دکتر محمد مصدق
روزی که ملی شدن نفت به امضا رسید - مصدق؛ یک تاریخ، یک بغض
- دكتر محمد مصدق
- نمایش از سه شنبه, 20 اسفند 1392 11:39
- بازدید: 5085
برگرفته از تارنمای امرداد
بوذرجمهر پرخیده
تاریخ معاصر ایران تنها از بزرگانی به نیکی یاد میکند که روح ایرانی را شاد و زنده میخواستند. تنها به آزادگانی میبالد که ایران را آزاد و آباد میخواستند و دکتر مصدق یکی از این آزادگان است؛ چون امیرکبیر، چون قایم مقام فراهانی و چون...
چنین مردانی در تاریخ معاصر ایران کم نبودند و هرکدام در زمان خود برای نسل آینده توانستند تاثیر بسزایی برجای نهند و ملت ایران را تا امروز در جهان سرافراز نگه دارند. نگاه به تاریخ پنجاه سال گذشته ایران نشان میدهد که «مصدق» در این مسیر، تک چهره بوده است. او کسی است که در خلاف جریان آب شنا کرد و در شرایطی که پیروی از قدرتهای استعماری از امتیازات و افتخارات اکثریت مردان سیاسی دورهی قاجار و پهلوی به حساب میآمد نشان داد که میتوان آزاده بود و استقلال و مناقع ملی را در ورای منافع شخصی و دنیایی قرار داد. همین روحیهی آزادگی او را در انقلاب مشروطیت در زمرهی آزادیخواهان قرار داد. حضور در انجمنهای روشنفکری آن دوره، مانند «جامعهی آدمیت» و «مجمع انسانیت» را میتوان در امتداد همین روحیه دانست. به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹خورشیدی و استقرار دولت سیدضیا اعتراض شدید میکند. در آن زمان والی فارس بود و تنها والییی بود که از اجرای دستورات دولت کودتا سر باز زد. در دوران پیش از شهریور 1320خورشیدی او را به احمدآباد تبعید کردند و تحت نظر داشتند تا اینکه در انتخابات چهارمین دورهی مجلس در سال ۱۳۲۲خورشیدی مردم او را به عنوان نمایندهی اول بر میگزینند و مبارزات او را برای رهایی از بند استعمار انگلیس رنگ تازهای پیدا میکند. به مجلس پانزدهم راه نمییابد. اما با سرسختی به مجلس شانزدهم راه مییابد و در آن جاست که به ریاست کمیسیون نفت میرسد و زمینه را برای خلع ید از شرکت نفت انگلیسی فراهم میکند. در همین دوران است که جبههی ملی شکل میگیرد. بزرگ مردانی چون مصدق، الهیار صالح و دکتر شایگان، پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را به مجلس آوردند: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تامین صلح جهانی پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی شود، یعنی عملیات اکتشاف و استخراج و بهرهبرداری در دست ملت ایران قرار گیرد.»
سرانجام با کوشش ملی و همیاری مردم آزادهی ایران، روز ۱۴ اسفند ۱۳۲۹خورشیدی مجلس شورای ملی لایحه ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد و روز ۲۹ اسفند همان سال، مجلس سنا نیز رای مجلس شورای ملی را تایید کرد و بدین سان نبرد آغاز شد. در ششم اردیبهشت ماه ۱۳۳۰خورشیدی؛ دولت علاءالدوله را که پس از قتل سپهبد رزمآرا به روی کار آمده بود، استعفا کرد و مجلس در جلسهای خصوصی به نخستوزیری مصدق ابراز تمایل کرد. مصدق قبول این مسوولیت را مشروط به تصویب لایحهی ۹ مادهای طرز اجرای ملی کردن و خلع ید از شرکت نفت میکند. همچنین خواستار اصلاح قانون انتخابات میشود. لایحهی خلع ید در همان روز در مجلس و دو روز بعد در سنا تصویب میشود. بدین سان مصدق سنگر نخست وزیری را به دست میآورد و فصل نوینی در زندگی ملت ایران گشوده میشود.
روز ۱۲اردیبهشتماه ۱۳۳۰خورشیدی؛ دکتر مصدق کابینهی خود را به مجلس معرفی میکند و برنامهی دولت جدید را اعلام میدارد: اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و اصلاح انتخابات.
کمپانیهای نفتی به سرکردگی شرکت نفت انگلستان از تصویب این قانون بر آشفته میشوند. دولت انگلستان با حمایت از شرکت سابق نفت و با تهدید ایران به دخالت نظامی، ناوگان جنگی خود را به خلیج فارس میفرستد و به دیوان داوری لاهه و شورای امنیت نیز شکایت میکند. این کار باعث به جوش آمدن غرور ملی ایرانیان میشود. چندین خلبان نظامی داوطلب حملهی انتحاری یا «کامیکازی» میشوند. ارتش در شهرها برای بالا بردن روحیهی مردم، رژه میرود و چند آتشبار به خوزستان منتقل میشود و به ارتش آمادگی کامل داده میشود.
روز ۲۲ مهرماه ۱۳۳۰خورشیدی، شورای امنیت برای رسیدگی به شکایت انگلستان تشکیل جلسه میدهد. دکتر مصدق در این شورا طی بیانات مشروحی چگونگی دخالتهای شرکت سابق در امور داخلی ایران را بر میشمرد و نقش استعمارگرانه این شرکت را افشا میکند. شورای امنیت در آخرین جلسهی خود پیشنهاد دولت فرانسه را تصویب میکند که به موجب آن درخواست دولت انگلستان تا اخذ تصمیم قطعی در دیوان دادگستری لاهه مسکون بماند. دکتر مصدق در نوزدهم خردادماه ۱۳۳۱خورشیدی، نطقی تاریخی در دادگاه لاهه به زبان فرانسه ایراد میکند که پر است از دفاع و پشتیبانی از حقوق اساسی ملت ایران. این نطق که میتوان آن را سند تاریخی رهایی از بند استعمار نامید، سبب میشود تا دادگاه لاهه روز ۳۰تیرماه ۱۳۳۱خورشیدی به عدم صلاحیت خود برای رسیدگی به دعوی انگلستان رای دهد. کشمکشها برای سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق در داخل و خارج از ایران شروع شد.
خاتمه کار مصدق (۲۶ خرداد ۱۲۶۱خورشیدی - ۱۴ اسفند ۱۳۴۵خورشیدی) را همه میدانند؛ اجرای کودتای سرنگونی دولت ملی، موج دستگیری، تشکیل دادگاههای نظامی و .... تبعید دکتر مصدق تا پایان عمر به احمد آباد.
مصدق در محکمهی نظامی می گوید: «آری تنها گناه من و گناه بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراتوریهای جهان را از این مملکت برچیدم...از آنچه برایم پیش آوردهاند، هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا حد امکان انجام دادهام. عمر من و شما و هر کس دیگر چند صباحی دیر یا زود به پایان میرسد، ولی آنچه میماند حیات و سرفرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است.»