زیست بوم
دماوند ؛ نماد سرفراز طبیعت ایران
- زيست بوم
- نمایش از سه شنبه, 22 تیر 1389 07:28
- بازدید: 4952
برگرفته از تارنگار مهاربیابانزایی - محمد درویش
ایرانزمین در کمربند تابش خورشیدی، یعنی در نوار 35 درجهی عرض شمالی – موسوم به منطقهی پرفشارِ مجاور حاره - استقرار یافته است . قرار گرفتن در چنین جایگاهی از کرهی زمین، نشاندهندهی دریافت کمینهی ریزشهای آسمانی و بیشینهی تابش خورشیدی است. واقعیتی که آشکارا کیفیت دشوار استمرار حیات در چنین اقلیمی را بازمیتاباند. اقلیمی که 89.7 درصد از خاک ایران را در قلمرو سرزمینهای خشک - drylands - جای داده و سبب شده تا سوزانترین مناطق جهان با نام ایران عجین باشد. ایرانی که قلمرو سیاسیاش سه برابر بزرگترین کشور قارهی اروپا – فرانسه – وسعت دارد ، امّا اغلب این قلمرو در اختیار پهنههای داغ و برهنهی کویری و بیابانی است نه چراگاههای سرسبز و مرطوب مدیترانهای.
در حقیقت، گسترهي زيستاقليمهاي خشك در ايران به نسبت مساحت، تقريباً دو برابر ميزان نظير آن در آسيا و جهان است. نكتهي پراهميتترِ ديگر آن است كه اگر سطح مقايسه را به مناطق فراخشك محدود كنيم، آنگاه تنگناهاي طبيعي ايران بيشتر قابل لمس خواهد بود؛ چه، درحالي كه تنها 5/7 درصد از خشكيهاي جهان را مناطق فراخشك تشكيل دادهاند – نسبتي كه حتّي در آسيا نيز كمتر بوده و از 5/6 درصد تجاوز نكرده است – درصدِ اشغالِ سرزمينهاي فراخشكِ ايران، اندکی کمتر از 5 برابر ميانگين جهاني آن و نزديك به 6 برابر آسيا ميرسد؛ واقعيتي كه شكنندگي محسوسِ زيستبوم ايران را در برابرِ تغييرات محيطي و فشارهاي انساني به وضوح نمايش ميدهد. به ویژه اگر بدانیم: وسعت خاور نزدیک، یعنی منطقهای که ایران را در خود جای داده، 14 درصد سطح جهان را فرا گرفته، ليکن منابع آبي آن تنها 2 درصد كل منابع آبهاي تجديدشوندهي دنيا را شامل میشود. به همين دليل است که از مجموع 21 کشوری که با کمبود جدی آب مواجه هستند، 12 کشور در اين منطقه قرار گرفتهاند و ایران هنوز یکی از آن 12 کشور نیست! چرا؟
پرسش اصلی این است که پس راز استمرار و پایداری حیات در ایرانزمین چیست؟ چگونه این کشور توانسته است در طول چندین هزار سال مدنیت خویش، به حیات خود ادامه داده و در تولید بسیاری از اقلام کشاورزی و باغی در شمار 10 کشور نخست تولیدکننده در جهان قرار داشته باشد و اکنون نیز پذیرای بیش از 72 میلیون انسان باشد؟ به راستی چگونه ممکن است در سرزمینی که تا این حد دچار محدودیتهای اقلیمی است، تعداد گونههای اندمیک (انحصاری) آن (1728 گونه)، تقریباً با تعداد کل گونههای اندمیک گیاهی در قارهی سبز برابری کند؟
اینجاست که باید در برابر عظمت کبریایی رفیعترین سازهی طبیعی و زیباروی ایران، دماوند افسانهای، کلاه از سربرداریم؛ زیرا این حضور دماوند بر بلندای فلات ایران است که زندگی را اینگونه سهل در سرزمین پارس امکانپذیر ساخته است. آری، پاسخ این پرسش را باید در هویت البرز و زاگرس و نماد پرشکوهشان، دماوند زیباپیکر جستجو کرد. زیرا اگر در ناحيهای از ایران با آب و هوايي سرد يا مرطوب مواجه شويم، علّت را نه در عرض بالای جغرافيايي که در ويژگی پيکری و ارتفاع بالای عرصهي مورد بحث يا نزديکی به دريا بايد جستجو کرد. به سخنی ديگر، هر چند عرض جغرافيايي ايرانزمين، مؤلفهای کاهنده در تنوّع اقليمی و گونهگونی زیستیاش محسوب میشود؛ امّا ديگر ويژگيهای طبيعی سرزمين (نظير شرايط توپوگرافيک و دامنهي بردباری قابل توجّه گونههای گياهی مستقر در آن) سبب شده تا شاهد يکی از متنوّعترين و ناهمتاترين زيستاقليمهای جهان در ايران باشيم؛ وجود سرزمينهایي با ميانگين بارندگی کمتر از 25 تا بيش از 2380 ميليمتر و محدودهي وسيع دمايي آن كه از 35- تا 65+ درجهي سانتيگراد در تغيير است، گواهی بر اين مدعا است .
در حقیقت، افزون بر نيمي از گسترهی ایران، پوشيده از مناطق مرتفع و كوههاي بلند است. به طوري كه فلات ايران را با ميانگين ارتفاعي بيش از 1200 متر در شمار يكي از فلاتهاي بلند آسيا طبقهبندی میکنند. رشته كوههاي موجود يا مانند البرز در طول صدها كيلومتر چون ديواري كشيده شده و عبور از آن فقط از طريق گردنههاي بلند و گذرگاهها عملي است، يا مانند زاگرس شامل رشتههاي مرتفع و موازي با درههاي گود و دامنههاي پرشيب است كه نواحي داخلي ايران را از كناره هاي نيلگونِ خليج فارس جدا كرده و تنها از راه درههاي پر پيچ و خم رودها كه در طول صدها هزار سال حفر شدهاند، ميتوان از آنها عبور كرد. رشتهكوههاي ناپيوستهي خراسان هم با درههاي وسيعِ خود، ارتباط کشور را با نواحي شرقي و شمال شرقي شکل دادهاند. در مقابلِ گسترهي كوهستاني قابل توجّه و چكادهاي رفيع آن، پهنههاي كم و بيش وسيع و همواري در داخل يا در حاشيهي فلات ايران وجود دارد که عموماً قطبهای کشاورزی کشور را تشکيل میدهند. اين سرزمينها با وسعت و ارتفاع متفاوت در محل كوهپايهها، يا در ميان رشتهكوهها گسترده شدهاند؛ جلگههاي ساحلي شمال و جنوب (مانند جلگهي حاصلخيز خوزستان)، دشت لوت و دشت كوير نمونههايي از آنها به شمار ميروند.
باید دانست که علاوه بر وجود کوهستانهای سر به فلک کشیده در ایران که مهمترین عامل تولید آب در ایران به شمار میروند، برخی ويژگيهاي كمنظيرِ پيكرشناختي و زمينشناسي هم وجود دارد که سبب شده ایرانیان بتوانند به استمرار حیات خویش در سرزمینی که متوسط تبخیر آن به 2 متر در سال میرسد، ادامه دهند. یکی از آن ویژگیها، وجود مخازن طبيعی آبرفت درشتدانه (آبخوان) با حجم انباشت ذخيرهي زياد به عنوان مهمترین عامل ذخیرهی آب است؛ مزيتي كه در صورت بكارگيري خردمندانهي آن، ميتواند به صورتي مانا با بيشترين ارزش افزوده در خدمت ارتقاء كيفيت زندگي و مهار جريانهاي کاهندهی کارایی سرزمین یا بیابانزایی قرار گرفته و توسعهاي پايدار به ارمغان آورد. در واقع میتوان گفت: سيمای طبيعی ايران و تنوّع کمنظيرِ پيراسنجههايی نظير اقليم، آب، خاک، کانیها، پوشش گياهی، ترکيب جانوری و ديگر ذخاير ژنتيکی و توارثی آن، نشاندهندهي توان توليدی قابل توجه و ميراث طبيعیِ منحصر به فرد و پرارزشِ اين سرزمين است؛ به نحوی كه ايران را در شمارِ 5 كشور نخست دنيا از لحاظ تنوّع زيستي و جاذبههای طبیعی جای دادهاند و تنها اثربخشي سالانهي منابعطبيعي آن را تا چهار هزار ميليارد دلار، يعنی 1/12 درصدِ ارزش کل منابع طبيعی جهان برآورد کردهاند؛ در حالی که ایران کمتر 3/1 درصد از خشکيهای جهان را در تملّک خود دارد.
و شاید به دلیل همین جذابیتهای منحصر به فرد طبیعی و جغرافیایی باشد که خاک ایران از دیرباز مورد توجه بیگانگان قرار داشته است. درواقع، يکی از نکات جالب توجّه که در مرور تاريخ ايران به آن برمیخوريم، متغير بودنِ تقريباً پيوستهي مرزهای سياسی اين کشور از ديرباز تاکنون بوده است؛ کشوری که در حدفاصلِ ديرپاترين قارّههای جهان (آسيا، اروپا و آفريقا) قرار گرفته و بدين لحاظ از موقعيتی ممتاز برخوردار است؛ موقعيتی که اغلب منجر به بروز نزاعهايي خونين و تخاصمات منطقهای متعدد شده است؛ به نحوي که از قرن هشتم پيش از ميلاد، يعني زمان حكومت مادها به عنوان نخستين سلسلهي آريايي تا حدود يك سدهي پيش همواره محدودهي اين کشور دستخوش تغيیر، آنهم عموماً با شيبی کاهنده بوده؛ تغييری که بخش عمده¬ای از آن ناشی از تحمّل دستکم 250 تجاوز از سوی بيگانگان به خاک اين کشور بوده است ؛ تجاوزات و لشکرکشيهايي که ضعف اغلب حکومتهای مرکزی را در پی داشته و از آنها مجال پرداختن به گرایههای زيستی را گرفته؛ رخدادی که شايد يکی از پيامدهای ناميمون آن از دست رفتن حدود 70 تا 80 ميليون هکتار جنگل در طول 2 هزار سال گذشته باشد. رویدادی که به عینه میتوان مثال جدیدترش را در حال و روز همسایه غربی – عراق – دید که چگونه ضعف حکومت مرکزی در طول دو دههی اخیر، عملاً نرخ بیابانزایی و افزایش کانونهای فرسایش بادی را به طرز حیرتانگیزی افزایش داده و تقریباً تمامی بومسازگانهای آبی کشور را بدل به چشمههای تولید گرد و خاک کرده است.
چه باید کرد تا نشان دهیم، سزاوار داشتن دماوند در زیستگاهمان هستیم؟
به بهانهی گرامیداشت بلند چکاد وطن در روز ملّی دماوند گرد هم جمع شدهایم؛ آنچه میخواهم بگویم، آن است که دماوند فقط یک قلهی بلند نیست؛ ارزش دماوند صرفاً به دیدهشدنش تا مسافت 200 کیلومتری (در صورت صاف و آفتابی بودن هوا) نیست؛ حتا دماوند را نباید فقط با شورانگیزیهای آرش کماندار و اسطورههای تاریخیاش سنجید. دماوند برتر و والاتر از این قیاسهاست؛ دماوند نشانهی سرفراز طبیعت ایران بر روی زمین است، دماوند را و حریم طبیعیاش را باید محترم شمرد تا بتواند همچنان به زیستپالایی و خودترمیمی خود ادامه دهد و رودهای پرشمارش را جاری سازد. هر نوع فعالیت سازهای باید در دماوند و دیگر بومسازگانهای (اکوسیستم) کوهستانی کشور به کمینه رسد؛ درس تلخ کلاردشت؛ بهشت دیروز و بیابان کوهستانی امروز، باید همهی ما را متوجه آستانهی شکنندگی و آسیبپذیری زیستگاههای کوهستانیمان کرده باشد.
یادمان باشد که ما در منطقهای زیست میکنیم که در طول سه دههی اخیر، «ظرفيت نگهداری يا پذيرش هر هکتار زمين » در آن دستکم 50 درصد کاهش یافته، آن هم در شرایطی که شمار نفوس انسانیاش بیش از دو برابر افزایش یافته است. چنین روندی میتواند به تشدید ناپایداری، از دسترفتن توان بومشناختی (اکولوژیک) و افزایش شتاب بیابانزایی در وطن منجر شود.
راست آن است كه ايرانزمين يكي از كشورهاي مستعد بيابانزايي در جهان به شمار ميآيد كه نهتنها بيش از يكسوّم از مساحتش در قلمرو بيابانهاي طبيعي قرار دارد، بلكه بيش از نيمي ديگر از گسترهاش نيز در معرض تاخت و تازِ مستقيم جريانهاي كاهندهي كارايي سرزمين واقع شده است و تأسفآورتر آنكه شناسههاي تخريب سرزمين در 10 درصدِ باقيماندهي كشور كه از اقليمي مساعدتر برخوردار بوده، در ردهي سرزمينهاي خشك قرار نگرفته و از تراکم پرشمارتری از کالاهای زيست محيطی غيرقابل تبادل هم برخوردار هستند، كاملاً به چشم آمده و شتابان اوج ميگيرند. افزايش شمار و حجم سيلهاي ويرانگر در نواحي شمالي كشور، گواهي بر اين مدعاست؛ از طرفی نرخ فرسایش خاک نیز با 33 تن در هکتار به بیش از 8 برابر متوسط جهانی (یعنی 4 تن در هکتار)، رسیده است . چنین حقایق و دريافتهایی، ما را به سوي آموزهاي سوق ميدهد، كه ميگويد: «جريان بيابانزايي، بيش از آنكه با كاهش كارايي سرزمين در زيستبومهاي بياباني، از توليد ناخالص داخلي بكاهد، آسيبي بزرگتر، گستردهتر و پايدارتر را ميتواند بر ديگر زيستبومهاي كشور و از جمله کوهستانها وارد آورد.»
کلام آخر آن که نبايد از خاطر برد که قرارداشتن در صدر كشورهاي دچار ناپايداري محيطي، ميتواند حتّي غمناكتر از بودن در سیاههی سرزمينهاي فقير و گرسنه باشد. زيرا با بکارگيری بسياري تمهيدات اقتصادي و فرهنگي ميتوان براي برونرفت از فقر و گرسنگي راهي جست، امّا چه بسا كه پيامدهاي ناپايداري محيطي آنچنان برگشتناپذير باشند كه گسترههاي وسيعي از زمين را براي هميشه از حيات تهي كنند و از دست دادن دماوند و شادابی کوهسارانش یکی از آن جبرانناپذیرهاست. باشد که با تعریف دوبارهی اولویتهای راهبردی و شناسایی درست مزیتهای نسبی سرزمینمان، بکوشیم تا میراثداری شایسته برای این کهن بوم و بر مقدس بوده و نشان دهیم که شایستهی بهرهمندی از این پریچهر سپید پای دربند، این گنبد گیتی؛ این دماوند هستیم.
دماوندی که نمیتوان دوستش نداشت؛ مهم نیست اهل کدام دیار هستیم؛ مهم نیست که به چه زبانی سخن میگوییم، مهم نیست که از چه آیینی تبعیت میکنیم و مهم نیست که در کجای این جهان روزگار میگذرانیم؛
همین که ایرانی هستیم، کافی است تا دماوند را دوست بداریم و همچنان با شنیدن قصهی آرش کمانگيرش دلمان بلرزد و چشمانمان خیس شود ...
وليكن چاره را امروز زور و پهلواني نيست.
رهايي با تن پولاد و نيروي جواني نيست.
در اين ميدان،
بر اين پيكان هستي سوز سامان ساز،
پري از جان ببايد تا فرو ننشيند از پرواز ...