویلا اقدام میکنند؛ در روستاها نیز پس از تغییر کاربری زمینهای زراعی، ویلا میسازند که معمولاً خانه باغ(یک طبقهِ دوبلکس) است و دارای باغ کوچکی از درختان میوه. در مراتع و قلمروهای جنگلی و ارتفاعات نیز ویلاهای شخصی ساخته شده است و به ندرت به شکل کاشانه دیده میشود.
آلودگیهای زیست محیطی
این مسئول با بیان این که باید توجه داشت پیامدهای ویلاسازی بر خاک و کشاورزی و آب و رودخانه ویرانگر است، ادامه میدهد: متاسفانه به سبب نبود حمایت از کشاورزان و کمسوددهی کشاورزی، آنان دست به تغییر کاربری زمینهای خود میزنند و آن را میفروشند و دلالان اقدام به ساخت ویلا در زمین میکنند و همراه با مصالح ساختمانی، آلودگیهای زیادی وارد زمینهای اطراف میشود و آسیب جدی به خاک و آب وارد میسازد که تأثیرش را در محصولات کشاورزی و رودخانهها و آبزیان، میتوان پیگیری کرد.
وی با اشاره به این که شهرنشینان به همراه ویلاهای خود، انبوه زباله را نیز به طبیعت میآورند، میگوید: نباید انتظار داشت که ساخت و سازها در روستاها و ارتفاعات و کوهها همراه با آلودگیهای زیست محیطی نباشد.
نخست نخالهها در طبیعت دپو و به حال خود رها میشود و پس از اسکان ساکنان ویلاها کیسههای پر از زباله، راهيِ طبیعت میشود که با توجه به اقلیم شمال، خاککردن آنها مگر با آسیب بیشتر به زمین و رود و دریا، ممکن نخواهد بود. با توجه به این که سکونت شهرنشینان در ویلاها نیز موسمی است و تنها در تعطیلات و برای استراحت و تفریح از ویلاها استفاده میشود، کمتر کسی اهمیتی به بهداشت عمومی و حفظ محیط زیست و محیطهای روستایی و جنگلی میدهد و زبالهها برای جمعآوری به شهر برده نمیشود. کمتر کسی این کار را میکند.
این مسئول در باره پیامدهای ویلاسازی در در اراضی زراعی میافزاید: با گسترش ویلاسازی، کشاورزان برای تغییر کاربری زمینهای خود تشویق میشوند. افزون براین، ویلاسازی در کرانهها سبب کاهش فضای ساحل دریا شده است و خانوادهها و مسافران دریا نسبت به گذشته از فضای کمتری برخوردارند. هر ویلاداری، ساحل جلوی ویلایش را از آن خود و در شمار حریم شخصی خویش میپندارد. در جنگلها نیز برای ساخت ویلا، زمین را تغییر کاربری میدهند که آسیباش در کل جنگل منطقه قابل پیگیری است. برای نمونه، برخی کسان، اسنادی در دست دارند که مالکیت آنان را بر عرصههای بکر جنگلی و زمینهای منابع طبیعی را نشان میدهد و دستگاههای خدماتی نیز با این گمان که این مناطق بخشی از روستا است، مبادرت به آبرسانی و برقرسانی به آنها میکنند که گونهای ورود امکانات به دل جنگلها است و مشوق دلالان و بساز وبفروشها که روستاییان را در برابر پول تطمیع کنند؛ چون یکی از جاذبهها وجود امکانات شهری در کوهپایههاست.
ساختوسازهای غیرمجاز
وی با این یادآوری که ساختوساز در زمینهای زراعی، غیرمجاز است، ادامه میدهد: تغییر کاربری کشاورزی یعنی مرگ تدریجی کشاورزی مازندران و به تبع آن، کاهش تولید محصولات کشاورزی و از میان رفتن امنیت غذایی و نابودی کمربند سبز و ویرانی بیشتر محیط زیست و نابودی گونههای گیاهی و افزایش مهاجرت روستاییان به شهرها.
افزون بر این، روند ویلاسازی در مناطق ساحلی، با ورود فضولات به دریا سبب آلودگی آن نیز میشود و دریاروندگان و بومیان و مسافران دریا را دچار بیماریهای قارچی و پوستی میکند.
این کارشناس میافزاید: اینک «دیوارها» در دل جنگل و کوه و دشت و مراتع و بلندیها، منظره آشنایی است که مناظر طبیعی را زشت کرده است. در کنار همه اینها، آسیبی که متوجه فرهنگ ساده مردم بومی است، باید مورد بازبینی قرار گیرد. زیرا روستاییان و جنگلیان فرهنگ اصیل خود را دارند که هویتشان را بازتاب میدهد. فرهنگ شهری یا پایتختنشینی ـ بد یا خوب ـ ویژه خود آنان است که قرنها با آن خو کردهاند، ولی با آمدن این فرهنگ به روستا، جوانان روستایی تأثیر میپذیرند و در تضاد با خانواده قرار میگیرند. چالش دیگر، گرانی خوراک و اغذیه و نیازهای روزانه و کمبود آب است که در روزهای تعطیل و با آمدن ویلاداران رخ میدهد و مردم بومی را دچار مشکل میکند. در نوروز سال پیش مردم بومی کلاردشت در شبانهروز فقط 2 ساعت و آن هم میانِ ساعتهای 3 تا 5 بامداد دارای آب بودند.
این که در بخش ویلاسازی تنها دلالان و بساز و بفروشها فعالند و یا این که دولت نیز زمین و یا ویلا واگذار میکند، پاسخ این مسئول چنین است:
ـ در مازندران و به ویژه غرب این استان، دلالی زمین و ویلا، شغل پردرآمدی است و شمار بنگاههای املاک که ویلا هم میفروشند، بسیار زیاد است. زمینبازان و بساز و بفروشها نیز با شناسایی زمینهای ارزانبها، با نشاندادن بستههای پول، آن زمینها را به دست میآورند و آن را به بسازو بفروشها میسپارند تا روی آنها ویلاهایی با ظاهر زیبا، ولی بدون استحکام در بیاورند.
در این میان برخی شرکتهای وابسته به دولت نیز در زمین در اختیار خود، ویلا برای فروش یا اجاره میسازند که آن هم بدون پیامد نیست. بخشی از مسئولیتهای ساخت وسازهای ویلایی نیز به برخی از دهیاریها و بخشداریها بر میگردد که پای سرمایهگذاران ویلاسازی را به منطقه باز میکنند و به آنان قولِ گرفتن امتیازهای آب، برق و گاز و تلفن میدهند. به هررو ساخت بیشتر ویلاها در مازندران بدون مجوز است، ولی با رابطهبازی و واسطهگری، جلوی تخریب آنها گرفته میشود. در حالی که اگر دستگاههای خدماتی دولتی به این ویلاهای غیرمجاز خدمات نرسانند، سازندگان آنها ناچارند پیش از ساخت ویلا، مجوزهای لازم را بگیرند.