یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ كهن و باستان ساسانیان آگاهانه هخامنشیان را به فراموشی سپردند

تاریخ كهن و باستان

ساسانیان آگاهانه هخامنشیان را به فراموشی سپردند

برگرفته از فر ایران

دکترتورج دریایی

ساسانیان حدود 500 سال پس از هخامنشیان ـ بزرگ‎ترین امپراتوری [شاهنشاهی] جهان در عصر خود ـ بر سراسر سرزمین‎ ایران، حکومت می‎کردند اما در متون بر جای مانده از ساسانیان، هیچ یاد‎آوری دقیق و واضحی از هخامنشیان به ثبت نرسیده است. در حالی که در متون تاریخی کلاسیک کشور‎هایی که در زمان هخامنشیان در پهنه‏‎ی این بزرگ‎ترین امپراتوری ]شاهنشاهی[ جهان، قرار گرفته بودند، اطلاعات بسیاری درباره‎ی امپراتوری]شاهنشاهی[ گسترده هخامنشیان وجود دارد. مصریان، یهودیان و یونانیان تحت تاثیر هخامنشیان قرار گرفتند و در متون و کتیبه‎های خود از آنان یاد کرده‎اند و سوال این است که چرا ساسانیان در آثار خود یادی از هخامنشیان نکرده‎اند؟

ساسانیان در سده‎ سوم میلادی، از ایالات پارس برخاستند. یعنی همان ایالتی که هخامنشیان، 500 سال پیش از آنان، از آن جا برخاسته بودند.

مورخان باستانی غرب در آثار خود نوشتند که ساسانیان تلاش کردند تا عظمت امپراتوری ]شاهنشاهی[ هخامنشیان را دوباره احیا کنند. هخامنشیان و ساسانیان وجوه اشتراک بسیار دیگری نیز دارند که شاید نشانگر این نکته‎ باشند که ساسانیان تحت تاثیر سیاست‎های پیشین امپراتوری ]شاهنشاهی[ هخامنشی بوده‎اند. اما در زمان ساسانیان، هیچ اثر نوشتاری ثبت نشده است که نشان دهد، آنان پادشاهان 500 سال پیش از خود را به یاد دارند.

با مطالعه آثار نوشتاری بر جای مانده از پادشاهان هخامنشی، این پرسش در ذهن باستان‎شناسان و استادان تاریخ باستان مطرح شد که آیا ممکن است چنین شاهنشاهی عظیمی ]هخامنشی) که تا قرن‎ها پس از خود بر حکومت‎های سرزمین‎های همسایه تاثیر عمیق بر جای گذاشت، از یاد هم‎وطنان پارسی خود رفته باشد؟

آنان این سوال را مطرح کردند که چگونه ممکن است که ایرانیان هخامنشی سنگ‎نوشته‎هایی را که برای ما در تخت‎جمشید (کاخ بزرگ هخامنشی) و یا مجموعه‎ای از نقش برجسته‎های پایین‎ گور‎های هخامنشی مانند نقش رستم و ... بر جای گذاشته باشند. اما ایرانیان ساسانی از این دوره تاریخی، بی‎اطلاعاتی باشند؟

 

دکتر تورج دریایی، معتقد است که ساسانیان آگاهانه و به دلیل، احتمالا سیاسی یا دینی، از هخامنشیان در آثار خود یاد نکرده‎اند.

یار شاطر، کتن‏هوفن و رولف نخستین کسانی بودند که این نکته را طرح کردند که ساسانیان به دلیل عدم حافظه تاریخی، هخامنشیان را به یاد نمی‎آورند، نه به دلایل سیاسی یا دینی.

این سه تن در مقاله‎هایشان این بحث را مطرح کردند که نباید الزاما فرض کرد که ساسانیان، باید هخامنشیان را به یاد داشته ‎باشند. این سه تن یاد آور شدند که تنها منابع کلاسیک غربی و غیر ایرانی هستند که  نوشته‎اند، ساسانیان از وجود هخامنشیان آگاهی داشتند و حتی در سیاست‎های خود، روش آنان را اتخاذ می‎کردند. اما آن‌ها را آگاهانه از حافظ مکتوب حذف کرده‎اند و سیاست‎های سکوت و نادیده انگاشتن را در ارتباط با هخانشیان پیشه کردند.

یار شاطر در مقاله خود که در سال 1371 در رم به چاپ رسید، تاکید می‎کند که اگر منابع ساسانی درباره هخامنشیان سکوت کرده‎اند، به این دلیل  بوده است که سلسله قبل از ساسانیان، هخامنشیان نبودند و اشکانیان بوده‎اند. اگر ساسانیان باید از گذشتگان در متون ساسانی یاد‎آوری‎ای می‎کردند، این گذشتگان هخامنشیان نبوده‎ بلکه اشکانیان بوده‎اند که ساسانیان، آن‎ها را بر کنار کرده و سلسله‎ی ساسانیان را بنا نهادند.

اما دکتر «تورج دریایی» دلایلی را ذکر می‎کند تا نشان دهد، ساسانیان حافظه تاریخی داشته‎‎اند و هخامنشیان را به یاد می‎اورند. اما سیاست آنان درباره‎ی امپراتوری ]شاهنشاهی[ عظیم  هخامنشی، مبتنی بر سکوت و نادیده انگاشتن بود. او برای اثبات نظریه‎ خود،  چند دلیل را طرح می‎کند.

یکم ـ سنت تاریخ نویسی ساسانی : ساسانیان در سنت تاریخ نویسی، بخش‎هایی از تاریخ گذشته را مسکوت گذاشته‎اند، از جمله هخامنشیان را. آنان به ندرت از پادشاهان هخامنشی یاد کرده‎اند. در تاریخ نویسی ساسانی، در روایت زرتشتی، کیومرث آغاز‎گر تاریخ انسان است و پس از او پیشبدان و کیانیان  روی کار می‎آیند. در زمان آخرین پادشاه کیانی، یعنی ویشتاسب، زرتشت ظاهر می‎شود و اندیشه‎های دینی خود را اشاعه می‎دهد.

تاریخ ساسانی از «دارای دارایان» نام می‎برد که ظاهرا داریوش سوم، پادشاه هخامنشی است. یعنی این اولین اشاره به نام یکی از پادشاهان هخامنشی در تاریخ نویسی ساسانی است.

در نوشته‎های دیگر فارسی میانه، نام اردشیر دیگر غیر از اردشیر بابکان آورده شده است. این اردشیر ظاهرا اردشیر دوم پادشاه هخامنشی است. اردشیر دوم کسی است که پرستش آناهیتا را در شاهنشاهی ایران، رواج داد. این پرستش تا زمان ساسانیان نیز ادامه داشت.

بدین سان، ساسانیان از دو یا سه پادشاه هخامنشی در آثار خود یاد کرده‎اند که تا حدودی به این معنی است که ساسانیان، هخامنشیان را به یاد داشته‎اند.

 

دوم ـ سنت شفاهی: در زمان هخامنشیان و پس از اشکانیان، سنت شفاهی و سینه به سینه، رواج بسیار داشته است. شفاهی بودن بخشی از تاریخ ایران، این تاریخ را آسیب‏پذیر کرده است. در منابع آمده است که خنیا‎گران اشکانی، قصه پادشاهان اشکانی و هخامنشی را به صورت شعر در کوچه و برزن‎ها می‎خواندند. این سنت تا زمان ساسانیان رواج داشته است. به این ترتیب یعنی بخشی از تاریخ هخامنشیان، به صورت نقل قول شفاهی، در اذهان مردم تا روزگار ساسانی باقی ماده بود.

سوم – منابع غیر دینی ساسانی و غیر ساسانی: در منابعی چون منابع یهودی یا متونی چون متن پهلوی «شهرستان ایران‎شهر» از چندین شاه و شاهزاده ایرانی یاد شده ‎است که با شاهزاده‎گان یهودی ازدواج کرده‎اند. یعنی در این منابع آمده است که ایرانیان با یهودیان زمان خود، ارتباط خوبی داشته‎اند. مثلا مادر بهرام گور، دختر «رسکالوت» پادشاه یهود، شی‎شین دخت بوده است. این امر به طور غیر مستقیم نشان می‎دهد که ساسانیان از هخامنشیان آگاهی داشته‎اند، زیرا یهودیان در منابع مکتوب خود بسیار از هخامنشیان یاد کرده‎اند.

چهارم ـ تبدیل تاریخ نگاری واقعی به تاریخ نویسی مذهبی: به دلیل قدرت پیشوایان مذهبی زرتشتی، اسلاف ساسانیان که زرتشتی مذهب بودند به کیانیان که درزمان آخرین پادشاهی آنان زرتشت ظهور می‎کند. باز می‎‎گردد نه به هخامنشیان که زرتشتی نبودند. در حقیقت کتاب آسمانی اوستا (از سخن‎رانی دکتر تورج دریایی در دفتر نشر تاریخ ایران)، هیچ خاطره‎ای از هخامنشیان ندارد. نمونه‎های این تاثیر مستقیم مذهب در حقایق تاریخی ساسانی در جاهای دیگر نیز دیده می‎شود. به این ترتیب، خاطرات ساسانیان از گذشته، زرتشتی گرفته می‎شود و رسما یاد و خاطره هخامنشیان، انکار می‎گردد.

برای آگاهی کامل از این موضوع، مراجعه فرمایید: تاریخ تمدن و فرهنگ ایران کهن ـ دکتر هوشنگ طالع ـ انتشارات سمرقند ـ چاپ نخست ـ تهران 1384ـ گفتار هفتم

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه