یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست دکتر محمد مصدق پاسخهای تاریخی دکتر مصدق ‌به شاه - نامه‌ای ‌از نیویورک

دکتر محمد مصدق

پاسخهای تاریخی دکتر مصدق ‌به شاه - نامه‌ای ‌از نیویورک

برگرفته از روزنامه اطلاعات

 

به‌کوشش: ایرج افشار

پذیرفتن اصل ملی شدن صنعت نفت و بهره‌برداری شرکت انگلیس از معادن نفت، دو موضوعی است متضادکه غیر از شخص شاه هیچ فردی قادر نیست آن دو را با هم جمع کند. اگر صنعت نفت ملی شده دخالت یک شرکت خارجی مورد نداشت و چنانچه شرکت خارجی کماکان در بهره‌برداری از معادن دخالت کند، صنعت نفت ملی نشده وضعیت همان است که بود. قبل از آمدن استوکس به ایران شرکت سابق نفت با پرداخت 50-50 موافقت کرده بود، ولی مجلس پانزدهم از نظر افکار عمومی نتوانست آن را قبول کند و رد نمود. قرارداد 50-50 و بالاتر از آن 25-75 که شاهنشاه آن را بزرگترین خدمتی می‌دانند که به مملکت فرموده‌اند، ارزشی ندارد. چون‌که دولت در عمل بهره‌برداری دخیل نیست و شرکت هر قدر که خواست به دولت بدهد، عایدات را به همان نسبت قلمداد می‌نماید و کماکان دولت و ملت هر دو تحت استیلای خارجی خواهند بود.

ادعای شاه :هنگامی‌که مصدق پیشنهادهای هیئت استوکس را رد کرد شرکت سابق نفت و دولت انگلیسی هریک به طور جداگانه بدادگاه بین‌المللی لاهه شکایت کردند و هر دو در عرض حال خود به قرارداد 1312 که دولت پدرم با شرکت سابق منعقد نموده بود و تا موقع ملی شدن نفت بر طبق آن عمل می‌شد، استناد جستند. برطبق قرارداد مزبور در صورت بروز اختلاف بین ایران و شرکت نفت بایستی قضیه به حکمیت رجوع شود و بهمین دلیل از دیوان داوری لاهه تقاضا شده بود که به اتکاء ماده مزبور به حکمیت یک نفر داور تعیین نمایند ولی مصدق دادگاه بین‌المللی را در این مورد واجد صلاحیت ندانست و در نتیجه دولت انگلیس قضیه را به شورای امنیت سازمان ملل متحد احاله داد.شورای مزبور پس از مذاکرات زیاد در مهرماه 1330 مقرر داشت که قضیه مسکوت مانده و مورد شور قرار نگیرد تا دادگاه بین‌المللی درباره صلاحیت یا عدم صلاحیت خود در دعوای مزبور اظهارنظر نماید. هنگامی که مصدق برای اقامه دعوای ایران و شورای امنیت به نیویورک رفته بود، من به منظور تشویق تلگرافی به وی مخابره کردم که به شرح زیر به من پاسخ داد.

از نیویورک 21 اکتبر 1951: به طوریکه به وسیله‌ جناب آقای وزیر دربار به عرض مبارک رسیده روز دوشنبه را به فیلادلفیا و صبح سه‌شنبه به واشنگتن می‌رود و جریان را از همانجا معروض خواهد داشت. اجازه می‌طلبد یکبار دیگر از عنایت و توجهات خاصه عرض سپاسگزاری نماید. دکتر محمدمصدق

جواب مصدق: این عقیده یکی از رجال بود که هر کس از من تصدیق نامه‌ای بگیرد در یکی از روزهای زندگی می‌تواند از آن استفاده نماید و روی این عقیده اول خود آن رجل از من تقاضای تصدیق نامه نمود که چون برحسب معمول تصدیق نامه را مافوقی بمادون می‌دهد برای اینکه اعمال نیک و کردار پسندیده‌ی او را تحسین کند و من هیچوقت مافوق او نبودم که چنین تصدیق نامه‌‌ای بدهم، شرحی راجع به حسن اخلاق او نوشته برایش فرستادم.

حسین مکی هم که هنور مخالفتش با من آشکار نشده بود، به دستور آن رجل ازمن همین تقاضا را نمود که خودداری کردم. به سرهنگ بزرگمهر وکیل تسخیری من هم گفته بود این کار را بکند که روزی در زندان از من تصدیقنامه خواست که شرحی نوشته دادم و اکنون لازم است دلیل صدور آن را به اطلاع هموطنان عزیز برسانم.

چند روز قبل از شروع محاکمه لایحه‌ای در حدود ده صفحه تنظیم کرده به وی دادم که در اولین لحظه شروع به کار آن را در دادگاه قرائت کند و در صورت لزوم توضیحاتی هم بدهد. دادگاه شروع به کار کرد ولی سرهنگ لایحه را قرائت ننمود و صحبتی هم نکرد و در جواب سؤال من «چه شد که لایحه مسکوت ماند» اظهار نمود: خواهش می‌کنم از این به بعد مرا در جریان کارهای دادگاه نگذارید و برای من ایجاد محظور ننمائید و آن وقت بود که فهمیدم وکیل من مردی است درست. نه میتواند اطاعت از مافوق نکند، نه می‌خواهد به من خیانت نماید. این بود که لوایح خود را از هرگونه تجاوز مصون داشتم و آنچه روز می‌نوشتم شب از خود جدا نمی‌کردم و از این رویه بسیار استفاده کردم و من باب مثال اگر دادستان می‌دانست که می‌خواهم راجع به سیصدونود هزار دلاری که مأمورین دولت آمریکا برای بلوای روز 28 مرداد به کار بردند در دادگاه صحبتی بکنم، تقاضای سری بودن محاکمه را از دادگاه می‌کرد تا مردم اطلاع حاصل نکنند و ندانند که علت غوغای آن روز، پولی بود که بین یک عده‌ای اشخاص پست و خائن به مملکت و جهان تقسیم شده بود.

دریکی از جلسات دادگاه دادستان چندمرتبه به سرهنگ گفت اکنون نوبت شماست که سرهنگ اظهاری نکرد و مرتبه آخر که تکرار نمود،‌ دیدم سرهنگ بسیار نگران شده و رنگ از رخسارش پریده است که گفتم من احتیاج بدفاع وکیل ندارم و می‌توانم به خوبی از خود دفاع نمایم، فلان فلان است هرکس از من دفاع نماید که از این بیانات سرهنگ استفاده نمود و تا خاتمه‌ی کار در دادگاه صحبت مؤثری بر علیه من نکرد و این سکوت که در عرف آرتش به امتناع از انجام وظیفه تعبیر شده بود، سبب شد که بعد از خاتمه کار وی را بازنشسته نمایند.و امّا راجع به تلگرافی که من به پیشگاه ملوکانه عرض کرده‌ام تصور میکنم شاهنشاه هم دارای همان عقیده بودند که آن رجل سیاسی برای گرفتن تصدیقنامه از من داشت، چونکه بلافاصله پس از ختم مذاکرات درشورای امنیت و البته برای این که من جوابی عرض کنم و در یک چنین روزی از آن استفاده فرمایند، دستخط بالابلندی به افتخار من صادر فرمودند که در خانه‌ام بغارت رفت، چه خوب بود که شاهنشاه آن را هم منتشر فرموده بودند تا خوانندگان از خود سؤال کنند آن کس که چنین خدماتی کرده بود،‌ چه شد از کار برکنار شد و برای چه خیانتی به سه سال حبس محکوم گردید و پس از انقضای سه سال هم، چرا باز آزاد نیست و محبوس است.

ادعای شاه: در اواخر سال 1330 بانک بین‌المللی عمران و توسعه به عنوان میانجی دوستانه برای حل اختلاف موجود دامن همت به کمر زد. در وهله اول احتمال می‌رفت که در مذاکرات توفیقی حاصل شود و خود مصدق هم با شرایطی که بانک پیشنهاد می‌کرد، موافق بود، ولی مشاورین وی به دلائلی که خود از آن دادگاه بودند او را از قبول آنها منصرف کردند و مذاکرات به کلی قطع گردید.

جواب مصدق : عدم موافقت من با پیشنهاد بانک بین‌المللی از این جهت بود که بانک می‌خواست از روی خدعه و تزویر، سندی از دولت ایران در نفع شرکت سابق تحصیل و ملی شدن صنعت نفت را که دولت انگلیس از طرف خود و شرکت صاحب امتیاز شناخته بود بی‌اثر کند...

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید