تیرههای ایرانی
اسنادی نو در رابطه با تغییر زبان در آذربایجان: صریحالملک گنجینهای از نامهای جغرافیایی آذربایجان
- تيرههای ايرانی
- نمایش از چهارشنبه, 15 دی 1389 21:45
- عطاءالله عبدی
- بازدید: 13112
عطاءالله عبدی دکترای جغرافیای سیاسی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چکیده
نام مکانها اغلب منعکس کننده الگوی فضایی زبان و لهجه میباشد. به عبارت دیگر نامهای جغرافیایی معرف فرهنگ و علایق جوامع انسانی و بازتابی از آنها در محیطهای جغرافیای هستند، در حقیقت جوامع انسانی در انتخاب نام برای پدیدههای انسانساخت و طبیعت ساخت از گنجینههای فرهنگی، تاریخی و باورهای خود وام میگیرند. منطقه آذربایجان از نظر مباحث تاریخی برای روشن کردن واقعیتهای فرهنگی و جغرافیایی خود درگیر برخی نظریات متعارض است، یکی از راههای کشف حقیقت، مراجعه به نامهای جغرافیایی این منطقه در منابع کهن تاریخی و جغرافیایی میباشد که برای رفع برخی ابهامات و کشف واقعیات فرهنگی منطقه از کارایی بسزایی برخوردارند. در این میان برخی منابع دوره صفوی مانند صفوة الصفا و صریح الملک بدلیل اینکه موضوعات مطرح شده در آنها، اغلب در محدوده منطقه آذربایجان قرار دارد، میتواند در شناسایی نامهایی جغرافیایی این منطقه ما را یاری نماید.
تحقیق حاضر در پی بررسی این مسئله است که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان در متون تاریخی دوره صفویه دارای چه ویژگیای بوده و دچار چه تحولاتی گشتهاند؟ روش تحقیق در این پژوهش از نوع کتابخانهای و اسنادی میباشد. نتایج حاصل از بررسی متون تاریخی بخصوص صریح الملک بیانگر آن است که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان(به ویژه نیمه شرقی آن) از نظر زبانی عمدتا" واژه هایی غیر ترکی بوده است و روند تغییر برخی از این اسامی به نامهای ترکی حاکی از تبعیت آن از تحولات اجتماعی و سیاسی در دوره مورد نظر می باشد.
واژگان کلیدی: صریح الملک، نامهای جغرافیایی، جغرافیای تاریخی، آذربایجان، زبان آذری.
مقدمه
مباحث مربوط به زبان در منطقه آذربایجان طی سده اخیر از مشاجره انگیزترین مباحث در میان صاحب نظران بوده است. در کل دو دیدگاه و رویکرد را میتوان در این میان شناسایی کرد، یک رویکرد با روش خاص و نگاه ویژهای به مباحث تاریخ و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منطقه، در پی ارائه سابقهای دیرین برای حضور زبان ترکی در منطقه آذربایجان بوده و آن را مرتبط به اقوام کهن منطقه مانند لولوبیها، گوتیها، سومریها، مانناییها و... میداند. در این نگاه به تاریخ منطقه که آکنده از تقابل سیاسی- فرهنگی منطقه آذربایجان با ایرانیها(فارسها) میباشد، به هیچ یک از قواعد مطالعه علمی پایبندی وجود نداشته و تنها با نگاهی قوم محورانه که میتوان آن را تاریخ نگاری قومی در راستای قومسازی و در مرحله بعد ملتسازی نامید، در پی القاء تاریخ باشکوه همراه با جنگ مداوم با دشمنان ملت ترک یعنی فارسها و دیگر اقوام است که البته فاقد هر گونه مستندات علمی قابل اتکا و با ارزش بوده و صرفا" متکی به یک سری مفروضات جدلی و برخورد احساسی با مباحث تاریخی- فرهنگی است که البته در پی اهداف سیاسی خاص خود میباشد.
رویکرد دوم که نگاهی متفاوت از رویکرد اول به موضوع دارد، بر این باور است که بحث زبان در آذربایجان را باید در دو مقطع متفاوت بررسی کرد، مقطع اول پیش از استقرار و قدرت یابی سیاسی ترکان در منطقه آذربایجان و مقطع دوم، دوره استقرار ترکان است که نقطه ثقل آن به قدرت رسیدن صفویان میباشد. این رویکرد اعتقاد دارد که در دوره استقرار ترکان، زبان ترکی امروزین مردم آذربایجان که به ترکی آذری نیز معروف است و جزو زبانهای اورالتایی قابل تقسیم می باشد بتدریج در منطقه آذربایجان پا گرفت در حالیکه مردم آذربایجان پیش از این تحول به زبانی دیرین و تاریخی که امروزه تعابیر مختلفی از آن مانند آذری ، تاتی، فهلوی، هرزنی و ..... وجود دارد، سخن میگفتهاند.
فرض پژوهش حاضر بر این است که استدلالها و دلایلی که گروه دوم برای اثبات ادعای خود ارائه میدهند با اصول و روشهای علمی مطالعه تاریخ انطباق دارد، لذا تلاش دارد که در قالب این رویکرد و با استفاده از نامهای جغرافیایی موجود در منابع کهن بویژه صریح الملک به اثبات بحث تغییر زبان در آذربایجان بپردازد.
شواهد موجود در اثبات زبان کهن آذربایجان
صاحب نظران رویکرد دوم برای اثبات ادعای خود به مدارک گوناگونی استناد میکنند که بطور کلی در پنج بخش قابل تقسیم می باشد.
1- جزایر زبانی: باقی ماندن جزایر زبانی در منطقه آذربایجان که هنوز هم به زبان کهن آذری صحبت می کنند و در مناطقی مانند خلخال، کلیبر، مرند و ... قابل شناسایی هستند، از جمله دلایل قوی هستند که وجود زبانی متفاوت از زبان کنونی را در منطقه نشان میدهد. نکته جالب این امر ادامه زبان آذری در مرزی ترین منطقه آذربایجان در کرانه های رود ارس در روستاهای کرینگان، کام تال یا گلین قیه و... می باشد. این امر نیازمند توجه میراث فرهنگی و صاحبنظران است که از آنها به عنوان میراث با ارزش معنوی محافظت نمایند.
2-اشارات مکرر جغرافیدانان، مورخان و سفرنامه نویسان: مؤلفان نخستین سدههای اسلامی، زبان مردم آذربایجان را گاه «پهلوی آذری» و گاه «آذری» نامیدهاند. آنان بر این عقیده بودند که زبان مذکور با زبان نواحی شرق ایران تفاوتهایی داشته ولی این تفاوتها چندان نبوده است که از دریافت مقصود یکدیگر باز مانند(رضا،1380: 228). ابنندیم در کتاب «الفهرست» از زبان ابنمقفع آورده است که «زبان ایرانی عبارت است از فهلوی، دری، فارسی، خوزی، سریانی. اما فهلوی منسوب به پهله است و پهله که نام پنج شهر است، اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند، آذربایجان»(خویی،1381: 28). حمدالله مستوفی هم زبان مردم آذربایجان را پهلوی نام برده و گونههای مختلفی برای آن بیان کرده است. به عنوان مثال زبان مردم مراغه را «پهلوی معرب »گفته است( مستوفی ،1362 :78). وی زبان مردم گشتاسفی را پهلوی نزدیک به گیلانی میخواند( همان :93). یعقوبی در کتاب البلدان قدیمیترین کتاب جغرافیایی به زبان عربی که تاکنون به دست ما رسیده، در مورد مردم آذربایجان میگوید: «اهالی شهرها و استانهای آذربایجان مردمی به هم آمیختهاند از عجمهای کهن«آذریه» و «جاودانیه» ...»(یعقوبی، 1343 :47). اصطخری(متوفی در سال346) نیز در کتاب مسالک الممالک زبان مردم آذربایجان را فارسی و تازی گفته است(اصطخری، 1368 :160). مقدسی مؤلف کتاب احسن التقاسیم، زبان مردم آذربایجان را نوعی فارسی نزدیک به خراسانی دانسته است(مقدسی، 1987 :291). دیاکونف گروه زبانی مادی – پارتی و به اصطلاح گروه فرعی شمال غربی با گروه فرعی جنوب غربی یا پارسی باستان را متحد دانسته و آن را «گروه زبانی ایران غربی » نامیده است(رضا:1380: 220).
پروفسور اقرار علیاُّف در یک جمعبندی در مورد زبان کهن آذربایجان، عنوان میکند که در دوره مؤلفان عرب مردم آذربایجان، به زبان آذری صحبت میکردهاند که بدون شک زبانی ایرانی بوده، زیرا این مؤلفان آن را در برابر دری و پهلوی، گاهگاه بنام فارسی یاد میکنند و آن را از زبانهای دیگر قفقاز بشمار میآورند، همچنین زبان آذری که از زبانهای شرق و غرب ایران و به زبان تالشی نزدیک است، جدا از زبان فارسی امروز است(علی اف،1378: 52).
اولیا چلپی جهانگرد و مورخ مشهور ترک که دو بار در سالهای 1051و 1056 ه.ق به آذربایجان آمده، به دوام زبان فهلوی در برخی نواحی اشاره کرده است. وی درباره مردم تبریز می گوید : «ارباب معارف آن به فارسی تکلم می کنند »(خوئی,33:1381). همچنین در مورد مراغه میگوید: «اکثر زنان مراغه به زبان پهلوی گفت وگو میکنند »(همان:34). اینکه زنان تا این تاریخ همچنان زبان کهن خود را حفظ کرده بودند، نشانگر این حقیقت است که دوری آنها از اجتماع و عدم نیازشان به گفتگوهای دیوانی و بازاری باعث شده، دگرگشتهای زبان در محاورات آنها تأثیر کمتری داشته باشد.
3- نشانهها مانند اشعار و جملات آذری باقی مانده در متون تاریخی: در آثار باقی مانده از گذشته اشارات و ابیات و اصطلاحات فراوانی وجود دارد که به حضور زبان متفاوت از زبان ترکی در منطقه دلالت دارد، از جمله این آثار کتاب صفوه الصفا است. در صفوه الصفا که در سده هشتم هجری نوشته شده است نمونههای فراوانی از نشانههای زبان کهن این منطقه دیده میشود. این نشانهها علاوه بر اینکه ثابت میکنند زبان مردم این مناطق ترکی فعلی نبوده بلکه لهجههای مختلفی از زبان فهلوی مورد استفاده قرار میگرفته است. وجود چندین دو بیتی به زبان فهلوی و نیز عبارتهایی مانند«زبان تبریزی و زبان اردبیلی»به روشن شدن حقیقت کمک می کند. در این کتاب آمده«شیخ فرمود به زبان اردبیلی، کار بمانده کار تموم بری، یعنی ای خانه آبادان کارتموم بود»(ابن بزاز،1376 :116). یا اینکه فردی به شیخ صفی به زبان تبریزی گفت «گو حریفر ژاته، یعنی سخن به صرفه بگو که حریفت رسید »(همان:365). از دیگر نمونه های زبان کهن آذربایجان دو بیتی هایی هست که در صفوه الصفا برجای مانده «شیخ صفی این فهلوی بدینگونه خواند:
چرانایی کله خستم نکیری اوا درمنده ایم دستم نکیری
وندری دویسی کو من بری لاو چرانایی اوا مرزم نکیری»(همان:229)
همچنین در سلسله النسب حدود 22 بیت شعر به زبان محلی موجود است که به شیخ صفی نسبت داده شده است از جمله:
«صفیم صافیم کنجان نمایم بدل در ده ژرم تن بی دوایم
کس بهستی نبرده ره باویان از به نیستی چو یاران خاک پایم
«تبه در ده ژران از بو جینم درد رنده پاشان برم چون خاک جون کرد
مرگ ژیرم بمیان دردمندان بور ره باویان بهمراهی شوم برد
و..»(زاهدی،1343 :29).
همچنین ریاحی خوئی با بررسی کتابهایی چون روضات الجنان تألیف حافظ حسین کربلایی تبریزی (متوفی:997) و رساله انارجانی (تألیف شده در994 _985) به این نتیجه می رسد که تا پایان قرن دهم هجری زبان فهلوی یا آذری در بیشتر شهرهای آذربایجان و از جمله در تبریز به طور کامل از بین نرفته بود(خویی، 1381 :33). وی در پی بررسی های خود به این نتیجه می رسد که دگرگشت زبان در شهر تبریز بیشتر مقارن با اِشغال بیست ساله تبریز از 993تا1012می باشد(همان :35). اینکه زبان مردم تبریز در اوایل حکومت صفوی هنوز فارسی بوده از نامه سلطان سلیم هم میتوان استنباط کرد. سلطان سلیم پس از نبرد چالدران چندین نامه از جمله فتحنامه چالدران را به زبان فارسی خطاب به مردم اعیان تبریز نوشت(فریدون بیگ، 1918: 391- 390)، در حالیکه نامه های او به شاه اسماعیل از روی تعصب هم که شده به ترکی بوده است(فریدون بیگ، 1918: 385)
4- واژهها و اصطلاحات کهن آذری رایج در زبان کنونی مردم آذربایجان:
امروزه با اندکی دقت در زبان رایج مردم آذربایجان به راحتی می توان کلماتی را یافت که هیچ ارتباطی با زبان ترکی ندارند. نکته جالب توجه آنکه حتی در زبان فارسی هم نمی توان بعضی از آنها را شناسائی کرد. از آنجایی که امکان بیان آنها در این اینجا وجود ندارد، لذا توجه خوانندگان را به کتاب« نگاهی به تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان» نوشته فیروز منصوری، «آذری زبان دیرین آذربایجان» نوشته احمد کسروی و .....جلب می نمایم. مسئله ای که باید توجه داشت افرادی که خود را مدافع فرهنگ و هویت آذربایجانی معرفی می نمایند، در راستای ایرانی زدایی از منطقه در پی جایگزینی این واژه ها که همواره در زبان مردم آذربایجان رایج بوده با واژه های ترکی نامأنوس با فرهنگ اصیل مردم هستند. به نظر می رسد آنها برای اتمام این پروژه بر اجرای اصل 15 قانون اساسی تأکید دارند تا در قالب آموزش رسمی و به صورت سازماندهی شده ریشه این کلمات را که گویای بسیاری از واقعیت تاریخی و فرهنگی است در منطقه بخشکانند.
5- جای نامها: نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان دربرگیرنده نام آبادیها، شهرها، کوهها، رودها و ... از دید جغرافیای تاریخی و فرهنگی اهمیت بسزایی دارند. جای نامها هم در زمینه نامهای باقی مانده و مورد استفاده امروزی و هم آنهایی که از بین رفتهاند، قابل بررسی میباشند.
یکی از راههایی که میتواند ما را در شناسایی نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان یاری کند منابع کهن و ارزشمند گذشته است که بیانگر حقایق تاریخی این منطقه میباشد. بطور کلی در رابطه با بحث زبان و اسامی جغرافیای در چند بخش می توانیم از این منابع بهره بگیریم. مانند باز شناسی اسامی از بین رفته، پیگیری تغییرات ایجاد شده در اسامی جغرافیایی و همچنین نشان دادن سابقه اسامی که امروزه از مباحث مورد مناقشه است.
در مورد جایگاه اسامی جغرافیایی میتوان گفت که نام مکانها اغلب مستقیما" الگوهای فضایی زبان، لهجه و ملیت را منعکس می کنند. به عبارت دیگر نامهای جغرافیایی معرف فرهنگ و علایق جوامع انسانی و بازتابی از آنها در محیط های جغرافیایی هستند و میتوانند به عنوان آثار باستانی معنوی در رمزگشایی و بازساخت هویت اصیل هر مکانی مورد استفاده قرار گیرند. در حقیقت جوامع انسانی در انتخاب نام برای پدیده های انسانساخت و طبیعت ساخت از گنجینههای فرهنگی، تاریخی و باورهای خود وام میگیرند. چشم اندازهای فرهنگی اغلب محصول اعمال انسانها در طی قرون متمادی است. چنانچه جغرافیدانان فرهنگی در پی فهم و تبیین تشابهات و تغییرات فضایی فرهنگ باشند برای دریافت جوابهای خود ملزم به کمک گرفتن از نامهای جغرافیایی مناطق هستند. چشم اندازهای فرهنگی بیانگر این نکته است که آنچه در حال حاضر از چشمانداز رویت می شود، حکایت از نیروها و شرایط علَی دارد که اکنون وجود ندارند. زیرا هر یک از گروهها، معمولا" شواهد قابل رویتی از حضور خود را در چشم انداز به جای میگذارند(جردن و راونتزی، 1380 :43-42).
نامهای جغرافیایی علیرغم پایداری نسبی تحت شرایطی دچار تغییر و تحول میگردند، برخی از تغییرات مربوط به آوا نگاری اسامی میباشد، مانند کلمات آذربایجان و اردبیل که تغییر یافتهای از آتروپاتگان و آرتاویل هستند. نوع دیگر از تغییر تحت تأثیر شرایط اجتماعی، سیاسی هر منطقه صورت میگیرد. بدین ترتیب که گاه در پی تحولات جمعیتی یا سیاسی، برخی تغییر نامها به صورت طبیعی و تدریجی صورت میگیرد. مانند بسیاری از اسامی جغرافیایی منطقه آذربایجان که در طول سده های اخیر به اسامی ترکی تبدیل گردیده اند .
از منابع کهنی که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان را برای ما معرفی می کند چندین نمونه ی ارزشمند متعلق به دوره صفوی است که عبارتند از صفوه الصفا و دو مجموعه صریح الملک، که مقاله حاضر بخصوص از صریح الملک بهره گرفته است.
صریحالملک و انعکاس نامهایی جغرافیایی آذربایجان در آن: صریح الملک عنوان دو مجموعه از رونوشتهای اسناد، وقفنامه ها و طومارهای مربوط به داراییهای غیر منقول بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی هست که اولی توسط زینالعابدین عبدیبیگ به دستور شاه تهماسب یکم و دومی به وسیله محمد طاهر اصفهانی در زمان شاه عباس یکم به صورت کتاب تدوین گردیدهاند. این مجموعه ها به صورت نسخ خطی و در تعداد محدود در برخی از مراکز مانند کتابخانه ملی تهران، کتابخانه دانشگاه تهران و کتابخانه مجلس نگهداری می شوند. دو مجموعه صریح الملک ضمن معرفی املاک، داراییها و موقوفات بقعه، به اسامی بسیاری از شهرها، روستاها، رودها، کوهها و دیگر عوارض جغرافیایی اشاره دارد. این اسامی جغرافیایی از آنجا لازم به ذکر در این مجموعه ها بوده اند که یادآوری کنیم که نوشته های صریح الملک صرفا" رونوشت اسناد مالکیت بقعه است و طبیعتا" ویژگی هر سند مالکیت ثبت موقعیت جغرافیایی ملک با رعایت اصل دقت در ثبت مشخصات و نشانی دقیق املاک میباشد. بنابراین در اغلب صفحات این کتاب با اسامی ای روبرو میشویم که هرچند در زمان خود محدوده املاک بقعه را نشان می داده اند، اما در حال حاضر نه ارزشی حقوقی بلکه کاربردی تاریخی پیدا کرده اند. در حقیقت اسامی جغرافیایی موجود در این منبع ارزشمند می تواند ما را در شناسایی جغرافیای تاریخی منطقه یاری نماید، بخصوص که بسیاری از این اسامی امروزه یا بکلی از بین رفته اند و یا تغییرات اساسی پیدا کرده اند.
عبدی بیگ بخاطر ماهیت کار و نیز با توجه به حساسیتی که برای تعیین حدود املاک بقعه داشته سعی دارد برای معرفی هر چه کامل محدوده املاک، به تغییراتی که نامهای جغرافیایی در طول زمان پیدا کرده اند نیز مستقیما" اشاره داشته باشد وی همچنین در کنار اسامی اصلی به نامهایی که این مکانها در زمان وی بدان مشهور بوده اند نیز اشاره می کند به عنوان مثال اسامی مانند ججین که بنا به گفته عبدی بیگ در اسناد قدیمی بقعه « ژاژقین » بوده و در زمان صفویان به داش کسن معروف شده است( (عبدی بیگ: 106). روستای سپیده سر از توابع گرمرود نیز به «آقتوره» مشهور بود (عبدی بیگ: 242). نمونه های گوناگون این اشارات در جدول شماره یک عنوان شده است.
جدول شماره 1: اسامی که به صراحت در صریح الملک به تغییر نام آنها اشاره شده است
نام روستا | موقعيت | صفحه |
سلدوز که ارمن نام داشته و بعد به سلدوز مشهور شده | تومان مشکين(نواحي مشكين شهر كنوني) |
190 |
روستای اورناو مشهور به قشلاق روملو | چخور سعد(ایروان) | 202 |
روستای خوره شیران در قدیم چهار بود نام داشته | اطراف اردبیل | 118 |
روستای مندنشین مشهور به یوسف انواری | "" | 153 |
روستای برور یا حسن بارو از خان اندارب که در قدیم پرور نام داشته | "" | 111 |
اشکستان مشهور به قوش اغلی | گرمرود | 353 |
روستای مشهد مشهور به قیاق | "" | 355 |
کلکلان مشهور به خضرلو و خضر بکاولو | تبریز | 177 |
روستای سپیده سر مشهور به آقتوره یا آختوره | گرمرود- هشترود | 242 |
رود بنه جوی در زمان مولف به قزل ارخ مشهور است | کلکلان، اطراف تبریز | 177 |
سردالو مشهور به بابا نظر | اردبیل | 94 |
ال معروف به اولجوقاز | "" | 71 |
ججین مشهور به داش کسن به گفته مولف در اکثر قبالات قدیمی ژارقین و |
"" | 106 |
سرکجان معروف به دیم | "" | 91 |
آوژر مشهور به افجور | "" | 163 |
جراباد مشهور به چلبی بیگ | "" | 86 |
صریح الملک دوم (تألیف محمد طاهر اصفهانی)
جز تغییراتی که عبدی بیگ بدان ها اشاره کرده، امروزه می توان به استناد نوشته های موجود در صریح الملک نوعی تغییر آوایی کلمات را شناسایی کرد که در آن واژه های کهن ایرانی به لغاتی ترکی بدل شده اند مانند روستای «خوره شیران» در اطراف اردبیل که امروزه عنوان «قره شیران» پیدا کرده است. نمونه ی دیگر تبدیل واژه « بزکش» به «بزقوش» است که کوه معروفی در جنوب آذربایجان در حوالی سراب می باشد.
عوارض جغرافیایی از نمونه های جالب در بررسی حاضر است در صریح الملک و نیز صفوه الصفا از رودهای اردبیل با این عناوین یاد شده است: راشه رود، سیاهرود، نیهر یا نیهرود، انگبین رود . همچنین برای سراب کرایه رود، ماهیه رود، هزارآب، شاه جوی، سرابرود ذکر شده است. جدول شماره 2 شامل اسامی عوارض مختلف جغرافیایی مانند رودها، کوه ها، مزارع معروف، دره ها و .... می باشد.
جدول شماره 2: اسامی مختلف جغرافیایی از قبیل دره ها, اراضی, رودها و کوهها (1)
نام | مکان | 1 | 2 | نام | مکان | 2 |
راشه رود | اردبیل | 122 | کرایه رود | سراب | 222،226 | |
سیاهرود | اردبیل- گیلان | 821،1015 | ماهیه رود | " | 238 | |
نیهر، نیهرود | اردبیل | 868 | هزارآب | "، سنزق | 232 | |
انگبین رود | " | 141 | شاه جوی علیا و شاه جوی سفلی | " | 231-232 | |
سرخه رود | گرمرود | 296 | سرابرود | سراب | 214 | |
شاهرود | " | 353 | بنه جوی مشهور به قزل ارخ | روستای کلکلان | 177 | |
کرجی بند | " | 354 | مزرعه تلخاب | اردبیل | 322 | |
دره به نام لنگه بز | بین شماخی و اران | 623 | مزرعه بریس | " | 323 | |
پرده لیز | گیلان- اردبیل | 821 | مرزعه میان رودان | " | 323 | |
دره چشمه سران | سراب، اطراف سنزق | 232 | موضع یا مزرعه هفت چشمه | 347،164 | ||
سیاه کمر | گرمرود | 246 | زرین جان | 347 | ||
سیاه کمر | خلخال | 286 | میان زریان- میان زرعان | اردبیل | 110،157 | |
دره خشکه درق | هشترود | 292 | وادی مرده کش | " | 122 | |
برزه ناو | خان شهراوری اردبیل | 347 | دره گل بوته | " | 139 | |
اراضی لالیان مشهور به گل تپه | تبریز- ارونق | 179 | مزرعه باروندشت | " | 165 | |
سنگ زرد پله | 191 | مزرعه سراپل | " | 165 | ||
سنگ سیاه ارمود | 191 | ناحیه کارز | اردبیل | 119 | ||
مزرعه سرخه زیر | سراب | 325 | وادی تیز رود | " | 350 | |
ناحیه سفید دشت علیا | مغان | 289 | مزرعه باربکاب | " | 164 | |
کوه بز کش | سراب | 354 | 218 | ماره کوه | حوالی سراب | 219 |
کوه تلخاب | اطراف سنزق | 233 | بلیانکوه ، ولیان کوه | تبریز | 278 | |
شار کوه | 315 | مزرعه آسماندشت | خلخال |
از اسامی جغرافیایی اسامی روستاهای فراوانی در منابع مذکور حفظ شده، که در دو جدول تحت عنوان اسامی روستاهای اردبیل و دیگر مناطق آذربایجان بیان گردیده است.
جدول شماره 3: اسامی روستاهای اردبیل
برای دیدن عکس در اندازهٔ بزرگتر بر روی عکس تقه بزنید
جدول شماره 4: برخی اسامی جغرافیایی در دیگر مناطق آذربایجان
برای دیدن عکس در اندازهٔ بزرگتر بر روی عکس تقه بزنید
در صریح الملک به برخی اسامی ترکی نیز اشاره شده که در مقایسه با اسامی غیر ترکی تعداد بسیار محدودتری را شامل می شود. برخی از این اسامی هم نام با طوایف قزلباش مانند پرسخلو هست که در زمان صفویان وارد آذربایجان شده اند، تغییر نام برخی دیگر نیز مورد اشاره صریح الملک بوده مانند «سلدوز» که بنا به گفته عبدی بیگ در ابتدا « ارمن» نام داشته است(عبدی بیگ:190).
جدول شماره 5: اسامی ترکی موجود در صریح الملک
در یک مقایسه ساده میان اسامی آبادیهایی که به ترکی آورده شدهاند با اسامی غیر ترکی به راحتی می توان مشاهده نمود که هنوز هم حداقل از نظر جای نامها چهره فرهنگی و زبانی منطقه غیر ترکی بوده است، امری که در دورههای بعد و با استقرار روزافزون ترکان که قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه را در دست گرفته بودند، دگرگون شد.
لازم به ذکر است که این اسامی از روی پسوندها و یا معانی کلمات مورد شناسایی قرار گرفته اند و فرایند مطالعه زبان شناختی و ترمینولوژیک بر روی آنها انجام نشده است. بی شک مطالعات زبان شناختی بر روی اسامی بخصوص برخی از آنها مانند دزلق، دریق، خبزق و...... برای روشن شدن حقیقت لازم است.
نتیجه گیری
اسامی موجود در متون بررسی شده نشان دهنده آن است که این نامها از نظر مفهوم و ساختار عمدتاً عناصری غیر ترکی هستند، این روند هم در مورد اسامی آبادیها و هم در مورد عوارض طبیعی مانند رودخانه ها, کوهها و ... صدق می کند. نامهای غیر ترکی که از نظر شمار بسیار بیشتر از نامهای ترکی(جدول شماره 5) در مقطع زمانی مورد نظر هست, بیانگر این واقعیت می باشد که باید زبانی متفاوت از زبان ترکی در این منطقه رایج بوده باشد, تا نمود آن را در اسامی جغرافیایی منطقه مشاهده نماییم. در حقیقت بدور از منطق علمی است که تصور کنیم در گذشته اسامی به کاررفته برای شناسایی عناصر جغرافیایی به زبانی متفاوت از زبان و فرهنگ رایج منطقه بوده است، بطوری که در این پژوهش به راحتی می توان ارتباط میان زبان رایج در نواحی جغرافیایی و اسامی جغرافیایی آن را در روند تغییر نامهای اولیه این منطقه به ترکی(جدول شماره 1) مشاهده کرد. به عبارت دیگر در پی تحولات اجتماعی و سیاسی عصر صفوی و با روند فزاینده مهاجرت طوایف ترک به منطقه آذربایجان و در نتیجه غلبه زبان ترکی بر زبان بومی منطقه آذربایجان، تغییراتی در برخی اسامی جغرافیایی صورت گرفته و به نامهایی ترکی تبدیل گردیدهاند.
با در نظر گرفتن این اصل که نامهای جغرافیایی هر منطقه جغرافیایی با زبان و فرهنگ گروههای انسانی ساکن در آن ارتباطی تنگاتنگ دارند و با توجه به غیر ترکی بودن بسیاری از نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان در مقطع تاریخی مورد نظر فرضیه این پژوهش یعنی- وجود اسامی جغرافیایی غیر ترکی قبل از مهاجرت ترکان به منطقه آذربایجان بیانگر وجود زبانی به جز زبان ترکی در منطقه آذربایجان می باشد- به اثبات می رسد. در حقیقت نامهای کهن منطقه آذربایجان منشأ گرفته از زبانی غیر از زبان رایج کنونی در منطقه بوده است که تحت تأثیر مسائل جغرافیایی, اجتماعی و سیاسی در سدههای گذشته به مرور در این منطقه رایج شده و زبان بومی آن را حذف کرده است. با اینکه امروزه به جز چند جزیره زبانی پراکنده, اندک اشاراتی در منابع کهن و برخی واژگان راه یافته به زبان ترکی، چیزی از زبان کهن آذربایجان باقی نمانده اما بدون شک شناسایی جای نامهای گوناگون منطقه با بهره گیری از منابع دست اول تاریخی مانند صریح الملک، یکی از راههایی بازسازی چشم اندازهای فرهنگی منطقه آذربایجان می باشد.
منابع
- ابن بزاز، درویش توکل بن اسماعیل، صفوه الصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات تابش،1373.
- اصفهانی، محمد طاهر، صریح الملک، نسخه خطی دانشگاه تهران، میکروفیلم شماره 1655.
- اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک ممالک،به اهتمام ایرج افشار، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران،1368
- تری ج. جردن/ لستر راونتزی, مقدمه ای بر جغرافیای فرهنگی, مترجمان: سیمین تولایی/ محمد سلیمانی, انتشارات پژوهشگاه فرهنگ, هنر و ارتباطات, 1380.
- ریاحی خویی؛ محمد امین؛ ملاحظاتی درباره زبان کهن آذربایجان؛ برگرفته از مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی؛ سال هفدهم؛ شماره اول و دوم،1381.
- رضا؛ عنایت الله؛اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغولف تهران؛مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی،1380.
- زاهدی، شیخ حسین پسر شیخ ابدال پیر زاد؛ سلسله النسب صفویه؛ برلین چاپخانه ایرانشهر1343
- عبدی بیگ، زین العابدین، صریح الملک، نسخه خطی، کتابخانه ملی تهران، شماره 2734/ف.
- علی اف، تاریخ آتورپاتکان، ترجمه دکترشادمان یوسف، تهران، نشر بلخ(وابسته به بنیاد نیشابور)، 1378
- فریدون بیگ، منشات السلاطین، ترکیه، دار الطباعه عامر، 1918م.
- مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، تصحیح گای لسترنج، تهران، دنیای کتاب، 1362.
- مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، برقیا التراث، بیروت،1987.
- منصوری، فیروز، مطالعاتی در باره تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان، تهران، نشر هزار، 1387.
- یعقوبی، ابن واضح(1343)؛ البلدان؛ ابراهیم آیتی ؛ بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛ تهران
پینوشتها:
1- در جداول مربوط به یافته ها سه منبع اصلی ذکر شده ذیل شماره های 1، 2و3 آمده ، یعنی شماره های 1 بیانگر کتاب صفوه الصفا، 2 صریح الملک تألیف عبدی بیگ و 3 صریح الملک تألیف محمد طاهر اصفهانی است، شماره های ذکر شده در مقابل اسامی نیز شماره صفحه مربوطه می باشد. در ضمن شماره صفحات ذکر شده، همان شماره هایی هست که بعدها توسط استفاده کنندگان بر کناره اوراق کتاب نقش بسته است، در صریح الملک دوم چون شماره گذاریهای دستی بسیار مغشوش بود به شماره ورق ارجاع داده شده است.
دیدگاهها
..راستش اگر بزرگان واندیشمندان ما ،بویژه خارج نشینان که امکانات بیشتری دارند،این گونه پژوهش ها را در دستور کار خود قراردهند-هرچند نه ناسپاسان داخلی -دست کم خارجیان را از وضعیت تاریخی ما اگاه خواهند ساخت تا دست کم با وجدان های انها بدانند که در این سرزمین وفراتر از ایران امروزین تنها وتنها ایرانی ها هستند که می توانند به حق ومستند مدعی هر سرزمینی در منطقه باشند.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا